اعتبارسنجی "حدیث مُواخات" در خوانش علمای اهلسنت و ابن تیمیه
سعید سلمانی، محمد علیدوست
مقدمه
منابع شیعه[1] و اهل تسنن،[2] مملو از فضائل امیرالمومنین(علیه السلام) است؛ به صورتی که برخی از صاحبنظران اهل تسنن، بر این باور بوده اند که در میان صحابه، شخصیتی وجود ندارد که فضائل وی، مانند علی بن ابیطالب(علیه السلام) ، با معتبرترین سندها نقل شده باشد.[3]
واقعه "مُواخات" از جملۀ این فضائل است که توسط فریقین نقل شده است و بیانگر جایگاه والای امیرالمؤمنین(علیه السلام) میباشد. علیرغم نقل این فضیلت در کتب شیعه[4] و اهل سنت،[5] ابن تیمیه در منهاج السنة، درصدد انکار این فضیلت است. تاکنون از سوی محققین و پژوهشگران، تألیفاتی در خصوص حدیث مُواخات شکل گرفته است.[6] آیت الله سیدعلی میلانی در کتاب دراسات فی منهاج السنة لمعرفة ابن تیمیه و پایگاه اینترنتی مجمع جهانی شیعه شناسی با رویکرد نقد اشکالات ابن تیمیه به حدیث مُواخات، مطالبی ارائه کرده اند. وجه تمایز پژوهش حاضر، با کتاب دراسات فی منهاج السنة لمعرفة ابن تیمیه، در شیوه ارائه بحث و ورود تخصصی به این حوزه است. آیت الله میلانی به ذکر کتبی که حدیث مُواخات را نقل نموده و مختصری از اقوال علمای اهل تسنن در صحت این روایت بسنده نموده است؛ همچنین نوشتار منتشر شده از سوی مجمع جهانی شیعه شناسی، بسیار مختصر بوده و مسئلۀ حاضر را به صورت کامل ارائه نکرده است؛ در حالیکه در این پژوهش، بر اشکال سندی ابن تیمیه به حدیث مُواخات و تقابل دیدگاه او با سایر علمای متقدم و متأخر اهل تسنن، تمرکز شده است؛ بنابراین، شناخت دیدگاه علمای اهل سنت، پیرامون اصل وقوع این واقعه و برقراری برادری بین امیرالمؤمنین و پیامبر اکرم ضروری است.
بدیهی است که همگان به دنبال یافتن حقیقت میباشند؛ لکن ابن تیمیه با نگاشتن کتاب منهاج السنه خلاف این رویه عقلانی را پیموده و سبب شده تا برخی با اعتماد بر کتب او، آراء و بیانات او را حق دانسته و بیانات او را بپذیرند. برای کشف حقیقت و نشان دادن بی اساس بودن بسیاری از آراء ابن تیمیه، ضروری است که انظار و آراء او مورد بررسی دقیق قرار گرفته و با سایر علمای اهل سنت مقایسه شود. این نوع عملکرد سبب میشود که خوانندۀ منصف دریابد، ابن تیمیه، قابل اعتماد نمی باشد و نمی بایست تمام بیانات او را تلقی به قبول نمود؛ همچنین از این دروازه میتوان، خط اصیل اسلامی را مشخص کرد و از آن، نتایج منحصر به فردی را استنباط نمود.
دیدگاه ابن تیمیه پیرامون "حدیث مُواخات"
ابن تیمیه در راستای نقد فضائل و مناقب امیرالمؤمنین(علیه السلام)، اصل اخوت بین امیرالمؤمنین(علیه السلام) و پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) را مورد انکار قرار داده است. وی در این رابطه می نویسد: «حدیث مُواخات، از احادیث باطل و جعلی میباشد. پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) نه در میان مهاجرین و نه در میان انصار برای هیچ شخصی، پیوند برادری ایجاد نکرد. تنها میان مهاجرین و انصار، پیوند برادری برقرار کرد».[7]
نقدی که ابن تیمیه در مورد حدیث مُواخات بیان کرده است، دو رکن دارد.
