نقش شیعه در تأسیس و پیشبرد دانش «فقه قرآن»
حجتالاسلام والمسلمین دکتر خالد غفوری الحسنی؛ عضو هیئت علمی جامعةالمصطفیالعالمیة(m_qafory2005@yahoo.com).
مقدمه
در لابهلای برخی پژوهشها اشاره کوتاه به ارتباط قرآن و فقه شیعه و بررسی برخی زوایای آن را مییابیم.(1) اما تصویر کاملی از این ارتباط تاکنون ارائه نشده است. گاهی کسانی که نسبت به میزان استحکام فقه امامیه آگاهی کافی ندارند، دچار شک شدهاند. این وضعیت بر ما واجب میکند پرونده پژوهش درمورد حقیقت ارتباط قرآن و فقه امامیه و تعیین ابعاد و ویژگیهای آن را بگشاییم.
در این پژوهش، به سراغ خاستگاههای آغازین دانش فقه قرآن و تفسیر آیاتالاحکام خواهیم رفت. پس از این مرحله، بهصورت مفصل در مورد تبیین نقش امامیه در تأسیس و پیشبرد دانش فقه قرآن و عمقبخشی به آن بحث خواهیم کرد. این نقشآفرینی را در آغاز، با تأکید ائمه(علیهم السلام) بر فقه قرآنی و آموزش نحوه استنباط و استخراج احکام از قرآن توسط آنها پیخواهیم گرفت. ما در این پژوهش، پس از اثبات تأسیس دانش فقه قرآن بهوسیله امامیه و حجم گسترده مشارکت آنان در این عرصه علمی و ورود به عرصه پژوهش تطبیقی، همچنین استقبال امامیه از نظرات دیگر مذاهب اسلامی، امتیاز کیفیت بالای پژوهش در فقه امامیه از نظر فصلبندی کلی بحثها، روشمندی، دقت، ژرفنگری و فراگیر بودن، را تبیین خواهیم کرد.
الف) مفهوم فقه قرآن
«فقه قرآن»، علم یا فنی است که همه توجه خود را به پژوهش در آیات قرآن، بهعنوان یکی از منابع تشریع دینی، معطوف میکند. قرآن، با این توصیف، موضوع دانش فقه قرآن است. بحثهای این دانش به شرح آیاتالاحکام اختصاص دارد. فقه قرآن درباره احکامی که پس از مقایسه با همه ادله شرعیه دیگر شامل سنت، اجماع و عقل، از آیاتالاحکام استخراج میشوند بحث میکند.
موضوع بحث در این دانش، بخشی از آیات قرآن به نام آیاتالاحکام است. براساس جستجوی ما در نوشتهها و گفتارهای علمای پیشین، تعریفی برای آیاتالاحکام نیافتیم. چند تعریف در کتابهای متاخرین و برخی افراد معاصر یافتهایم که خالی از اشکال نیستند.(2) بهتر آن است آیاتالاحکام را اینگونه تعریف کنیم:
«آیاتی هستند که فقیه میتواند از آنها حکم شرعی را اجمالا استنباط کند».
قرآن کریم و سنت شریف بررسی قرآن، تدبر در معانی آن و اندیشیدن در اهدافش را بسیار سفارش میکند.
- در چندجا از قرآن کریم بر این موضوع تأکید و تشویق شده است؛ از جمله اینکه خداوند متعال فرموده است: «وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّه فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَه مِنْهُمْ طَائِفَه لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ».(3) از روشنترین مصادیق تفقه در دین، تفقه در قرآن و آموزههای آن است. خداوند متعال وضعیت تدبر نکردن در قرآن را چنین نکوهش میکند: «أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا».(4)
- در سنت شریف هم دستور به فهم قرآن در روایات زیادی آمده است؛ از جمله: ابنعباس از پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) روایت کرده که حضرت فرمود: «أعربوا القرآن والتمسوا غرائبه»؛(5) (قرآن را با اعراب صحیح بخوانید و عجائب آن را استخراج و دنبال کنید). و شاید شگفتترین مطلب در این زمینه، گفتار امام علی(علیه السلام) باشد که فرمود:
«بدانید که این قرآن خیرخواهی است که فریب نمیدهد، هدایتگری است که گمراه نمیکند، سخنگویی است که دروغ نمیگوید و هیچ کسی با قرآن همنشینی نمیکند، مگر آنکه پس از برخاستن از محضر آن، دچار زیادی و کاستی میشود، زیادی در هدایت و کاستی در نا بینایی. بدانید! پس از داشتن قرآن، هیچکس دچار فقر نمیشود و پیش از بهرهمندی از قرآن، هیچکس ثروت و بینیازی ندارد، پس شفای دردهای خود را از قرآن بخواهید و در مشقتها و گرفتاریهای خود از آن کمک بگیرید، چراکه شفای دردهای بزرگ کفر، نفاق، انحراف و گمراهی در آن قرار دارد..». .(6)
طبیعی است که اسلام چنین موضعی داشته باشد و مسلمانان را با تمام ابزارهای تشویقی که در اختیار دارد بهسوی پژوهش و تدبر در قرآن جهتدهی کند؛ زیرا قرآن راهنمای جاویدان بر نبوت، قانون ثابت آسمانی برای امت اسلامی در امور مختلف زندگی آن و کتاب هدایت بشری است که جهان را از تاریکیها بهسوی نور راهنمایی میکند.(7)
ب) بذرها و خاستگاههای نخستین تفسیر آیاتالاحکام
بذرهای نخستین تفسیر آیاتالاحکام از زمان قدیم پدیدار شدهاند. میتوان گفت این بذرها همگام با نزول قرآن بودهاند؛ زیرا شکی نیست که قرآن کریم نخستین منبع شریعت اسلامی بوده است. قرآن کریم به بیان و تبیین آموزههای شریعت اسلامی در ابعاد مختلف و از جمله بُعد قانونگذاری، پرداخته است. از جمله نخستین وظایف مهم پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم)، تبیین معارف نازل شده در قرآن کریم بوده است: «بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ».(8) پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) برای مردم آموزههای قرآن را تبیین میفرمود تا به آن آموزهها که شامل احکام و قانونهای الهی بودند، تمسک کنند. این تبیین نبوی گسترده و در چند قالبِ گفتار، کردار و تقریر بوده است.
احکام تبیینشده توسط پیامبر به وفور در کتابهای روایی آمده است. در زمینه تبیین عملی هم، ایشان به تبیین عملی بخش مهم و اساسی احکام، از راه اجرای عملی آنها پرداختهاند؛ مانند: چگونگی بهجاآوردن نماز و حج بههمراه اجزاء و شرایط آنها. حضرت فرموده است: «صلّوا کما رأيتمونی اُصلّي»؛ (همانگونه که میبینید من نماز میخوانم شما هم بخوانید).(9) با تأمل در این حدیث شریف نبوی میفهمیم که این روایت تنها برای اشاره و ارشاد به شرح و بیان عملی این فرمایشات خداوند متعال است: «أَقِيمُوا الصَّلَاه»،(10)«فَأَقِيمُوا الصَّلَاة إِنَّ الصَّلَاة كَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتَابًا مَوْقُوتًا»،(11) و دیگر آیاتی که دستور میدهند نماز را برپا کنیم. در روایتی دیگر نیز پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) فرموده است: «خذوا عنّی مناسککم»،(12) این روایت نبوی نیز در واقع تفسیر و تبیین عملی فرمایشات خداوند متعال درباره مناسک حج است: «وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا»،(13)«وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَه لِلَّهِ»(14) و مانند اینها.
تبیین نبوی از طریق تقریر هم در روایات آمده است؛ از جمله آنکه: مردی خدمت پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) رسید، درحالیکه انگشتر طلا در دستش بود. حضرت از او روی برگرداندند. آن شخص رفت و انگشتر آهنی بهدست کرد و خدمت حضرت رسید. باز حضرت از او روی برگرداندند. دوباره رفت و اینبار با انگشتری از جنس نقره بازگشت. اینبار حضرت به او روی کردند و کارش را پسندیدهاند.(15) سکوت حضرت و اقرار ایشان نسبت به معاملات رایج در میان مردم هم از همین باب است.
همه فروعات احکام عبادات، چه واجب و چه مستحب، معاملات، ساختارها و سیاستهایی که در سنت شریف آمده، تفصیل و تبیین قانونهایی است که در قرآن کریم تشریع شده است.(16)
سیره پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) این بود که هر زمان آیاتی از قرآن بر ایشان نازل میشد، آنها را بر صحابه تلاوت میکردند. حضرت معارف آن آیات را به آنها آموزش میدادند تا با فرهنگ قرآن آشنا شوند و احکام آن را بدانند و عمل کنند. ابنجریر با سند خود از ابنمسعود اینگونه نقل کرده است: «هرکدام از ما که ده آیه را یاد میگرفت، به سراغ یادگرفتن آیات جدید نمیرفت تا اینکه معارف این آیات را بفهمد و به آنها عمل کند».(17) ابوعبدالرحمان سلمی میگوید: «کسانی که به ما قرائت قرآن را یاد میدادند، برای ما نقل کردهاند که قرائت قرآن را از پیامبراکرم یاد گرفتند؛ سیره آنها اینگونه بود که وقتی ده آیه را از حضرت فرامیگرفتند، آنها را رها نمیکردند تا اینکه به مفادش عمل کنند. سلمی میگوید: ما قرآن و عمل را با هم فراگرفتیم».(18)
وقتی سؤالی از قرآن برای مسلمانان پیش میآمد از پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) میپرسیدند و ایشان، مقصود از آیه را برای آنها تبیین میکردند. در کنار روایات نبوی، روایات اهلبیت(علیهم السلام) و اخبار نقل شده از صحابه و تابعان هم وجود دارند که دربردارنده بیان و تبیین آیاتالاحکام هستند. همه این موارد در پیدایش دانش فقه قرآن و گسترش آن در آینده سهیم بودهاند. این دانش تا آنجا پیشرفت که دانشی مستقل یا فنی از فنون فقه شمرده و جنبش تألیف و تدوین نوشتهها در آن آغاز شده است.
ج) نقش شیعه در تألیف در عرصه فقه قرآن
هنگام بحث از شناخت نقش امامیه در این عرصه علمی، به ناچار باید ابعاد و دورههایی که نقش امامیه در آنها تداوم یافته است را مشخص کنیم تا در پرتو آنها، حجم و گستره این نقشآفرینی آشکار شود. جنبههای مهم این بحث چنین است:
- تأکید امامان اهلبیت(علیهم السلام) بر فقه قرآن؛
- آموزش کیفیت استنباط احکام از قرآن توسط ائمه(علیهم السلام)؛
- تأسیس دانش فقه قرآن از سوی امامیه؛
- حجم مشارکت آنها در تألیف کتاب در این عرصه؛
- استقبال از اندیشههای دیگران و بحثهای فقهی تطبیقی؛
- کیفیت اختصاصی پژوهش نزد امامیه از لحاظ فصلبندی کلی، روشمندبودن، دقت علمی، ژرفنگری و گستره فکری.
