بررسی نامگذاری دعوت محمد بن عبدالوهاب به "موحدان"، "اهل اسلام" و "مجاهدان"
حسن عبدالملكی
مقدمه
محمد بن عبدالوهاب و هوادارانش از همان روز های آغازین[1] دعوت او تا کنون، خودمختارانه از نامها و لقب های مدح آمیزی برای معرفی خود استفاده کرده اند. موحدان و اهل توحید، اهل اسلام، مسلمانان، مؤمنان، اهل ایمان، مجاهدان، وارثان دین الله، اهل سنت، فرقه ناجیه، دعوت نجدیه، طریقه محمدیه، سلفی و میراث بران سلف صالح، مهمترین نامها و القابی است که وهابیان برای معرفی خود پسندیده و برگزیده اند. البته عالمان اهل سنت، حکام و أمیران مخالف وی، از بدو حرکتش بر این نظر بودند که دعوت او، آنان را با تفسیری ابداعی و منحصر به فرد از توحید و شرک روبهرو کرده[2] که اسلام و توحید هیچیک از مسلمانان پیرو مذاهب اعتقادی و فقهی اهل سنت را به رسمیت نمیشناسد؛ به همین سبب از او و دعوتش با نامها و لقب های جارحه، طعن آمیز و خدشه گری همچون جاهل،[3] ضال،[4] مبتدع،[5] مارق من الدین،[6] نجدی و بدعی نجدی،[7] وهابیت،[8] خوارج، اخوان خوارج،[9] مذهب خامس[10] و کافر[11] یاد کرده اند؛ تا اینگونه هم از حرکت ابن عبدالوهاب اظهار برائت کنند و هم اینکه به مردم عامی، جدایی راه، باور و رفتار این بدعت گزار و پیروانش از اهل سنت را اعلام کنند.[12]
پژوهش های انجام شده، توجه کم و ناکافی به موضوع نام های آیین محمد بن عبدالوهاب داشته اند. بیشتر از همه، هواداران وی با هدف دفاع از خود، این موضوع را دنبال کرده اند و کمتر از سوی مخالفان پیگیری شده است؛ برای مثال عمر بن عبدالرحمن العمر از پیروان ابن عبدالوهاب، جزوه ای با عنوان «تنزيه الدعوة السلفية من الألقاب التنفيرية» و حسن معلم داوود الحاج، نوشته ای دیگر با عنوان «لقب الوهابية وأثره في الصدّ عن الدعوة» منتشر کرده اند که حاوی نظر شیوخ وفادار به باورهای محمد بن عبدالوهاب درباره برخی از نامها و القاب است.
نوشته های یاد شده با هدف دفاع از او و البته به صورت یکجانبه گرایانه نوشته شده است. تا کنون نوشته جامعی از سوی منتقدان این آیین، درباره نام های مطرح شده از سوی هواداران وی نوشته نشده و جای خالی چنین نوشته ای محسوس است؛ ازاینرو نوشتار حاضر تهیه شد.
این مقاله از میان مهمترین و رایجترین نامها و القاب یاد شده از سوی مؤسس فرقه و هوادارانش، تنها سه مورد (موحدان، اهل اسلام و مجاهدان) را برمیشمرد و بررسی میکند. در این نامها و القاب، سه امر جمع شده است: اسم و لقب، مسما و ملقب، معنا، دلالت و رشته پیوند میان اسم و مسمی یا لقب و ملقب. بررسی های انجام شده در اطراف سه امر یادشده و مسائلی همچون زمان آغاز، میزان رواج، معنای این عناوین و هدف کاربرانشان خواهد بود. در پایان نیز برخی از فواید و قواعد به دست آمده از مطالب مقاله در قالب نتایج، مرور خواهد شد.
