سنت 53 مطلب

پیشینه و تاریخ اجتهاد و استنباط فقهی نزد علمای شیعه

پیشینه و سیر تاریخی اجتهاد و استنباط فقهی در تاریخ شیعه چگونه بوده است؟

تاریخ اجتهاد فقهی در مذهب شیعه دوره های مختلفی را چون دیگر دانش ها پیموده است:
1. عصر رسول خدا: عصر مشترک همه مسلمانان بوده كه همگى احكام خويش را بدون واسطه از آن حضرت مى گرفتند.
2. عصر حضور امامان اهل بیت(ع): تلاش های ائمه اطهار(ع) برای تبیین احکام و حل مشکلات امت اسلامی نمودهای متفاوتی داشت که یکی از آنها پرورش فقهایی از میان اصحاب خود بوده است.
3. عصر شكل ‏بندى و تبويب فقه‏: با شروع دوران غیبت کبری فقیهان جامع الشرایط مسئولیت افتا و پاسخ‏ گویى را به عهده گرفتند. در این مرحله، کار کسانی که باید آنان را‌ محدّث‌-فقیه نامید، تنظیم نصوص در قالب عبارات فقهی بدون ذکر سند بود.
4. عصر تحوّل در عرصه فقاهت و اجتهاد: اين دوره از عصر شيخ طوسى و با نوشتن كتاب «مبسوط» آغاز شد. در این دوره مسائل جدید با استفاده از قواعدو اصول کلی و تفریع فروع نگاشته شد.
5. عصر ركود و تقليد: اين دوره از نيمه قرن پنجم آغاز و تا پايان قرن ششم ادامه مى يابد. به سبب عظمت علمى شيخ طوسى تا سالها فقيه مستقلى كه بتواند بر خلاف نظرات شيخ فتوا دهد يافت نشد.
6. عصر تجديد حيات فقه: در اواخر قرن ششم راه نقد افكار شیخ طوسی گشوده شد. پرچمدار نهضت نقد آرای شیخ طوسی، محمّد بن ادريس حلّى بود. از دیگر علمای بزرگ این دوره «محقّق حلّى» نویسنده کتاب «شرایع الإسلام» است.
7. عصر اخبارى گرى‏: در اوایل قرن یازدهم هجری قمری، حدیث گرایی با فعالیت های شخصی به نام محمد امین استرآبادی مجددا ظهور کرد. اخباری ها فقط اخبار و احادیث را در استباط احکام شرعی موجّه دانستند و اعلام کردند که «قرآن» و «اجماع» و «عقل» را به عنوان راه های استنباط احکام به رسمیت نمی شناسند.
8. عصر تجديد حيات اجتهاد: اين دوره، از اواخر قرن دوازدهم آغاز شد و اخباری گری را به طور کلی از جریان مسلط حوزه های علمیه به زیرکشید. در اواخر سلطه اخباريون علّامه وحيد بهبهانى در برابر تفكّر اخبارى گرى برخاست و مبانى اخباريون را نقد كرد و به تقويت مبانى مجتهدان اصولى پرداخت.
9. عصر نوآورى هاى فقهى‏: اين دوره، از نيمه قرن سيزدهم آغاز شد. پيشواى این نوآوری ها در فقه و اصول، شيخ مرتضى انصارى بود. آخوند خراسانی یکی از برجسته ترین شاگرادن شیخ انصاری بود که خود نيز داراى نوآورى هايى در «اصول فقه» است.

تقلید در روایات اسلامی؟

آیا می توان روایاتی را به عنوان دلایل صحت و مشروعیت تقلید اقامه کرد؟

در رابطه با روایاتی که به معنای اصطلاحی تقلید تصریح کرده اند، می توان از محاجّه یکی از یاران حضرت علی(ع) با خوارج یاد کرد، که با استفاده از واژه «تقلید» صریحا بیان می کند که از آن حضرت در دینش پیروی می کند. نیز در صحبت هایی که یکی از مراجعین امام صادق(ع) به ایشان داشته، از اصطلاح «تقلید» استفاده کرده تا به پیروی خود از آن حضرت اشاره کند. همچنین امام حسن عسکری(ع) نیز در بیان معروفی توده مردم را به تقلید از فقها، یعنی پیروی از آنها فراخوانده است.
گروه دیگری از روایات نیز وجود دارند که اگر چه در آنها صریحا به موضوع تقلید مصطلح فقهی اشاره نشده است، امّا می توان مشروعیت و جواز تقلید را از آنها استنباط کرد. مثلا روايات زيادى از ائمه اهل بيت(ع) نقل شده كه به اصحاب خود دستور فتوا می دانند؛ بدیهی است طرف دیگر فتوا دادن توسط اصحاب، لزوم قبول و عمل به آن فتوا توسط سایر مکلفین است.

