ارزیابی دیدگاه وهابیت در قبول "توحید ربوبی مشرکان" از سوی "ابن کثیر"
احمد علیداد اسفينا
مقدمه
وهابیان برای توجیه عقاید و مبانی اعتقادی شان، در پی یارگیری از بین علمای اهل سنت برآمده و در این باره فعالیتهای زیادی انجام داده اند. یکی از این اقدامات، یکسان جلوه دادن عقایدشان با علمای سرشناس اهل سنت است. این رویه به شدت از طرف وهابیان دنبال میشود که عقایدشان را به اهل سنت و چه بسا به اهل بیت(علیهم السلام) نسبت دهند. یکی از دعاوی وهابیت، همسان انگاری عقیده ابن کثیر با آنان در قبول توحید ربوبی مشرکان است؛ ازاینرو لازم است ادعایشان در این باره، ارزیابی و بررسی شود. در تحقیق پیش رو نگاه ابن کثیر درباره توحید ربوبی مشرکان، بررسی میشود تا میزان صحت ادعای وهابیت در موحد دانستن مشرکان در توحید ربوبی از دیدگاه وی سنجیده شود. بر همین اساس، ابتدا معنای ربوبیت و توحید ربوبی و سپس کلام او در اثبات شرک ربوبی مشرکان و ادعای وهابیت در این زمینه، نقد و بررسی میشود.
معنای "رب" و "ربوبیت"
«رب» در لغت، معانی مختلفی دارد. ازهری (370ق) ذیل واژه «ربّ» مینویسد: «الربّ؛ الله تبارک و تعالی است» و «الله، ربّ هر چیزی است؛ یعنی مالک آن است». سپس ازهری به نقل از ابن انباری میگوید: «ربّ به سه معنا در لغت آمده است: مالک، آقای اطاعت شده و اصلاح کننده».[1]
جوهری (393ق) در صحاح اللغه میگوید که «ربّ» هر چیزی، مالک آن و «الربّ» از اسماء خداوند عز و جل و «ربّ الضیعه»؛ یعنی کسی که زمینها را اصلاح کرده است.[2]
ابن فارس (395ق) در این باره میگوید: «این حروف بر اصولی دلالت دارد که اولین اصل آن عبارت است از: اصلاح چیزی و به دست گرفتن تدبیر امورش؛ پس ربّ به معنای مالک، خالق و صاحب است. بر این اساس الربّ، کسی است که امور چیزی را اصلاح کند؛... و خداوند متعال، الربّ است؛ زیرا اصلاح کننده احوال مخلوقات است».[3]
ابن منظور (711ق) میگوید: «الربّ همان الله متعال و ربّ هر چیزی، مالک آن است. ربّ در لغت بر صاحب، سید، مدبر، تربیت کننده، سرپرست و نعمت دهنده اطلاق میشود» و در ادامه، کلام پیشین ابن انباری را تکرار کرده است: «رب به سه معنا آمده است:... ».[4]
بنابراین در مفهوم رب، سه عنصر دخیل است: 1.کسی که مالک و صاحب چیزی باشد؛ 2. کسی که سید و رئیس باشد و مورد اطاعت قرار گیرد؛ 3. کسی که اصلاح کننده، تدبیر کننده و تصرّف کننده در چیزی باشد.
با توجه به آنچه گذشت، ربوبیت در نگاه علمای اسلامی به معنای مستقل بودن در مالکیت و یا صاحب بودن و تدبیر و دیگر شئون است.