1. دوره اول: تأکید امامان اهلبیت(علیهم السلام) بر دانش فقه قرآن
روایات زیادی بر اهمیت قرآن کریم و ضرورت مراجعه به آن را تأکید میکنند. میتوان این روایات را به سهگروه تقسیم کرد:
یکم: روایات عمومی
این گروه شامل روایاتی میشود که بر منبعبودن قرآن کریم و مرجعیت آن برای عموم مسلمانان و در عرصههای مختلف دلالت میکنند؛ مانند:
- حدیث ثقلین که بین اهلسنت و شیعه معروف است؛(19)
- روایاتی که دستور به تمسک به قرآن و عمل به آن کرده است؛(20)
- روایاتی که مردم را به بهرهبردن از قرآن کریم بهدلیل وجود راهحلهایی برای نیازمندیهایشان فرامیخوانند. مانند این فرمایش امام علی(علیه السلام): «... و پیامبر بههمراه نوری آمد که به آن اقتدا میشود؛ آن نور، قرآن است، پس آن را به سخن درآورید، ولي او هرگز (با زبان عادی) سخن نمیگويد. من از طرف آن به شما خبر میدهم؛ هان! آگاه باشید که در آن علوم آینده، حدیث و داستان گذشته، درمان بیماری شما و نظامبخش امور رایج میان شماست...».(21)
و فرمایش دیگر حضرت:
«بدانید که این قرآن خیرخواهی است که فریب نمیدهد... پس درمان دردهایتان را از آن بخواهید و از آن برای مشکلات خودتان کمک بگیرید؛ چراکه در آن شفای از بزرگترین دردها: کفر، نفاق، انحراف و گمراهی است... با قرآن بر پروردگارتان استدلال کنید، از آن برای خودتان طلب خیرخواهی کنید... بهجد، عمل كنيد و حتما آن را به پايانش رسانيد و در آن پايدارى كنيد. آنگاه سخت شكيبايى ورزيد و به راستى پارسا باشيد. همانا شما را پايانى است؛ پس، خود را به آن پايان (بهشت) رسانيد ... و شما دانشی دارید پس با دانش خود راه هدایت را بپویید...».(22) همچنین فرمود: «در قرآن، خبر مهم گذشتگان شما و اخبار مربوط به آینده شما و حکم امور رایج میان شما وجود دارد».(23)
دوم: روایات خاص و صریح
این گروه شامل روایاتی است که پیشوایان اهلبیت(علیهم السلام) در آنها بیان و تبیین برخی احکام توسط خود را به قرآن کریم مستند کردهاند. اگر ما بدانیم که روایات صادر شده از اهلبیت(علیهم السلام) رکن بنیادین و عنصری از عناصر کلیدی فقه شیعی و منبع اولیه برای آن است، به میزان تاثیر بالای آن روایات بر فقه شیعی پیخواهیم برد. نمونه برخی روایات چنین است:
- فرمایش امام باقر(علیه السلام) به «زراره» هنگامی که از ایشان پرسید: «آیا به من خبر نمیدهید که از کجا این حکم مسح قسمتی از سر و دو پا در وضو را دانستهاید؟» حضرت خندیدند و فرمودند: «این حکم را پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) فرموده و قرآن کریم هم از سوی خداوند متعال آن را نازل کرده است. خداوند متعال فرموده است: «فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ»، از این بیان قرآنی میفهمیم که سزاوار است همه صورت در وضو شسته (غَسل) شود، سپس فرموده: «وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرافِق»، و دو دست تا آرنج را بهصورت وصل کرده است، از این بیان میفهمیم که دو دست باید تا دو آرنج شسته شوند، سپس خداوند متعال در کلام با آوردن فعل، جدایی در کلام ایجاد کرده و فرموده است: «وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ» و ما از جایگاه معنایی «باء» میفهمیم مقصود، مسح بخشی از سر است نه شستن تمام آن. آنگاه خداوند متعال دو پا را به سر وصل کرده، همانگونه که پیش از این فراز، دو دست را بهصورت وصل کرده بود و فرموده است: «وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ»،(24) از این وصل میفهمیم که باید در وضو بخشی از دو پا را مَسح کرد نه غَسل؛ پس از این بیان قرآنی، پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) آن را برای مردم تفسیر فرمودند، ولی مردم آن را ضایع کردند...».(25) مقصود امام باقر(علیه السلام) این است که مردم (اهلسنت) حکم کفایت مسح بخشی از سر که مستفاد از جایگاه معنایی حرف «باء» در آیه وضو «وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ» است را ضایع کرده و بدان عمل نکردند.
- امام صادق(علیه السلام) در مقام تعلیل نهی منصور دوانیقی از پذیرش خبر فرد خبرچین، فرمود: «زیرا او فاسق است» و خداوند متعال درباره فاسق فرموده است: «إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا»(26)و(27) (اگر فاسقی برای شما خبری آورد، نخست از صحت آن، یقین حاصل کنید).
- فرمایش امام صادق(علیه السلام) به پسرشان اسماعیل: «خداوند متعال در توصیف پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) میفرماید: «يُؤْمِنُ بِاللهِ ويُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِين»(28)، پس هنگامی که مؤمنان نزد تو شهادتی دادند، آنها را (مثل پیامبر) تصدیق کن».(29)
- امام صادق(علیه السلام) به فردی که برای شنیدن آوازخوانی کنیز همسایه، نشستن در دستشویی را طول داده بود، و برای این کار خود عذر میآورد که با پای خودش به این جلسه آوازخوانی نرفته و بلکه صدای آواز به گوشش خورده است، فرمود: «آیا این فرمایش خداوند متعال را نشنیدهای که فرمود: «همانا گوش، چشم و دل، همهشان در مورد آنچه دریافت کردهاند، مسئول خواهند بود؟!»(30)و(31)
- امام صادق(علیه السلام) درباره امکان محلل واقعشدن یک برده برای زنی که سهبار طلاق داده شده، فرمود: «او هم همسر است، خداوند متعال فرموده است: ...ازدواج دوباره زنی که سهبار طلاق داده شده، با همسر قبلی خود جایز نیست، تا زمانی که با همسری غیر از همسر سابق خود ازدواج کند».(32)و(33)
- از زراره و محمدبن مسلم نقل شده، که گفتهاند: «به امام باقر(علیه السلام) عرض کردیم: نظر شما درباره کیفیت نماز مسافر چیست؟ امام(علیه السلام) فرمود: خداوند متعال میفرماید: «وَ إِذا ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصلاة»(34)، براساس این آیه، شکستهخواندن نماز در سفر، به مانند کاملخواندن آن در وطن، واجب شده است». زراره و محمدبن مسلم میگویند به امام عرض کردیم: «خداوند متعال در این آیه فرموده است: «فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ»، و عرض کردیم نفرموده است: این کار را حتماً انجام دهید، پس چگونه خداوند متعال شکسته خواندن نماز مسافر را واجب فرموده است؟ امام فرمود: «مگر خداوند متعال در مورد سعی بین صفا و مروه نفرموده است: «فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا»،(35) آیا نمیبینید که سعی بین صفا و مروه واجب است؛ زیرا خداوند متعال در کتاب خود فرموده و پیامبرش هم همینگونه انجام داده است و همینگونه است شکستهخواندن نماز در مسافرت که پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) این کار را انجام داده و خداوند متعال هم در قرآن آورده است...».(36) این روایت بر مهر تأیید و تقریر امام(علیه السلام) بر کار این دو نفر و استفاده و استخراج احکام شرعی از قرآن کریم دلالت میکند.(37)
- تقریر امام رضا(علیه السلام) نسبت به استدلال ابیجهم بر حرمت ازدواج با زن نصرانی، به آیه شریفه «وَلَا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكَاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ»(38) و اینکه این آیه ناسخ آیه «وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ»(39) است. امام رضا(علیه السلام) پس از اطلاعیافتن از استدلال ابیجهم تبسم فرموده و سکوت کردند.(40) این چند روایت بهعنوان نمونه آورده شد و روایات از این دست در منابع فراوان است.(41)
چند نکته مرتبط با شیوههای استدلالی به قرآن، از این روایات و روایاتی مانند اینها، استفاده میشود:
- این روایات بر مرجعیت قرآن و منبعبودن آن در تشریع گفتاری، کرداری و تقریری دلالت میکنند.
- در برخی روایات، نحوه استنباط از آیه و تبیین گامهایی که در فرایند اجتهاد صورت میپذیرد، مانند: گام تعیین ظهور آیه در پرتو آیات قرآنی دیگر وجود دارد.
- استدلال امام(علیه السلام) به آیات قرآن، گاهی پس از خواسته پرسشگر از امام درباره دلیل حکم تبیین شده بهصورت کلی صورت پذیرفته و گاهی در اثر عجیببودن حکم اینگونه استدلال شده است؛ مانند پرسش زراره و محمدبن مسلم از امام درباره دلیل بر کیفیت وضو که ایشان پاسخشان را دادند. امام با برخی فقرات آیه وضو،(42) بعضی احکام تفصیلی وضو را تبیین فرمودند.(43) گاهی استدلال امام(علیه السلام) به قرآن پس از پرسشی است که درباره دلیل قرآنی بهصورت خاص مطرح کردهاند است؛ مانند پرسشی که از ایشان درباره وجوب شکستهخواندن نماز در مسافرت شده بود؛ با اینکه آیه نماز مسافر(44) به زبان نفی جُناح (گناه) وارد شده که مفادش رخصت است نه اِلزام. امام(علیه السلام) هم پاسخ را بهصورت مستدل با آیه سعی بین صفا و مروه(45)و(46) دادند. استدلال امام به آیه شریفه(47) بر حرمت گوشدادن عمدی به غنا(48) هم از همین قبیل است.
گاهی استدلال امام به آیات قرآن بهصورت ابتدا به ساکن و بدون پرسش قبلی صورت گرفته است. موارد همچون روایات استدلالی فراوان است؛ مانند: استدلال امام علی(علیه السلام) بر قبول شهادت مؤمنان به آیهای که پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) را اینگونه توصیف کرده که او «به خدا ایمان، و مؤمنان را باور دارد.(49)»(50) استدلال امام به آیه(51) حلالبودن برخی زنان،(52) استدلال به آیه(53) جایزنبودن طلاق برده(54) و استدلال به آیه(55) حلالبودن برخی حیوانات،(56) از مصادیق این نوع از استدلال امام(علیه السلام) به آیات قرآن کریم است.
