شيعه 76 مطلب

مصحف فاطمه(س)‏ قرآن شیعه؟!

منظور از مصحف فاطمه(س) در منابع شیعی چیست؟ آیا آن هم نوعی قرآن است؟!

واژه‏ ‏«مصحف» در این روایات به معنای مجموعه‏ ای از نوشته‏ ها كه بین دو جلد قرار دارد، می باشد نه به معنای کتاب قرآن. حضرت زهرای مرضیه(س) که سرور زنان عالم است، همچون حضرت مریم(س) محدثّه بود و جبرئیل بر ایشان نازل می شد. پذیرش محدثه بودن حضرت زهرا(س) نباید برای مسلمانان اهل سنت که در منابع‌ خود خلیفه دوم را نیز شخصی محدَّث معرفی می کنند امر غریبی باشد. در ایّام بعد از رحلت رسول خدا(ص)، جبرییل برای تعزیت نزد حضرت فاطمه(س) می ‏آمد و ایشان را ‏از حوادثی كه درباره‏ ‏ فرزندانشان رخ می ‏دهد آگاه می ‏كرد و امام علی(ع) آنها را می‏ نگاشت؛ این نگاشته‏ ها مصحف فاطمه(س) نامیده می شود و همان طور که در احادیث اهل بیت(ع) نیز تصریح شده حکمی از حلال و حرام در آن مورد اشاره قرار نگرفته است.

«مهدویت» اعتقادی اصیل و اسلامی

آیا اعتقاد به ظهور مهدی(عج) یک اعتقاد اصیل اسلامی است و یا یک تفکر وارداتی و تخدیری در واکنش به وضع نابسامان مسلمانان بوده است؟

جمعى از خاورشناسان، اصرار دارند ايمان به وجود يك مصلح بزرگ جهانى را واكنشى به وضع نابسامان مسلمانان در دوران هاى تاريك تاريخ بدانند. از سویی جمعى از پژوهشگران شرقى و اسلامى كه تحت تأثير افكار غربيها قرار دارند، ايمان به وجود «مهدى» و مصلح جهانى را يك «فكر وارداتى» دانسته اند كه از عقايد يهود و مسيحيان گرفته شده است. اما در منابع اسلامی، اعتقاد به چنين ظهورى يك ريشه اصيل اسلامى دارد. از سویی ممکن است علاقه به توجيه مادى براى هرگونه فكر و عقيده مذهبى، اين گونه افكار را به وجود آورده است.

اقسام «تقیّه»

«تقیّه» بر چند قسم است؟

«تقیّه» بر دو قسم است: 1. «تقیّه خوفی» که همان کتمان کردن عقاید از دشمن برای حفظ جان و جلوگیری از ریختن خون انسان است، از نمونه هاي قرآني اين قسم مي توان به داستان «اصحاب کهف» و «عمار یاسر» اشاره كرد. 2- «تقیّه مداراتی» که به معنای همراهی با دشمن در عقاید و رفتار است؛ نه بخاطر ترس از جان بلکه به خاطر وحدت و اتحاد بیشتر. سفارش امام صادق(ع) مبني بر شركت در نماز جماعت اهل سنّت، عيادت از بيمارانشان، شركت در مراسم تشييع جنازه آنها و ... از مصاديق تقيّه مداراتي است.

معناي «اعراف» و منظور از «اصحاب اعراف»

معناي «اعراف» چیست و منظور از «اصحاب اعراف» چه کسانی هستند؟

«اعراف» به سرزمین بلند و مرتفعی گفته مي شود که به اطراف خود اشراف دارد و یا به تپه های بین بهشت و جهنّم اطلاق می شود كه مشرف بر هر دوي آنها است و دو گروه در آن وجود دارند كه به آنها «اصحاب اعراف» گفته مي شود: 1. افراد متحیر و ضعیف الایمانی که به خاطر اعمال و رفتار خود نه مستحقّ بهشت هستند و نه مستحقّ جهنّم. 2. گروهى كه نقش نظارتى دارند و سعى در نجات افراد متحيّر و سرگردان دارند، اين گروه تلاش مى كنند كه از طريق شفاعت، گروه اوّل را نجات داده و راهى بهشت كنند؛ و منظور از این گروه دوم در روایات، «ائمه اطهار(ع)» است.

