و این هم یک رفراندوم بزرگ اجتماعی!(ازدواج موقت یک ضرورت اجتناب ناپذیر اجتماعی)(1)
حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ مجله درس هایی از مکتب اسلام، شهریور 1345، سال هفتم، شماره 11.
و این هم یک رفراندوم بزرگ اجتماعی!
- بحثی دربارۀ «ازدواج موقت» و پاسخ بسیاری از ایراداتی که از عدم توجه به شرائط و حدود و فلسفۀ آن ناشی میشود.
در یکی از مجله هائی که بعنوان «زنان» انتشار مییابد اخیرأ در کنار بحثهای مربوط به «مد لنگه به لنگه»!(1) و «فداکاری افتخار آمیز! یک آقا پسر انگلیسی برای حفظ گیسوی خود تا آنجا که بخاطر آن حاضرشد از شرکت در دانشگاه صرف نظر کند»! و مباحث دیگری از این قبیل، یک بحث با اصطلاح علمی دربارۀ «ازدواج موقت» تحت عنوان "یک رفراندوم بزرگ اجتماعی؛ مسئلهای به نام «صیغه»" مطرح ساخته که نمونۀ کاملی از دخالت افراد غیر صلاحیت دار در مسائل حقوقی و مذهبی است.
گردانندگان ناوارد این مجله ضمن سفسطهها و اشتباه کاریهای روشنی خواسته اند دربارۀ این قانون اسلامی دست به سمپاشی زده و آن را طور دیگری جلوه دهند. نظر باینکه گردانندگان این مجله تنها کسانی نیستند که روح این حکم اسلامی را درک نکرده اند؛ بلکه درگوشه و کنار، شاید افراد زیادی پیدا میشوند که براثر تبلیغات مسمموم و همچنین سوء استفاده هائی که از این قانون شده، چنان تصور میکنند که میان «فحشا» و «ازدواج موقت» هیچگونه فرقی جز در لفظ نیست؛ و حتی اگر به کسی گفته شود «فرزند صیغه»! درست مثل اینکه او را «فزرند نامشروع» خطاب کرده باشند ناراحت میشود. و بنابراین هردو باید بطور مساوی محکوم و ممنوع گردد، لذا لازم دیدیم این مسئله را بصورت واضح و فشرده و دور از هرگونه تعصب مطرح کرده و نقاط تاریک و مبهم آن را روشن سازیم، تا معلوم شود این قانون اسلامی یک حکم مترقی و اصلاحی است که اگر با تمام شرائط صورت گیرد بسیاری از مفاسد اجتماعی و انحرافات جنسی ریشه کن خواهد شد!
«ازدواج موقت» چیست؟
ازدواج موقت که در افواء عوام به نام «صیغه» مشهور شده از نظر قانون اسلامی یک نوع قرارداد ازدواج است که با ازدواج های معمولی (دائم) هیچگونه فرقی جز در مسئله «محدود بودن مدت» ندارد. دراین نوع ازدواج مرد و زنی که ازدواج آنها با یکدیگر بلامانع است، با هم پیمان زناشوئی میبندند و عقد میخوانند و تعین مهر میکنند، و فرزندی که از آنها بوجود میآید یک فرزند مشروع و قانونی (حلالزاده) و دارای تمام حقوق و مزایای فرزند است. پس از تمام شدن مدت ازدواج موقت و جدائی دو همسراز یکدیگر، زن باید عده نگهدارد، یعنی حق ندارد با مرد دیگری ازدواج دائم یا موقت کند، مگر اینکه مدت عده بگذرد (اقلا دوبار عادت ماهیانه ببیند و درصورتیکه عادت ماهیانه نمیبیند لااقل مدت چهل و پنج روز صبر نماید).