1. حدیث مُواخات بین پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) و علی(علیه السلام) باطل و جعلی است.
2. پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) تنها میان مهاجران و انصار پیوند برادری ایجاد نمود؛ نه بین مهاجران با مهاجران و یا انصار با انصار.
در این مقاله سعی شده، بخش اول مورد مناقشه و اشکال قرار گیرد. مبنای مناقشه در ادعای ابن تیمیه، استفاده از نظرات عالمان اهل سنت بوده است؛ از این رو، به منابع شیعی مراجعه نشده است. با مراجعه به آثار اهل سنت این نتیجه به دست می آید که برخلاف دیدگاه ابن تیمیه، حدیث مُواخات و فضیلتِ ایجاد پیوند برادری میان پیامبر و امیرالمومنین(علیهما السلام) از نظر اهل سنت مسئله ای ثابت شده است.
دیدگاه علمای اهل سنت درمورد ماجراى مُواخات
الف: افرادی که حدیث مُواخات را با سند معتبر نقل نموده اند
1. محمد بن عیسی ترمذی (متوفای279ق)
در کتاب سنن ترمذی، به ماجرای حدیث اشاره شده و در مورد اعتبار آن گفته شده: این حدیث حسن است. وی می نویسد: عبدالله بن عمر نقل کرده است که پیامبر خدا(صلی الله علیه واله وسلم) در میان اصحاب خود پیوند برادری ایجاد کرد. امیرالمومنین(علیه السلام) در حالیکه چشمانش از اشک پر شده بود، نزد پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) آمده و عرض کرد: ای پیامبر خدا(صلی الله علیه واله وسلم)، میان اصحابت پیوند برادری ایجاد نمودی؛ اما میان من و کسی از صحابت چنین ارتباطی برقرار ننمودی. پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) به ایشان فرمودند: تو برادر من در دنیا و آخرت هستی.[8]
2. احمد بن یحیی بلاذری (متوفای 279ق)
بلاذری در کتاب انساب الاشراف هنگام اشاره به مناقب امیرالمومنین(علیه السلام)، بابی را به ماجرای «مُواخات» اختصاص داده است.[9] وی در ادامه، به حدیثی با این موضوع اشاره نموده و می نویسد: پیامبر خدا(صلی الله علیه واله وسلم) در میان اصحاب خود پیوند برادری ایجاد نمود. علی(علیه السلام) به ایشان عرض کرد: ای پیامبر خدا(صلی الله علیه واله وسلم)، میان اصحابت پیوند برادری ایجاد نمودی و من را رها کردی؟ پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) فرمود: تو برادر من هستی.[10]
تمام راویان این حدیث، طبق بررسی نرم افزار «موسوعة الحدیث النبوی»، به لحاظ سندی و رجالی معتبر هستند.[11]
3. ابن عبدالبرّ (متوفی 463ق)
در کتاب الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، روایات متعددی در مورد برادری میان رسول خدا و امیرالمومنین نقل شده است. ضمن اشاره به ماجرای مُواخات چنین نگاشته شده است که: علی(علیه السلام) در شورای شش نفره که توسط عمر انتخاب شده بودند، فرمود: شما را به خدا قسم میدهم، آیا در میان شما کسی جز من وجود دارد که با پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم)، پیمان برادری بسته باشد؟ ابوعمرو (ابن عبدالبرّ) میگوید: ما از چند طریق از علی(علیه السلام) نقل کرده ایم که میفرمود: من بنده خدا و برادر رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) هستم. هیچکس جز من این ادعا را نکند، مگر اینکه دروغگو است. پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) میان مهاجرین در مکه عقد اخوت خواندند؛ سپس در مدینه میان مهاجر و انصار پیمان برادری بستند. در هر دو پیمان، ایشان به علی(علیه السلام) فرمودند: تو در دنیا و آخرت برادر من هستی، و میان علی(علیه السلام) و خود، عقد اخوت خواندند.[12]
4. ابن جوزی (متوفی 597ق)
ابن جوزی در کتاب «المجتبی من المجتنی» برادری میان اصحاب را به ترتیب حروف الفباء ذکر کرده است. وی در حرف عین مینویسد: پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) میان عمر و ابوبکر و میان عتبان بن مالک و عمر و میان عثمان و عبدالرحمان و میان علی(علیه السلام) و خودش پیمان برادری برقرار کرد.[13]
5. ابن حجر عسقلانی (متوفی 852ق)
ابن حجر عسقلانی در فتح الباری ضمن شرح باب «كَيْفَ آخَى النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بَيْنَ أَصْحَابِهِ»، انکار ماجرای مُواخات توسط ابن تیمیه را نقل و آن را رد کرده است.
