عالم پس از مرگ / رستاخیز انرژیها بعد از مرگشان!
حضرت آیتالله العظمی مکارم شیرازی؛ مجله مکتب اسلام، اسفند 1352، سال پانزدهم، شماره 3.
عالم پس از مرگ / رستاخیز انرژیها بعد از مرگشان!
- از کبریتی که آتش میزنیم تا کورههای عظیمی که با چوب یا ذغال سنگ میسوزند هر کدام صحنه ای از رستاخیز انرژیهاست.
- چگونه قرآن این حقیقت را در جملۀ کوتاهی بازگو کرده است؟
سخن از صحنههای گوناگون بازگشت به حیات و زندگی در همین جهان بود که با چشم خود میبینیم یا از کنار آن میگذریم و به آن دقت نمیکنیم. قرآن مجید در عبارات کوتاه و پرمغز خود، مردم را به دقت در این مظاهر شگفت انگیز رستاخیز دعوت میکند؛ که از جمله، تجدید حیات انرژیهای به ظاهر مرده است. در بحث گذشته با استدلال روشنی ثابت کردیم که تقریباً همۀ انرژیهای موجود روی زمین (به جز انرژی هستهای) از «نور آفتاب» سرچشمه میگیرند. و مثلا هنگامی که چوب و هیزم و برگ درختان خشک میسوزند این حرارت و نوری که به ما تحویل میدهند، مجموعه نور و حرارتی است که طی سالیان دراز تدریجاً از آفتاب گرفته اند، و اکنون در یک لحظه کوتاه یا چند ساعت که به سرعت میگذرد، همه را یکجا پس میدهند و در واقع به میدان «رستاخیز» کشیده اند!
اکنون بازگردیم به قرآن و ببینیم در این زمینه چگونه بحث میکند. در ضمن آیات آخر سورۀ «یس» (آیۀ 80) به دنبال بحث دربارۀ رستاخیز و معاد چنین میخوانیم: «الَّذِی جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ»؛ (آن خدایی قادر است انسانها را بار دیگر زنده کند که از درخت سبز برای شما آتش آفرید و شما از آن برای آتش افروختن استفاده میکنید) ... چه تعبير عجیب و جالبی!؟ اما باید توجه داشت این آیه همانند بسیاری از آیات قرآن دارای چند معنی است: بعضی «ساده» برای فهم عموم، و در هر زمان و مکان، بعضی «عمیق» برای خواص، بعضی «کاملا عمیق» برای زبدههای خواص، یا اعصار و قرون آینده (نسبت به زمان نزول آیه).
نخستین معنی برای آیه که بعضی از مفسران پیشین به آن اشاره کرده اند این است که در اعصار قدیم عربها برای آتش افروختن، از چوب درختان مخصوصی بنام «مرخ» و «عفار»(1) که در بیابانهای حجاز میرویند استفاده میکردند. آیه مزبور اشاره به آنها کرده و میگوید: آن خدائی که میتواند از درون آب (درختان سبز که قسمت مهم آنها آب است) آتش بیرون بفرستد میتواند از درون مردگان زندگی بیافریند! آیا فاصله «آب» و «آتش» شبيه فاصله «مرگ» و «حیات» نیست؟! برای آن هستی آفرینی که آتش را در درون آب، و آب را در درون آتش نگاه میدارد، پوشانیدن لباس زندگی بر اندام انسان پس از مرگ مشکل نیست؛ و اگر از این معنی گام فراتر بگذاریم میبینیم مسأله خاصيت آتش افروزی به وسیله چوب درختان منحصر به چوبهای درختان «مرخ» و «عفار» نیست، بلکه در همه درختان این خاصیت هست (اگرچه آن دو چوب بر اثر مواد و وضع مخصوص خود آمادگی بیشتر برای این کار دارند) و تمام چوبهای درختان اگر محکم به هم بخورند جرقه میدهند. به همین دلیل گاهی آتش سوزیهای وحشتناک و وسیع در دل جنگلها روی میدهد که هیچ انسانی عامل آن نبوده، و فقط این «آتش» زیر سر «بادها» است که شاخههای درختان را به هم کوفته اند، و جرقه ای درمیان برگهای خشک افتاده، و سپس ادامه وزش باد به آن آتش دامن زده است. این همان جرقه الکتریسته است که بر اثر اصطکاک و مالش آشکار میگردد. این همان آتشی است که در حقیقت در دل تمام ذرات موجودات جهان (حتی در دل درختان و آبها) نهفته است، و در شرایط خاصی خود را نشان میدهد و از «شجر اخضر» «نار» میآفرینند!