ابوحامد غزالی (505 ق) در مورد ربوبیت مینویسد: «ومعنى الربوبية التوحد بالكمال والتفرد بالوجود على سبيل الاستقلال»؛[5] (معنای ربوبیت تفرد در وجود به نحو مستقل است). فخر رازی (606ق) در این باره مینویسد: «هر آنچه امکان تحقق داشته باشد، با قدرت خداوند متعال واقع میشود». سپس تأکید میکند: «هر ممکن الوجودی که تصور شود، خداوند متعال قادر بر ایجاد آن و مستقل در ایجاد آن است و اگر فرض شود که سبب دیگری در ایجاد آن نقش داشته باشد، در این صورت اجتماع دو سبب مستقل بر اثر واحد است که امری محال و غیر قابل قبول است».[6]
علامه طباطبایی در این زمینه مینویسد: «همانا صفاتی مانند خلق و نعمت دادن و علم به صورت استقلالی و بالاصاله تنها مختص خداوند سبحان است و حقیقت ربوبیت، تنها با اصالت و استقلال، شکل میگیرد».[7]
آیتالله سبحانی مینویسد: «معنای توحید در خالقیت یا ربوبیت، این نیست که خداوند سبحان، خالق و مدبر همه اشیاء به صورت مستقیم و مباشر و بدون سبب باشد؛ بلکه به این معناست که در جهان هستی، خالق و مدبر مستقلی غیر از خداوند وجود ندارد و تمامی اشیاء و مخلوقات در خلقت و تدبیر، تابع اراده خداوند اند و اعتراف مانند این مدبراتی که گفته شد، ضرری به انحصار تدبیر استقلالی در خداوند سبحان نمیزند».[8]
توحید ربوبی مشرکان نزد و وهابیت
وهابیت بر این باورند که مشرکان در ربوبیت خداوند متعال، موحد بوده و به آن ایمان داشته اند. منظور وهابیت از توحید ربوبی مشرکان، این است که آنان هیچگونه نقصی به ربوبیت خداوند متعال وارد نمیکردند و تمامی مراتب ربوبیت را بدون هیچ خدشه ای برای خداوند متعال اثبات میکردند. لازم است ذکر شود که وهابیها اقرار مشرکان را به ربوبیت به معنای ایمان کامل مشرکان به ربوبیت پروردگار معنا کرده اند. محمد بن عبدالوهاب مینویسد: «خداوند فرموده است که مشرکان به توحید ربوبیت اقرار داشتند».[9]
ابن عثیمین در شرح کلام وی میگوید: «چگونه متشابه را به محکم برگردانیم، همانا مشرکان، اقرار و ایمان به توحید ربوبیت داشتند؛ ایمانی که هیچ شکی در آن نبود؛ اما ملائکه و غیر آنان را میپرستیدند و میگفتند: آنان شفیعان ما نزد خداوند اند و با وجود این، مشرکانی بودند که رسول خدا خون و مال آنان را مباح اعلام کرد و این نصی است که هیچ شکی در آن نیست که خداوند هیچ شریکی در الوهیت و عبادتش ندارد؛ همچنانکه در ربوبیت و ملکش نیز شریک ندارد و اینکه هر کس در الوهیت خداوند مشرک باشد، مشرک است؛ اگرچه خداوند را در ربوبیتش موحد بداند».[10]
ابن عثیمین در عبارات دیگری، مشرکان را دارای ایمان کامل به ربوبیت خداوند متعال میداند.[11] سليمان بن عبدالله بن محمد بن عبدالوهاب درباره توحید ربوبی مشرکان میگوید: «توحید ربوبیت، یعنی اقرار به اینکه خداوند متعال، پروردگار و مالک و خالق و رازق همه چیز است و اوست که زنده میکند و میمیراند و نفع و ضرر میرساند و تنها او هنگام اضطرار، دعا را جواب میدهد؛ کسی که امر همگی از آن او و خیر همگی به دستش و بر هرچه که بخواهد قادر است و در این باره شریکی برایش نیست و ایمان به قَدَر نیز داخل در توحید ربوبیت است. چنین توحیدی برای مسلمان شدن بنده کافی نیست؛ بلکه باید توحید الوهیت را داشته باشد که لازمۀ آن است؛ زیرا خداوند متعال از قول مشرکان حکایت میکند که آنان به این نوع از توحید (ربوبی) برای خداوند اقرار داشتند».[12]
ابابطین از دیگر علمای وهابی در توحید ربوبی مشرکان میگوید: «این نصوص قرآن، بر این تصریح دارد که مشرکان، به توحید ربوبیت اعتراف جازم دارند».[13] عبداللطيف بن عبدالرحمن آل الشیخ نیز در مورد توحید ربوبی مشرکان میگوید: «اما توحید ربوبیت؛ پس اکثر امتها به اختصاص آن به الله اعتراف میکنند».[14]
عبدالعزیز بن باز درباره توحید ربوبی مشرکان میگوید: «خداوند سبحان، پروردگار همه و خالق مخلوقات و رازقشان و در ذات، اسماء، صفات و افعالش کامل است و شبیه و همتا و مانندی ندارد؛ پس در بین پیامبران و امّتهایشان اختلافی در چنین اعتقادی رخ نداده است؛ بلکه همۀ مشرکان، از قریش و غیر آنان، به چنین توحیدی اقرار داشتند و آن انکار ربوبیتی که از طرف فرعون صورت گرفت، پذیرفته شدنی نیست».[15]
وی در عبارت دیگری در این زمینه مینویسد: «مشرکان در توحید ربوبی هیچ شکی نداشتند[16] و به توحید ربوبیت ایمان داشتند».[17]
محمد باشمیل از شیوخ وهابی در این باره میگوید: «مشرکان به وجود خداوند متعال، ایمانی جازم داشتند و در توحید ربوبیت، او را کاملاً یکتا میدانستند؛ بهگونهای که هیچگونه شائبهای در آن نداشتند؛ به این معنا که اعتقاد به ربوبیت خداوند در هر چیز داشتند ... ابوجهل و ابولهب و هرکس بر دین آنان بود، به خداوند ایمان داشتند و او را در ربوبیت، موحد میدانستند».[18]
بر اساس این اقوال، وهابیت به توحید ربوبی مشرکان معتقد بوده اند؛ به عبارت دیگر، وهابیان، مشرکان را در تمامی شئون ربوبی پروردگار، موحد میدانند و آنان را دارای ایمان جازم در این زمینه معرفی میکنند؛ به گونه ای که هیچ پیامبری برای تبلیغ و تبیین آن هیچ اقدامی نکرده است. توجه به این نکته در فرق بین وهابیت و غیر آنان در توحید ربوبی مشرکان بسیار مهم است؛ زیرا کسانی که به اقرار مشرکان به ربوبیت خداوند قائل شده اند، تنها اقرار مشرکان را در برخی از شئون ربوبی و نه در تمامی شأنها اثبات کرده اند؛ در حالی که وهابیت به توحید ربوبی مشرکان در تمامی شئون باور دارند.
