گزارش کتاب «تجربه حکومتی حماس؛ ارزیابی و چشمانداز»
مجید حیدری آذر
مقدمه
کتاب «تجربه حکومتی حماس؛ ارزیابی و چشمانداز» تألیف آقایان: سلمان رضوی و علیپاشا قاسمی در سال 1391 توسط «مؤسسه مطالعات اندیشهسازان نور» در 467 صفحه منتشر شده است.
درباره مؤلفین کتاب
دکتر سلمان رضوی، دارای دکترای مطالعات منطقه ای از دانشگاه تهران و متخصص مسائل غرب آسیاست. از وی مقالات و کتاب های مختلفی در حوزه شناخت و ارزیابی مسائل فلسطین، اسرائیل و صهیونیسم منتشر شده است. ایشان یکی از پژوهشگران «مؤسسه تحقیقات سیاسی ـ علمی ندا» هستند که به صورت تخصصی در حوزه فلسطین و اسرائیل به فعالیت میپردازد.[1]
آقای علیپاشا قاسمی، پژوهشگر مسائل غرب آسیا و نویسنده چندین اثر در این رابطه میباشند.
درباره «حماس»
جنبش مقاومت اسلامی فلسطین «حماس» از زمان شکلگیری در سال 1987 میلادی، تاریخ پرفراز و نشیبی را پشت سر گذاشته و توانسته است از حرکتی جهادی، به جنبشی جهادی - سیاسی تبدیل شود. اوج تجربه های جهادی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی حماس از ژانویه 2006 به بعد بوده که با پیروزی در انتخابات، عهدهدار مناصب حکومتی فلسطین شده است.
در سال 2006 جنبش حماس در انتخابات پارلمانی با کسب بیش از 60 درصد آراء از صلاحیت تشکیل دولت فلسطین، بر اساس قانون اساسی برخوردار شد. این واقعه آغاز دورانی جدید در عرصه فعالیت جنبش حماس به شمار میرود.
پدیدآورندگان کتاب، با پرداختن به چگونگی شکلگیری حماس و تحولات داخلی آن، درصدد تبیین تجربه حکومتداری حماس در نوار غزه در عرصه های حکومتی، امنیتی، اقتصادی، رسانه ای، قضایی، تقنینی و اجتماعی هستند. کتاب حاوی تجارب ارزشمند ورود این جنبش به عرصه حاکمیتی و سیاسی است که میتواند الگویی برای گروهها، احزاب و جریان های مقاومت و مخالف نظام سلطه باشد.
از آنجا که این کتاب در سال 1391 شمسی تألیف شده و از آن زمان تاکنون حوادث و اتفاقات مهمی رخ داده است، لذا شایسته است که نویسندگان اثر به تکمیل و بهروزرسانی آن همت گمارند.
محتوا و ساختار کتاب
کتاب در پنج فصل تدوین شده است که در ادامه، به معرفی این فصول پرداخته میشود.
فصل اول
در فصل اول کتاب، چارچوب های نظری علل ظهور و گسترش جنبش های اسلامی بررسی شده است. نویسندگان کتاب چهار نظریه را در این رابطه مطرح کرده و به ارزیابی آنها پرداختهاند. این نظریهها عبارتند از:
1. نظریه اقدام جمعی؛
2. نظریه سرخوردگی و محرومیت نسبی؛
3. نظریه سازهانگاری؛
4. نظریه نظام جهانی.
نویسندگان ضمن ردّ این نظریات درباره جنبش های اسلامی، به ارائه چارچوب نظری خود میپردازند. به باور ایشان عناصر جنبشساز و تحولآفرین در اندیشه و احکام اسلامی در سه بخش دستهبندی میشود:
الف) عناصر بینشی (شرایط ذهنی)؛
ب) سلوک فردی (شرایط عینی)؛
ج) رفتار و ارزش های اجتماعی.[2]
فصل دوم
در فصل دوم کتاب به تبیین روند تاریخی شکلگیری حماس پرداخته شده است. مؤلفان ابتدا زمینه های اسلامگرایی در فلسطین به عنوان مشرب فکری جنبش حماس را بررسی کرده، سپس بستر شکلگیری و مراحل تغییر و تداوم این جنبش را مورد بحث قرار دادهاند.