ابن حجر، دلیلی که ابن تیمیه بیان کرده است را مصداق اجتهاد در مقابل نص میداند. به باور وی، اینکه ابن تیمیه معتقد است، جریان پیمان برادری میان مهاجر و انصار بی معنا است، نادرست است؛ زیرا ابن تیمیه از حکمت مُواخات غافل شده است. با عنایت به اینکه، برخی مسلمانان به لحاظ مالی، تمکن بیشتری داشتند و عشیره قویتری داشتند، پس از عقد اخوت با یک مسلمان ضعیف تر، او را مساعدت میکردند؛ علاوه بر اینکه، وجه عقد اخوت میان امیرالمومنین و حضرت رسول نیز، به این دلیل بود که امیرالمومنین(علیه السلام) از کودکی در خانه پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) بزرگ شده بودند و خواندن پیمان برادری سبب استحکام و استمرار این رابطه میگردید؛ همچنین طبق روایات، پیامبر خدا(صلی الله علیه واله وسلم) میان اصحابی مانند جناب حمزه و زید بن حارثه، ابوبکر و عمر، طلحه و زبیر، عبدالرحمن بن عوف و عثمان و دیگران عقد اخوت برقرار کردند؛ بنابراین کلام ابن تیمیه غیرقابل پذیرش میباشد.[14]
ابن حجر همچنین در کتاب «الإصابة» جریان مُواخات را به عنوان یکی از فضائل امیرالمؤمنین(علیه السلام) برشمرده و مینویسد: هنگامی که رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) میان اصحابش پیوند برادری جاری کردند، به علی(علیه السلام) فرمودند: تو برادر من هستی.[15]
6. سمهودی (متوفی 911ق)
وی در کتاب وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفی، فصلی را به مسئله مُواخات میان مهاجرین و انصار اختصاص داده است.
نکته قابل توجه آن است که سمهودی، ماجرای عقد اخوت را دو مرتبه دانسته است. وی معتقد است، یک مرتبه در مکه و پیش از هجرت حضرت رسول(صلی الله علیه واله وسلم)، میان مهاجرین از جمله ابوبکر و عمر عقد اخوت بسته شده است.