در همه این انواع روایات امام معصوم(علیه السلام)، این نکته استفاده میشود که ایشان در جایگاه آموزش شیوه اجتهادی فقهی و کیفیت استنباط احکام شرعی از قرآن کریم بودهاند؛ تا حدی که بعضی از این روایات شامل گفتوگوها و مناقشاتی میان امام و شنونده است.(57) از این روایات درمییابیم که ائمه(علیهم السلام) درپی تربیت مجتهدین و توانمندسازی آنها برای مراجعه به قرآن کریم بودهاند. اثبات اصل منبعبودن قرآن کریم در استنباط احکام شرعی، موضوعی ناخودآگاه یا از کشفیات فقها و اصولیها نبوده است.
این گروه از روایات حجم فوقالعادهای از میراث روایی امامان اهلبیت(علیهم السلام) را تشکیل میدهند. ما آمار روایات فقهی کتاب وسائلالشیعة که در بردارنده استدلال به قرآن کریم هستند را استخراج کردیم و شمار آنها به نزدیک 2000 روایت رسیده است. این حجم از روایات، رقم بسیار بالایی است که گستره وسیع مرجعیت و منبعبودن قرآن کریم در استنباط احکام شرعی در مکتب شیعی را نشان میدهد.(58) این موضوع بهصورت فعالانه در تثبیت نشانههای استنباط بهصورت کلی و استنباط در خصوص قرآن کریم و توانمندسازی مجتهد در این زمینه بهصورت عملی، سهم بهسزایی داشته است.
سوم: روایات خاص غیر صریح
شمار زیادی از روایات اهلبیت(علیهم السلام) وجود دارند که با مطالعه این روایات به وجود هیچ رابطهای میان آنها و قرآن کریم دست پیدا نمیکنیم، اما با تأمل در مضامین و مقایسه آنها با برخی آیات قرآن، درمییابیم که روح حاکم بر این مضامین روایی، استدلال به قرآن کریم یا تطبیق آیات قرآن و مصداقیابی برای آنهاست؛ نمونههایی از این گروه روایی عبارتاند از:
- روایات واردشده در کتاب ایلاء که وقوع ایلاء را مشروط به صیغه قسم میکنند و در غیر اینصورت اثر و عقوبت ایلاء بر آنها مترتب نمیشود.(59) این روایات هرچند هیچ اشاره لفظی به ارتباطشان با قرآن کریم را دربرندارند، اما روح حاکم بر این احکام شرعی، چیزی جز تطبیق و مصداقیابی برای مفهوم ایلاء که در متن قرآن وارد شده نیست.(60) معنای ایلاء در لغت و عرف، همان قسم است. روایات دلالت کننده بر واقعنشدن ایلاء از سوی کنیز(61) و همچنین روایات دلالتکننده بر تخییر ایلاءکننده پس از چهارماه بین بازگشت به زندگی و طلاق(62) نیز همین حکم را دارند.
- روایات واردشده در کتاب تجارت و مکاسب که بر حرمت بازی شطرنج، تختهنرد و مانند اینها و کسب درآمد از طریق آنها دلالت دارند؛(63) هرچند در بیشتر این روایات، هیچ اشاره لفظی به ارتباط آنها به قرآن کریم وجود ندارد، ولی روح حاکم بر آنها، چیزی جز بیان و تبیین مصادیق خارجی مفهوم مَیسِر که در متن قرآن وارد شده،(64) نیست.
2. دوره دوم: آموزش نحوه استنباط احکام از قرآن توسط امامان اهلبیت(علیهم السلام)
آموزش کیفیت استدلال به قرآن کریم در زمینه استنباط احکام شرعی توسط اهلبیت(علیهم السلام) را میتوان از طریق تجزیه و تحلیل برخی روایات وارد شده در این زمینه، مستدل کرد؛ برخی روایات عبارتاند از:
- روایاتی که مشتمل بر تبیین اجمالی اصل استدلال به قرآن بر حکم شرعی و تطبیق عنوان وارد شده در آیه بر برخی مصادیق و صغریات است. این روایات، آیه را بهعنوان کبرای استدلال قرار میدهند؛ مانند روایتی که عنوان فاسق در آیه را بر خبرچین تطبیق کردهاند و منصور دوانیقی را به نپذیرفتن گفتار آن شخص بهدلیل فاسقبودن ارشاد کرده است.(65)
- استناد امام(علیه السلام) به اطلاق آیه برای اثبات شمول نسبت به برخی افراد که در آیه آنها اشاره شده است؛ همانگونه که در استدلال امام صادق(علیه السلام) به آیه محلل این استناد آورده شده است. طبق مفاد این آیه، زنی که سهبار توسط شوهرش طلاق داده شده است، دیگر برای همسر اولش حلال نیست، مگر پس از آنکه همسر دیگری، غیر از همسر اولش با او ازدواج کند.(66) امام صادق(علیه السلام) توضیح دادهاند که عنوان زوج که محلل زن مطلقه است، در آیه بهصورت مطلق آمده و مرد آزاد و برده را شامل میشود. با این توضیح و تفسیر، نکاح این زن با برده باعث حلالشدن او برای همسر اولش میشود.(67)
- روایاتی که دربردارنده بیان مقیدبودن برخی احکامی است که در نگاه اول مطلق بهنظر میآیند؛ مانند: استدلال امام صادق(علیه السلام) به آیه پیشین، بر حلالنشدن زنی که سهبار طلاق داده شده است؛ درصورتیکه محلل، آن را به عقد موقت خود درآورده باشد. دلیل این حکم آن است که عنوان زوج محلل در آیه، هرچند از برخی جهات مطلق است، ولی از جهت دیگری مقید است. این قید از آخر این آیه استفاده میشود که صحبت از طلاقدادهشدن توسط محلل به میان آمده است. حلالشدن این زن برای همسر اولش مشروط به این است که از سوی همسر دومش طلاق داده شود. برایناساس، اگر همسر دومش امکان طلاقدادن را نداشته باشد (آنگونه که در عقد موقت است و طلاق، معنا ندارد) در این صورت شرط محقق نمیشود.(68) با تأمل در این استدلال دو نکته ظریف آشکار خواهد شد:
نکته اول: بیان کیفیت کشف برخی قیود برای عنوان مطلق که بهصورت جمله شرطیه و مانند آن نیامده است. نکته دوم: کمکگرفتن از برخی بیانات قرآنی برای تفسیر بیانات قرآنی دیگر. بهعبارت واضحتر، تکیه بر روشی به نام «تفسیر قرآن به قرآن» در یک آیه یا در یک سیاق قرآنی.
- بهکار بردهشدن برخی آیات توسط امام(علیه السلام) برای تفسیر آیات دیگر در جاهای دیگر آن سوره یا سورههای دیگر. این کار هم تطبیق همان شیوه تفسیر قرآن به قرآن بهشمار میآید. مانند استدلال امام باقر(علیه السلام) بر وجوب حکم قَصر در نماز مسافر برای زراره و محمدبن مسلم. عبارت «نفی جُناح» که در آیه(69) آمده است، بر رُخصت (اباحه) دلالت نمیکند، بلکه بهدلیل آیه سعی بین صفا و مروه(70) که در آن هم تعبیر «نفی جُناح» آمده، بر الزام و وجوب دلالت میکند.(71)
- در برخی روایات، به دقت به ظهور قرآنی بر حکم شرعی استدلال شده است؛ نظیر استدلال امام باقر(علیه السلام) به برخی فقرات آیه وضو(72) بر اعمال وضو و کیفیت آن. فقره اول، که دستور به شستن صورت در آن آمده است، ظاهر در وجوب شستن همه صورت است و باید همه آن را غَسل کرد. از ظاهر فقره دوم که به کیفیت وضوی دو دست با ذکر دو آرنج پرداخته و متصل به فقره اول است، چنین برمیآید که شستن آن دو تا آرنجها واجب است، اما فقره سوم آیه که به مسح سرپرداخته است، از دو فقره پیشین جدا شده است. در این فقره، حرف جر «باء» آمده است که بر تبعیض دلالت میکند. از ظاهر این فقره درمییابیم که شستن کامل سر واجب نبوده و مسح بخشی از آن کافی است. فقره چهارم آیه درباره دو پاست. این فقره متصل به فقره سوم است و از ظاهر آن لزوم مسح بخشی از آن دو استفاده میشود.(73)
- محتوای بعضی روایات، فرایند استدلالی پیچیدهای است که چند عنصر را دربرمیگیرد؛ عناصری مانند استدلال امام(علیه السلام) در روایت عبدالاعلی به «آیه رفع حَرَج»،(74) بر حکم کیفیت وضوگرفتن کسی که پایش لغزیده و به زمین خورده و ناخنش قطعشده و مرهمی روی آن گذاشته است.(75)
افزونبر اینکه امام به اصل استدلال به قرآن کریم رهنمون میشوند. در این روایت، چند نکته دقیق را میبینیم که مهمترین آنها عبارتاند از:
- استنباط یک قاعده فقهی کلی و عام توسط امام از قرآن کریم که آن قاعده به یک باب فقهی معین اختصاصی ندارد. این قاعده، «قاعده نفی حرج» است. امام(علیه السلام) تصریح فرموده است که این قاعده به این بحث و مورد سؤال شده اختصاص ندارد.
- امام(علیه السلام) این قاعده را برای اثبات حکم برداشتهشدن وجوب مسح برخی اعضای وضو که آسیب دیده (مانند انگشتی که ناخنش قطع شده) اجرا فرموده است.
- کفایت دستکشیدن بر روی مرهم قرار داده شده روی ناخن آسیب دیده، بهجای شستن خود آن. البته یکی از محققان نکته آخر را نمیپذیرد و حکم به کفایت مسح در اینجا را حکم تعبدی دیگری دانسته که از این آیه استفاده نمیشود.(76) این نظر، به نحو نقضی و حلی رد میشود.
رد نقضی: این نظر شما با ارشاد امام(علیه السلام) به آیه و اینکه ایشان در مقام آموزشدادن استدلال هستند و تصریح فرمودهاند حکم مذکور از آیه دانسته میشود، منافات دارد. اگر در این مسئله و استدلال، حیثیت دیگری دخالت داشت، امام به آن توجه میدادند.