توحید ربوبی مشرکان نزد ابن کثیر
پیش از پرداختن به توحید ربوبی مشرکان در نگاه ابن کثیر، باید توحید ربوبی در نگاه وی معنا شود تا ببینیم آیا مشرکان به چنین توحیدی ایمان داشته اند یا نه؟
ابن کثیر (774ق) در تبیین معنای توحید ربوبیت، یک اصل مهم را در نظر میگیرد و آن عنصر استقلال در تأثیر است؛ یعنی رب در تمامی امور، مستقل در تأثیر است. وی در تفسیر آیه «وَلَا تَنْفَعُ الشَّفَاعَةُ عِنْدَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ»[19] میگوید: «خداوند متعال بیان کرده است که او اله واحد، احد و بی نیاز است. کسی که مانند و شریکی ندارد؛ بلکه مستقل در همه امور است؛ بدون اینکه شریک یا منازع یا معارضی داشته باشد. هیچکس غیر از خداوند، مالک هیچ چیزی به نحو استقلال و یا به نحو شراکت نیست و هیچیک از آن شریکها ادعایی در کارها، او را یاری نمیکنند؛ بلکه تمام مخلوقات به او نیازمندند».[20]
وی عبارات دیگری در زمینه نقش استقلال در تأثیر دارد که همان ایفای نقش ربوبیت است. اکنون به برخی اشاره میشود:
«وقتی خداوند متعال بیان کرد که او تنها اله و مستقل در خلقت است، به تبیین این مسئله پرداخت که او رازق تمامی مخلوقات است».[21]
«خداوند میفرماید: کسانی که با عنوان یاوران به جای من اتخاذ کردید، بندگانی مانند شما هستند که مالک هیچ چیزی نیستند... من در خلقتِ همه اشیاء و تدبیر و تقدیر آنان، مستقل و تنها هستم. در این امور شریک، وزیر، مشاور و همتا ندارم».[22]
«هیچ یک از آنان بر انجام هیچ یک از آن کارها قدرت ندارند؛ بلکه خداوند سبحان به تنهایی و مستقل در خلق و رزق و زنده کردن و میراندن است... پاک و مقدس و منزه و بزرگ است از اینکه برای او شریک یا همانند یا فرزند یا پدر باشد».[23]
طبق نصوصی که از ابن کثیر آورده شد، ربوبیت پروردگار، مستقل بودن در تأثیر در همه شئون و امور است؛ به گونه ای که هیچ فعلی از افعال مخلوقات، خارج از قدرت او نیست. در این صورت اگر فعلی از افعال به غیر الله نسبت داده شود؛ اما آن مخلوق در آن فعل، مستقل و شریک خداوند در نظر گرفته نشود؛ بلکه در فعل خود مأذون از طرف پروردگار باشد، خللی به توحید ربوبی وارد نمیشود. همچنانکه اگر فعلی از افعال (اگرچه فعل کوچکی باشد) به غیر الله نسبت داده شود و او در آن فعل، مستقل از خداوند یا شریک او در نظر گرفته شود، شرک در ربوبیت تحقق یافته است. بر این اساس اگر مشرکان غیر الله را مستقل در تأثیر و یا شریک خداوند در تأثیر بدانند، مرتکب شرک در ربوبیت شده اند؛ هرچند خداوند را در برخی از شئون ربوبی، مستقل بدانند.
شرک ربوبی مشرکان نزد ابن کثیر
تحقیق و تفحص در کلمات ابن کثیر، این مهم را آشکار میسازد که وی مانند دیگر علما و مفسران، مشرکان را از جهات مختلفی مانند مُلک و فرمانروایی شراکتی برای معبودان، درخواست کمک از آلهه، درخواست رزق از غیر الله، اعتقاد به شریک و نظیر برای خداوند، شرک در تشریع، اعتقاد به نفع و ضرر و طلب باران استقلالی و غیره دچار شرک در ربوبیت میداند که در ادامه به آن پرداخته میشود.
