نامتناهي 6 مطلب

عدم امکان «شناخت خدا»، از راه صفات الهی!

گفته می شود: «صفات خدا عینِ ذات اوست»؛ اگر چنین است، چرا شناخت «ذات خداوند» محال، امّا شناخت «صفات او» ممکن است؟!

شناخت ما از «صفات الهی» همانند شناخت ما از «ذات خدا» شناختی اجمالی است، یعنی مى دانیم که خدا علم، قدرت و تمام صفات کمال را داراست؛ امّا از کنه صفات و ذات الهی بى خبریم. چرا که ذهن ما همچون پیمانه اى غوطه ور در اوصاف ذاتی پروردگار است که توان سنجش و درک این اقیانوس بیکران را ندارد. نه كنه ذات او بر كسى روشن است و نه حقيقت صفات او؛ ولى با اين حال آن قدر نشانه های وجود و کمالات او در جهان نمايان است كه هر كس مى‏ تواند به طور اجمال از هستى و صفات او آگاهی یابد.

علّت عدم درک «ذات پروردگار»

چرا «ذات پروردگار» را نمی توان درک کرد؟

ذات باری تعالی منزّه از حدود و ابعاد و جسمانیت است؛ ذات خدا از هر نظر بى نهايت است و ما از هر نظر محدود و متناهى هستيم و به همين دليل احاطه ما به او غير ممكن است؛ وقتی احاطه بر چنین موجودی ممکن نیست درکی به دست نخواهد آمد. ما به حقيقت ذات خدا هرگز پى نخواهيم برد، و انتظار آن را هم نبايد داشته باشيم؛ زيرا چنين انتظارى به اين مى ماند كه اقيانوس بيكرانى را در ظرف كوچكى جاى دهيم، يا جنین در رحم را، آگاه از تمام جهان بيرون بدانیم! آيا چنين چيزى ممكن است؟! بنابراین ادراک کنه ذات خدا نه ممکن است و نه تکلیف.

تنزیه، پایه اصلی شناخت صفات خدا

پایه اصلى شناخت صفات خدا توجه به کدام نکته است؟

آیه «لَیسَ کَمثلِهِ شىءٌ»، در واقع پایه اصلى شناخت تمام صفات خداوند است نفی تشبیه و پاک شمردن خدا از نقایص ممکنات، اصل و اساس شناخت تمام صفات پروردگار است. زیرا خداوند موجودی است نامحدود و بی پایان، لذا بسیاری از مفاهیمی که درباره غیر خدا ثابت است مثل دوری و نزدیکی، آسانی و سختی و... درباره پروردگار بی معناست. به این دلیل است که می گویند: شناخت اصل وجود خدا آسان است اما شناخت صفاتش مشکل.

خداوند حقيقتي نامتناهي

چگونه مي توان نامتناهي بودن را براي خداوند ثابت کرد؟

خداوند واجب الوجود است. اگر محدوديّتى در ذات واجب الوجود حاصل شود بايد از بيرون وجود او باشد، چرا كه محدوديّت به معناى آلودگى به عدم است، و چيزى كه ذاتش اقتضاى هستى دارد هرگز مقتضى عدم و نيستى نخواهد بود. پس اگر محدوديتى در او باشد بايد يك عامل بيرونى داشته باشد، و لازمه اين سخن آن است كه او واجب الوجود نباشد، چرا كه از نظر حدّ وجودى خود مخلوق ديگر و معلول ذات ديگرى است.

قدرت مطلق خداوند و پارادوکس سنگ!

آیا خداوند می‌تواند سنگی را خلق کند که قادر به بلند کردن آن نباشد؟

اراده خداوند به امور محال که ذاتا ناشدنی هستند تعلق نمی گیرد. خلق نشدن چنین پدیده هایی نه از محدودیت قدرت خداوند که از محال بودن پدید آمدن خود آنهاست. خداوند خالق چنین سنگی و محیط و مسلط بر آن است و لازمه اینکه عاجز از حرکت دادنش باشد این است که در عین محیط بودنش، بر آن محیط بر آن نباشد و این اجتماع نقیضین است، که در فلسفه و علوم عقلی ثابت شده امری محال و ناشدنی است.

ذهن «محدود» انسان، و شناخت خدای «نامحدود»!

آیا «شناخت خدا» برای انسان ممکن است؛ مگر ذهن محدود ما می تواند خدای نامحدود را درک کند؟!

اصل وجود خداوند، از آثار و نشانه های موجود در جهان هستی به یقین قابل درک است؛ همین قدر که بدانیم هست و علم، قدرت و تمام صفات کمال را داراست.

امّا حقیقت ذات و اوصاف الهی قابل درک نیست؛ با پیمانه کوچک عقل بشری نمی توان اقیانوس بی نهایت ذات باری تعالی را سنجید.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

الإمامُ علىٌّ(عليه السلام)

مَن عَمَّر دارَ إقامتِهِ فَهُوَ العاقلُ

کسى که خانه ماندگارى خود را آباد سازد، خردمند است

ميزان الحکمه، جلد 1، ص 54