درباره فلسطین و جنبش های اسلامی در آن، ابتدا پیشینه تاریخی فلسطین بررسی شده، سپس به رابطه بین اخوانالمسلمین و فلسطین پرداخته شده است.[3]
اما درباره خود جنبش حماس ابتدا به ریشه های شکلگیری حماس اشاره شده، سپس به پیدایش حماس (حرکة المقاومة الاسلامیة) میپردازد که در پی قیام انتفاضه در سال 1987 توسط شیخ احمد یاسین و چند تن دیگر تأسیس شده است. در این کتاب سه مرحله برای فراهمسازی شرایط و زمینه های تأسیس جنبش حماس مطرح شده است:
مرحله اول: سازماندهی تدریجی و تحکیم پایهها، از 1967 – 1976؛
مرحله دوم: نهادسازی و توسعه دامنه جنبش، از 1976 تا 1981؛
مرحله سوم: انتقال به عرصه مقاومت، از 1981 تا 1987.[4]
در ادامه مباحث این فصل، اهداف و آرمان های حماس در قالب اهداف بلندمدت و راهبردی، میانمدت و مرحلهای مطرح و سپس روش های تحصیل آنها نیز بررسی شده است. مبحث دیگر این فصل، فلسفه سیاسی حماس است که مبارزه مسلحانه انقلابی ازجمله آنها میباشد. نویسندگان کتاب در ادامه، به تبیین ساختار و تشکیلات حماس پرداختهاند.[5]
آخرین مبحث فصل دوم کتاب، به مباحث مربوط به رشد، ترقی و پیشرفت حماس پرداخته است که انتفاضه مردمی بین سال های 1987 تا 1993 و انتفاضه الاقصی در سال های 2000 تا 2005 از مباحث بررسی شده در این قسمت میباشد.[6]
فصل سوم
فصل سوم کتاب به بررسی روند حکومتداری حماس اختصاص دارد و به مباحث زیر میپردازد:
شرکت در انتخابات 2006
اولین گام حماس در حکومتداری شرکت انتخابات پارلمانی ژانویه 2006 بود که اکثریت آراء را به خود اختصاص دادند و باعت شگفتی بسیاری از محافل داخلی و خارجی شدند. مؤلفین کتاب در این قسمت به بررسی روش برگزاری انتخابات، چرایی شکست فتح و پیروزی حماس، برنامه های اعلامی حماس و واکنش های صورت گرفته به آن پرداختهاند.[7]
دولت وابسته به حماس
بر اساس قانون اساسی فلسطین هر حزب یا جنبشی که در پارلمان اکثریت را به دست بیاورد، میتواند دولت تشکیل دهد؛ ازاینرو اسماعیل هنیه از طرف حماس به ابومازن معرفی شد و او هم هنیه را مأمور تشکیل کابینه کرد. حوادث و مشکلات پیشآمده و اقدامات صورت گرفته در این زمینه، مباحثی هستند که نویسندگان کتاب در این قسمت به تبیین آنها میپردازند.[8]
دولت وحدت ملی
قبل از سال 2006 جنبش فتح رقیبی در پارلمان نداشت و نیازی هم به تشکیل دولت وحدت ملی نبود؛ ولی از زمانی که حماس رقیب این جنبش در پارلمان شد، بحث تشکیل دولت وحدت ملی هم مطرح گردید و نشستها و اقداماتی در این زمینه صورت گرفت که در این قسمت کتاب بیان شده است.[9]
حاکمیت حماس بر نوار غزه
در سال 2007 درگیریهایی بین نیروهای امنیتی تحت فرمان ابومازن و حماس درگرفت که با شکست نیروهای تحت امر ابومازن و سیطره حماس بر نوار غزه پایان یافت و دولت وحدت ملی از بین رفت. در نتیجه، نوار غزه و کرانه باختری که به لحاظ جغرافیایی از هم جدا بودند، از بُعد سیاسی نیز منفک شدند و حماس مدیریت نوار غزه را به دست گرفت و دوره جدیدی از تاریخ این سرزمین آغاز گردید. پدیدآورندگان کتاب در ادامه این بحث به بررسی اقدامات صورت گرفت از سوی حماس و مواضع آنها در مورد مسائل مختلف میپردازند.[10]
جنگ 22 روزه
از مهمترین حوادث بعد از حکومت حماس بر غزه، جنگ 22 روزه حماس با رژیم صهیونیستی هست. چرایی وقوع این جنگ، اهداف رژیم صهیونیستی از آن، شیوه های بهکار رفته در این جنگ، تشریح عملیات نظامی، واکنش های پس از وقوع جنگ 22 روزه و نیز پیامدهای آن، ازجمله مباحث مطرح شده در این بخش از کتاب میباشد.[11]
پرونده آشتی فلسطینی – فلسطینی در پرتو بیداری اسلامی در سال 2011
محمود عباس پس از پنج سال دشمنی با دولت قانونی اسماعیل هنیه، مشروعیت این دولت را پذیرفت و با آشتی ملی فلسطینی موافقت کرد و مصالحه بین دو گروه فلسطینی در مصر صورت گرفت. عوامل مؤثر در تحقق این امر و محورهای این توافق و واکنشها نسبت به آن، مباحث این بخش از کتاب را تشکیل داده است.[12]
پرونده آشتی دوحه در سال 2012
به دنبال مسکوت ماندن تواقنامه آشتی مصر و فعال شدن قطر در این زمینه، خالد مشعل و ابومازن با میانجیگری امیر قطر در سال 2012 به توافقی برای حل اختلافات دست یافتند؛ توافقنامهای چهاربندی که عمدتا بر اجرای محتوای توافق قاهره تأکید دارد.[13]
فصل چهارم
حماس و معضلات فرارو فصل چهارم کتاب را به خود اختصاص داده است.