الف) ملک و فرمانروایی شراکتی برای معبودان
ابن کثیر در تفسیر آیه «وَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَدًا»[24] تصریح میکند که مشرکان، معتقد بودند که آلهه شان در ملک و فرمانروایی، شریک خداوند متعال بودند. او در این باره میگوید: «سخن خداوند متعال که فرمود: [بگو حمد و سپاس، مخصوص خداوندی است که فرزندی ندارد]، زمانی که خداوند متعال، اسماء حسنی را برای خود اثبات کرد، خودش را از هر نقصی منزه دانست و فرمود: [بگو حمد و سپاس، مخصوص خداوندی است که فرزندی ندارد و هیچ شریکی در ملک و سلطنت برایش نیست]؛ بلکه او یگانه و بی نیاز است که نمیزاید و زاییده نشده است و هیچ همتایی ندارد و ذلیل نیست که به کسی احتیاج داشته باشد که او را یاری کند، یا وزیر داشته باشد، یا به مشاوره کسی نیاز داشته باشد؛ بلکه او خالق و مدبر هر چیزی است و شریک ندارد».[25]
ابن کثیر در ادامه با استناد به روایت تلبیه مشرکان بر این نکته تأکید میکند که علت نازل شدن آیه مذکور، اعتقاد باطلی بود که مشرکان داشتند. آنان گمان میکردند که خداوند در ملک و حکومت به شریک هایی نیاز دارد تا او را یاری کنند.[26] روایت مذکور به این نکته تصریح میکند که مشرکان عرب برای خداوند متعال به شریک هایی در ملک و سلطنت معتقد بودند؛ یعنی به ربوبیت غیر الله قائل بودند و به همین سبب، آیه مذکور نازل شد تا پندار اشتباهشان را باطل کند.
ابن کثیر در تفسیر آیه دیگری درباره شرک ربوبی مشرکان میگوید: «اینکه خداوند متعال میفرماید: «وما لهم فيهما من شرك» یعنی آن آلهه، مالک هیچ چیزی نیستند؛ نه به صورت استقلالی و نه به صورت شراکتی و آن آیه که میفرماید: «وما له منهم من ظهير» یعنی برای خداوند متعال، همتایانی وجود ندارد که در انجام کارها به او کمک کنند».[27]
در نتیجه، آنان به آلهه ای اعتقاد داشتند که یار و شریک پروردگار در انجام امور عالم باشد که همان شرک در ربوبیت برای مشرکان است.
ب) طلب کمک و رزق از معبودان
ابن کثیر در تفسیر آیه «وَاتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لَعَلَّهُمْ يُنْصَرُونَ»[28] تصریح میکند که مشرکان، آلهه و شریکهایی را برگزیده اند تا آنان را یاری دهند و به آنان روزی برسانند. اعتقاد به انجام این امور به صورت استقلالی برای غیر الله، بر شرک ربوبی آنان در کمک خواستن از معبودانشان دلالت میکند.
وی در این باره میگوید: «خداوند متعال این سخن را از روی انکار بر مشرکان میگوید که آنان شریکهایی را برای خداوند قرار داده بودند و انتظار یاری از آن آلهه داشتند تا به آنان رزق دهند و به خداوند نزدیکشان کنند».[29]
ابن کثیر در تفسیر آیات 43-41 سوره عنکبوت میگوید: «مشرکان از آلهه خود، انتظار یاری و روزی داشتند و در سختیها به آنان تمسک میکردند. [شئون ربوبی برای آنان قائل بودند] آنان در این اعتقاد، مانند کسی هستند که به خانه عنکبوت پناه آورده است و اگر به این حالت علم داشتند، غیر الله را اله قرار نمیدادند».[30]
ج) درخواست از آلهه برای نجات از عذاب
ابن کثیر در تفسیر آیه «أَمْ لَهُمْ آلِهَةٌ تَمْنَعُهُمْ مِنْ دُونِنَا»[31] چنین بیان میکند که مشرکان گمان میکردند، آلهه آنان میتوانند از عذاب الهی پیشگیری کنند. جلوگیری از عذاب الهی از شئون ربوبی است که مشرکان به خدایانشان واگذار کرده بودند. در تفسیر آیه مذکور آمده است: «این خطاب، استفهام انکار، سرزنش و توبیخ است؛ یعنی آیا آنان آلهه دارند که آنان را از عذاب الهی دور میکند».[32]
د) اعتقاد به شریک و فرزند برای خداوند
ابن کثیر در تفسیر آیه «الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ يَعْدِلُونَ»[33] بر این معنا تأکید میکند که مشرکان برای خداوند متعال، شریک، همتا، فرزند و همسر قائل بودند که نشانگر شرک ربوبی ایشان است. ابن کثیر میگوید: «سخن خداوند که فرمود: سپس کسانی که کافر شدند، برای پروردگارشان عدل و نظیر قرار دادند؛ یعنی با وجود این، برخی از بندگان کافر شدند و برای خداوند، شریک و همتایانی از همسر و فرزند قرار دادند».[34]
وی درباره اعتقاد مشرکان به فرزند داشتن خداوند میگوید: «خداوند متعال خود را از اینکه فرزند یا شریکی در مُلک و فرمانروایی برای او باشد، پاک و منزه میکند و میفرماید: خداوند هرگز فرزندی برنگزیده است و هیچ اله دیگری با او نیست که اگر چنین بود، هر الهی آنچه را که آفریده بود، میبرد و مسلماً بعضی بر بعض دیگر برتری میجستند؛ یعنی اگر تعدّد آلهه وجود داشت، هریک از آن آلهه، آنچه خلق کرده را به سوی خود میبرد و جهان هستی نظمی نمییافت؛ در حالی که ما شاهدیم جهان هستی، نظم و ترتیب دارد؛ چه عالم بالا و چه عالم پایین که به همدیگر مرتبط هستند و در نهایت کمال قرار دارند».[35]
در نتیجه مشرکان، عقیده داشتند که خداوند متعال، فرزند و شریک در فرمانروایی دارد که یا تصریح به شرک ربوبی مشرکان در شئون ربوبیت یا لازمه آن شرک در ربوبیت است.