رد حلی: امام(علیه السلام) این حکم را از کاربست یک نکته معین استفاده فرموده است؛ هرچند محققین، به دو صورت آن را تقریر کردهاند:
تقریر اول: امام(علیه السلام) در مقام تطبیق یک نکته مسامحهای عرفی واضح هستند. چیزی که بهشدت به بدن چسبیده و جداکردن آن سخت باشد، با نوعی از مسامحه عرفی مانند جزء آن بدن بهشمار میآید؛ هرچند از بیرون بر آن بدن گذاشته شده باشد، و عرفاً خارج از بدن نخواهد بود؛ مانند جبیره و مرهم.(77)
تقریر دوم: امام(علیه السلام) در مقام تطبیق یک نکته تحلیلی دقیق هستند. این نکته تحلیلی این است: با تأمل در امر به مَسح که از آیه وضو و ادله دیگر استفاده شده است، شاهد در موضوع هستیم؛ امر اول درباره امر به اصل مسحکشیدن دست مرطوب بر عضو است. امر دوم درباره امر به بیواسطهبودن عضو مسحکننده با عضو مسحشونده است بهسبب متعذربودن امر دوم، فقط وجوب آن ساقط میشود و امر اولی بر همان حالت وجوب خودش باقی میماند.(78)
3. دوره سوم: تأسیس دانش فقه قرآن توسط شیعه امامیه
برای اینکه نقش دانشمندان شیعی در مرحله تأسیس این دانش را بشناسیم، به ناچار باید روند تاریخی پیدایش فقه قرآن را از قرون اولیه پیگیری کنیم.
در قرن اول هجری، هیچ سندی بهدست ما نرسیده است که بر وجود تألیف مستقل ویژه آیاتالاحکام دلالت کند. البته ما یقین داریم که بذرهای نخستین این فن از آغاز تشریع پیدا شده است و با توجه به نیاز شدید مسلمانان به شناخت منبع تشریع، پابهپای نزول قرآن بهپیشرفته است. روایات بسیار زیادی هم از پیامبر اکرم و ائمه معصومین(علیهم السلام) وجود دارد که به بیان و تفسیر یا تطبیق یا استدلال و تقنین تعدادی از آیاتالاحکام پرداختهاند. با مراجعه به روایات فقهی و تفسیری صادرشده از اهلبیت(علیهم السلام) این واقعیت به خوبی آشکار میشود. با توجه به این نکته که ملاک در تأسیس علوم، مرحله تدوین است، میتوان گفت که جریان تدوین در این عرصه معرفتی پس از قرن اول هجری اجمالاً آغاز شده است. بحثی درباره نخستین شخصی که در این دانش دست به تألیف زده، صورت گرفته است. در این مورد چند قول وجود دارد:
قول اول: نخستین مؤلف در این دانش، ابونضر محمدبن سائب بشر کلبی (م 146ق) از اصحاب امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) است.(79)(80) این شخص، آنگونه که سیوطی در الاتقان(81) اذعان کرده، پدر هشام کلبی، نسبشناس معروف و صاحب تفسیر کبیر، مبسوطترین تفسیر، است. ابنندیم گفته است: «کتاب احکامالقرآن نوشته کلبی است که آن را از ابنعباس نقل کرده است».(82)
قول دوم: آنگونه که برخی گفتهاند:(83) نخستین کسی که در این عرصله کتابی بهرشته تحریر در آورده، محمدبن ادریس شافعی (150-204ق) است؛ اما از کتاب او اثری نیست. کتابی که امروزه به نام احکامالقرآن موجود است را منتسب به شافعی میدانند. این کتاب هم کتاب اصلی شافعی نیست، بلکه محصول گردآوری گفتارهای پراکنده او در کتابهای اصولی و فقهی، توسط بیهقی (384-458ق) است.(84)
قول سوم: نخستین کسی که در این عرصه قلمفرسایی کرده، ابومحمد قاسمبن اصبغبن محمدبن یوسفبن واضح بیانی قرطبی اندلسی، (247-340) از علمای اخباری و زبانشناس است.
نکته: با ملاحظه طبقه زمانی هرکدام از افراد بالا مشخص میشود که کلبی از لحاظ زمانی پیش از شافعی است. ولادت شافعی را در سال 155ق، یعنی 9 سال پس از وفات کلبی دانستهاند. کلبی، پیش از قاسمبن اصبغ نیز میزیسته است. قاسمبن اصبغ 43 سال پس از وفات شافعی بهدنیا آمده است.(85) بنابراین، امامیه نخستین کسانی بودند که درهای گفتوگو در این عرصه معرفتی را گشودند و در این زمینه به نگارش کتاب پرداختند.
4. دوره چهارم: حجم مشارکت شیعه امامیه در تألیف کتاب در عرصه فقه قرآن
جریان تألیف در فقه قرآن در طول قرون متمادی از قرن سوم هجری تا به امروز ادامه یافته است. اگر یک آمار از مجموع تألیفات شیعه بگیریم، میبینیم که تألیفات شیعه چندین برابر تألیفات مذاهب اهلتسنن است. در مقایسه با تألیفات مالکیه، این نسبت به بیش از 5 برابر میرسد. در مقایسه با حنفیه این نسبت به 9 برابر نیز رسیده است. در مقایسه با شافعیه، این نسبت را به سیزده برابر نیز گزارش کردهاند. در مقایسه با حنابله، این نسبت به 32 برابر میرسد. اگر مجموع تألیفات شیعه امامیه را با مجموع تألیفات علمای دیگر مذاهب مقایسه کنیم، میبینیم که تألیفات شیعه معادل تقریباً دو و نیمبرابر تألیفات همه آنهاست.
مجموع تألیفات موجود همه مذاهب اسلامی در این زمینه از قرن دوم هجری تا قرن 14، 136 کتاب است که شیعه امامیه 96 کتاب از این مجموعه را نوشته است. این تعداد، نزدیک به 70 درصد مجموع کتابهای دانشمندان مسلمان از مذاهب اسلامی مختلف است. این نسبتسنجی از جدول زیر که حاصل جستوجوی ما در منابع کتابشناسی شیعه و اهلسنت است آشکار میشود.(86)
شمار تألیفات مذاهب پنجگانه در آیاتالاحکام
حنابله | شافعيه | حنفيه | مالکيه | اماميه | قرن |
- | - | - | - | 2 | قرن 2 |
- | 1 | 1 | 3 | 2 | قرن 3 |
- | - | 3 | 8 | 2 | قرن 4 |
1 | 1 | - | 1 | - | قرن 5 |
- | 1 | - | 2 | 4 | قرن 6 |
- | - | - | 3 | - | قرن 7 |
2 | 1 | 1 | 1 | 2 | قرن 8 |
- | 1 | - | - | 3 | قرن 9 |
- | 1 | - | - | 6 | قرن 10 |
- | - | 1 | - | 9 | قرن 11 |
- | - | 3 | - | 22 | قرن 12 |
- | - | 1 | - | 6 | قرن 13 |
- | 1 | 1 | 1 | 38 | قرن 14 و ... |
3 | 7 | 11 | 19 | 96 | مجموع |
پیداست که کتابهای تألیف شده در بحث آیاتالاحکام، منحصر در همین تعداد ذکرشده در جدول بالا نیست. هرچند کتابهای شمار زیادی از نویسندگان این فن تفسیر آیاتالاحکام و بحث درباره مضامین آنها بوده، ولی نام کتابهای خود را آیاتالاحکام نگذاشتهاند. حتی شمار زیادی از این بحثها را لابهلای تفاسیر(87) و کتابها(88) و رسائل فقهی(89) خود مطرح کردهاند؛ مانند بحثهای فقهی پیرامون آیه وضو. برایناساس، گاهی افراد متتبع پژوهشهای ارزشمندی را در این زمینه پیدا میکنند که ضمن بحثهای دیگر آمده و بهصورت تألیف جداگانهای ارائه نشده است. بسیاری از استدلالهای فقهی که در ظاهر استدلال به روایات هستند، در واقع استدلال به آیاتالاحکام هستند؛ زیرا بخش زیادی از این روایات درباره تفسیر آیاتالاحکام و بیان تطبیق و مصادیق آنها وارد شده است.
با این توضیحات این نکته آشکار میشود که دانشمندان امامیه سهم بزرگی در غنابخشیدن به این عرصه معرفتی و کمک به پیشبرد آن با این حجم عظیم از تألیفات گرانسنگ داشتهاند.
5. دوره پنجم: فقه قرآن تطبیقی و برخورد باز با نظرات دیگران
بررسی آثار تألیفی امامیه در عرصه تفسیر بهصورت کلی و در عرصه فقه قرآن بهصورت خاص، از تبیان شیخالطائفه، شیخ طوسی (385-460ق) و فقهالقرآن راوندی (متوفای 573ق) گرفته تا کنزالعرفان فاضل مقداد سیوری (م 826ق) و در نهایت تألیفات معاصران مانند: تفسیر آیاتالاحکام نوشته سیدمحمدحسین طباطبایی یزدی (م 1386ق)، پدیده برخورد باز با نظرات مختلف را آشکارا به ما نشان میدهد. کتاب آیاتالاحکام سیدمحمدحسین طباطبایی یزدی، شیوه تطبیقی و مقارنهای خاصی دارد. نویسنده کتاب نظرات فقها و مفسران مذاهب اسلامی را بهصورت مفصل در هر آیهای مورد بحث قرارمیدهد و روایات وارده در موضوع را طرح و به موارد اتفاق و اختلاف اشاره میکند.
گفتنی است که پژوهش تطبیقی امامیه چند امتیاز علمی منحصر به فرد دارد:
- مستندساختن نظرات و اطمینان از انتساب آنها به صاحبانشان؛(90)
- آوردن ادله نظرات و سنجش و ارزشگذاری آنها با بیطرفی و بهصورت کاملاً علمی؛(91)
- رعایت ادب و احترام دیگران هنگام نقل قول، آوردن دلیل و مناقشه نظرات؛(92)
پرداختن بهنظرات مذاهب دیگر اسلامی، در تألیفات شیعی تنها برای رد کردن نیست، بلکه نویسنده گاهی بهصورت کلی یا جزئی نظر دیگران را تقویت میکند یا میکوشد آن را توجیه یا از لحاظ فنی با بحث سازگارش کند،(93) اما وضعیت غالب در کتابها و بحثهای دیگر مذاهب اسلامی غیرشیعی، خودشیفتگی است و ما در نوشتههای آنها موردی از پرداختن بهنظرات شیعه مگر بهصورت نادر نمییابیم، که آن هم خالی از نیش و کنایه و اهانت نیست.(94) و گاهی خارج از دایره اخلاقیات است.(95)
6. دوره ششم: گسترش سطح بحث در فقه قرآن و عُمقبخشی به آن توسط شیعه امامیه
این موضوع ممکن است از چند جنبه مطرح شود:
جنبه اول: فصلبندی کلی بحثهای فقه قرآن
امامیه در فصلبندی کلی بحثهای فقه قرآن، به نگاه موضوعی تکیه کرده است. مقصود از نگاه موضوعی این است که مجموعهای از آیات مرتبط با یک موضوع مشخص را موردبحث قرارداده است. شیعه امامیه درباره آیهها به تنهایی و با در نظرگرفتن ارتباط معنایی بحث نمیکند. امامیه در تفسیر آیاتالاحکام براساس بابهای فقه گام برداشته است. کتب فقهی، معمولاً فقه را به چهاربخش تقسیم میکنند: عبادات، عقود، ایقاعات، احکام؛ همانگونه که راوندی، سیوری و اردبیلی این کار را انجام دادهاند. این شیوه، مشخصه عمومی غالب بر تألیفات شیعه امامیه است، اما همه یا عمده نویسندگان دیگر مذاهب اسلامی غیرامامیه در تنظیم بحثهای فقهی، بر شیوه ترتیبی که همان تفسیر آیاتالاحکام براساس ترتیب قرآن کریم است، تکیه میکنند. در این شیوه، بحثهای فقه قرآن بهترتیب سوره و آیه با شروع از سوره حمد و سپس بقره و آلعمران و ... مطرح میشوند؛ همانگونه که قرطبی، جصاص و ابنعربی اینگونه بحث کردهاند. شکی نیست که شیوه اول پیشرفتهتر است. این شیوه فرصت گستردهتر و مناسبتری را برای ادای حق بحث و رسانیدن آن به نصاب معرفتیش و بهدستآوردن نتایج دقیقتر فراهم میکند و در نتیجه به پختهشدن بحث میانجامد.