1. موحدان و اهل توحید
محوریت توحید در دعوت محمد بن عبدالوهاب باعث شد که او و پیروانش به صورت کاملاً آگاهانه، خود را «موحد» و «اهل توحید» بخوانند[13] و «موحد» و «اهل توحید» از دلنوازترین نامها برای پیروان وی به شمار می آید. این نامگذاری که آگاهانه انجام شده بود، حاوی حرف های عادی و سطحی نیست؛ بلکه هم برای هواداران و هم مخالفان این فرقه، نوعی اعلان جنگ محسوب میشود؛ چرا که نام های «موحد» و «اهل توحید» حاوی این پیام است که پذیرفتن خوانش این گروه از توحید به منزله تغییر دین است، نه تغییر مذهب. در واقع، از دیدگاه آنان، فرد با گرویدن به باورهای وهابیت، از دین شرک به درآمده و به دین توحیدی راه یافته است. کسی که نظر مخالفی به باورهای وهابیان داشت، ناگهان هوادار شرک و خائن به توحید خوانده میشد. پدیدار شدن این نام و تکرار آن بر پایه نمادسازی مثبت از باورهای خاص وهابیها با استفاده از عقیده اصیل توحید بود. این نام همچون دیگر نام های مطرح شده از سوی این گروه، علاوه بر جنبه تزیینی، جنبه آیینی داشت.
بنابراین نام و لقب موحدان و اهل توحید، نه تنها اساسی ترین ادعا و آموزه دعوت وهابیان را بازنمایی میکند؛ بلکه نگاه ساده و اغرق آمیزی را به همباوران فرزند عبدالوهاب منتقل میکند، ضربه گیرهایی را در ذهن آنان میسازد و به آنان یاد میدهد، هر کسی که با دعوت وهابیت مخالف است، هوادار شرک ورزی در عمل و باور است؛ ازاینرو در نظر آنان، صحبت کردن با مخالفان وهابیان همچون دستزدن به بیماران جذامی، خطرناک است. در نظر مخالفان مؤسس وهابیت، نگاه و خوانش وهابیان از توحید و شرک، شاذ، متباین و متفاوت از تفسیر رایج در میان عالمان مسلمان مذاهب اعتقادی و اهل سنت و شیعه در همین باره است؛[14] ازاینرو نام و عنوان موحدان و اهل توحید، هیچگاه با استقبال و همدلی مخالفان وهابیت همراه نشد. وی در نظر مخالفانش، کسی بود که باورهای بیچون و چرای مسلمانان در حوزه توحید و شرک ربوبی و الوهی را به چالش کشیده و تحریف کرده و در عین حال با موحد نامیدن خود و همفکرانش، لباس حمایت تمام قد از توحید را در مقابل شرک جلی، بر تن کرده بود.
محمد بن عبدالوهاب در رساله کشف الشبهات[15] نوشته است: «والعامي من الموحدين يغلب الألف من علماء هؤلاء المشركين».[16]در نظر او، یک موحدِ عامی، تنها بر هزار تَن از عالمان مشرک غلبه خواهد کرد.[17] مقصود او از واژه موحد، همان هواداران و باورمندان به افکار و دعوت اوست. همچنین مقصود وی از واژه مشرکان، عالمان مسلمان حنبلی و دیگر مذاهب است که تفسیر او را درباره توحید و شرک نپذیرفتند و به مخالفت با باورهایش برخاستند.[18]
تعبیر «مشرکان زمان ما»[19] از دیگر تعابیر رایج در نوشته های وهابیان است که تضاد آن با واژه موحد به تبیین و توضیح مقصود مؤسس این فرقه از واژه موحد کمک میکند.