ه) اعتقاد به ربوبیت غیر الله
آیه «أَغَيْرَ اللَّهِ أَبْغِي رَبًّا»[36] از دیگر مواردی است که ابن کثیر، دلیل بر شرک ربوبی مشرکان آورده است. وی در تفسیر این آیه میگوید: «آیا غیر او را به منزله رب برگزینیم؛ در حالی که او رب هر چیزی است. او مرا تربیت، حفظ و تمامی امورم را تدبیر میکند».[37]
او در تفسیر آیه «قُلْ هُوَ رَبِّي لَا إِلَهَ إِلا هُوَ»[38] میگوید: «رسول الله به مشرکان میگوید: آن چیزی که شما منکر آن هستید، من به آن ایمان دارم و به ربوبیت و الوهیت او اعتراف و اقرار میکنم. او پروردگار من است».[39]
اینگونه تعابیر وی به وضوح میرساند که مشرکان را در ربوبیت پروردگار، مشرک میداند؛ زیرا امکان ندارد کسی غیر الله را عبادت کند؛ اما در ربوبیت، موحد باشد.
و) طلب رزق از غیر الله
وی در تفسیر آیه «إِنَّ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَا يَمْلِكُونَ لَكُمْ رِزْقًا فَابْتَغُوا عِنْدَ اللَّهِ الرِّزْقَ»[40] میگوید: «از خداوند متعال طلب رزق کنید، نه از غیر او؛ زیرا غیر از خداوند، مالک چیزی نیست».[41] بر اساس این تعبیر، مشرکان غیر از «الله» را مالک در برخی از امور میدانستند و ازاینرو به آنان توجه میکردند که همان شرک ربوبی ایشان است.
ابن کثیر در تفسیر آیه «وَاتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لَعَلَّهُمْ يُنْصَرُونَ»[42] نیز تصریح میکند که مشرکان، آلهه و شریکهایی را برگزیده اند تا آنان را یاری دهند و به آنان روزی برسانند که بر شرک ربوبی آنان در کمک خواستن از معبودانشان دلالت میکند. وی در این باره میگوید: «خداوند متعال، این سخن را از روی انکار بر مشرکان میگوید که آنان شریکهایی را برای خداوند قرار داده بودند، انتظار یاری از آن آلهه داشتند تا به آنان رزق دهند و به خداوند نزدیکشان کنند».[43]
ز) ترساندن از بتها
ابن کثیر در تفسیر آیه «وَيُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِنْ دُونِهِ»[44] میگوید: «مشرکان، رسول الله را با بتهایشان و بلا رساندنِ آنها به رسول الله میترساندند».[45] علت چنین گمانی از طرف مشرکان، این بود که آنان برای بتها و اصنام خود، قدرت تصرف در امور و رساندن آسیب به دیگران قائل بودند که خود، اثبات ربوبیت آنان در تصرف در عالم است.
