تفاوت وحی، با کشف و شهود؟

تفاوت وحي با كشف و شهود در چيست؟ آیا هر کسی می تواند به مرحله ای از خودسازی و پیشرفت در امور معنوی و کمال برسد که با کشف و شهود به دریافت وحی نائل شده و ادعای پیامبری کند؟

وحی یک معنی عام دارد که شامل دریافت های اولیای الهی نیز می شود، اما وحی به معنی خاص، توأم با«معجزه» و مخصوص پیامبران است و با کشف و شهود تفاوت دارد. در کشف و شهود احتمال «خطا» وجود دارد و مصون از «وسوسه شیطان» و پندارهای باطل نیست. اما وحى فعل الهى است كه به انسان كامل مى رسد و خطا نمی پذیرد و القای شیطان در آن راه ندارد.  در نتیجه قرآن کریم که وحی نبوت است با کشف و شهود اولیای الهی متفاوت است و بعد از ختم نبوت براى هميشه قطع مى‏ شود. اما با ختم نبوت ارتباط با ماوراى جهان طبيعت قطع نمی شود و هم امامان(عليهم السلام) با عالم غيب ارتباط دارند و هم مؤمنان راستينى كه بر اثر تهذيب نفس، حجاب ‏ها را از دل كنار زده‏ اند و به «مقام كشف‏ و شهود» نائل گشته ‏اند. اصولًا اين مقام نتيجه ارتقاى نفس و پالايش روح و صفاى باطن است و ارتباطى به مسأله «رسالت و نبوت» ندارد.

دلالت سوره «قدر» بر وجود امام زمان(عج)

چگونه می توان برای اثبات وجود امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به سوره «قدر» استدلال نمود؟

می دانیم که ماه رمضان و ليلة القدر تا روز قيامت استمرار دارد؛ از طرفی بر اساس سوره «قدر» ملائكه و روح در هر شب قدر بر زمين فرود مى آيند، بنابراین بعد از رسول خدا(ص) در هر زمان بايد امامى كامل و معصوم وجود داشته باشد تا محل نزول ملائكه و روح گردد. لذا پیامبر(ص) فرمودند: «به ليلة القدر ايمان آوريد؛ زيرا براى على بن ابى طالب و يازده فرزند بعد از اوست».

نقش «الگو» در تربیت انسانها

«الگو» و «اسوه» چه جایگاهی در تعلیم و تربیت انساها دارد و عالی ترین الگوهای تربیتی چه کسانی هستند؟

علمای تعلیم و تربیت اتفاق نظر دارند که یکی از موثرترین شیوه های تربیت صحیح، ارائه الگوهای تربیتی صحیح  است. آری اگر مربّی ویژگی های لازم را دارا باشد، عملاً می تواند برای متربی الگو باشد. لذا باید اسوه و الگوی دیگران، در رفنارش عاری از خطا و اشتباه باشد. از این روست که خداوند بر بندگانش منّت نهاده و بندگان برگزیده و معصوم خود را به عنوان الگوهای کامل معرفی کرده است. پس بهترین شیوه در تعلیم و تربیت استفاده از مقام تربیتی معصومین(ع)، و سیره رفتاری آنان است.

دلالت «برهان فطرت» بر وجود امام زمان(عج)

«برهان فطرت» چگونه بر وجود امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) دلالت دارد؟

انسان برای رسیدن به کمال مطلق، احتیاج به واسطه و راهنما دارد، علاوه براینکه در وجودش نیز تمایل به این واسطه را احساس می کند. این تمایل بیانگر وجود آن واسطه می باشد؛ چرا که در غیر این صورت وجود این تمایل در انسان بیهوده خواهد بود. پس هر گاه انسان عشق به کمال مطلق داشته باشد باید انسان کامل معصوم که واسطه بین او و آن کمال مطلق می باشد وجود داشته باشد تا بتواند او را به کمال برساند.

دلالت برهان «واسطه در فیض» بر وجود امام زمان(عج)

برهان «واسطه در فیض» چگونه بر وجود امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) دلالت دارد؟

از براهيني كه دلالت بر وجود امام زمان(عج) دارد «برهان واسطه در فیض» است. قانون سنخيت بين علت و معلول و نيز نظام اسباب و مسببات در عالم تكوين اقتضا مى كند كه بين عالم ربوبى و عالم طبيعت عوالم ديگرى باشد تا فيض وجود از راه آنها به عالم طبيعت برسد، فيض معنوى خداوند و تصرفات او در قلوب انسان نيز با واسطه انجام مي گيرد كه همان وجود امام معصوم است. البته فيض تشريع نيز از اين كانال به انسان مى رسد.