ادعای بنیانگذار وهابیت از سوی پیروان او به روش های مختلفی مورد تأکید و تکرار قرار گرفت؛ برای مثال مورخان نجدی همچون ابن غنام[20] و ابن بشر[21] وهمچنین مفتیان آل شیخ و دیگر شارحان افکار و آثار محمد بن عبدالوهاب همواره از اسم های «موحدان» و «اهل توحید» منحصراً برای هواداران آیین فکری خود درباره توحید و شرک استفاده کرده اند.[22] علاوه بر این نام بسیاری از کتاب های وفاداران به باورهای این فرقه با کلمه توحید یا موحدان، همراه است؛ مانند «تعليم الصبيان التوحيد»، «قرة عيون الموحدين في تحقيق دعوة الانبياء والمرسلين»، «الانتصار لحزب الله الموحدين»، شيخ عبدالله بن محمد بن عبدالوهاب از اشغال مکه از جانب وهابیان در سال 1218 قمری با تعبیر «غزو الموحدین» یاد کرده و آن را منت و لطف خداوند بر سپاهیان توحید خوانده است.[23] ابن بشر اقدام های مؤسس وهابیت را اینگونه توصیف میکند: «واستنار التوحيد بعد ما خفا و درس و زال الشرك بعد ما رسى في البلاد وغرس».[24] در نظر ابن بشر، وی، نور توحید را در نجد تاباند و شرک را نابود کرد.
بر پایه این تفسیر، مؤسس این فرقه، خودش را در زمانهای مدید که سیاهی شرک در عبادت همچون زمانه پیش از بعثت پیامبر بر سرزمین نجد و دیگر مناطق سایه افکنده بود[25] و مردمانش اعم از عامی و عالم از معنای «لا اله الا الله» بیخبرند؛ به نواقض توحید مبتلا شده و به شرک افتاده اند. او نه تنها نگاه عالمان مناطق مختلف روزگار خودش را درباره توحید، نقد و رد میکرد؛ بلکه آنان را تجویزگر شرک می انگاشت. کتاب التوحید، کشف الشبهات، نواقض الاسلام و قواعد أربعه[26] از جمله نوشته های مهم و دورانساز ابن عبدالوهاب است که همگی حاوی تقریر یاد شده از توحید است و باورمندان به این خوانش، موحد و مخالفانش، مبتلا به شرک خوانده میشوند. شوكاني (1250ق) در ضمن مطلبی مدح آمیز درباره بنیانگذار وهابیت، این حقیقت را بازگو کرده و نوشته است: «وَلَكنهُمْ يرَوْنَ أَن من لم يكن دَاخِلا تَحت دولة صَاحب نجد وممتثلاً لأوامره خَارج عَن الْإِسْلَام»[27] عبدالعزیز در نامه ای که به بزرگان منطقه مخلاف سلیمانی نوشته است، از زندگی مردم درعیه در سال های پیش از محمد بن عبدالوهاب چنین تعبیر کرده است: «فنحن قبل ذلک کنا علی ما علیه غالب الناس من الشرک بالله من عبادة القبور و الاستعانة بهم و التقرب بالذبح لهم و طلب الحاجات منهم مع ما ینضمّ إلی ذلک من فعل الفواحش و المنکرات و ارتکاب المحرمات و ترک الصلاة و ترک شعائر الدین حتی أظهر الله الحق بعد خفائه علی ید شیخ الإسلام محمد بن عبدالوهاب».[28] او خودش و مردمان پیش از دعوت «آفریننده فرقه» را مبتلا به شرک در عبادت خوانده که با آمدن او شرکشان زایل شده است.