ح) شرک در تشریع
ابن کثیر در تفسیر آیه «أَمْ لَهُمْ شُرَكَاءُ شَرَعُوا لَهُمْ مِنَ الدِّينِ مَا لَمْ يَأْذَنْ بِهِ اللَّهُ»[46] شرک ربوبی مشرکان را در تشریع شریعت مطابق با نظر شیاطین جنی و انسی یادآور میشود و میگوید: «سخن خداوند متعال که فرمود: «آیا برای آنان شریکهایی است که از احکام دین آنچه را که خدا بدان اذن نداده، برایشان تشریع کرده اند؟» یعنی مشرکان از شریعت خداوند متعال، تبعیت نمیکردند؛ بلکه به جای شریعت، از شیاطین جنی و انسی، تبعیت میکردند، از قبیل حرام کردن آنچه خداوند حرام نکرده و آنها به تحریم آن حکم کرده اند؛ مانند بحیره، سائبه، وصیله، حام، حکم به حلال بودن مردار و خون، قمار کردن و هر چیزی مانند آن - که مایه گمراهی ها و جهالت های باطل است - از پیش خود درست کردند».[47]
این در حالی است که شرک در تشریع از جمله موارد نقض توحید ربوبی نزد وهابیت است. محمدامین شنقیطی در این باره میگوید: «از آنجایی که تشریع احکام، از خصایص ربوبی است. هرکس از شریعتی به غیر از شریعت خداوند تبعیت کند، او را رب خود برگزیده است».[48]
ط) توقع رسیدن نفع و دفع ضرر
از دیگر مواردی که ابن کثیر تصریح به شرک ربوبی مشرکان کرده است، داستان اسلام آوردن عکرمۀ بن ابوجهل است که در امواج دریا گرفتار شده بود. وی گفت: «به خدا قسم! اگر در دریا جز او نفعی نرساند، پس در خشکی هم غیر او نمیتواند نفعی برساند. خداوندا! با تو عهد میبندم که اگر نجات یافتم، به سوی او [رسول الله] بروم و دستم را در دست او بگذارم [ایمان بیاورم]».[49]
این داستان، نشانگر این است که مشرکان اعتقاد داشتند غیر الله در خشکی نفع میرساند؛ اما در دریا تنها خدا نفع میرساند (اعتقاد به ربوبیت غیر الله در خشکی)؛ اما عکرمه این اعتقاد را باطل دانست و فهمید که چه در دریا و چه در خشکی، زمام امور به دست خداوند است.
ی) طلب باران از بتها
ابن کثیر از ابن هشام نقل میکند، زمانی که عمرو بن لحی به سرزمین شام رفت، مشاهده کرد که آنان بتهایی را پرستش میکنند و از آنان پرسید: «این بتها چیست که عبادت میکنید؟» مشرکان به او گفتند: «این اصنام، آلهه و معبودهای ما هستند که از آنها طلب باران میکنیم و آن بتها برای ما باران میفرستند. از آنان طلب یاری میکنیم و آنان به ما کمک میکنند! (شرک در ربوبیت)». پس به آنان گفت: «آیا از اینها به من نمیدهید که به سرزمین عرب ببرم تا مردم آن را عبادت کنند؟ آنان بُت هبل را به او دادند و ابن لُحی آن را در مکه گذاشت و مردم را به عبادت و بزرگداشت آن امر کرد».[50]
بر این اساس مشرکان بتها را دارای شئون ربوبی میدانستند و از آنان حاجت میخواستند و ایشان را عبادت میکردند. آنچه تا به حال بیان شد برخی از نظریات ابن کثیر در اثبات شرک مشرکان در شئون مختلف ربوبیت بود. شئونی مانند توقع نفع، ضرر، رزق، نصرت، تشریع، طلب باران، نجات از دوزخ و فرزند داشتن که مشرکان یا به نحو استقلالی و یا به نحو شراکت برای غیر الله ثابت میکردند؛ در حالی که وهابیت، مشرکان را در هیچیک از شئون مذکور مشرک ندانستند و به غیر از عده کمی از آنان، همگی را در تمامی شئون ربوبی، موحد میدانستند.
ادعای وهابیت در توحید ربوبی مشرکان نزد ابن کثیر
تصریحات زیادی از ابن کثیر بر شرک ربوبی مشرکان آورده شد؛ اما وهابیان معتقدند که ابن کثیر مانند آنان توحید ربوبی مشرکان را میپذیرد و در این باره به برخی از کلمات او استناد میکنند. در ادامه ادعای وهابیت در قبول توحید ربوبیِ مشرکان از دیدگاه ابن کثیر، آورده و به آن پاسخ داده میشود.
سلیمان بن سحمان با استناد به کلامی از ابن کثیر میگوید: «قال الإمام الحافظ عماد الدين بن كثير عند قوله تعالى: «قُلْ مَنْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ»، يقرر تعالى أنه لا إله إلا هو لأنهم معترفون أنه هو الذي خلق السماوات والأرض و هو ربها و مدبرها و مع هذا فقد اتخذوا من دون الله أولياء يعبدونهم».
