از مهمترین اختلافات میان وهابیت با دیگر مسلمانان، مسأله شروط و موانع تکفیر است. وهابیان بدون در نظر گرفتن شروط و موانع، مسلمانان را تکفیر می کنند. محمد بن عبدالوهاب، در حالی مسلمانان را در مساله توحید تکفیر می کند و آنان را معذور نمی داند، که به اعتراف خودش در دوراني، اصلا خبری از معنای واقعی توحید نداشته و حقیقت آن را درک نکرده است. ولی جالب این است که اصلا به شرک خودش اقرار ندارد؛ گویا به خاطر جهالتش نسبت به توحید، خودش را معذور دانسته است ضابطه ای که در حق سایر مسلمین به آن پایبند نبوده است.
بر اساس منهج ابوحنیفه و پیروان وی، دیدگاه مسلمانان در باب اصول و فروع تضادی با اصل اسلام ندارد و ناقض توحید و رسالت - که ارکان اسلام هستند - محسوب نمیشود. همین امر سبب شده است که علمای حنفی با وجود ظهور و بروز شدیدترین اختلافات در مسائل عقیدتی و فقهی نتوانند به کفر مخالف فتوا بدهند و آنان را خارج از اسلام معرفی کنند. مبنای فقه حنفی بر پذیرش اسلام مخالفان و حرمت تکفیر مسلمان میباشد؛ ولی برخی از علمای حنفی با استناد به پاره ای از مسائل، به کفر مخالف فتوا داده اند که تمامی این فتاوا نتیجه خروج از مبنا و منهج علمی احناف است. در مقاله پیش رو ابتدا مبنای مذهب حنفی در تکفیر بیان میشود و سپس پاره ای از فتاوای علمای حنفی ذکر میشود که نتیجه خروج از رأی مذهب شمرده میشود و سپس مورد نقد و بررسی قرار میگیرد.
فعالیت های جریان وهابیت و چالش های امنیتی مترتّب بر آن، لزوم واکنش همه جانبه و درعین حال، منطقی با این پدیده را گریزناپذیر نموده است. یکی از ابزارهای مهم و گاه پرکاربرد در این راستا، استفاده از زرادخانۀ حقوق کیفری و ساز و کارهای مختلف آن، مانند جرم انگاری و تعیین کیفر است. مطالعه توصیفی- تحلیلیِ فعالیت های جریان وهابیت در تطبیق با عناوین مجرمانه در قوانین کیفریِ حال حاضر ایران، نشان دهندۀ آن است که علیرغم جرم انگاری های مختلف از جانب قانون گذار در جرائم امنیتیِ قابل تطبیق با فعالیت های جریان مزبور، خلاءها و کاستی هایی نیز در این حیطه وجود دارد. مواردی مانند فقدان صراحت قانونی در ارتباط با امکان یا عدم امکان ارتکاب جرائم مذکور در فضای مجازی و سایبری، استعمال عبارات مبهم و غیر صریح توسط قانون گذار و گاهی عبارات نامأنوس با ادبیات حقوقی، بدعت در برخی نهادها و تأسیسات فقهیِ مرتبط و در نهایت، عدم توجّه کافی به حقوق دفاعی متهمین و در مقیاس وسیع تر، حقوق شهروندی افراد، از مهمترین خلاءها و کاستی ها می باشند. وضعیت مزبور نشان دهندۀ عدم توفیق نظام عدالت کیفری در برقراری توازن و تعادلِ لازم میان «حقوق و آزادی های فردی» و «امنیت جامعه» است.
"اســتغاثه" یکی از مؤلفه های مهم نزد وهابیت و داعش براي تكفير و مهدورالدم دانستن مسلمانان است. آنان استغاثه به اولیاء الهی را شرک تلقی کرده و به شدت با این عملکرد مسلمانان، مقابله می کنند. و حال آن که بسياری از علمای اسلامی از مذاهب مختلف در مقابل اين تفكر موضع گرفتند كه در این نوشتار به آن پرداخته شده است.
کتاب «بررسی تطبیقی آموزه توحید و شرک از دیدگاه مفسران فریقین»، پنجمین کتاب از سلسله پژوهشهای تفسیر تطبیقی به قلم حجت الاسلام دکتر فتح الله نجارزادگان است که اولین بار در زمستان 1400 شمسی از سوی نشر پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه ها(سمت) و پژوهشکده تحقیق و توسعه علوم انسانی در قالب 374 صفحه به زیور طبع آراسته شد. این کتاب از پنج بخش تشکیل شده است: بخش اول: کلیات آموزه توحید و ضرورت پژوهش؛ بخش دوم: توحید و شرک ذاتی و صفاتی؛ بخش سوم: توحید و شرک ربوبی؛ بخش چهارم: توحید و شرک الوهی؛ بخش پنجم: توحید و شرک عبادی. نویسنده در بخش های سوم و چهارم (توحید و شرک ربوبی، توحید و شرک الوهی) آراء خاص وهابیت را تبیین و نقد می کند.