برخی از مستشرقان، همین سخنان وهابیان را تکرار کرده اند. بورکهارت نوشته است: «فقام بدعوته لإقتناعه بما لاحظه فی أسفاره من أن عقیدة الاسلام الأصیلة أو المحمدیة، قد فسدت تماماً و غمرتها المساوئ و أن معظم الناس فی الشرق و بخاصة الأتراک یمکن أن یعدّوا بحق ضالّین مبتدعین».[29] برخی از مستشرقان، بر پایه همین گفته های وهابیان، بدون هیچگونه ارزیابی، دعوت محمد بن عبدالوهاب را یک جنبش پاک دینی و اصلاحی خوانده اند؛ برای مثال بورکهارت نوشته است: «إن دیانة الوهابیین دیانة إسلامیة تطهیریة»[30] ابن عبدالوهاب و هوادارانش، دنبال تغییر وضعیت جامعه بودند. آنان تلاش کردند وضعیت جامعه زمانه خود را به وضعیت جامعه پاک عصر پیامبر بازگردانند. بورکهارت در این باره گفته است: «و لقد دفعت رغبة ابن عبدالوهاب و خلفائه فی إعادة العرب إلی الحالة التی کانوا علیها عند ظهور مؤسس دیانتهم إلی تغییر وضعهم السیاسی بمجرد أنهم رأوا إتباعهم فی إزدیاد». بورکهارت همچون هواداران محمد بن عبدالوهاب اعتقاد دارد که وی، دین و آیینی نو ابداع نکرده؛ بلکه تنها اصلاحگر است: «لم تكن مبادئ محمد بن عبدالوهاب مبادئ ديانة جديدة؛ بل كانت جهوده موجهة فقط لإصلاح المفاسد التي تفشت بين المسلمين ونشر العقيدة الصافية بين البدو الذين كانوا مسلمين اسمياً».[31] به نظر میرسد این دسته از تعابیر مستشرقان، گویای نوعی شبیه سازی میان او با مارتین لوتر و جنبش پروتستان در مسیحیت است. روشن است تعابیری از جنس پاک دینی در ادبیات خاورشناسان از بار ارزشی و ستایشگرانه ویژه ای دارد.
علاوه بر افراد یاد شده برخی از مستشرقان نیز از عنوان موحد برای یادکردن از معتقدان به این فرقه، استفاده کرده اند[32] که البته این امر با استقبال و تمجید وهابیان همراه شده است. البته در نیم قرن اخیر، برخی از نویسندگان هوادار محمد بن عبدالوهاب، به خاصیت سلبی و پرتحدی این تعبیر توجه کرده و بنا به مصلحت، به جای واژه موحد، استفاده از نام سلفی را توصیه کرده اند.[33]
در پایان، ذکر این سخن لازم است که تنها وهابیها نیستند که خود را موحد نامیده اند؛ بلکه بسیاری از مسلمانان همچون معتزله، قرنها پیش، این نام را برای خود برگزیده و به آن بالیده اند.[34] امروزه نیز هر یک از مذاهب اهل سنت و شیعه بدین نام یاد شود، بدان افتخار خواهد کرد. در حقیقت، عنوان موحد و دیگر عناوین مشابه و پسندیده را باید طور دیگری دید. عناوینی از نوع موحد همواره در دستگاهی قرار دارند که معنای خاص این عنوان را پردازش میکند؛ ولی مخاطب عامی، غافل از دستگاه های معناساز، با شنیدن الفاظی نظیر توحید و موحد به همان معنای پسندیده و اصیل قرآنی منصرف میشود.
2. اهل اسلام و ایمان؛ مسلمانان و مؤمنان
معمولاً تعابیر اهل اسلام و اهل ایمان؛ مسلمانان و مؤمنان در آثار وهابیت و هودارانش به همان معنای تعبیر موحد و اهل توحید گرفته میشود؛ همان تفسیری که مبنای استفاده از تعبیر موحد و اهل توحید بود، مبنای استفاده از تعابیر اهل اسلام و اهل ایمان؛ مسلمانان و مؤمنان نیز بوده است. بدین ترتیب در غالب موارد تعبیر مسلمان و مؤمن با تعبیر موحد در عبارات گذشته، قابل جایگزینی است.