مرتبه دوم پس از هجرت نبوی به مدینه و نگارش معاهده با یهودیان مدینه است. پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) دستور دادند که مهاجر و انصار، دو نفر دو نفر با هم پیمان برادری ببندند. سمهودی تصریح کرده است که در هر دو مرتبه، رسول(صلی الله علیه واله وسلم) با حضرت امیر(علیه السلام) عقد اخوت خواندند. او دو مرتبه را چنین بیان کرده است: در جریان مُواخات در مکه، پس از خواندن عقد اخوت میان مهاجران، پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) پس از سوال از حضرت علی(علیه السلام) و پاسخ مثبت ایشان فرمودند: تو در دنیا و آخرت برادر من هستی؛ همچنین در مدینه منوره، پس از اجرای عقد اخوت میان مهاجر و انصار، دستان امیرالمومنین(علیه السلام) را گرفته و فرمودند: این برادر من است.[16]
مسئله دیگری که اهمیت بسیاری دارد، این است که سمهودی نیز مانند ابن حجر عسقلانی، انکار ماجرای مُواخات توسط ابن تیمیه را تاب نیاورده و توجیهات ابن تیمیه را اجتهاد در مقابل نص قلمداد کرده است. به باور سمهودی برخلاف ابن تیمیه که معتقد است ماجرای مُواخات فایده ای ندارد، میتوان فوائدی برای این ماجرا تصور نمود. رابطه دیرین پیامبر و حضرت امیر نیز، یکی از وجوه پذیرش این فضیلت توسط سمهودی است.[17]
7. ملاعلی قاری حنفی (متوفای 1014ق)
ملاعلی قاری در کتاب مرقاة المفاتیح که شرح مشکاة المصابیح است، متعرض جریان اخوت میان پیامبر و حضرت امیر شده و روایات مختلفی که در این باب نقل شده را، ذکر کرده است.[18]
وی همچنین در بابی با عنوان «باب مناقب اهلبیت النبی»، حدیث سعد بن ابیوقاص را نقل کرده که سه ویژگی را برای اهلبیت شمرده است. اولین فضیلت، فضیلت مباهله میباشد که پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) در برابر مسیحیان نجران، حضرت امیر و حضرت زهرا و حسنین را همراه خود بردند. ملاعلی قاری در شرح این فقره «دعا رسول الله علیاً» تصریح میکند: جایگاه والای حضرت علی(علیه السلام) در نزد پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) و برادری حضرت امیر(علیه السلام) با رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) باعث شده است که پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم)، حضرت علی(علیه السلام) را در حکم نفس خود محسوب کنند. همانگونه که در آیه، از تعبیر «و أنفسنا و أنفسکم» استفاده شده است.[19]
8. ابن امیر صنعانی (متوفی 1182ق)
اگرچه این شخصیت به نوعی از عالمان زیدی مذهب به شمار میآید، لکن از طرفی تفکرات حدیث گرایانهای داشته است و از طرف دیگر، مورد اعتماد جریان وهابیت میباشد. به طوری که کتابهای وی با تحقیق محققان وهابی چاپ میشود و در مراکز وهابیت، این آثار تدریس میشود. با این حال، ابن امیر صنعانی فضائل بسیاری از حضرت امیر(علیه السلام) نقل کرده است؛ از جمله، در مجموعه اشعار خود، با عنوان «التحفة العلویة» که توسط خودش شرح شده است، به ماجرای مُواخات اشاره کرده است. او چنین سروده است:
«من سواه کان صنوَ المصطفی
أو سواه بعده کان وصیاً
و أخی قال له خیر الوَری
و هو أمرٌ ظاهرٌ لیس خفیاً»[20]
چه کسی جز علی بن ابیطالب(علیه السلام) برادر پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) بوده و چه کسی پس از پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) وصی ایشان بوده است. اشرف موجودات به او برادر گفت و این امر ظاهری است که هیچ زاویه پنهانی نداشته است.
9. علوی بن طاهر الحداد (متوفای 1382ق)
وی ابتدا به انکار ماجرای مُواخات میان مهاجرین و میان پیامبر و امیرالمومنین توسط ابن تیمیه پرداخته و مینویسد: ابن تیمیه منکر این است که پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) میان مهاجران و میان خود و علی(علیه السلام) پیوند برادری برقرار کرده و گمان میکند که فایده ای در این برادری وجود نداشته است.[21]