ابن کثیر در مورد این آیه «قُلْ مَنْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ»[51] گفته است: «خداوند متعال بیان کرده است که الهی جز او نیست؛ زیرا مشرکان معتقدند که خداوند، خالق آسمانها و زمین و رب و مدبر آن است؛ ولی با وجود این غیر الله را ولی میگرفتند و آنان را عبادت میکردند».[52]
علمای وهابی با استناد به برخی از کلمات ابن کثیر بر این باورند که ابن کثیر توحید ربوبیِ مشرکان را پذیرفته است.[53] وی در اعتراف مشرکان به ربوبیت خداوند گفته است: «يقول تعالى مقررا أنه لا إله إلا هو؛ لأن المشرکان - الذين يعبدون معه غيره - معترفون أنه المستقل بخلق السموات والأرض والشمس والقمر وتسخير الليل والنهار وأنه الخالق الرازق لعباده ومقدر آجالهم واختلافها واختلاف أرزاقهم ففاوت بينهم، فمنهم الغني والفقير وهو العليم بما يصلح كلا منهم ومن يستحق الغنى ممن يستحق الفقر، فذكر أنه المستبد بخلق الأشياء المتفرد بتدبيرها، فإذا كان الأمر كذلك فلم يعبد غيره؟ ولم يتوكل على غيره؟ فكما أنه الواحد في ملكه فليكن الواحد في عبادته وكثيرا ما يقرر تعالى مقام الإلهية بالاعتراف بتوحيد الربوبية وقد كان المشركون يعترفون بذلك، كما كانوا يقولون في تلبيتهم: لبيك لا شريك لك، إلا شريكا هو لك، تملكه وما ملك»؛[54] (خدای متعال میفرماید: الهی جز او نیست؛ زیرا مشرکانی که همراه خداوند، غیر او را عبادت میکردند، به این معترف بودند که خداوند، مستقل در خلقت آسمانها و زمین و خورشید و ماه و تسخیر شب و روز است و او خالق و رازق بندگان و مقدر اجل آنان است... . پس اگر چنین است، چرا غیر او پرستیده میشود و بر غیر وی توکل میشود؟ پس همانگونه که او واحد در ملک و سلطنت است، باید در پرستش نیز واحد باشد و در موارد بسیاری، خداوند متعال مقام الوهیت را با اعتراف به توحید ربوبی تقریر کرده است و مشرکان به آن اعتراف داشتند؛ چنانکه در تلبیه شان میگفتند: «لبيك لا شريك لك، إلا شريكا هو لك، تملكه و ما ملك»).
نقد و بررسی ادعای وهابیت
چنانکه در ابتدای مباحث بیان شد، وهابیان معتقدند که مشرکان به توحید ربوبیت مشرکان در تمامی مراتب آن معتقد بودند، آنان را دارای ایمان جازم در این زمینه میدانند و غیر از عده ای اندک، همه را موحد در توحید ربوبی میشمرند. اکنون باید دید آیا ابن کثیر نیز مانند وهابیت، چنین توحیدی را برای مشرکان قائل است؟ آیا آنان را در تمامی مراتب توحید ربوبی، موحد میداند؟
نکته مهم، این است که مشرکِ در ربوبیت، کلیتِ ربوبیت خداوند متعال را قبول میکند؛ اما در کنار آن برای غیر الله نیز برخی از شئون ربوبی را اثبات میکند و برایش شریک قرار میدهد.[55] بر این اساس اگر ابن کثیر به قبول ربوبیت پروردگار نزد مشرکان معترف است، دلیل نمیشود که آنان را در همه شئون ربوبی موحد بداند. این برخلاف آن چیزی است که در ابتدا از وهابیان آورده شد که آنان مشرکان را در تمامی شئون ربوبیت دارای ایمان جازم و موحد میدانستند.
ابن کثیر در آن عبارت که میگوید: «لأن المشرکان... معترفون أنه المستقل بخلق السموات والأرض والشمس والقمر و تسخير الليل و النهار وأنه الخالق الرازق لعباده و مقدر آجالهم و اختلافها و اختلاف أرزاقهم». تنها اعتراف مشرکان به ربوبیت پروردگار را آن هم نه در همه امور، بلکه در برخی از امور بیان کرده است؛ مانند خلق آسمانها و زمین، خورشید و ماه و ایجاد شب و روز و رازق بندگان و مقدر اجل؛ اما همانگونه که گذشت وی مشرکان را به شرک ربوبی در دیگر شئون ربوبی، آلوده میداند.