اطلاق اهل اسلام و مسلمان در نوشته های متعددی از محمد بن عبدالوهاب و پیروان او دیده میشود. شاهد اول آنکه حسين بن غنام نویسنده یکی از مهمترین تواریخ نجدی است کتاب خود را با عنوان «روضة الأفكار والأفهام لمرتاد حال الإمام وتعداد غزوات ذوي الإسلام» نامیده است.[35] در این عبارت که به عنوان نام کتاب گزیده شده، چند امر مهم بیان شده که از مهمترین آنها تعبیر «ذوی الاسلام» است.[36] این تعبیر در ادبیات محمد بن عبدالوهاب و پیروانش همچون تعبیر موحد نوعی تبیین، فاصله گذاری و تحدی بر مخالفان است. بر اساس تعبیر «ذوی الاسلام» تنها بنیانگذار این فرقه و هواداران فکری او اهل اسلام اند، در نظر ابن غنام و دیگر نویسندگان پیرو فکر محمد بن عبدالوهاب، مخالفان باورهای او با هر ادعا و ظاهری، در واقع با اسلام در ستیزند؛ ازاینرو مستحق نامیده شدن به عنوان های کافر، مرتد و مشرک اند.
شاهد دوم، این مطلب است که سعود بن عبدالعزيز بن محمد بن سعود در نامهای خطاب به استاندار عثمانی در دمشق از وهابیان با تعبیر اهل اسلام یاد کرده و حاکم عثمانی و همراهان او را کافر، برادران ابوجهل و سزاوار قتل خوانده است. سعود در این نامه، حاکم عثمانی را به اسلام دعوت میکند تا با او معامله کفار نشود و در امان بماند. برخی از عبارات این نامه از این قرار است: «فالذي نفعل ولا ننكر: أنه لما رزقنا الله الإسلام، وقام القتال بيننا وبين أعدائنا، وقع مقاتلة عظيمة ومعركة، واختلط المسلمون والكفار،... وأما ما ذكرت: إنا نقتل الكفار، فهذا أمر ما نتعذر عنه، ولم نستخف فيه، ونزيد في ذلك إن شاء الله، ونوصي به أبناءنا من بعدنا، وأبناؤنا يوصون به أبناءهم من بعدهم، كما قال الصحابي: على الجهاد ما بقينا أبدا.... ونرغم أنوف الكفار، ونسفك دماءهم، ونغنم أموالهم بحول الله وقوته،[37]... وما ذكرت من جهة الحرمين الشريفين، الحمد لله على فضله و كرمه، حمدا كثيرا كما ينبغي أن يحمد، وعز جلاله، لما كان أهل الحرمين آبين عن الإسلام، وممتنعين عن الانقياد لأمر الله ورسوله، ومقيمين على مثل ما أنت عليه اليوم من الشرك والضلال والفساد، وجب علينا الجهاد بحمد الله فيما يزيل ذلك عن حرم الله وحرم رسوله- من غير استحلال لحرمتهما[38]... فإن أردت النجاة وسلام الملك، فأنا أدعوك إلى الإسلام، كما قال- لهرقل ملك الروم، أسلم تسلم».[39]
شاهد سوم، سخن سلیمان بن سمحان است. درست در زمانی که مخالفان وهابیها از آنان با تعبیر مذموم خوارج یاد میکردند. سليمان بن سمحان از مفتیان هوادار وهابیت برای مجموعه باورها و دعوت محمد بن عبدالوهاب از تعبیر اهل اسلام استفاده میکرد. متن سخن بن سمحان چنین است: «وحاصل مقصود هذا العراقي ونقله: تشبيه أهل الإسلام والتوحيد بالخوارج في تكفيرهم من عبد الأنبياء والأولياء والصالحين».[40] شاهد چهارم، گفته منیر العجلانی است. العجلانی از تاریخنگاران هوادار دولت سعودی سوم، نامیده شدن وهابیها با عنوان های مسلمان و موحد را منحصراً مربوط به دوره اول از تاریخ سعودی میداند و بر این مطلب تأکید میکند که ابن غنام و ابن بشر از جمله نویسندگانی هستند که این دو نام را اختیار و ترویج کرده اند.[41]
امروزه وهابیان درباره استعمال واژه موحد و مسلمان برای خود به دو دسته تقسیم میشوند. عده ای در این باره جانب احتیاط و کتمان را در پیش گرفته اند و سعی دارند تعابیر مؤسس فرقه و ابن غنام و دیگر مفتیان و نویسندگان وهابی متقدم را بدون توضیح لبه های تند و پر تحدی آنها درباره مخالفان دعوت محمد بن عبدالوهاب به کار ببرند، عده ای هم بی پروا و بدون هیچ کتمانی به مقاصد پرتحدی و تکفیری این تعابیر در حق مسلمانان مخالف دعوت ابن عبدالوهاب میگویند.