سپس به روایاتی معتبر اشاره کرده است که بیانگر صحت برقراری پیمان برادری، میان مهاجران است. در پایان این بحث، به روایاتی که تصریح میکند، حضرت امیر(علیه السلام) برادر رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) بوده است، اشاره مینماید و در نهایت میگوید: حاکم نیشابوری در کتاب المستدرک، روایتی را نقل کرده است که راویانش از رجال صحیح بخاری و مسلم هستند. در این روایت، از علی(علیه السلام) نقل شده است که فرمود: به خدا سوگند من برادر و ولی و پسر عمو و وارث پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) هستم؛ پس چه کسی نسبت به پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) برحق تر است؟
میگویم: ما شهادت میدهیم که علی(علیه السلام) راستگو و درستکار است و وای بر دروغگویان.[22]
علوی بن طاهر الحداد، در جای دیگری، ذهبی را به دلیل پیروی کورکورانه از ابن تیمیه در تضعیف یکی از روات روایتی در باب مُواخات، مورد انتقاد قرار میدهد و مینویسد: ذهبی بسیاری از اوقات در انکار احادیث از ابن تیمیه پیروی میکند؛ مانند اینکه در کتاب لسان المیزان، یک راوی به نام جمیع بن عمیر التیمی که حدیث «أنت أخی فی الدنیا و الآخرة» را روایت کرده، نام میبرد، و او را مورد طعن قرار میدهد؛ چراکه ابن تیمیه جمیع بن عمیر را مورد اتهام قرار داده است. شخص دیگری جز ذهبی و ابن تیمیه در مورد جمیع بن عمیر، قدحی نکرده است؛ بلکه ابن حجر عسقلانی از او با تعبیر «صدوق» یاد کرده است.[23]
10. محمد العربی بن تبّانی (متوفای 1390ق)
وی پس از بیان انکار ماجرای مُواخات توسط ابن تیمیه مینویسد: روایات عقد اخوت میان مهاجران و انصار، توسط پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) و به خصوص برادری میان خودشان با علی(علیه السلام) ثابت است و هیچ فردی از اهل حق (اهل سنت) در این روایات خدشه نکرده و این فریبخورده، پیوسته در این روایت خدشه میکند تا ناصبی بودن خود را نشان دهد.[24]
ب: كسانی که حضرت امیر(علیه السلام) را به عنوان برادر رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) معرفی کردهاند
تعدادی از علمای اهل سنت در بیان مناقب و فضائل حضرت امیر(علیه السلام)، به برادری ایشان با رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) اشاره کرده اند؛ در ادامه به ذکر نام برخی از آنان پرداخته میشود و از بیان تفاصیل اجتناب میکنیم. این افراد عبارت اند از:
1. آجری (متوفای360ق)؛[25]
2. ابن اثیر (متوفای 630ق)؛[26]
3. نووی (متوفای 676ق)؛[27]
4. شمس الدین کرمانی (متوفای 756ق)؛[28]
5. بدرالدین عینی (متوفای 855ق)؛[29]
6. سیوطی (متوفای 911ق)؛[30]
7. عبدالله بن سعید الحجی الحضرمی (متوفای 1410ق)؛[31]
8. عبدالله التلیدی (متوفای 1438ق)؛[32]
9. محمد بن علی بن آدم بن موسی (متوفای 1442ق)؛[33]
ج: تصحیح روایات مُواخات بین پیامبر اکرم و امیرالمؤمنین، توسط علمای اهل سنت
1. بغوی (متوفای 516ق)
بغوی در کتاب مصابیح السنة در بیان فضائل و مناقب امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)، به ماجرای عقد پیمان برادری میان صحابه و حدیث نبوی شریف، که خطاب به حضرت امیر(علیه السلام) فرمودند: «أنت أخی في الدنيا و الآخرة»، اشاره کرده و این حدیث را در زمره احادیث حسان ذکر میکند.[34]
2. نورالدین الهیثمی (متوفای 807ق)
هیثمی دو روایت را نقل و معتبر دانسته است. در روایت اول، ابن عباس از حضرت امیر(علیه السلام) نقل کرده است که در زمان حیات پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) میفرمودند: به خدا قسم، من برادر و ولی و پسر عمو و جانشین پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) هستم و چه کسی نسبت به پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم)، از من برحق تر است.