جنبه دوم: روش بحث
با وجود نقاط اشتراک میان مذاهب اسلامی، میبینیم که برخی محققان اسلامی از امامیه و غیر آنها در بحثهای فقه قرآنی به روش اثری و حدیثی تکیه میکنند. براساس این روش، اَثَر روایتشده و منقول، تنها عنصر در فهم آیات و تفسیر آنها قرار داده میشود. پیروان این روش تفسیری به طرح احادیث منقول در مورد آیه با توضیح برخی الفاظ بسنده میکنند.(96) همچنین میبینیم که در هر دو گروه شیعه و اهلسنت، برخی افراد به روش سنتی غیراجتهادی در تفسیر آیاتالاحکام تکیه کردهاند. در این روش بر ترجیح یکی از اقوال نقل شده از دانشمندان سلف و تقویت آن اکتفا شده و تلاش برای گشایش باب اجتهاد بهصورت کامل برای فهم آیه صورت نمیپذیرد. بهکاربستن روش اجتهادی چهبسا به انتخاب دیدگاه و نقطهنظر جدید و طرح تصور متفاوت از گفته پیشینیان انجامید.(97)
اما مطلبی که شیعه امامیه را از دیگر مذاهب اسلامی متمایز میکند، تکیه غالب آنها به روش اجتهادی است. در این روش اجتهادی، خود متن قرآن بررسی خواهد شد و میکوشیم که جزءجزء آن مورد بحث و مداقه قرار گیرد تا به نتیجهای قاطع در مورد آیه منتهی شود. در این روش، ابزارها و سازوکارهای اجتهاد بهکار گرفته میشوند. محقق برای اثبات دیدگاه خود وارد کار سنجش و ارزشگذاری نظرات طرحشده پیرامون آیه میشود. از جمله نمونههای برجسته در این زمینه میتوان به کتاب زبدةالبیان محقق اردبیلی (م 993ق) اشاره کرد. این کتاب با وجود کمحجمبودنش، مطالب تفسیری بسیار ارزشمندی در زمینه فقه قرآنی دارد. کتاب دیگر در این زمینه، تفسیر شاهی (آیاتالاحکام) نوشته سیدامیر ابیالفتحبن امیر حسینی شریفی جرجانی (م 976 یا 986ق) به زبان فارسی است. همه اینها در حالی است که ما روش اجتهادی را در تألیفات برادران اهلسنت جز در موارد نادر نمیبینیم؛ مانند احکامالقرآن ابوبکر جصاص حنفی (305-370 یا 376ق). روش غالب بر غیر اینها، اجمالاً روش سنتی با تفاوت در سطح تقلید و صراحت محققان، است و این مطلب آشکارا برای هرکسی که به کتاب فقه قرآنی احکامالقرآن نوشته ابنالعربی (468-54ق) و الجامع لأحکامالقرآن قرطبی (578-671ق) مراجعه کند آشکار میشود.
جنبه سوم: دقت و عمق بحث
هنگام مراجعه به کتابهای فقهی استدلالی امامیه سطح اهتمام آنها به بحثهای قرآنی و دقت آنها در کیفیت استدلال به آیات قرآن و استنباط احکام از آنها در فرایند اجتهاد فقهی آشکار میشود، اما چنین توجه و دقتی در تألیفات مذاهب اسلامی دیگر دیده نمیشود.
نمونه اول: بحث تفسیری علمای امامیه در این فرمایش خداوند متعال: «وَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً طَهُورًا»(98) و این فرمایش الهی: «وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ».(99)
بخشی از مطلب تفسیری که در کتاب جواهرالکلام آمده را انتخاب کردیم که استدلال به آیه اول بر طاهر و مطهربودن آب از حَدَث و خَبَث را، با اختصار و تصرف و توضیحی میآوریم؛ ایشان پنج مسلک را بیان میکند:
مسلک اول: مراد از طهور در این آیه مطهر است. این معنا را گروه زیادی از روایات و کاربرد لغوی پشتیبانی میکنند. این معنا بالاتر از این، از بزرگان اهللغت نقل شده است. فعول از ساختارهای غیرقیاسی اسممبالغه است و گویا آب در نهایت پاکی قرار دارد.
مسلک دوم: طهور در این آیه برای رساندن تطهیر است، اما نه از جهت وضع لغوی، گفته میشود: کلمه طهور از آنجایی که مثل آن ساختار «فَعول» صیغه مبالغه است، برای مبالغه وضعشده که از تکرار بهدست میآید مانند: ضروب که پس از تکرار ضَرب گفته میشود، اما از آنجایی که طهارت شرعی قابل زیادت و نقصان نیست، معنای مبالغه در اینجا منصرف به مطهریت یعنی پاککردن ویژه است.
مسلک سوم: ظاهر فرمایش الهی «وَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً طَهُورًا» اراده طاهر (اسم فاعل) از طهور است؛ زیرا فرستادن این آب در معرض و محل امتنان و منت و نعمت ویژه است که مستلزم طاهربودنش خواهد بود؛ زیرا در صورت نجسبودنش، دیگر امتنان معنا ندارد. در این صورت از طهور بهصورت متعین مطهربودن اراده میشود. استفاده اصل طهارت بدون این ظهور امکان ندارد. این حرف هم خالی از وجاهت نیست.
مسلک چهارم: مراد از طهور مطهریت است؛ هرچند به نحو مجازی، به قرینه فرمایش خداوند متعال: «وَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً طَهُورًا».
مسلک پنجم: گفته میشود: لفظ طهور بهعنوان مصدر میآید. آنگونه که کتابهای لغتی مثل نهایة، المغرب، قاموس و طراز گفتهاند و از سیبویه هم نقل شده است. از همین معناست این قول عربها: «تطهرتُ طَهوراً حسناً»، طهور بهعنوان اسم آلت هم بهکار میرود و معنایش اینگونه میشود: «ما یُتطهر به»، آن ابزاری است که طهارت با آن به وجود میآید که عبارتاند از وضو، غسلها و ... .در صحاح جوهری به این معنا تصریحشده و از دیگران نیز نقل شده است. صاحب جواهر سپس میگوید: آیا طهور بهمعنای الطاهر المطهر است یا مطهر؟ چهبسا ظاهر عبارت برخی معنای اول باشد و برخی دیگر معنای دوم را گفتهاند و شاید همان قویتر باشد.(100)
از این بخش استدلالی چند مطلب بهدست میآید:
- بررسی کامل و جامع اقوال در دسترس، در تفسیر معنای طهور و ارائه آن با دقت و استدلالآوردن برای آن و مناقشه یا دفاع از آن با تعداد زیاد منابع و مستندات و تنوع آنها؛
- جداسازی حیثیات و جهات بحث، جداسازی بین بحث در معنای طهور فی حد نفسه و بین بحث در معنای مقصود آن در آیه موضوع بحث؛
- بیان دقیق، تحلیل نو و قدرت بر مانوردادن در بحث، کاربست بالاترین حد از ابزارها و جهات استدلالی و دانستههای مرتبط به آنها. همه اینها از نشانههای برجسته این بحث قرآنی است.
- وسعت بحث که نزدیک به 9 صفحه را به این بحث اختصاص داده است. امتیاز این بحث زمانی برای ما آشکارتر میشود که آن را با غیر از کتاب جواهر از کتابهای اهلسنت مقایسه کنیم؛ مانند کتاب مغنی که مجموع بحثهای آن در مورد تعیین مفاد لفظ طهور از لحاظ لغت به یک صفحه هم نمیرسد(101) یا کتاب المجموع که بحث آن در این باره از 5 سطر تجاوز نمیکند(102) و در جای دیگری از کتاب به یک صفحه هم نمیرسد.