بدیهی است فلسفۀ عهده نگه داشتن اینست که مسلم شود از شوهر اول مطلقأ در رحم زن نطفهای منعقد نگردیده است. و اگر نطفۀای منعقد شده باشد باید صبر کند تا فرزند متولد گردد. بنابراین اگر زن پیش از گذشتن مدت مزبور که در واقع «حریم زوجیت» محسوب میشود، با دیگری عقد ازدواج دائم یا موقت ببندد، ازدواج او باطل و عمل او منافی عفت (زنا) خواهد بود و مشمول تمام کیفرهائی است که در اسلام برای این کارتعین شده است. از بیانات فوق نتیجه میگیریم که تمام حدود ازدواج و شرائط همسری که در ازدواج دائم است (جز در موضوع مدت) باید در ازدواج موقت رعایت گردد.
فقهای اسلام طبق مدارک اسلامی تصریح کرده اند که این دو نوع ازدواج از نظر احکام هیچگونه فرقی با هم ندارند جز اینکه در ازدواج دائم، یک مرد مسلمان نمیتواند با یک زن غیر مسلمان ازدواج نماید، ولی ازدواج موقت با اهل کتاب (مانند مسیحی و یهودی) مانعی ندارد. اما ازنظر آثار حقوقی، این دو نوع ازدواج دو فرق اصولی با یکدیگر دارد:
1. در ازدواج موقت زن و مرد از یکدیگر «ارث» نمیبرند (البته فرزند آنها از هر دو ارث میبرد)؛ ولی تازه این درصورتی است که در عقد، شرط ارث نکنند، بنابراین اگر هنگام اجراء صیغۀ عقد، شرط نمایند از یکدیگر ارث ببرند این حق برای آنها ثابت خواهد بود.
2. در ازدواج موقت زن حق «نفقه» ندارد و تنها همان مهر خود را میتواند بگیرد، ولی قابل توجه اینست که: چون مهر حد معینی ندارد، و از طرفی مدت این ازدواج هم طبق قرار و تصمیم زن و شوهر معلوم است، زن میتواند با توجه به مدت ازدواج، مخارج خود را پیش بینی کرده و به مهر خود اضافه نماید، و شاید اینکه در اسلام دستور داده شده در این نوع ازدواج مهر صریحأ در متن عقد ذکرشود برای مراعات این جهت و مانند آن بوده است. روی این حساب، این دو تفاوت حقوقی (ارث و نفقه) چون هر دو قابل تغیر و تابع طرز قرارداد است -یعنی حق ارث را با شرط کردن، و نفقه را با اضافه کردن به مهر میتوان تأمین نمود- فاصله زیادی میان این دو نوع ازدواج از این نظر نیز باقی نمیماند.
از توضیحات بالا این نکته روشن میگردد که سخن نویسندگان مجله مزبور یا افراد بی اطلاع دیگری که میگویند: "در ازدواج موقت زن به صورت یک کنیز، یا یک جنس تجاری به فروش میرسد، و یا بصورت یک قالیچه یا یک دست لباس درمیآید و به اجاره داده میشود" کاملا غیر منطقی و نادرست و مغرضانه است. کجای قانون «ازدواج موقت» میگوید: زن بصورت برده یا کنیز درآید، یا مانند یک جنس تجارتی فروخته یا اجاره داده شود؟! آیا ازدواج موقت جز یک پیمان دو جانبۀ زناشوئی (منتها برای مدت معین) با رعایت تمام شرائط، چییز دیگری است؟ و آیا این پیمان دو جانبه با سایر قراردادها و پیمانهای حقوقی تفاوتی دارد؟ بدیهی است هیچگونه تفاوتی از این نظر دربین نیست و باید طرفین با کمال آزادی اراده و رضایت و بدون هرگونه اجبار به آن اقدام نمایند و به تمام احکام و آثار حقوقی آن پایبند باشند.