هیثمی در مورد اعتبار این حدیث مینویسد: این حدیث را طبرانی روایت کرده است و تمام رجال این حدیث، صحیح هستند.[35]
او در روایت دیگری به ذکر ماجرای «یوم الدار» پرداخته است. طبق این روایت، پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) در دعوت خویشاوندانش، کسی که به عنوان اولین نفر با ایشان بیعت کند را برادر و همراه خود خواندند. در هر سه مرتبه درخواست رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم)، تنها فردی که این درخواست را اجابت کرد، علی بن ابیطالب(علیه السلام) بودند؛ در نتیجه، امیرالمؤمنین(علیه السلام) دارای ویژگی برادری و اخوت پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) گردیدند. هیثمی در خصوص این روایت چنین نگاشته: این روایت را احمد بن حنبل نقل کرده است و راویانش مورد وثوق هستند.[36]
3. بوصيرى (متوفای 839ق)
شهاب الدین بوصیری در کتاب مصباح الزجاجة فی زوائد ابن ماجة، در مورد روایت علوی «أنا عبدالله و أخو رسول الله(صلی الله علیه واله وسلم)» مینویسد: سند این روایت صحیح است و راویان آن مورد وثوق هستند.[37]
بوصیری همچنین در کتاب دیگر خود با نام إتحاف الخیرة المهرة بزوائد المسانید العشرة، روایت دیگری را نقل کرده است که پیامبر فرمودند: تو برادر و پدر فرزندانم هستی. او در ادامه مینویسد: این روایت را ابویعلی با سندی که راویانش مورد وثوق هستند، نقل کرده است.[38]
4. احمد محمد شاکر (متوفای 1377ق)
وی در ضمن روایت نبوی که خطاب به حضرت علی(علیه السلام) فرمودند: «أنت أخی و صاحبی»، مینویسد: سند این روایت صحیح است.[39]
5. شعیب الأرنؤوط (متوفای 1438ق)
شعیب الأرنؤوط در ضمن روایت نبوی که خطاب به حضرت علی(علیه السلام) فرمودند: «أنت أخی و صاحبی»، مینویسد: این روایت صحیح لغیره است.[40]
6. ابواسحاق الحوینی (معاصر)
حوینی که از جمله وهابیون معاصر است. او در تخریج روایات خصائص نسائی، روایت «أنا عبدالله و أخو رسول الله(صلی الله علیه واله وسلم)» را تصحیح کرده و نوشته است: سند این روایت حسن است انشاءالله.[41]
نتیجه
برآیند مطالب مذکور به شرح ذیل است.
1. بر اساس تصریح محمد بن عیسی ترمذی، ابن حجر عسقلانی، ابن جوزی، ابن عبدالبر، ابن امیر صنعانی، ملاعلی قاری، علوی بن طاهر الحداد و محمد العربی بن تبّانی، ایجاد اخوت میان صحابه توسط پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) و اخوت میان حضرت رسول و امیرالمومنین، واقع شده است.
2. ابن حجر و سمهودی، دیدگاه ابن تیمیه را اجتهاد در مقابل نص میدانند. آنان معتقد هستند که ایجاد اخوت میان صحابه، فواید بسیاری را شامل میشود.
3. سمهودی معتقد است که پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) در طول حیات شریف، دو مرتبه میان صحابه عقد اخوت ایجاد کردند.
الف: مرتبه نخست در مکه و پیش از هجرت حضرت رسول(صلی الله علیه واله وسلم) بود.
ب: مرتبه دوم پس از هجرت از مکه به مدینه و پس از آن که میان پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) و یهودیان مدینه، معاهده امضا شد.
4. محمد العربی بن تبّانی معتقد است که انکار حدیث اخوت توسط ابن تیمیه، کاشف از ناصبی بودن اوست.
5. بسیاری از حدیث شناسان اهل تسنن مانند نورالدین هیثمی، بوصیری، بغوی، احمد محمد شاکر، شعیب الارنؤوط و ابواسحاق الحوینی، معتقدند که حدیث اخوت با سند معتبر نقل شده است.
6. این فضیلت برای عالمان اهل سنت تا حدی ثابت بوده است که در هنگام تبیین ویژگیهای امیرالمومنین(علیه السلام) از صفت «أخو الرسول» یاد نموده اند. نووی، سیوطی، آجری، شمس الدین کرمانی، محمد بن علی بن آدم بن موسی، ابن اثیر، بدرالدین عینی، عبدالله بن سعید الحجی الحضرمی و عبدالله التلیدی برخی از کسانیکه به این منقبت اشاره کرده اند.
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.