بخل 29 مطلب

درخواست حاکمیتی انحصاری توسط حضرت سلیمان!

آیا تقاضای قدرت و حاکمیت منحصر به فرد توسط حضرت سلیمان، نشانه بخل نیست؟! و آیا با مقام عصمت ایشان سازگار می باشد؟!

تقاضای حضرت سليمان به معنی انحصارطلبی نيست تا برداشت بخل از آن شود، بلکه می تواند به معنای یکی از این احتمالات باشد: 1) ایشان از خداوند خواست كه معجزه ويژه اى به او دهد همان گونه كه هريك از انبيا براى خود معجزه ويژه اى داشتند و این به معنای انحصارطلبی و بخل ایشان نیست. 2) طبق نظر برخی از مفسرین، آن حضرت در بیان چنین درخواستی از سوی خداوند مأذون بودند و اگر چنین درخواستی صحیح نبود، خداوند به ایشان چنین اذنی نمی داد. 3) مقصود ایشان داشتن ملكى بود که ديگرى در زمان ایشان چنين ملکی نداشته باشد، نه دیگری از پیامبران و... تا روز قیامت. 4) مقصود حكومتى بود كه الهی باشد نه از راه ظلم، تا مردم نتوانند درباره آن چون و چرا کنند.

امام علي(ع) و نهي از «بخل»

امام علی(علیه السلام) در حکمت 195 نهج البلاغه، درباره نهي انسان ها از «بخل» چه می فرماید؟

امام علی(ع) درباره نهى انسان ها از «بخل» در هنگامی که از کنار مزبله ای عبور می کردند، فرمودند كه: «اين همان چيزي است كه بخيلان به آن بخل مى ورزيدند». انسان وقتي به پايان مواهب دنیا بنگرد درباره آغاز آن تجديدنظر خواهد كرد و باور مى كند كه زندگی در شهوات اشتباه است. البته مقصود از این سخن، بازداشتن انسان از دنياپرستى و آلوده شدن به انواع محرمات است و گرنه تحصيل مال و ثروت به اندازه اى كه انسان زندگی آبرومندانه ای داشته باشد مورد تاکید اسلام است.

مذمّت «بخيلان در انفاق» در قرآن

قرآن، کسانی را که از انفاق کردن بُخل می ورزند، چگونه مذمت نموده است؟

خداوند در قرآن خطاب به کسانی که از انفاق کردن بخل می ورزند می فرماید: «شما همان جمعيتى هستيد كه براى انفاق در راه خدا فرا خوانده مى شويد، بعضى از شما «بخل» مى ورزند و هركس بخل كند، نسبت به خودش بخل كرده است». سپس در انتهای آیه، افراد بخیل را تهدید می کند می فرماید: «هرگاه از دستورهاى خداوند [درباره انفاق] سرپيچى كنيد، خداوند گروه ديگرى را به جاى شما مى آورد كه مانند شما نباشند». در این آیه خداوند افراد بخیل را تهدید به نابودی کرده و این شديدترين تهديد درباره «بخيلان» است.

معنای واژه «شحّ» و رابطه آن با «بُخل»

واژه قرآني «شحّ» به چه معناست و چه رابطه اي با «بُخل» دارد؟

«شُحّ» در لغت به معنى بُخل آميخته با حرص است كه به صورت عادت در آيد. «بخل» از موانع مهم رستگارى است و اهمّيّت آن تا جايى است كه امام صادق(ع) از سر شب تا صبح، در ضمن طواف كعبه، پيوسته دعا مي كند كه خدا نفسش را از «بُخل» نگاه دارد. در روايت شُح از «بُخل» شديدتر دانسته شده؛ چون «بخيل» به آنچه دارد «بُخل» مى ورزد، ولى «شحيح» هم به آنچه در دست مردم است و هم آنچه خود دارد «بُخل» مى ورزد، تا آنجا كه هر چه را در دست مردم ببيند، آرزو مى كند كه آن را به چنگ آورد، خواه از راه حلال باشد يا حرام و هرگز قانع به آنچه به او روزى داده شده، نيست.

آثار شوم «بُخل» از منظر امام علی(ع)

امام علی(علیه السلام) در حکمت 126 نهج البلاغه، در مورد «بُخل» و آثار شوم آن چه می فرماید؟

امام علی(ع) در مورد «بخل» و آثار شوم آن می فرماید: «بخيل به استقبال فقرى مى رود كه از آن گريخته و غنايى را از دست مى دهد كه طالب آن است. در دنيا همچون فقيران زندگى مى كند ولى در آخرت بايد مانند اغنيا حساب پس دهد». امام(ع) آنان را نه تنها نسبت به ديگران، بلکه نسبت به خويش هم بخيل می داند، زیرا با داشتن ثروت، مانند فقرا زندگى مى كنند، و در قيامت نیز باید حساب اموالی را پس دهند که از آن استفاده نکرده اند.