نمونه دوم: بحث فقهای شیعی درباره این فرمایش پروردگار: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ»(103) است:
- شیخ اعظم انصاری در کتاب مکاسب خود به این آیه بر «قاعده لزوم در عقود» استدلال کرده است. حاصل استدلال ایشان این است: آیه بر وجوب وفا نسبت به هر عقدی دلالت میکند. مراد از عقد، مطلق عهد یا آن چیزی است که در لغت و عرف، عقد نامیده میشود. مراد از وجوب وفای به عقد، لزوم عمل به مقتضای عقد به خودی خود و بر طبق دلالت لفظی آن است؛ نظیر وفای به نذر. پس هنگامی که عقد مثلاً بر این مطلب دلالت داشته باشد که عاقد مال خود را (در قالب بیع یا ...) به دیگری تملیک کند، در اینجا واجب است که به آنچه تملیک اقتضا دارد؛ مانند ترتیبدادن آثار ملکیت بر طرف مقابل، عمل شود. پس از اينكه عقد واقع و تمليک محقق شد، اگر مال بدون رضايت او گرفته شود، اين نقض عقد خواهد بود و حرام است. پس هنگامی که بهواسطه اطلاق آیه، همه آنچه نقض مضمون عقد است حرام شد (از جمله تصرفاتی که پس از فسخ متصرف بدون رضایت صاحب مال واقع شده است)، اين حرمت تصرفات بعد عقد، بهعنوان يک لازم مساوى با لزوم عقد است و با فسخ یکی از آن دو، عقد فسخ نمیشود. پس با یک حکم تکلیفی (حرمت تصرفات بعد از فسخ) بر حکم وضعی (فساد فسخ) استدلال شده است و این، معنای لزوم است.(104)
- مناقشه شیخ انصاری با نظرات دیگر در تفسیر آیه:
برخی گفتهاند که معنای وجوب وفای به عقد، در این آیه عمل به مقتضای عقد، شامل لزوم و جواز است و با این نظر براساس با این آیه نمیتوان بر لزوم عقد استدلال کرد. پاسخ این است که لزوم و جواز از احکام شرعیهای است که به عقد ملحق میشود و از مقتضیات عقد به خودی خود و بدون در نظر گرفتن حکم شارع نیستند.(105)
آنچه در عرف از این آیه فهمیده میشود، دو حکم تکلیفی و وضعی است. پاسخ این است که آیه به دلالت تطابقی تنها بر یک حکم (وجوب تکلیفی وفای به عقد) دلالت میکند، اما دلالت آیه بر حکم وضعی (لزوم) به دلالت التزامیه فهمیده میشود.(106)
- استدلال به این آیه بر اختصاص داشتن خیار حیوان به مشتری است نه فروشنده.(107)
- در مورد حکم اجاره در عبادات، برخی فقها به این فرمایش خداوند متعال بر صحت اجاره استدلال کردهاند و دیگران با اینها مناقشه کردهاند که محال است این آیه شامل این بحث شود؛ زیرا وفای به یکچیز، یعنی به پایان رساندنش است و وفای به عقد اجاره، معنایش آوردن کاری که بر آن اجیر شده است بهدلیل ادایحق مستاجر است. پیداست که این موضوع با آوردن مورد اجاره با هدف ادای حق خدا و امتثال امر او جمع نمیشود.(108) این حرف نیز مورد مناقشه و نقد واقع شده است، به این بیان که وفای به عقد هرچند عبارت از اتمام و به پایانرساندن آن عقد است، ولی این معنا متوقف بر یک عنوان خاص نیست، بلکه در این مورد کافی است که متعلق عقد به هر صورت که باشد، فقط در بیرون ایجاد شود. برایناساس، مانعی ندارد که یک عمل که اجاره به آن تعلق گرفته است، مصداقی برای دو عنوان عبادت و عمل اجارهای بهصورت همزمان باشد. البته اولاً این حرف ادعای گزافی است و ثانیاً دلیل صحت اجاره منحصر در آیه وفای به عقد نیست، تا اگر آیه شامل آن نشد، خالی از دلیل صحت بماند، بلکه آیه ﴿تِجَارَةً عَن تَرَاضٍ﴾(109) برای این مقام و موضوع کفایت میکند.(110)
مهمترین نتایج این پژوهش
- بذرهای تفسیر آیاتالاحکام از دیرباز پدید آمده بوده است و آنها همپای نزول قرآن بهپیشرفتهاند. خود پیامبر اکرم به تبیین مقصود آیات قرآن را برای مسلمانان پرداختهاند.
- میزان حجم بزرگ نقشآفرینی شیعه امامیه در زمینه فقه قرآن و دستاوردهای بزرگ آنها از طریق برخی ابعاد و دورهها مشخص میشود. ما شش دوره را مورد بحث قراردادیم که از میزان حجم عظیم این نقش و مساحتی که در آن امتداد یافت پرده برمیدارند. این شش دوره از این قرارند:
دوره اول: تأکید اهلبیت(علیهم السلام) بر فقه قرآن طریق روایات وارده از سوی آنها که ما این روایات را به سهگروه تقسیم کردیم: روایات عمومی که بر منبعبودن قرآن کریم و مرجعیت آن برای مسلمانان بهصورت مطلق و در زمینههای مختلف دلالت میکنند؛ روایات خاصی که در آنها اهلبیت(علیهم السلام) خودشان را در بیان احکام شرعیه مستند به قرآن کریم کردهاند؛ روایات غیرصریح در استدلال به قرآن که مغز و روح حاکم بر آنها، استدلال به قرآن است.
دوره دوم: آموزش استنباط احکام از قرآن توسط امامان اهلبیت(علیهم السلام).
دوره سوم: تأسیس دانش فقه قرآن توسط شیعه امامیه.
دوره چهارم: حجم مشارکت شیعه امامیه و تولید آثار در زمینه فقه قرآن. تألیفات امامیه نزدیک 70 درصد مجموع تألیفات دانشمندان مسلمان از مذاهب گوناگون اسلامی است.
دوره پنجم: فقه قرآن تطبیقی و برخورد باز با نظرات دیگر مذاهب فقهی اسلامی.
دوره ششم: گسترش سطح بحث در فقه قرآن و عُمقبخشی به آن توسط شیعه امامیه، از نظر فصلبندی کلی بحثهای فقه قرآن، روش بحث، دقت در بحث و عمق آن.
کتابشناسی (بهترتیب قرن)
1. قرن اول
در قرن اول هجری هیچ سندی از تألیف مستقل آیاتالاحکام بهدست ما نرسیده است. البته ما یقین داریم که بذرهای نخستین این فن از آغاز تشریع پیدا شده است و با توجه به نیاز شدید مسلمانان به شناخت منبع تشریع، پابهپای نزول قرآن بهپیشرفته است.
2. قرن دوم
- أحکامالقرآن، اثر أبوالنضر محمدبن السائببن بشر الکلبی (ت 146ق) از اصحاب امام باقر و امام صادق(علیه السلام) است. او پدر هشام کلبی، نَسَبشناس معروف و صاحب تفسیر کبیر، مبسوطترین تفسیر است.
- تفسير خمسمائة آية فیالأحکام، اثر مقاتلبن سليمانبن بشر الخراسانی البلخی (ت 150ق)، او شیعه و از پایهگذاران فرقه بتريه است. این کتاب به مقاتلبن حیان منتسب شده است.
3. قرن سوم
- أحکامالقرآن، اثر حيیبن آدمبن سليمان الاموی (ت 203ق) من فقهاء البترية.
- تفسير آياتالأحکام، اثر أبوالمنذر هشامبن محمدبن السائب الکلبی الکوفی (ت 6-204ق)، او شیعه و از اصحاب امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) بوده است.
- أحکامالقرآن، اثر محمدبن ادريسبن العباسبن عثمان الشافعی (150-204ق)، او بنیانگذار مذهب شافعی بوده است. این کتاب مفقود شده و بیهقی مؤلف سنن (م 458ق) آن را گردآوری کرده است.
- أحکامالقرآن، اثر جبيربن غالب.
- أحکامالقرآن، اثر أحمدبن معذل (معدل) بن غيلان العبری (ت 240ق) مالکی مذهب.
- أحکامالقرآن، اثر إبراهيمبن خالد المعروف بأبیثور الکلبی (ت 240ق) از فقهای اهلحدیث و شیوه او نزدیک به شافعی بوده است.
- إيجابالتمسک بأحکامالقرآن، اثر يحيىبن اکثمبن محمدبن قطن التميمی المروزی (ت 242ق) از فقهای بصره.
- أحکامالقرآن، أبوعبدالله محمدبن ابراهيم عبدوس (ت245ق).
- أحکامالقرآن، اثر علیبن حجربن محمد السعدی المروزی الخراسانی (154-246ق) حنفي مذهب.
- أحکامالقرآن، اثر حفصبن عمربن عبدالعزيز الأزدی الدوری (ت 246ق) از فقهای اصحاب حدیث.
- أحکامالقرآن، اثر خصاف أحمد عمر (ت 261ق).
- تفسير خمسمائة آية، اثر أبوالمؤثر صلتبن خميس البهلاوي، أباضي مذهب.
- أحکامالقرآن، اثر محمدبن عبدالله المعروف بابنالحکم (182-286ق) مالکی مذهب.
- أحکامالقرآن، اثر داودبن علی الظاهری الإصفهانی (201-270 أو 273ق) ظاهری مذهب.
- أحکامالقرآن، اثر إسماعيلبن اسحاق الأزدی البصری الجهضمی (199 أو 200-282ق) مالکی مذهب.
4. قرن چهارم
- آياتالأحکام (أحکامالقرآن)، اثر القاسمبن اصبغبن محمد القرطبی الأندلسی (247-340ق) مالکی مذهب.
- أحکامالقرآن (آياتالأحکام)، اثر علیبن موسىبن يزداد القمی الحنفی (ت 305ق)، از بزرگان مذهب حنفی در روزگار خود بوده است.
- أحکامالقرآن، اثر محمدبن احمد بکير البغدادی (ت 305ق) مالکی مذهب.
- أحکامالقرآن فی 12 جزاً، اثر أبوالأسود موسىبن عبدالرحمن معروف به قطان (232-309 یا 306ق) مالکی مذهب.
- أحکامالقرآن فی 10 أجزاء، اثر أحمدبن محمدبن زياد الفارسی (ت 1318ق) مالکی مذهب.
- أحکامالقرآن، اثر أبوجعفر أحمدبن احمد القيروانی (ت 319ق).
- أحکامالقرآن، اثر أحمدبن محمدبن سلامة الأزدی الطحاوی (239-319 أو 321ق) حنفي مذهب.
- أحکامالقرآن، اثر عبداللهبن احمد معروف به ابنمغلس (ت 324ق) ظاهري مذهب.
- (تفسير) آياتالأحکام (أحکامالقرآن)، اثر العلامة أبوالحسن عبادبن العباسبن الديلمی الطالقانی القزوينی (ت 334 أو 335ق) شيعي مذهب.
- أحکامالقرآن، اثر بکربن محمدبن العلاءبن محمد القشيری (264-344ق) مالکی مذهب. این کتاب تلخیص کتاب إسماعيلبن اسحاق القاضی است که پیش از این آمد.
- أحکامالقرآن (شرح أحکامالقرآن)، اثر أبومحمد القاسمبن اصبغ القرطبی (273-340 أو 355ق) مالکی مذهب.
- أحکامالقرآن، اثر محمدبن القاسمبن شعبان (ت 355ق) مالکی مذهب.
- الإنباه على استنباطالأحکام من کتابالله، اثر منذربن سعيدبن عبدالله أبوالحکم البلوطی (273-355ق) مالکی مذهب.
- أحکامالقرآن (شرح أحکامالقرآن)، اثر أحمدبن علی الجصاص الرازی (305-370 أو 376ق) حنفی مذهب.
- أحکامالقرآن، اثر محمدبن الحسينبن محمد أبويعلى (380-458ق).
- شرح آياتالأحکام، اثر کافی الکفاه الصاحب إسماعيلبن عبادت (385ق) شيعی مذهب.
5. قرن پنجم
- أحکامالقرآن، اثر أحمدبن علی الربعی معروف به باغانی (345-410ق) مالکی مذهب.
- مختصر أحکامالقرآن.
- المأثور عن مالک فی أحکامالقرآن وتفسيره، اثر مکیبن ابیطالب القيسی القيروانی (ت=438ق).
- أحکامالقرآن، اثر محمدبن علیبن احمدبن ابیحزم (384-456ق) ظاهری مذهب.
- أحکامالقرآن، اثر الحافظ أبوبکر أحمدبن الحسين البيهقی (ت 458ق) شافعی مذهب.
- آياتالأحکام، اثر محمدبن الحسينبن محمدبن الفراء أبويعلى الکبير (380-458ق) حنبلی مذهب.
6. قرن ششم
- أحکامالقرآن، اثر علیبن محمد الطبری معروف به کياهراسی (ت 504ق) شافعی مذهب.
