داستانهای قرآن؛ خیالی و فرضی یا واقع گرایانه و عینی؟

آيا «قصص قرآن» مانند داستان‌های ساير كتب، انگاره‌هايى خيالى و فرضى است؟!

داستان‌هاى قرآن، واقعى و تجربه‌هایى تلخ و شیرین از زندگى بشر است كه قرآن براى عبرت آموزى یاد كرده است؛ و پر واضح است كه از انگاره‌هاى وهمى و خاطره‌هاى خیالى، پندآموزى میسّر نیست. البته باید توجه داشت كه قرآن این حوادث تاریخى را با بیانى ادبى و هنرى به زیباترین شكل به تصویر كشیده است تا جذّابیت و تأثیر آن بیشتر شود. به طور كلّى شیوه قرآن آن است كه براى اثرگذار كردن آموزه‌هاى خویش و پیشبرد دعوت حق، ضمن پایبندى به واقع، هنر را به خدمت مى‌گیرد و از امور وهمى و خیالى صِرف پرهیز مى‌كند؛ زیرا امور خیالى تأثیرگذارى پایدارى ندارد و دانشمندان علوم تربیتى بر این نكته تأكید دارند كه از بنا كردن پایه‌هاى تربیتى بر بنیان‌هاى ناپایدار باید پرهیز كرد؛ چراكه چنین ساختمانى قوام و دوامى نخواهد داشت و فرو مى‌ریزد.

تشبیه شلاّق عمر به عصاى موسى!

آیا سخن شاعر مصرى در تشبیه شلاّق عمر به عصاى موسى صحیح است؟

چه شباهتى است بین عصاى پیامبرى معصوم، و تازیانه فردی که کسى از آن در امان نمانده مگر عده کمى از بزرگان صحابه؟ و چه تناسبى است میان موسى با کسى که خود اعتراف مى کند: «صبح کردم در حالى که مردم را مى زنم و کسى ما فوق من نیست مگر پروردگارعالمیان»، و درباره او گفته شده: « تازیانه عمر ترسناک تر از شمشیر حجّاج بود». در ثانی این شاعر چنین وانمود مى کند که تازیانه عمر تنها براى اشخاص مستکبر و گمراه بکار مى رفت در حالى که به اعتراف علماى اهل سنت، عمر افرادى را با تازیانه زد که نه گمراه بودند و نه مستکبر.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

قالَ الرّضا عليه السّلام :

يا دِعْبِلُ! اُحِبُّ اَنْ تُنْشِدَنى شِعْراً فَاِنَّ هذِهِ الا يّامَ اَيّامُ حُزْنٍ کانتْ عَلَينا اَهْلِ الْبَيْتِ عليهم السّلام .

اى دعبل ! دوست دارم که برايم شعرى بسرايى و بخوانى ، چرا که اين روزها (ايام عاشورا) روز اندوه و غمى است که بر ما خاندان رفته است .

جامع احاديث الشيعه ، ج 12، ص 567