منظور از علم اصول فقه

منظور از علم اصول فقه چیست؟

«اصول فقه» در لغت به معنای «قواعد فهم دین» می باشد. معنای اصطلاحی آن را نیز فقها و اصولیون چنین تعریف کرده اند: «اصول فقه، قواعدی هستند که در درون خود مشتمل بر احکام شرعی نبوده و در طریق استنباط احکام کلیّه و فرعیِ الهی و یا وظایف عملی مکلّف قرار می گیرند». علم اصول فقه يكى از مهمترين و اساسى ترين مقدمات براى اجتهاد است.

تاریخچه علم اصول فقه نزد شیعه

سیر تحول و تطور علم اصول فقه نزد شیعه چگونه بود؟

تاریخ اصول فقه، به معنی سیر تحول و تطور علم اصول در طول زمان، در 8 دوره متصور است: دوره اوّل: عصر تأسیس اصول فقه توسط امام باقر(ع) و امام صادق(ع). دوره دوّم: دوره تصنیف توسط هشام بن حکم و دیگران. دوره سوم: دوره کمال و استقلال. دوره چهارم: عصر ركود و تقليد از آراء شیخ طوسی. دوره پنجم: عصر تجديد حيات‏ فقاهت و اجتهاد توسط ابن ادریس. دوره ششم: عصر پيدايش حركت اخبارى‏ گرى‏. دوره هفتم: عصر تجديد حيات اجتهاد توسط محقق بهبهانی و مقابله با اخباری گری. دوره هشتم: عصر نوآورى‏ هاى فقهى‏ و ابداع روش های تازه در اصول فقه.

تاکید شیعه بر احادیث ائمه اهل بیت و فراموشی احادیث پیامبر(ص)!

چرا شیعه به احادیث ائمه اهل بیت تاکید دارد و احادیث پیامبر(ص) را به فراموشی سپرده است؟!

شیعه معتقد است حدیث امامان معصوم(ع) حدیث پیامبر(ص) و عین سنّت ایشان است. شیعه در نیل به سنّت صحیح پیامبر به آنها اعتماد دارد، چون آنها مصداق آیه «تطهیر» هستند؛ یعنی آنها در تلقی، درک و انتقال صحیح سنت نبوی معصوم هستند. همچنین آنها مصداق واقعی «اهل الذکر» و صاحبان حقیقی علم و باب علم نبوی هستند: «انا مدینة العلم و علی بابها».

از طرفی امامان اهل بیت مصداق «ثقلین» هستند، لذا سنّتشان در کنار کتاب خدا و سنّت رسول خدا حجّت است. پیامبر(ص) در حدیث ثقلین از مسلمانان خواسته است که به قرآن و عترت او تمسک جویند تا گمراه نشوند. پیامبر(ص) بخش عظیمی از حقایق و معارف قرآن را برای مردم بیان کرد، ولی بخش دیگری را که شرایط بیان آنها فراهم نبود، یا مصلحت این بود که در زمان های بعد بیان شود را به عترت معصوم خود سپرد تا آنان بیانش کنند.

شیعه مروّج اصلی سنت پیامبر(ص) می باشد؛ چرا که شیعه بعد از رحلت پیامبر(ص) هرگز نقل احادیث پیامبر را ممنوع نکرد و پیوسته به احادیث ایشان برای فهم بهتر اسلام و قرآن تمسک می کرد. امّا در مقابل اهل تسنّن مدتها نقل احادیث پیامبر را ممنوع اعلام کردند و شعار آنها این بود که: «حَسْبُنا كِتابُ الله‏»؛ (کتاب خدا برای ما کافی است)، غافل از اینکه کتاب خدا را باید با سنت پیامبر(ص) و راهنمایی اهل بیت(ع) تفسیر کرد.

توسل به اولیاء الله آموزه محکم وحیانی

پیامبر(ص) به امیر المومنین(ع) فرمودند: «علی جان هرگاه دیدی که مردم برای رسیدن به حوائج و خواسته های خود به اشخاص متوسل می شوند، تو به درگاه خداوند رجوع کن». آیا این سخن توسل را نفی نمی کند؟

در جواب از این شبهه باید گفت که نه این روایت - که روایتی مرسل و از لحاظ سندی قابل مناقشه است - و نه سایر روایاتی که به زهد و توجه به خدا توصیه کرده با توسل منافات ندارند.
علاوه بر آن در توسّل، مخاطب خداست و چیزی جای او را نمی گیرد؛ یعنی توسل کننده خواسته خود را نه از توسل شونده، که مستقیما از خدا می خواهد و توجه او به آن معصوم مورد توسل، توجهی مستقل از اراده الهی نیست.
توسّل طبق آیه «و ابتغوا إليه الوسيلة»، دستوری قرآنی است. با توجه به عمومیّت كلمه «الوسيله»، «منزلت و دعای» پيامبران و اولياء الهى نیز از مصادیق وسیله هستند.
از سیره پیامبر(ص) و مسلمین نیز چنین به دست می آید که توسل به انبیاء و اولیاء الهی، در میان آنها مرسوم بوده است؛ منابع اهل سنت نیز مشتمل بر موارد متعددی از پذیرش عملی و نظری توسل در میان بزرگان آنهاست.