عوامل ايجاد «لجاجت»

عوامل ایجاد «لجاجت» چیست؟

سرچشمه «لجاجت» امور زيادى مى تواند باشد؛ از جمله حُبّ ذات افراطى كه سبب پافشارى بر رأى و عقيده خود مى شود، و خودبزرگ بينى كه سبب مى شود نظر خود را از همه برتر ببيند. از سویی بُخل و حسادت كه او را از پذيرش نظر ديگران باز داشته و جهل و نادانى كه به انسان اجازه نمى دهد تمام جوانب مطلب را ببيند و تعصب شديد كه سبب پافشارى بر امور باطلى مى شود كه مورد تعصب اوست. هم چنين عدم شجاعت در بازگشت از نظرات باطل و پذيرفتن نظرات صحيح، از ديگر عوامل لجاجت به حساب مي آيد.

 

ملاک قرآن در میزان «انفاق»

آیا می توان از آیات قرآن کریم معیار و ملاکی برای میزان «انفاق» به دست آورد؟

خداوند در ترسیم مقدار و کمیت «انفاق» به پیامبر(ص) می فرماید: «بيش از حد انفاق مكن، تا مورد سرزنش قرارنگيرى و از كار فرو نمانى». خداوند هم بخل و هم زیاده روی در انفاق را نمى پسندد. از سوی دیگر، توصیه مى كند بسان انباردار، اجناس اضافى را حفظ نكنيد، بلكه مازاد بر نياز خود، همسر و فرزندانتان را در راه خدا انفاق كنيد. هم چنین ملاک در انفاق واقعی آن است که آنچه را خود دوست دارید برای انفاق انتخاب کنید.

اثر «انفاق» ریایی

آیا «انفاق» به خاطر ریا و یا نیات دیگر غیر الهی اثری برای انفاق كننده به همراه دارد؟

خداوند در قرآن «اخلاص در نیت» را از شرائط انفاق دانسته و می فرماید: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد! صدقات خود را با منّت و آزار باطل نسازيد؛ همانند كسى كه مال خود را براى نشان دادن به مردم انفاق مى كند ...». در واقع عمل رياكارانه ريشه و اساسى ندارد، و بدون دوام است، و شخص ریاکار در نزد خدا و خلق خدا آبرويى نخواهد داشت. از آن طرف خداوند، اخلاص در انفاق را موجب پرورش فضائل اخلاقی در انسان و ماندگاری آثار انفاق می داند.

ماهيت «مواهب دنيا»

قرآن درباره ماهيت «مواهب دنيا» چه نظری دارد و آن را چگونه معرفی می نماید؟

در آیات فراوانی از قرآن مجید، تعبیرات مثبتی درباره «مواهب دنیا» دیده می شود؛ مانند عبارات «خیر مطلق»، «برکات آسمان و زمین»، «طیبات» و ... از مجموع اين عناوین استفاده مي شود که نعمت های مادیِ دنیا ذاتاً مذموم و پلید نیستند؛ بلکه ماهیت آنها تابع چگونگی بهره گیری از آنهاست؛ بدیهی است هرگاه در طریق وصول به آخرت و اعمال صالح باشد پسندیده و محبوب و اگر در مسیر گناه و اعمال ناشایست استفاده گردد زشت و ناپسند است.

انگیزه های «حسد»

چه انگیزه هايي براي حسادت در انسان ها وجود دارد؟

علمای اخلاق برای «حسد» سرچشمه های زیادی ذکر کرده اند از جمله: عداوت، کبر، حُبّ ریاست، احساس حقارت و ...؛ ولی فراتر از این ها حسد ریشه هایی در عقاید انسان نیز دارد؛ در واقع می توان گفت حسودان گرفتار نوعی تزلزل در پایه های ایمان به توحید افعالیِ پروردگار و حکمت و قدرت او هستند، چه این که انسانی که به این اصول مومن باشد می داند تقسیم نعمت ها از سوی خداوند حسابی دارد و بر طبق حکمتی است، پس باید به قسمت و تقدیر خداوند در میان بندگانش راضی و خشنود باشد.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

قال الصادق عليه السلام :

«اني ما شربت ماء باردا الا و ذکرت الحسين‏»

من هرگز آب سرد ننوشيدم مگر اين‏که به ياد حسين عليه السلام افتادم.

امالى صدوق، ص 122