فلسفه قتل «مرتد» ؟

چگونه کشتن «مرتد» موجب دفاع از حق حیات و آزادی عقیده است؟

اسلام به حیات و حق زندگی برای تمام موجودات حتی گیاهان اهتمام ورزیده و آن را رحمت الهی دانسته؛ تا آنجا که کشتن یک فرد بی گناه را مانند کشتن تمام مردم می داند. اما این سوال مطرح می شود که با این همه اهتمام چرا زندگی «مرتد» برای شارع بی ارزش بوده و به قتل او حکم می کند؟!
دلیلش این است که «ارتداد» سبب انحراف انسانها از دین حق می گردد. دشمنان اسلام از این راه برای ضربه زدن به اسلام و جلوگیری از اسلام آوردن مردم استفاده می کردند. خداوند متعال می فرماید: «وَقالَتْ طائِفَهٌ مِنْ اَهْلِ الْکِتابِ آمِنُوا بِالَّذِی اُنْزِلَ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ وَاکْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ یرْجِعُونَ»(5)؛ (و جمعی از اهل کتاب[از یهود] گفتند: [بروید درظاهر] به آنچه بر مومنان نازل شده، در آغاز روز ایمان بیاورید، و در پایان روز، کافر شوید [و باز گردید] شاید آن ها [از آیین خود] بازگردند؛ [زیرا شما را، اهل کتاب و آگاه از بشارات آسمانی پیشین می دانند، و این توطئه کافی است که آن ها را متزلزل کند]). این کار، اثر عجیبی در قلوب عوام مردم داشت؛ زیرا با خود می گفتند: اگر اسلام بر حق بود آنان خارج نمی شدند. لذا دستور به کشتن مرتدّ در حقیقت دفاع از حقوق انسان و عملکردی منطقی است که با نظر اسلام مطابقت دارد.

حکم «عقل» درباره ضرورت تصحیح عقاید باطل

حکم «عقل» درباره ضرورت تصحیح عقاید باطل چیست؟

عقل در عین این که انسان را به آزادی در اظهار عقیده دعوت می کند، تصحیح عقاید باطل را نیز واجب می شمارد؛ زیرا عقیده اساس هر عمل است، و عقیده باطل جامعه را به فساد می کشاند. از این رو عقل، تصحیح عقاید دیگران را امری لازم و ضروری می داند، اما از آنجا که تصحیح عقاید دیگران با زور و اجبار ممکن نیست، لذا راه برای رسیدن به این هدف را تنویر و هدایت افکار به عقاید صحیح می داند. اما اگر فرد یا افرادی مانع هدایت افکار انسان ها شوند؛ راهی جز قهر و غلبه در برخورد با  موانع سعادت جامعه باقی نمی ماند.

تناقض «آزادی عقیده» در اسلام با حکم «جهاد ابتدایی»!

چگونه می توان به این شبهه که "حکم «جهاد ابتدایی» با «آزادی عقیده» که اسلام مدعی آن است تناقض دارد" پاسخ گفت؟

گاهی اشکال می شود جهادی که فرآیند آن، اجبار در پذیرش اسلام است، با آزادی عقیده منافات دارد؛ اما حقیقت آن است که جهاد به جهت دفاع از انسان و آزادی عقیده تشریع شده، و هرگز مطلوبیت ذاتی ندارد، مگر آن که در راه خدا باشد. از این رو پیامبر(ص) می فرماید: «اگر یاد خدا نبود هرگز امر به جهاد نمی شد». همچنین قرآن می فرماید: «در راه خدا، با کسانی که با شما می جنگند، نبرد کنید». در واقع فلسفه جهاد رفع ظلم و دفاع از انسان و آزادی عقیده است.

حکم عقل و اسلام به لزوم «آزادی عقیده در انسان»

عقل و اسلام «آزادی عقیده در انسان» را چگونه ترسیم می کنند؟

بر اساس حکم عقل، انسان در اختیار و انتخاب عقیده آزاد است؛ از این رو نمی توان عقیده ای را بر انسان تحمیل کرد. زیرا عقاید انسان در تملک کسی نیست. از سویی اسلام نیز با صراحت این موضوع را تصدیق کرده و می فرماید: «در قبول دین اکراهی نیست، [زیرا] راه درست از راه انحرافی، روشن شده است». لذا «علامه طباطبایی(ره)» در تفسیر این آیه می نویسد: «آیه دین اجباری را نفی می کند؛ زیرا دین یک سلسله معارف علمی است که عمل را به دنبال دارد و جامع آنها اعتقادات است. و اعتقاد و ایمان از امور قلبی است که اجبارپذیر نیست».

معنا و مفهوم آیه «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ»؟

معنی و مفهوم آیه «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ» چیست؟

اسلام «آزادی عقیده» در انسان را به صراحت تصدیق می کند. از این رو خداوند می فرماید: «در قبول دین اکراهی نیست، [زیرا] راه درست از راه انحرافی، روشن شده». لذا علامه «طباطبایی»(ره) می نویسد: «آیه دین اجباری را نفی می کند؛ زیرا دین یک سلسله معارف علمی است که عمل را به دنبال دارد و جامع آنها اعتقادات است. و اعتقاد و ایمان از امور قلبی است که اجبارپذیر نیست». در واقع جمله «قَدْ تَبَینَ الرُّشْد»؛ تعلیل برای «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ» است، به این معنی که بعد از انکشاف حق، حاجتی به اکراه در عقیده نیست.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

قالَ الباقر عليه السّلام :

بَلا فى اِثْنَيْنِ مِنْ اَصْحابِهِ قالَ: فَلمّا مَرَّبِها تَرَقْرَقَتْ عَيْناهُ لِلْبُکاءِ ثُمَّ قالَ: هذا مَناخُ رِکابِهِمْ وَ هذا مُلْقى رِحالِهِمْ وَهيهُنا تُهْراقُ دِماؤُهُمْ، طوبى لَکِ مِنْ تُرْبَةٍ عَلَيْکِ تُهْراقُ دِماءُ الاحِبَّةِ.

بحارالانوار، ج 44، ص 258