خبر دادن امام حسین(ع) از «غیبت» مهدی(عج)

آیا امام حسین(علیه السلام) از «غیبت» امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) خبر داده است؟

امام حسين(ع) از «غیبت» امام زمان(عج) خبر داده است. آن حضرت در حديثي مي فرمايد: «در نهمين از فرزندانم سنتى از يوسف(ع) و سنتى از موسى بن عمران(ع) است. او قائم ما اهل بيت مى باشد كه خداوند تبارك و تعالى امر او را در يك شب اصلاح خواهد نمود». ایشان همچنین فرمودند: «قائم اين امت همان نهمين از اولاد من است. او دارای غيبت مى باشد».

«اصلاح» اصلی ترین سیاست امام علی(ع)

چرا امام علی(عليه السلام) در ابتدای خلافت اصلی ترين سياست خود را بر اصلاح امور جامعه قرار داد و چه اقداماتی در اين راستا انجام گرفت؟

امام به سبب پایبندی به دین و سنت، به فكر اصلاح جامعه بود. امام اساساً توسط قاتلين خلیفه پیشین بر سر كار آمد تا به زعم آنها خرابی ها را اصلاح كند. امام در مقابله با دنیاگرایی، عُمّال خویش را از نشستن سر سفره های رنگین نهی ‌کرد و در برابر سیاست عدم کتابت حدیث اقدام عملی نمود. در واقع امام تبیین دین را در رأس اقدامات اصلاحی خود قرار داده و کوشید تا با طرح سنت پیامبر(ص) و احیای اصول و فروع فراموش شده دین، جامعه را به سمت اصلاح هدایت کند.

راویان شیعی با نام عمر!

در کتاب اصول کافی راویانی وجود دارند که اسم خود یا پدرانشان عمر است؛ چرا راویان و یاران امامان شیعه نام عمر را بر خود نهاده اند؟! آیا این مسأله دلالت ندارد که فرهنگ دشمنی با عمر بدعت و پدیده ای متأخر در بین شیعیان بوده است؟!

اولا: هیچ نامی مختص به هیچ شخصیت تاریخی نیست و بسیاری از صحابه و تابعین به نام خلفای سه گانه نامگذاری شده اند.
ثانیا: مخالفت اصحاب ائمه با شخصیت هایی چون «معاویه» و «یزید» امری بدیهی است؛ با این حال بعد از عاشورا شاهد نام گذاری فرزندان برخی از ایشان به این اسامی هستیم. آیا این نام گذاری ها نشانه محبّت است؟!
ثالثا: ستم هایی که بر اهل بیت(ع) روا شده جدی تر از آن است که به صرف این نام گذرای ها تحت الشعاع قرار گیرد و اختلافات اهل بیت با خلفا نه اختلافاتی قبیله اى که اختلافاتی عقیدتى و رفتارى بود.
رابعا: این نام گذاری ها انجام شده تا دستگاه ظلم بنى اميه و بنى عباس نتوانند به اين بهانه كه شیعیان با خلفاى سه‏ گانه معارض اند، عرصه را بر آنان سخت بگيرند و دست به قتل و غارت بزنند.

تکتّف (دست روی دست گذاشتن) در نماز به جهت خضوع!

آیا بستن دست‏ها در نماز نشان دهنده خاضع ترین شکل ایستادن نمی باشد؟

بهترین شکل خضوع در برابر خدا عمل به بایدها و نبایدهای الهی است و تنها شارع دین اصل و کیفیت عبادات را برای بندگان وضع می کند و انسانها نیز به حکم بنده بودن باید مطیع و تسلیم امر پروردگار عالم باشند.
بستن دست‏ها در نماز چون هیچ دلیل معتبری ندارد، بدعت است و با حقیقت تسلیم در برابر خدا منافات دارد؛ بخارى و مسلم هرکدام یک روایت برای آن آورده اند که هر دو مرسل هستند و دلالت بر آن هم ندارند.
مذاهب اهل سنت در این حکم اختلاف دارند و روایات اهل بیت هم از این عمل نهی کرده است. اگر این عمل در زمان پیامبر(ص) مرسوم بود باید در آن اختلاف نمی بود.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

الإمام عليٌّ(عليه السلام)

الإيثارُ زِينةُ الزُّهْدِ

ايثار، زيور پارسايى است

ميزان الحکمه، جلد 1، ص 22