حماس بعد از پیروزی در انتخابات پارلمانی 2006 ، فقط یک جنبش مبارز نبود؛ بلکه باید به عنوان دولتی مسئول و قانونی عمل میکرد. طبیعی بود که حماس برای پیشبرد مبارزه و تشکیل دولت با مشکلات و معظلات متعددی روبهرو بود؛ بهویژه که تشکیلات خودگردان به رهبری ابومازن و رژیم صهیونیستی هیچگاه مایل به همکاری و همراهی با حماس نبودند و حتی مخالفین جدی در این راه شناخته میشدند. حماس از طرفی با مخالفت جدی و صریح تشکیلات ابومازن در روند مدیریت نوار غزه مواجه بود و از سوی دیگر تحریم های اعمال شده از سوی اسرائیلیها سبب شد تا تامین معیشت و نیازهای اولیه ساکنان غزه به مهمترین اولویت و سختترین مسئولیت حماس تبدیل شود. در این بین، همراهی کشورهای عربی و قدرت های غربی با ابومازن و مخالفت با حماس موجب تشویق رژیم صهیونیستی به تشدید جنایات علیه فلسطینی های ساکن غزه شد. مؤلفان کتاب با توجه به این شرایط، به تشریح شیوه مدیریت حماس در عرصه های مختلف امنیتی، اقتصادی، اطلاعرسانی و تبلیغاتی، تقنینی و قضایی و روابط خارجی در سال های 2006 تا 2010 پرداختهاند.
در عرصه فعالیت های روابط خارجی، ارتباط حماس با پنج کشور: ایران، مصر، اردن، عربستان و سوریه مورد بررسی قرار گرفته است.[14]
فصل پنجم
موضوع فصل پنجم کتاب، چشمانداز حکومت حماس است. در این فصل، مؤلفین کتاب به ارائه فرضیات و سناریوهای مختلف از رویکردهای اسرائیل و حماس در آینده پرداخته و در نهایت به فرضیه مختار خود اشاره میکنند.[15]
سناریوهای احتمالی از سوی رژیم صهیونیستی عبارتند از؛
الف) سناریوی عدم تضعیف حماس؛
ب) سناریوی تضعیف حماس؛
ج) سناریوی تداوم وضع موجود.[16]
سناریوهای احتمالی حماس عبارتند از:
الف) سناریوی تداوم وضعیت کنونی با رژیم صهیونیستی و سازش با جناح ابومازن؛
ب) سناریوی تداوم وضعیت کنونی با رژیم صهیونیستی و عدم انعطاف در برابر جناح ابومازن؛
ج) سناریوی انعطاف گسترده؛
د) سناریوی تبدیل حماس به حزبی سیاسی؛
ﻫ) سناریوی بازگشت به مقاومت و مبارزه مسلحانه.[17]
نویسندگان کتاب در ادامه، به بررسی فرضیات مختلف پرداخته و فرضیات مورد نظر خود را بیان کردهاند. از نظر آنها سناریوی تداوم وضع موجود، میتواند بهترین گزینه از سوی رژیم صهیونیستی باشد؛ چون مطابق آن، جنبش حماس و دولت آنها در نوار غزه، تا حدودی تحت کنترل هستند. همچنین وجود دولت حماس در نوار غزه به معنای دوگانگی حاکمیت و وجود دو دولت در کرانه باختری و نوار غزه است که بهطور ذاتی منبع مشکلات و اختلافات میان فلسطینیان است که مطابق خواست اسرائیل میباشد.
اما از میان سناریوهای مربوط به حماس، سناریوی تداوم وضعیت کنونی با رژیم صهیونیستی و سازش با جناح ابومازن، از نظر مؤلفین کتاب سناریویی قابل قبول تلقی میشود.[18]
در پایان این بخش، راهکارها و راهبردهایی در سطوح مختلف برای سران حماس توصیه شده که شایسته است مورد توجه قرار گیرد.[19]
در انتهای کتاب، اسنادی در قالب بیانیه های حماس و میثاقنامه حماس، محورهای کلی برنامه های دولت اول اسماعیل هنیه و برنامه دولت وحدت ملی ضمیمه کتاب شده است.[20]
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.