3. مجاهدان
وهابیان، منکر این مطلب نیستند که پیشوایشان برای نشر خوانش ویژهاش از توحید به جهاد علیه مسلمانان مخالف خویش فتوا داد و توسعه قلمرو آل سعود، حاصل همین پیکار های موسوم به جهاد بود.[42] ابن بشر گفته است: ابن عبدالوهاب دو سال پس از تفاهم و همپیمانی با محمد بن سعود در سال 1157 قمری وارد پیکار با مخالفان شده و او از این پیکار با تعبیر جهاد یاد کرده است.[43] برخی از مفتیان نیز گفته اند: فتوا و اقدام به جهاد بانی وهابیت، تنها برای مقابله با مشرکان و اهل اوثان بوده، به هیچ وجه در قبال اهل شهادتین و مسلمانان چنین فتوایی صادر نشده است.[44] موضوع جهادانگاری پیکارهای وهابیت، به امرای سعودی هم تسری یافته و بدین ترتیب از پیکارها و کشتارهای صورت گرفته از سوی حکام و امیران سعودی با تعبیر جهاد یاد شده است.
امین الریحانی از جمله تاریخنگاران هوادار دعوت محمد بن عبدالوهاب در این باره نوشته است: «أول من باشر الجهاد فی سبیل الدعوة الأمیر محمد بن سعود و إخوانه و لکن بطل التوحید الأول هو عبدالعزیز بن محمد الذی کان یغزو فی الجزیرة العربیة شمالها و غربها و شرقها و جنوبها ستّ غزوات فی بعض الأعوام».[45] از لحاظ تاریخی، اولین مجاهد راه دعوت، محمد بن سعود و برادران او بودند؛ ولی به لحاظ افتخارآفرینی و کثرت مجاهدت، عبدالعزیز، والاترین قهرمان نبرد برای نشر توحید است؛ زیرا او بود که در یک سال، شش نبرد بزرگ را در نواحی مختلف جزیرة العرب آغاز کرد و پیش برد. بر اساس این سخن الریحانی نه تنها محمد بن سعود، بلکه فرزند او عبدالعزیز، مجاهد راه نشر توحید خوانده شده اند.
نتیجه گیری
محمد بن عبدالوهاب و هوادارانش هیچوقت این تصور را نداشته اند که بود و نبود نام، مهم نیست؛ بلکه به خوبی میدانستند که با نام میتوان رتبه و اهمیت یک آیین را تعیین کرد. آنها به خوبی میدانستند، واژه ها ابزار پیام رسانی هستند و گاه به مثابه پل و پناهگاه، محلی أمن و دور از خطرند و گاه به مثابه بمبی، ویرانگرِ پل و پناهگاه اند؛ ازاینرو واژه ها و نام ها گاه سوگوارمان میکنند و گاه شاد. البته همانگونه که وهابیان متوجه اهمیت جذابیت ظاهری نام بودند و میدانستند آیین شان با نام های فاخر، مدح آمیز و تزکیه بخشی همچون موحدان، اهل اسلام و مجاهدان کامل میشود، مخالفان هم از قدرت تخریب نام های دلخواه خویش، مطلع بودند. عامدانه و حساب شده از نامها استفاده میکردند. نام ها و القاب موحدان، اهل اسلام و مجاهدان از جمله نام های مورد توجه مؤسس وهابیت و هواداران اوست که در اولین روزهای پدیدار شدن دعوت ابن عبدالوهاب استفاده شده است.
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.