علي(ع) «قسیم النار و الجنة»

آیا از ديدگاه اهل سنت نیز امام علي(علیه السلام) «قسیم النار و الجنه» است؟

بسيارى از دانشمندان اهل سنّت مانند ابن مغازلى در کتاب «مناقب اميرالمؤمنين»، خوارزمي در «مناقب»، ابن حجر در «الصواعق المحرقه»، حافظ سليمان قندوزى در «ينابيع المودة» و ... رواياتى از قول پيامبر(ص) آورده اند كه امام علي(ع) تقسيم كننده بهشت و دوزخ است.

اتهام به شيعيان درباره داشتن مُصحف خاصّ!!

آيا اين اتهامِ ناآگاهان كه شيعيان مُصحف خاصي براي خود دارند صحّت دارد؟

برخى ناآگاهان به شيعه نسبت داده اند كه آنان مُصحفى خاص خود داشته و آن را «المُصحف الشيعي» مى نامند؛ در حالى كه شيعه خود در طول حياتِ خويش چنين موضوعى را نشنيده است. گروهى از محقّقان متأخّر در برابر اين ادعا شديدا اعتراض كرده اند، كه مهم ترين آنان «گُلدزيهر» است، وي تلاش كرده تا علاقه خاصّ شيعه را نسبت به نصّ رسمى و موجود قرآن كریم، تشريح و تأييد كند. در واقع نصّ موجود، محصول كوشش شيعیانی است كه در حفظ و ضبط قرآن تلاش كردند و در تنظيم آن به نحو احسن و شكل گذارى و زيبايى آن، از هيچ اقدامى فروگذارى نكردند.

روایات «رجعت» منحصر به امامان شیعه(ع)؟!

این اشکال که "روایات «رجعت» منحصر به امامان شیعه(علیهم السلام) است و لذا برای اهل سنت اعتبار ندارد" چگونه پاسخ داده می شود؟

برخي اشکال مي ‏کنند که احاديث «رجعت» تنها از طريق شيعه رسيده و اعتباري ندارد؛ در پاسخ مي گوييم: اولا روايات شيعه در باب رجعت از طريق اهل بيت عصمت و طهارت(ع) است که به نصّ قرآن و حديث، کلامشان از عصمت برخوردار است؛ و لذا اعتقاد به آن حتي بر اهل سنّت نيز واجب است. ثانیا: سرّ عدم طرح اين مسئله در کتب اهل سنّت شايد به اين جهت باشد که رجعت، تجلّي امامت امامان شيعه است و در حقيقت اشاره به اين نکته دارد که چون حقّ آنها غصب شده، لذا خداوند دوباره آنها را به دنيا ارجاع داده و به ولايت کامل خواهد رسانيد.

تأثیرپذیری شیعه در عقیده «بداء»، از مختار ثقفی و فرقه کیسانیه!

آیا عقیده «بداء» از عقاید «مختار بن ابی عبید ثقفی» و فرقه «کیسانیه» بوده است و به عقاید شیعه رسوخ کرده است؟!

اولا: مفهوم صحیح بداء در نزد شیعه با عقیده انتسابی مخالفین تفاوت دارد؛ مخالفین شیعه معنی لغوی بداء (ظهور بعد از خفا، رای تازه پیدا کردن و پشیمانی) را به شیعه نسبت می دهند در حالی که بداء در نزد شیعه به معنی «تغییر سرنوشت و مقدّرات انسان توسط ذات الهی و با دخالت اعمال صالح خود انسان» است. در این «تغییر تقدیر»، ظهور برای انسان رخ می دهد، نه برای خدا و آنچه ظاهر می شود، «تقدیر اصلی و پوشیده خدا» برای انسان است.
ثانیا: بداء به معنی حقیقی آن سابقه دیرینه و ریشه در قرآن و سنت دارد.
ثالثا: انحراف «مختار» در مسأله «بداء» نیز ثابت و قطعی نیست.
رابعا: بر فرض انحراف مختار در مساله بداء، حقانیت این عقیده مخدوش نمی شود.

