سردرگمی محمد بن عبدالوهاب در بیان حدود و ثغور "توحید"
سید مصطفی هاشمی نجف آبادی
مقدمه
محمد بن عبدالوهاب ادعا می کند که قبل از او کسی معنای «لا اله الا الله» را نمی دانست! وی خود و همینطور اساتیدش را تا قبل از دستیابی به عقاید جدید، نادان می دانست و بر این اعتقاد بود که هیچ مسلمانی در زمان او وجود نداشت که معنای توحید را بداند. از نظر وی هر کسی که مدعی فهم کلمه «لا اله الا الله» باشد دروغگو می گوید. عبارت وی در این زمینه چنین است:
«وأنا أخبركم عن نفسي، والله الذي لا إله إلا هو، لقد طلبت العلم، واعتقدَ من عرفني أن لي معرفة، وأنا ذلك الوقت لا أعرف معنى "لا إله إلا الله"، ولا أعرف دين الإسلام قبل هذا الخير الذي مَنَّ الله به، وكذلك مشايخي، ما منهم رجل عرف ذلك. فمن زعم من علماء العارض أنه عرف معنى "لا اله إلا الله"، أو عرف معنى الإسلام قبل هذا الوقت، أو زعم عن مشايخه أن أحداً عرف ذلك، فقد كذب وافترى».[1]
اینک سوال ما از وهابیان معاصر این است که آیا حدود و ثغور توحید در قرآن بیان شده است که توحید چیست یا نه؟ آنان هر پاسخی بدهند، با مشکل مواجه می شوند و نمی توانند از ادعایی که به دروغ مطرح کرده اند رهایی یابند.
پاسخ وهابیان:
پاسخ اول:
اگر وهابیان در پاسخ بگویند: بله، حدود و ثغور توحید به طور واضح در آیات قرآن بیان شده است. مثل آیاتی که از عبادت غیر الله سخن گفته است و از وسیله قرار دادن آنها نهی کرده است.
اشکال:
به آنان گفته می شود: اگر حقیقت توحید در قرآن بیان شده است، پس این همه اختلاف در معنای توحید چیست و چرا شما همه را متهم به عدم درک توحید می کنید؟ به عبارت دیگر، اگر به طور شفاف معنای توحید در قرآن بیان شده است، دیگر معنا ندارد که مسلمانان حقیقت توحید و حدود و ثغور آن را نفهمند و در نهایت به اختلاف گرفتار شوند.
پاسخ دوم:
اگر بگویند: هر چند حدود و ثغور توحید در قرآن بیان نشده است و لکن برای همه انسان ها در طول تاریخ بدیهی بوده و براین اساس دیگر نیاز به بیان آن نبوده است.
اشکال:
اولا اگر بدیهی است چرا در این مساله توحید میان شما و مسلمانان اختلاف وجود دارد و مسلمانان را به عدم درک توحید متهم می کنید. ثانیا خود شما در کتاب هایتان نوشته اید که که بنیانگذار وهابیت اعتراف کرده است توحید را نمی شناخته و سپس موفق به درک آن شده است.
پاسخ سوم:
اگر بگویند: برای کسانی که در صدر اول زندگی می کردند، بدیهی بوده است و آنان معنای توحید و حدود آن را درک می کردند لذا بیان نشده است؛ ولی برای مسلمانانی که بعد از صدر اول آمدند، مخفی مانده است.
اشکال:
گفته می شود: قرآن خود را بیان کننده هر چیزی می داند[2] و این ادعا با تبیان بودن قرآن منافات دارد. از طرفی، خداوند جهل را عذر می داند و قبل از اتمام حجت مبادرت به عذاب نمی کند.[3] پس چگونه است که وهابیان تکفیری، مسلمانان را بر سر مساله ای که برای ایشان تبیین نشده، می کنند و آنان را متهم به شرک می کنند؟
پاسخ سوم:
اگر بگویند: هر چند معنای قرآن بدیهی هم نبوده و خداوند نیز از بیان آن در قرآن امتناع کرده است و لکن علم آن به مردم واگذار شده است و آنان اگر دقت کنند می توانند به علم آن دست یابند؛ همانطور که قرآن به تدبر در آیات دستور داده است. بنابراین آنان نسبت به این مساله که می توانند در آن تعمق کنند، معذور نیستند؟
اشکال:
گفته می شود: مگر اولین درخواست پیامبران از امت های خویش، توحید و اقرار به آن نبوده است؟[4] مگر در روایت نیامده است توحید پروردگار، تنها حق خداوند بر انسان ها است؟[5] مگر در روایات نیامده که شرک مخفیانه در قلب وارد می شود و به حرکت مورچه ای سیاه در شب تاریک بر سنگ سیاه تشبيه شىه است؟[6] لذا چطور می توان تصور کرد که چنین مساله مهمی حدود و ثغور آن در قرآن کریم مشخص نشده باشد.
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.