دلالت برهان «واسطه در فیض» بر وجود امام زمان(عج)

برهان «واسطه در فیض» چگونه بر وجود امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) دلالت دارد؟

از براهيني كه دلالت بر وجود امام زمان(عج) دارد «برهان واسطه در فیض» است. قانون سنخيت بين علت و معلول و نيز نظام اسباب و مسببات در عالم تكوين اقتضا مى كند كه بين عالم ربوبى و عالم طبيعت عوالم ديگرى باشد تا فيض وجود از راه آنها به عالم طبيعت برسد، فيض معنوى خداوند و تصرفات او در قلوب انسان نيز با واسطه انجام مي گيرد كه همان وجود امام معصوم كامل است. البته فيض تشريع نيز از اين كانال به انسان مى رسد.

حجت خداوند، واسطه فيض الهى

وجود حجت خدا بر روی زمین چه ضرورتی دارد؟

بسيارى از دانشمندان- به پيروى از احاديث اسلامى- وجود پيامبر و امام را در جامعه و عالم هستى به وجود «قلب» در مجموعه بدن انسان تشبيه مى كنند. از آن جا كه امام معصوم به صورت يك انسان كامل و پيشرو قافله انسانيّت، سبب نزول فيض الهى مى گردد و هر فرد به مقدار ارتباطش با پيامبر و امام از اين فيض بهره مى گيرد، بايد گفت همان گونه كه وجود قلب براى انسان ضرورى است وجود اين واسطه فيض الهى نيز در كالبد جهان انسانيّت ضرورت دارد.

زندگى هر روح فقط با یک بدن، نقدی دیگر بر تناسخ

چه دلیلی می توان بر بطلان نظریّه تناسخ اقامه کرد؟

علاوه بر آیات قرآن و منابع حدیثی، دلائل عقلى حکم  به بطلان تناسخ می کند. اولا: بازگشت روح یک انسان کامل به بدن جنین، یک سیر کاملاً تکرارى و غیر عاقلانه است. ثانیا: همانطور که دو جسم با یکدیگر شبیه نیستند، دو روح نیز نمى توانند با هم شبیه باشند. لذا هر جسم تنها شایسته روحى است که با آن پرورش یافته و هر روحى شایسته جسم خویش است. عقیده تناسخ، گویا همه این حقایق را فراموش کرده و چنین مى پندارد که «روح» مسافرى است که گاهى در این منزل و گاهى در آن منزل رحل اقامت مى افکند.

وجود امام غائب؛ تحقق هدف آفرینش

چگونه وجود امام ترسیم کننده هدف آفرینش است؟

جهان آفرینش به مانند باغ پر طراوت است؛ آنها که در مسیر تکاملند درختان و آنها که به پستى گرائیده اند علف هاى هرزه این باغند. مسلّماً این همه برکات زمین و آسمان، براى آن آفریده نشده است که مشتى فاسد به جان یکدیگر بیفتند و به خوردن یکدیگر مشغول شوند. پیامبر یا امام، سمبل گروه صالحان و نمونه بارز انسان کامل است؛ یعنى، همان گروهى که هدف اصلى آفرینش را تشکیل مى دهند و به همین دلیل وجود او به تنهایى یا در رأس گروه صالحان، توجیه کننده هدف آفرینش است.

«انسان کامل»، مظهر ذکر الهی

چگونه ممکن است که انسانی مظهر ذکر الهی باشد؟

ذكر حق و ياد آن از اسماي حُسناي خداست و هر چه يادكننده حق و يادآور آن باشد مظهر اسم ذاكر است، در بين مظاهر ذاكر بودن خدا، انسان كامل به ويژه اهل‏ بيت(ع) و نيز كتاب آسماني مخصوصاً قرآن، آيت تامّ و جامع ذكر حق خواهد بود. لذا خدا برخي از اشياء يا اشخاص را به عنوان ذكر معرفي نموده و به اين وصف ستوده است. امام صادق(ع) در اين باره مي فرمايد: «به درستي كه نام و ياد ما از نام و ياد خداست و نام و ياد دشمن ما از نام و ياد شيطان است».

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

قال الصّادق عليه السّلام :

اَللّهم ... وَ ارْحَمْ تِلْکَ الاَعْيُنَ الَّتى جَرَتْ دُمُوعُها رَحْمَةً لَنا وَ ارْحَمْ تِلْکَ الْقُلُوبَ الَّتى جَزَعَتْ وَ احْتَرَقَتْ لَنا وَ ارْحَمِ الّصَرْخَةَ الّتى کانَتْ لَنا.

بحارالانوار، ج 98، ص 8