- أحکامالقرآن (آياتالأحکام)، اثر محمدبن عبدالله الاندلسی الاشبيلی معروف به ابنالعربی (468-543ق) مالکی مذهبی.
- فقهالقرآن فی شرح آياتالأحکام، اثر قطبالدين سعيدبن هبةالدين الراوندی (ت 573ق) شيعی مذهب.
- شرح آياتالأحکام، الراوندی.
- تفسير آياتالأحکام، اثر أبوالحسن محمدبن الحسين البيهقی النيشابوری الکيدری (حدود 576ق) شيعی مذهب.
- متشابهالقرآن ومختلفه، اثر رشيدالدين محمدبن علیبن شهرآشوب المازندرانی (ت 588ق) شيعی مذهب، ایشان هرچند همه کتابش را برای بحث آیاتالاحکام تألیف نکرده است، ولی فصل بزرگی از کتاب خود را تحتعنوان (باب فيما يحکم علیه الفقهاء) به این بحث اختصاص داده است.
- مختصر أحکامالقرآن، اثر عبدالمنعمبن محمد الانصاری الاندلسی الغرناطی (ابنالغرس) (524-599 أو 597ق) مالکی مذهب.
- تفسير سورتی آلعمران و النساء، الانصاری.
7. قرن هفتم
- کتاب فی أحکامالقرآن، اثر محمد يحيىبن احمدبن خليل الشلوبين الاشبيلی (ت 640ق) مالکی مذهب.
- آياتالأحکام (جامع أحکامالقرآن)، اثر أبوبکر صائنالدين يحيىبن سعدون الأزدی الاندلسی (ت 670ق) مالکی مذهب.
- الجامع لأحکامالقرآن (تفسير القرطبي)، اثر محمدبن احمد الأنصاری القرطبی (578-671ق) مالکی مذهب.
8. قرن هشتم
- التبيان فی أحکامالقرآن، اثر علیبن الحسينبن عبدالعزيز ابنأبیالأحوص (ت 700ق) مالکی مذهب.
- شرح آياتالأحکام، اثر السيد يحيىبن حمزةبن علی الحسينی الزيدی اليمانی (ت 749ق) زيدی مذهب.
- الأنوارالمضيئة على آياتالأحکام، اثر السيدمحمدبن هادیبن تاجالدين، زيدی مذهب.
- تفسير آياتالأحکام، اثر محمدبن ابیبکر الدمشقی الزرعی معروف به ابنقيم جوزی (ت 751ق) حنبلی مذهب.
- أحکامالقرآن (القول الوجيز فی أحکامالکتابالعزيز)، اثر أحمدبن يوسفبن عبدالدايم الحلبی المعروف بسمين (ت 756ق) شافعي مذهب.
- تلخيص (تهذيب) أحکامالقرآن، اثر محمد (محمود) بناحمدبن مسعود السراج القونوی (ت 777 أو 770ق) حنفي مذهب.
- (منهاجالهداية فی بيان خمسمائة الآيه)، اثر فخرالدين أحمدبن عبداللهبن محمدبن متوج البحرانی (ت 771ق) شيعی مذهب.
- النهاية فی تفسير الخمسمائة آية فی أحکامالقرآن، اثر فخرالدين أحمدبن عبداللهبن محمدبن متوج البحرانی (ت 771ق) شيعی مذهب.(111)
- أحکامالرای من أحکامالآي، اثر شمسالدين محمدبن عبدالرحمنبن الصائغ (ت 776ق) حنبلی مذهب.
9. قرن نهم
- آياتالأحکام، اثر ناصربن احمدبن عبداللهبن متوج البحرانی (ت 820ق) شيعی مذهب.
- تيسيرالبيان فی أحکامالقرآن، اثر محمدبن علیبن عبدالله الخطيب نورالدينبن علی الموزعی اليمانی (ت 825ق).
- کنـزالعرفان فی فقهالقرآن، اثر الفاضل المقدادبن عبدالله السيوری الأسدی الحلی (ت 826ق) شيعی مذهب.
- الثمراتاليانعة والأحکامالواضحةالقاطعة، اثر يوسفبن احمدبن محمد نجمالدين الثلاثی اليمانی (ت 832ق).(112)
- آياتالأحکام، اثر أحمدالمهدی لديناللهبن يحيى الحسينی اليمانی الصنعائی (ت 840ق) زيدی مذهب.
- حصر آياتالأحکامالشرعية، اثر محمدبن ابراهيمبن علی (775-840ق) زيدی مذهب.
- أحکامالقرآن، اثر أحمدبن علی المعروف بابنحجر العسقلانی (773-852ق) شافعی مذهب.
- شافی (شفاء) العلیل فی شرح (تفسير) خمسمائة آية منالتنـزيل (تفسير آياتالأحکام أو شرح آياتالأحکام الفارقة بين الحلال والحرام)، اثر عبداللهبن محمد النجری اليمانی (825-877ق) زيدی مذهب.
- معارجالسؤول و مدارجالمأمول فی تفسيرالخمسمائة آية من آياتالأحکام (تفسيراللباب)، اثر کمالالدين حسنبن شمسالدين محمد الاسترآبادی (أواخر القرن 9ق) شيعی مذهب.
10. قرن دهم
- تفسير آياتالأحکام، اثر شرفالدين علىبن محمد الشهفتيکی (الشهفنيکي أو الشيفتکي أو الشيفنکي) المشهدی (ت 907ق) شيعی مذهب.
- الإکليل فی استنباطالتنـزيل، اثر عبدالرحمان جلالالدين السيوطی (849-911ق) شافعی مذهب.
- معدنالعرفان فی فقه مجمعالبيان لعلومالقرآن، اثر إبراهيمبن حسن الدراق (اوایل قرن دهم) شيعی مذهب.
- شرح آياتالأحکام، اثر محمدبن يحيى الصعدی اليمانی (ت 957ق) زيدی مذهب.
- التفسيرالشاهی (آياتالأحکام) (به زبان فارسی(، اثر السيد أمير أبوالفتحبن امير الحسينی الشريفی الجرجانی (ت 976 أو 986ق) شيعی مذهب.
- آياتالأحکام، اثر محمدبن الحسن الطبسي، شيعی مذهب.
- زبدةالبيان فی شرح آياتالأحکام (أحکامالقرآن أو تفسير آياتالأحکام)، اثر أحمدبن محمد معروف به مقدس اردبيلی (ت 993ق) شيعی مذهب.
- آياتالأحکام، اثر شجاعالدين محمد (محمود) بن علی الحسينی المرعشی (ت 900ق فما بعد) شيعی مذهب.
11. قرن یازدهم
- أنوارالقرآن فی أحکامالقرآن، اثر محمدکافیبن حسن البسندی (البوسنوي) الاقحصاری (ت 1025ق) حنفی مذهب.
- مشرقالشمسين و إکسيرالسعادتين، اثر بهاءالدين محمدبن الحسينبن عبدالصمد العاملی (ت 1030ق) شيعی مذهب (تنها بابالطهارة را ندارد).
- مسالکالأفهام إلى آياتالأحکام، اثر الفاضل الجواد الکاظمی (ت نیمههای قرن یازدهم) شيعی مذهب.
- (تفسير أو شرح) آياتالأحکام، اثر محمدبن علیبن ابراهيم الاسترآبادی المعروف بالميرزا محمد (ت 1026 أو 1028ق) شيعی مذهب.
- تفسير آياتالأحکام، اثر رفيعالدين محمد الحسينی المرعشی (ت 1034ق) شيعی مذهب.(113)
- تفسير قطب شاهی أو (شرح) آياتالأحکام، اثر المولی محمد اليزدی معروف به شاهقاضی (ت 1041ق) شيعی مذهب.
- آياتالأحکام (التفسيرالشاهي)، اثر عبدالمحمدبن سلطان علیبن فتحالله بدخشي، (أُلف فی سنة 1057ق).
- منتهىالمرام فی شرح آياتالأحکام، اثر محمدبن الحسين الامام القاسم الحسينی (ت 1067ق).
- فتح أبوابالجنان فی تفسير آيات الأحکام (القرآن)، اثر محمدبن الحسين العاملی (ت 1080ق).
- آياتالأحکامالفقهیة (باللغة الفارسية)، اثر المولى ملک علی التونی (تاريخ التأليف 1098 أو 1068ق) شيعی مذهب.
- مفاتيحالإحکام فی شرح آياتالأحکام، اثر محمدسعيدبن سراجالدين الطباطبائی القهپائی (ت 1092ق) شيعی مذهب. ظاهر آن است که این کتاب، شرح (زبدةالبيان) است.
12. قرن دوازدهم
- أحکامالقرآن، اثر حسين الخوانساری (ت 1100ق) شيعی مذهب.
- أنوارالقرآن فی أحکام (آيات) القرآن، اثر محمد شمسالدين أبوبکر الهروی البخاری (ت 1109ق) حنفی مذهب.
- حواشی زبدةالبيان، اثر السيد نعمةالله الموسوی الجزائری (1050-1112ق) شيعی مذهب.
- المتعة فی شرحالزبدة، اثر السيد ميرزاخالد.
- تعلیقة على زبدةالبيان، اثر للأمير فيضالله التفرشي، شاگرد محقق اردبيلی.
- تعلیقة على زبدةالبيان، اثر السيد ميرفضلالله الاسترآبادی، شاگرد محقق اردبيلی یا ميرداماد.
- أحکامالقرآن، اثر الشيخ جعفر القاضی (ت 1115ق) شيعی مذهب.
- أحکامالقرآن، اثر أبوالحسن شمسالدين سليمانبن عبدالله البحراني، معروف به محقق ماحوزی (1075-1121ق) شيعی مذهب.
- حاشية على زبدةالبيان فی تفسير أحکامالقرآن، اثر الميرزامحمد التنکابنی معروف به سراب تنکابنی (1040-1124ق) شيعی مذهب.
- أحکامالقرآن، اثر إسماعيل حقی البروسوي (ت 1127ق) حنفی مذهب، مؤلف تفسير روحالبيان.
- التفسيراتالأحمدية فی بيانالأحکامالشرعية، اثر أحمدبن سعيد ملاجيحون الجونفوری (1047-1130ق) شيعی مذهب.
- أحکامالقرآن، اثر ميرمحمدصالحبن عبدالواسع خاتونآبادی (ت 1130ق) شيعی مذهب.
- التعلیقة على (مسالکالافهام)، لصاحب رياض العلماء (ت 1130ق) شيعی مذهب.
- إيناس سلطانالمؤمنين باقتباس علومالدين عنالنبراسالمعجزالمبين فی تفسيرالآيات التی هیالأحکامالأصلية والفرعية، اثر السيدمحمدبن علیبن حيدر الموسوی العاملی الکرکی (ت 1139ق) شيعی مذهب.