اما تفسير و معنی عمیقتری که به کمک دانشهای روز برآن دست یافته ایم همان بازگشت انرژی ذخیره شده شده نور آفتاب به هنگام ترکیب سلولز نباتی (از کربن و اکسیژن و ئیدرژن) می باشد که وقت سوزاندن چوب و هیزم و تجزیه شدن سلولز و ترکیب «کرین» آن با «اکسیژن» هوا، آزاد میگردد، این نور و حرارت مطبوعی که در زمستان درون کلبه آن روستائی یا زیر کرسی ذغالسوز این شهرنشین را روشن و گرم میسازد، رستاخیز خود را آغاز کرده، و آنچه یک عمر از آفتاب گرفته بود اکنون پس میدهد، بدون کم وکاست، حتی به اندازه روشنی یک شمع در یک لحظه از آن کم نشده! (دقت کنید)
شکی نیست که این معنی در زمان نزول آیه بر توده مردم روشن نبود، ولی همانطور که گفتیم این موضوع هیچ مشکلی ایجاد نمیکند؛ زیرا که آیات قرآن معانی چند مرحله ای دارند که در سطوح مختلف برای اعصار و قرون گوناگون قابل درک و استفاده اند، معاصران قرآن از آن چیزی میفهمیدند، و ما امروز چیزی بیشتر از آن.
دو نکته جالب
اتفاقا آیه مورد بحث دو تعبیر به چشم میخورد که با تفسیر اخیر سازگارتر و هماهنگتر است؛ نخستین نکته این است که قرآن میگوید: «فاذا انتم منه توقدون»؛ (از آن آتش روشن میکنید). «توقدون» از ماده «وقود» است و در لغت عرب «وقود» به معنی «آتش گیره» است نه «آتش زنه». به عبارت دیگر هنگامی که با کبریت یا فندک چوبی را آتش میزنیم، «چوب» را در فارسی «آتش گیره» و کبریت و فندک را «آتش زنه» مینامیم، و در عربی چوب را «وقود» و کبریت و فندک را «زند»، و یا «زناد» مینامند.(دقت کنید)
بنابراین قرآن میگوید: آن خدائی که درختان را «آتش گیره» شما قرار داد نه «آتش زنه» و به کمک آن نور و حرارت ایجاد میکنید: هم او قادر است که مردگان را به زندگی بازگرداند، و این سخن کاملا با رستاخیز انرژیها منطبق است. ولی آنچه مفسران درباره درختان آتش زنه «مرخ» و «عقار» گفته اند با «زناد» متناسب تر است درحالی که آیه تعبیر به «وقود» کرده نه «زناد».
نکته دیگر تعبير «الشجر الاخضر»؛ (درخت سبز) است که ابتدا به ذهن میزند که با چوب تر آتش افروختن ممکن نیست، چه خوب بود بجای آن «الشجر اليابس» یعنی چوب خشک میفرمود، تا با این معنی سازگار باشد، ولی نباید فراموش کرد که تنها درختان سبزند که میتوانند عمل کربن گیری و ذخیره کردن نور و گرمی آفتاب را انجام دهند، درختان خشک، صد سال هم در معرض تابش آفتاب باشند ذره ای بر ذخیره انرژی حرارتی آنها افزوده نمیشود، بلکه فقط موقعی که درختان، زنده و سبزند قادر بر این کار مهم میباشند. پس تنها درخت سبز است که آتش گیره برای ما میسازد و همانند یک انبار ذخیره انرژی، گرما و نور را به شکل مرموزی در چوب سرد و مرطوب خود نگاه میدارد، اما هنگامی که درختها خشکیدند عمل کربن گیری و ذخیره کردن انرژی در آنها تعطیل میشود.
این بود چهره ای از رستاخیز انرژیها در قرآن مجید و هم یک معجزه علمی از این کتاب آسمانی.
پیشنهاد برای مطالعه: چرا «رستاخیز» ممکن نباشد؟!
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.