با این حال آیا نام ازدواج موقت را یک جور جواز شرعی «آدم فروشی»! گذاردن، ناشی از بی اطلاعی یا سوء نیت یا هر دو نیست؟! آیا اگر ما جلوی این قانون را که طرز صحیح اجرای آن، میتواند فحشا را تا حدود زیادی از بین ببرد بگیریم و بجای آن، بساط نگین روسپی گری را پهن کنیم خدمتی به نوع زن کرده و او را از اسارت و کنیزی نجات داده ایم؟! (البته! این موضوع در مقالۀ آینده کاملا تشریح خواهد شد)
نکته جالب اینکه مخصوصأ در مورد تعبیر به «اجاره دادن زن» که این نویسندگان در این بحث زیاد روی آن تکیه کرده اند، فقهای ما تصریح کرده اند که اگر صیغه موقت را با لفظ «آجرتک نفسی»؛ (خودم را به اجاره در آوردم) بخوانند، باطل است؛ یعنی روح «ازدواج موقت» با روح «اجاره» کاملا مباینت دارد.
ولی دراینجا یک نکته هست؛ و آن اینکه بانهایت تأسف عدهای هوسباز و هوسران از روی بی اطلاعی و بی بند و باری از این قانون اسلامی که براساس یک حکم فطری و ضرورت اجتماعی بنا شده و اجرای صحیح آن (همانطور که اشاره شده و بعداَ توضیح داده میشود) میتواند بعنوان یک حربۀ مؤثر برای مبارزه با فحشاء و بسیاری دیگر از مفاسد اجتماعی مورد استفاده قرارگیرد، آری از این قانون مانند بسیاری ازقوانین دیگر سواستفاده کرده و آنرا وسیلهای برای اجرای نیات ناپاک و شهوترانی بی قید و شرط خود قرار داده اند، تا آنجا که هرنوع فحشاء و روسپی گری را در پشت این ماسک، عملی ساخته اند. کار به جائی رسیده که معنی ازدواج موقت را با آن همه شرایطی که دارد به این مرحله تنزل داده اند که هنگامی که مرد هوسبازی با یک زن آلودهای رو به رو میشود تنها با گفتن یک جمله (آن هم بدون هیچ گونه توجه به مفهوم و لوازم آن) فحشاء با تمام کیفیات ننگین آن مجاز گردد.
این اعمال بی رویه و غلط، دستاویزی به دست افراد مغرض داده تا در این باره به تبلیغات مسموم خود ادامه دهند، و همین سبب شد که نام ازدواج موقت (یا به قول عوام صیغه) به قدری مورد تنفر قرار گیرد که از دریچهی چشم افراد بیاطلاع از قوانین اسلامی، یک نوع «جواز شرعی آدم فروشی» شناخته شود و زنان و مردان مسلمان با دیده نفرت به آن بنگرند و آن را موجب تحقیر مقام زن بشناسند. ولی ما ضمن ابراز تأسف شدید از این سوء استفادهها یک سوال داریم، و آن اینکه: اگر یک قاضی از مقام خود و مصونیتی که در پناه قانون دارد سوء استفاده کند و آن را وسیلهای برای سر کیسه کردن مردم و تصفیه حسابهای شخصی و امثال آن قرار دهد، آیا باید در دادگستری را ببندیم، یا جلوی سوء استفاده را باید گرفت؟ یا اگر یک نویسنده برای پر کردن جیب خود از مقام شامخ نویسندگی سوء استفاده نماید و برای بالا بردن تیراژ خود، شروع به اغفال مردم سادهلوح و استفاده از نقاط ضعف آنها و سوژههای جنجالی کند، آیا باید جلوی آزادی قلم را گرفت و مطبوعات و نشریات سودمند و مفیدی که مایه بیداری افکار مردم است به کلی تعطیل نمود یا قلم آن سوء استفاده چی را باید شکست؟ از کدام قانون و مقام، سوء استفاده نشده؟ آیا باید جلوی سوء استفاده را بگیریم یا قوانین و مقامات را درهم بکوبیم؟ مسلم است هر فرد عاقلی راه اول را انتخاب میکند.
دنباله این بحث را در شماره آینده مطالعه فرمایید ...
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.