ابن تیمیه در کتاب منهاج السنه، تمام تلاش خویش را در نقد و نقض فضائل امیرالمؤمنین(ع)، مصروف داشته است. فضیلت مُواخات و ایجاد پیوند برادری میان پیامبر اکرم(ص) و امیرالمومنین(ع) از جمله فضائلی است که مورد نقد وی قرار گرفته است. در اندیشه ابن تیمیه، این فضیلت متکی بر احادیث جعلی بوده و در نتیجه، فاقد اعتبار است؛ در حالیکه تفحص در آثار اهل تسنن، بیانگر دیدگاهی برخلاف ادعای ابن تیمیه است. محدثان و عالمان اهل سنت، ماجرای مُواخات میان صحابه و مُواخات حضرت رسول(ص) و حضرت امیر(ع) را با اسناد معتبر، در آثار خود نقل نموده اند. این مسئله در میان جمعی از حدیث شناسان متقدم و معاصر اهل سنت، به قدری ثابت بوده که در توصیف امیرالمومنین(ع) از صفت «أخو الرسول» استفاده نموده اند که در این مقاله، به تعداد قابل ملاحظه ای از این افراد اشاره شده است؛ از این رو، ادعاهای ابن تیمیه علاوه بر اینکه کذب می باشد، در تقابل با افکار و آراء عموم اهل تسنن قرار دارد.
فهم صحیح از "توحید" که محمد بن عبدالوهاب با صدای بلند آن را فریاد می زند و گوش فلک را با آن کر کرده است، ادعایی بیش نیست و خود وی در بیان حدود و ثغور آن سردرگم است. در این مقاله با طرح چند پرسش کوتاه از وهابیان روشن می شود که چگونه آنان ادعای گزافی می کنند که در تبیین آن درمانده شده و قادر به پاسخگویی نیستند.
ابن عثیمین معتقد است که تأویل صفات خبریه، تحریف آیات و روایات محسوب میشود و سلف صالح، دست به تأویل صفات خبریه نبرده اند؛ همچنین تأویل این صفات، منجر به مخالفت با ظاهر آیات و روایات میشود. حال آنکه مؤولین، ظاهر آیات و روایات را حجت میدانند؛ اما در مورد صفات خبریه معتقدند، اگر این صفات را تأویل نبریم، منجر به قبول جسمانیت خداوند میشود. گذشته از آنکه، ادلۀ نقلی و عقلی فراوانی نیز، مؤید تأویل صفات خبریه هستند. همچنین برخی از سلف صالح نظیر ابن عباس نیز، دست به تأویل صفات خبریه برده اند و بسیاری دیگر نیز با ترسیم مبانی توحید و خداشناسی، راه را بر عدم تأویل صفات خبریه بسته اند. البته ابن عثیمین نیز معتقد است، اگر تأویل صفات خبریه بدون دلیل باشد، تحریف خواهد بود که این سخن بدین معناست که اگر تأویل این صفات، به سبب وجود ادلۀ قطعیه باشد، تحریف محسوب نمی شود.
یکی از آیاتی که در ظاهر بر خداپرستی مشرکان حکایت دارد، آیه 27 از سوره مبارکه زخرف است. در این آیه شریفه حضرت ابراهیم(ع) خطاب به قومش از معبودانی که مشرکان آنها را پرستش می کردند برائت می جوید و البته خداوند را از آن معبودان استثناء می کند. برخی خواسته اند این آیه را دلیل بر خداپرستی مشرکان بدانند. در مقابل، برخی دیگر که به شدت با خداپرست بودن مشرکان مخالف هستند، به نقد آن پرداخته اند. در این مقاله، این دو دیدگاه مورد بررسی قرار می گیرد.
یکی از سیاستهای وهابیت در چند دهه اخیر، وام گرفتن از دیگر علمای اهل سنت در توجیه مبانی فکری شان است. آنان در این زمینه تلاشهای زیادی کرده اند. ابن کثیر دمشقی از جمله علمایی است که وهابیها برخی از عقایدشان را به او نسبت میدهند. وهابیت، مدعی همسانیِ خوانش خود از "توحید ربوبی مشرکان" با این عالم اهل سنت است و در این زمینه به برخی از آراء و نظریات ابن کثیر استناد میکند. او مانند دیگر علمای اهل سنت به شرک ربوبی مشرکان، معتقد است و در این زمینه، نصوص فراوانی از وی وجود دارد. وهابیت با استناد به برخی عبارات ابن کثیر، قبول توحید ربوبی مشرکان را بر اساس دیدگاه وی مطرح میکند؛ ولی برداشت وهابیها از سخنان وی، ادعایشان را ثابت نمیکند و نمیتوان به آن معتقد شد.
الإمام علىٌّ(عليه السلام)
استَفْرِغْ جُهدَکَ لمَعادِک تُصْلِحْ مَثْواکَ
تمام کوشش خود را براى معاد خويش به کار گير، قرارگاهت درست مى شود