- تحصيلالاطمينان فی شرح زبدةالبيان فی تفسير آياتالأحکام منالقرآن، اثر ميرمحمد إبراهيمبن الأميرمحمد و عصوم الحسينی التبريزی القزويني، معروف به مير إبراهيما (1069-1149ق) شيعی مذهب.
- قلائدالدرر فی بيان آياتالأحکام بالأثر، اثر أحمدبن اسماعيل الجزائری النجفی (ت 1151 أو 1150ق) شيعی مذهب.
- آياتالأحکام، اثر السيدحسينبن المير إبراهيم الحسينی القزوينی.
- آياتالأحکام، اثر السيدشمسالدين محمدالحسينی المرعشی (ت 1181ق) شيعی مذهب.
- مدارکالأحکام (أنوارالقرآن)، اثر عبدالله البلخی (ت 1189ق) حنفی مذهب.
- آياتالأحکام، اثر المولى محمدکاظم الطبرسی (ت 1190ق).
- تعلیقة على زبدةالبيان، اثر بهاءالدين محمدبن محمدباقر الحسينی النائينی المختاری (ت 1140 أو 1130ق).
- تعلیقة على زبدةالبيان، اثر المولى إسماعيلبن محمدحسين الخواجوئی (ت 1173 أو 117ق).
- تعلیقة على زبدةالبيان، اثر محمدرفيع الجيلانی (ت فی القرن 12).
- تعلیقة على زبدةالبيان، المولى خليل.
13. قرن سیزدهم
- نمطالدرر، اثر محمدبن الحسن الخراسانی (ت 1200ق) شيعی مذهب.
- آياتالأحکام، اثر السيد محمدابراهيم الحسينی المرعشی (ت 1240ق) شيعی مذهب.
- تقريبالأفهام فی تفسير آياتالأحکام، اثر السيدمحمدعلی قلیبن محمدحسين الموسوی النيشابوری الکنتوری الهندی (ت 1260ق) شيعی مذهب.
- دلائلالمرام فی تفسير آياتالأحکام، اثر محمدبن جعفربن سيفالدين الاسترآبادی معروف به شريعتمدار (ت 1263ق) شيعی مذهب.
- أی أحکامالقرآن (کتاب أحکامالقرآن)، اثر عبدالله أبومحمد الحسينی الهندی (ت 1270ق) حنفی مذهب.
- الوجيز فی تفسير آياتالأحکام، اثر عبدالحسينبن ابراهيم المخزومی (ت 1279ق) شيعی مذهب.
14. قرن چهاردهم و پس از آن
- منارالاسلام فی شرح آياتالأحکام، اثر أحمد زينی دحلان الحسينی مفتی مکه (ت 1304ق) شافعی مذهبی.
- نيلالمرام فی شرح (تفسير) آياتالأحکام، اثر محمدصديق حسنخان ملک (1248-1307ق) حنفی مذهب.
- نثرالدرر الأيتام فی شرح آياتالأحکام، اثر (المولى محمد) علیبن جعفر الاسترآبادی الشريعتمداری (ت 1315ق) شيعي مذهب.
- الدرر الأيتام، للاسترآبادی المتقدم، گفتهشده که این کتاب از (نثر الدرر) استخراج شده است.
- أحکامالقرآن، اثر السيدشرفالدين علی الحسينی المرعشی (ت 1316ق) شيعی مذهب.
- الفتوحاتالربانية فی تفسير ما ورد فیالقرآن من الأوامر والنواهیالإلهية، اثر (محمدبن) عبدالعزيزبن عمر راسمبن حسن الکريدي.
- لبالألباب فی تفسير أحکامالکتاب، اثر عبدعلیبن ابیالقاسم جعفربن السيدالمهدی الموسوی الخوانساری (ت أو 1346-1336ق) شيعی مذهب.
- آياتالأحکام، اثر محمدعلی المشهور بالشيخ حمزهعلی (1267-1338ق) شيعی مذهب.
- مقلادالرشاد فی شرح آياتالأحکام (أو توضيح آياتالأحکام)، اثر محمدبن فضلالله الموسوی الساروی (ت 1342ق) شيعی مذهب.
- موضحالأحکام فی شرح آياتالأحکام (أو مقلاد الرشاد فی شرح آياتالأحکام)، اثر محمدمهدی البنائی المراغی (ت 1345 أو 1365ق) شيعی مذهب.
- آياتالأحکام، اثر إسماعيلبن نقی الارومی التبريزی (ت 1295ق) شيعی مذهب.
- آياتالأحکام، اثر محمدباقربن محمدحسن القائينی البيرجندی (1276-1352ق) شيعی مذهب.
- تفسير آياتالأحکام من سورةالنساء، اثر محمدبن محمد الخانجی (ت 1363ق).
- شرح آياتالأحکام، اثر يحيىبن محمد الحسينی (ت 1367ق) زيدی مذهب.
- آياتالأحکام، اثر السيدمحمدإبراهيم الحسينی الاصفهانی (ت 1377ق) شيعی مذهب.
- تفسير آياتالأحکام، اثر محمدعبدالله دراز (ت 1377ق).
- آياتالأحکام (اصول المحاکمات والمسؤولية الجنائية فیالاسلام)، اثر إبراهيم خجسته.
- آياتالأحکام، اثر الشيخ خلف آلعصفور البحرانی (ت أواخر القرن 14ق) شيعی مذهب.
- الجمانالحسان فی أحکامالقرآن، اثر السيدمحمودبن مهدی الموسوی الدهسرخی (متولد 1345ق) شيعی مذهب.
- آياتالأحکام، اثر العلامة القاضی حسينبن العمری اليمانی الصنعائی (ت 1380ق) زيدی مذهب.
- الفتاوى، اثر محمود شلتوت (1310-1383ق).
- تفسير آياتالأحکام وفقالمذهبالجعفری والمذاهبالأربعة، اثر السيدمحمدحسين الطباطبائی اليزدی (1332-1386ق) شيعی مذهب.
- آياتالأحکام، اثر السيديحيى اليزدی (ت 1388ق) شيعی مذهب.
- مسائل معارفالقرآن (منتخب من معارف القرآن – آياتالأحکام تفسير معارفالقرآن)، اثر محمدشفيع الديوبندي.
- دفع إيهامالاضطراب عن آياتالأحکام، اثر محمدأمينبن مختار الجکنی الشنقيطی (1305-1393ق)، مؤلف تفسير (أضواءالبيان فی إيضاحالقرآن بالقرآن).
- بدائعالکلام فی تفسير آياتالأحکام، اثر محمدباقر الملکی الميانجی (تأليف 1398ق) شيعی مذهب.
- أدوار فقه (به زبان فارسی)، اثر محمودالشهابی الخراسانی (ت 1365ش) شيعی مذهب.
- آياتالأحکام، اثر أحمد الميرخانی (ت 1414ق) شيعی مذهب.
- أحکامالقرآن، اثر محمد الخزائلی (متولد 1292ش) شيعی مذهب.
- أحکامالقرآن، اثر السيدأبوالفضل البرقعي، شيعی مذهب.
- تبصرةالفقهاء بين الکتاب والسنة، اثر محمدالصادقی الطهرانی (متولد 1307ق) شيعی مذهب.
- أقصىالبيان فی آياتالأحکام وفقهالقرآن، اثر مسعود السلطاني، شيعی مذهب.
- تفسير آياتالأحکام، اثر مناعالقطان (تأليف 1384ق).
- تفسير آياتالأحکام من سورتیالأنعام والأعراف، اثر فريدمصطفى سلمان.
- الدين والقرآن، اثر زينالعابدين التونسي.
- روائعالبيان - تفسير آياتالأحکام منالقرآن، اثر محمدعلی الصابوني.
- أحکام منالقرآن، اثر عبدالجبار الراوي.
- تفسير آياتالأحکام، اثر محمدعلی السايس.
- البرهان لعلومالقرآن، اثر الشيخ موسى الشيخ جعفر السودانی (قسم من الجزء الثانی والثالث) شيعی مذهب.
- تفسير آياتالأحکام، اثر أحمدمحمد الحصری (تأليف 1409ق).
- معالقرآن فی آياتالأحکام، اثر محمود عبدالله.
- أحکامالقرآن (الارث والربا)، اثر محمدباقر بهبودي، شيعی مذهب.
- ترجمه و تلخيص (زبدةالبيان)، اثر السيدجعفر السجادي، شيعي مذهب.
- قبس من التفسيرالفقهی (بحوث فی بعض آيات القرآنالکريم)، اثر الشافعی عبدالرحمن السيد.
- دراسات فی تفسير بعض آياتالأحکام، اثر کمال جودة أبوالمعاطي.
- أحکامالقرآن (قانونالاسلام)، اثر غلامرضا الأميری الجروسی (تأليف 1328ق)، شيعی مذهب.
- فقهالقرآن وخصائصه، اثر فرج توفيق الوليد.
- أحکامالقرآن، اثر محمدبن احمدعبدالله خويز، اثر مالکی مذهب.
- أحکامالقرآن اثر على مذهب المالکیة.
- الإيضاح عن أحکامالقرآن.
- الامام فی بيان أدلةالأحکام، اثر عزالدين عبدالسلام السلمي.
- أهلالبيت و آياتالأحکام، اثر إعداد قاضی الزاهدی و البخشایشی.
- آياتالأحکام، اثر هاشم هاشمزاده المهريسي.
- تاريخالأحکام والتشريع فیالاسلام، اثر محمود فرحات، اثر شيعی مذهب.
- فقهالقرآن، محمد اليزدي، اثر شيعی مذهب.
- تفسير جامع آياتالأحکام (به زبان فارسی)، اثر زينالعابدين القربانی اللاهيجی، اثر شيعی مذهب.
- آياتالأحکام (دروس فی آياتالأحکام) اثر هادی آلراضي، اثر شيعی مذهب.
- دروس تمهيدية فی تفسير آياتالأحکام، اثر باقر الإيرواني، شيعی مذهب.
- آياتالأحکام، اثر کاظم مديرشانهجى، شيعی مذهب.
- آياتالأحکام، اثر عميد زنجاني، شيعی مذهب.
- آياتالأحکام، اثر محمدرضا العبائی الکرماني، شيعی مذهب.
- فقهالقرآن (آياتالأحکام)، اثر محمدفاکر الميبدي، شيعی مذهب.
- تفسير آياتالأحکام، اثر مصطفی البغا.
- التفسير آياتالأحکام، اثر د.نورالدين عمر.
- آياتالأحکام - الحقوق المدنية والجزائية (به زبان فارسی)، اثر خليل القِبلَئی الخوئي، شيعی مذهب.
- آياتالأحکام - الحقوقية والجزائية (به زبان فارسی)، اثر أبوالقاسم گرجی، شيعی مذهب.
- مدخل عام لدراسة فقهالقرآنالمقارن، اثر خالد غفوری الحسني، شيعی مذهب.(114)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.