همچنین او در عبارتی میگوید: «وكثيرا ما يقرر تعالى مقام الإلهية بالاعتراف بتوحيد الربوبية و قد كان المشركون يعترفون بذلك، كما كانوا يقولون في تلبيتهم: لبيك لا شريك لك، إلا شريكا هو لك، تملكه و ما ملك».[56] با استناد به اعتراف مشرکان که گفتند: «لبيك لا شريك لك» اعتراف مشرکان به ربوبیت خداوند را اثبات کرده است؛ اما با استناد به ادامه سخن مشرکان که گفتند: «إلا شريكا هو لك، تملكه و ما ملك» شرک ربوبی آنان را گوشزد کرده است؛ چنانکه وی در تفسیر آیه «وَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَدًا وَلَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَلَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ وَكَبِّرْهُ تَكْبِيرًا»[57] به نقل از ابن جریر طبری علت نزول آیه مذکور را چنین بیان میکند که یهود و نصارا بر این باور بودند که خداوند برای خود فرزندی قرار داده است و عربها معتقد بودند که خداوند شریکی ندارد؛ مگر شریکی که خود قرار داده است که مالک آن شریک و مالک هر آن چیزی است که برای شریک خود قرار داده است. مجوسیان بر این باور بودند که اگر حامیان الله نبودند، او ذلیل و ناتوان بود. بنابراین خداوند، این آیه را نازل کرد تا به آنان بفهماند که او نه فرزند دارد و نه شریک دارد و نه حامی.[58] طبق این کلام، ابن کثیر مشرکان را آلوده به توحید ربوبی در قرار دادن فرزند و شریک و یاور برای خداوند میداند.
علاوه بر این، خداوند متعال در آیات ابتدایی سوره دخان، خود را به صفاتی مانند رب آسمانها و زمین و الوهیت، زنده کننده و میراننده، معرفی میکند. ابن کثیر بر این تصریح دارد که مشرکان در تمامی این شئون ربوبی در شک بودند. او در تفسیر این آیه تصریح میکند که آن مشرکان در تردید به سر میبردند؛ یعنی با اینکه امری به این یقینی بر آنان وارد شده است؛ اما در آن شک دارند و حق نازل شده بر آنان را تصدیق نمیکنند.[59] بر این اساس، مشرکان در ربوبیت خداوند، نسبت به آسمانها و زمین و الوهیت و احیاء و اماته ای - که از صفات خداوند متعال است - شک دارند و آن را تصدیق نمیکنند که تمامی این موارد، دلیل بر اثبات شرک ربوبی مشرکان است.
ابن کثیر در تفسیر آیات 43-35 سوره طور «أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ ... أَمْ لَهُمْ إِلَهٌ غَيْرُ اللَّهِ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ» مینویسد: «این آیات در مقام اثبات توحید ربوبی و توحید الوهی است». وی مینویسد: «آیا مشرکان گمان میکنند بدون ایجاد کننده، موجود شده اند؟ یا اینکه خودشان، ایجاد کننده خودشان هستند؟ بلکه خداوند آنان را بعد از اینکه هیچ چیزی نبودند، خلق کرد... . آیا آنان خالق آسمانها و زمین هستند؟ مشرکان به این علم دارند که خداوند خالق است؛ اما به این مسئله، ایمان و یقین ندارند و همین مسئله، آنان را در وادی شرک می اندازد».
ابن کثیر در ادامه تفسیر آیات، عقیده مشرکان را به چالش میکشد که آیا آنان در هستی تصرف میکنند و کلید عالم هستی در اختیار آنان است؟ بلکه امر چنین نیست و همه امور به دست خداوند است، اوست که هر کاری بخواهد، انجام میدهد.... همچنین در ادامه تفسیر، آیات عقیده مشرکان را به چالش کشیده است که آنان ملائکه را دختران خداوند قرار داده بودند و میپرستیدند.[60]
فهم ابن کثیر از این آیات، اثبات ربوبیت پروردگار است که مشرکان به آن ایمان نداشتند و در شک بودند و بر همین اساس، ملائکه را رب قرار میدادند و میپرستیدند. آنچه از کلمات ابن کثیر به دست میآید، این است که وی به اعتراف مشرکان به ربوبیت پروردگار، اذعان دارد؛ اما با وجود این، شک و عدم یقین و عدم تصدیق ربوبیت پروردگار در تمام شئون ربوبی، باعث شده که مشرکان، گرفتار شرک ربوبی و عبادت غیر الله شوند؛ یعنی در آن چیزی که به آن اعتراف داشتند، دچار شک شده بودند و تصدیق نمیکردند؛ ازاینرو خداوند متعال، ایشان را به شرک متهم کرده است.
جمع بندی و نتیجه گیری
ابن کثیر، مشرکان را در بسیاری از شئون ربوبی، دچار شرک در ربوبیت میداند؛ مانند فرمانروایی خداوند، شریک و نظیر برای خداوند، اعتقاد به همسر و فرزند برای خدا، طلب رزق، طلب کمک، شرک در تشریع و مواردی از این قبیل. همچنین در مواردی که مشرکان ادعای ربوبیت پروردگار را داشته اند، نیز به سبب شک در ربوبیت پروردگار، دچار شرک برمیشمارد. بر این اساس ادعای وهابیت در نسبت دادن توحید ربوبی داشتن مشرکان از سوی ابن کثیر، ادعایی بدون پشتوانه است که در موارد بسیار زیادی از سوی این عالم اهل سنت، نقض شده است و وهابیت نمیتواند ابن کثیر را همراه و هم عقیده خود در اعتقاد به توحید ربوبی مشرکان معرفی کند.
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.