نگاه شیعه به آیه افک و تنزیه عایشه؟

نظر شیعه درباره آیه افک و تنزیه عایشه چیست؟

در منابع اهل سنت گفته شده که آیه افک از عایشه به عنوان یکی از همسران رسول خدا(ص) رفع اتهام اخلاقی می کند. در بعضی منابع تفسیری شیعی این زن ماریه دانسته شده است. بر هر دوی این نقل ها اشکالاتی تاریخی و اعتقادی وارد است، امّا شیعه به مضمون این آیه و در عمل به حدیثی نبوی «مَا بَغَتْ امْرَأَةُ نَبِيٍّ قَطُّ» و به اعتراف مخالفان، دامان همسران همه پیامبران، از جمله عایشه را از این اتهام پاک می داند و در عین حال صریحا اعلام می کند رفع چنین اتهامی فضیلت و عدالتی را برای عایشه در امور دیگر اثبات نمی کند و نمی تواند بر خطاهای او در مخالفت با آیه «وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ»؛(در خانه های خویش بمانید)، و خروج از خانه پیامبر و مخالفت باحضرت علی(ع) بعد از پیامبر(ص) و راه انداختن جنگ داخلی سرپوش بگذارد. به عبارت دیگر «رفع اتهام اثبات فضیلت نمی کند».

نهی از «اختلافات فقهی» در خطبه 18 نهج البلاغه؟!

منظور از نهی از «اختلافات فقهی» در خطبه 18 نهج البلاغه چیست؟

خطبه 18 به عقيدۀ بعضى از محققان جزئی از خطبۀ 17 بوده است كه در كلام «سيّد رضى» از هم جدا شده و محتوا و مضمون آن نيز گواهى بر همين معنى مى دهد. در خطبۀ گذشته سخن از قضات ناآگاه و ناصالح بود كه با داوری هاى نادرست خود، امنيّت جان و مال مردم را به خطر مى افكنند و منشأ مفاسد بسيارى در سطح جامعه مى گردند. در اين خطبه نيز سخن از قضاتى به ميان آمده كه با تكيه بر دلايل سست و بى اساسى همچون «قياس» و «استحسان» اجتهاد کرده و نتايج نادرستى از آن مى گيرند و از آن بدتر اين كه رئيس آنها آراى ضدّ و نقيض همۀ آنها را «حكم اللّه» و مطابق با واقع مى شمارد!
امیر المؤمنین(ع) در این خطبه مسأله «تصويب»(صحیح دانستن همه آراى ضدّ و نقيض) و تمسّك به قياس و استحسان و «اجتهاد به رأى» را به كلّى نقد و باطل مى كند. زيرا خدا دين كاملى نازل كرده و قرآن جامع همه نيازهاى انسانهاست و پيامبر كمترين كوتاهى در تبليغ آن نكرده و هرگز خداوند اختلاف را براى امّت اسلامى نپذيرفته و همه جا آنها را دعوت به اتّحاد و وحدت كرده است. بنابر اين «اعتقاد به صحّت آراى متناقض» و تصويب فتاواى مختلف و همه را حكم واقعى الهى دانستن، چه معنى و مفهومى مى تواند داشته باشد؟! اين يك انحراف و اشتباه و گمراهى است نه يك واقعيّت!
این شیوه با اجتهاد در نزد شیعه که به معنای «رد فروع بر اصول» است، فرق می کند و هیچ ارتباطی به برخی اختلافات جزئی که میان برخی فقهای شیعه در پاره ای مسائل فرعی پدید می آید ندارد. چرا که اجتهاد به معنای تلاش برای فهم کتاب خدا و سنّت رسول خدا(ص) و اهل بیت مکرم ایشان، با کمک قوانین القاء شده آنها، برای یافتن پاسخ سوالات مؤمنین و حکم مسائل مستحدثه، امری ضروری و اختلافات جزئی در آن امری طبیعی است. ضمن اینکه فقهای شیعه اجتهاد خود را قابل خدشه علمی دانسته و عالم حقیقی را خدا می دانند؛ نه اینکه نظر خود و دیگر فقها را را نظر واقعی خدا و با وجود اختلاف نظر، همه را صحیح بدانند!

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

قالَ الرّضا عليه السّلام :

يا دِعْبِلُ! اُحِبُّ اَنْ تُنْشِدَنى شِعْراً فَاِنَّ هذِهِ الا يّامَ اَيّامُ حُزْنٍ کانتْ عَلَينا اَهْلِ الْبَيْتِ عليهم السّلام .

اى دعبل ! دوست دارم که برايم شعرى بسرايى و بخوانى ، چرا که اين روزها (ايام عاشورا) روز اندوه و غمى است که بر ما خاندان رفته است .

جامع احاديث الشيعه ، ج 12، ص 567