مشرکان و پرستش خداوند؛ واقعیت یا توهم؟
سید مصطفی هاشمی نجف آبادی
مقدمه
برخی از مفسران با استناد به آیات قرآن، مدعی هستند که مشرکان هر چند در ظاهر به سراغ عبودیت غیر خدا می رفتند ولی در واقع خدای متعال را پرستش می کردند و از نظر آنان حس عبودیتی که در برابر الله داشتند، آنان را به عبادت بت ها وادار کرده بود.
به نظر می رسد برخی از آیات قرآن نیز در ظاهر موافق با این ادعا هستند. مثل آنجا که ابراهیم خلیل(علیه السلام) از آنچه مشرکان آنها را پرستش می کردند، بیزاری می جوید و البته در همان مقام، خدای متعال را از آن معبودان استثنا می کند و می گوید: «وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ إِنَّنِي بَرَاءٌ مِمَّا تَعْبُدُونَ إِلَّا الَّذِي فَطَرَنِي فَإِنَّهُ سَيَهْدِينِ»؛ ([یاد آر] وقتی که ابراهیم با پدر [یعنی عموی خود] و قومش گفت: من از معبودان شما سخت بیزارم. مگر آن کسی که مرا آفریده، که او هدایتم خواهد کرد!».[1]
در اینجا پرسشی مطرح است و آن اینکه حقیقت امر چیست؟ آیا واقعا مشرکان در عین حال که بت ها را می پرستیدند، خداوند متعال را نیز پرستش می کردند؟ آیا می توان این سخن حضرت ابراهیم(علیه السلام) را تاییدی بر دیدگاه وهابیان دانست؟
قبل از پاسخ به این پرسش که آیا می توان آیه شریفه را دلیل بر خداپرستی مشرکان دانست یا نه؟ خوب است ابتدا به دیگر آیات قرآن نگاهی داشته باشیم. در قرآن کریم دو دسته آیات در بحث عبادت مشرکان وارد شده است؛ به این صورت که برخی آیات حاکی از خداپرستی مشرکان، و برخی دیگر در ظاهر بر عدم عبادت آنان در برابر خداوند دلالت دارند. در ادامه این مطلب مورد بررسی قرار می گیرد:
دسته اول از آیات:
در قرآن کریم آیاتی است که حکایت از بندگی مشرکان در برابر خدای متعال دارند:
مشرکان خداوند را خالق و مالك و رب آسمان ها و زمین می دانستند: «وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ ۖ فَأَنَّىٰ يُؤْفَكُونَ»؛ (و اگر از این کافران مشرک سؤال کنی که آسمانها و زمین را که آفریده و خورشید و ماه مسخر فرمان کیست؟ به یقین جواب دهند که خدا (آفریده)، پس چگونه (با این اقرار، از توحید و معرفت خدا) رویگردان میشوند؟).[2]
نماز می خواندند: «وَمَا كَانَ صَلَاتُهُمْ عِنْدَ الْبَيْتِ إِلَّا مُكَاءً وَتَصْدِيَةً»؛ (و نماز آنها در خانه کعبه جز صفیر و کفزدنی (که خلق را از خانه خدا منع میکند) چیزی دیگر نیست).[3]
به حج خانه خدا می رفتند: «وَأَذَانٌ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الْأَكْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَرِيءٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَرَسُولُهُ»؛ ((و اين آيات، اعلامى است) از سوى خدا و پيامبرش (به مردم) در روز حجّاكبر (عيد قربان يا روز عرفه) كه خدا و رسولش از مشركان بيزارند).[4]
قربانی داشتند: «لَنْ يَنَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا وَلَا دِمَاؤُهَا وَلَٰكِنْ يَنَالُهُ التَّقْوَىٰ مِنْكُمْ»؛ ((بدانید که) هرگز گوشت و خون این قربانیها نزد خدا (به درجه قبول) نمیرسد).[5]
برای خداوند نذر می کردند: «وَجَعَلُوا لِلَّهِ مِمَّا ذَرَأَ مِنَ الْحَرْثِ وَالْأَنْعَامِ نَصِيبًا فَقَالُوا هَٰذَا لِلَّهِ بِزَعْمِهِمْ»؛ (و برای خدا از روییدنیها و چهارپایانی که آفریده نصیبی معین کردند و به گمان خودشان گفتند: این سهم برای خدا).[6]
این آیات به خوبی نشان می دهند مشرکان خودشان را بنده خدای متعال می دانستند. البته مسلماً عبادت آنان تمام نبود و آلوده به انواع شرکیات و بدعت ها گردیده بود؛[7] اما به هر حال ملاک عبادت یعنی خضوع و اطاعت در برابر اله به صورت ناقص در آنان یافت می شد و همین امر آنان را وادار کرده بود برخی اعمال مثل نماز کنار کعبه، حج، قربانی و نذر از آنان صادر شود.
شاهد دیگر بر اینکه مشرکان خدا را می پرستیدند، آیاتی است که از عبادت مخلصانه خداوند سخن به میان آمده[8] یا آیاتی که به عبادت مخلصانه خداوند دعوت می کنند.[9] دعوت به عبادت خداوند از روی اخلاص در این دسته از آیات، حاکی از تحقق شرک در عبادت از سوی مشرکان دارد و همین سبب شده خداوند از آنان بخواهد عبادت او را بدون دیگر عبادت ها انجام دهند.
دسته دوم از آیات:
در مقابل دسته اول، آیاتی وجود دارد که نشان دهنده آن است که مشرکان هرگز عبادت خداوند را انجام نداده بودند. مثلا:
مفسران در تفسیر سوره کافرون بیان کرده اند که مشرکان به رسول خدا(صلی الله علیه وآله) پیشنهاد صلح دادند و گفتند: «ای محمد! تو خدایان ما را بپرست؛ در عوض ما هم خدای تو را می پرستيم».[10]
انبیای الهی امت ها را به عبادت خداوند سفارش می کردند. مثلا:
خداوند نعمت های خود نسبت به مشرکان مکه را به پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) گوشزد کرد و فرمود: «فلیعبدوا رب هذا البیت»؛ (پس باید پروردگار این خانه را عبادت کنند).
طبری در ذیل آیه می نویسد: «اعجبوا لإيلاف قريش رحلة الشتاء والصيف، وتركهم عبادة ربّ هذا البيت»؛[11] (تعجب کنید از الفت قریش به خاطر سفرهای زمستانی و تابستانی و به خاطر ترک عبادت رب این خانه).
حضرت نوح(عليه السلام) قوم خود را به عبادت خداوند امر می کند و می فرماید: «أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاتَّقُوهُ وَأَطِيعُونِ».[12]
حضرت صالح(علیه السلام) نیز خطاب به قوم خود می گوید: «وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ فَإِذَا هُمْ فَرِيقَانِ يَخْتَصِمُونَ».[13]
در این آیات، اصل عبادت خداوند مورد تاکید قرار گرفته است؛ نه اخلاص در عبادت. به عبادت دیگر، اگر مشرکان در کنار عبادت خداوند، بت ها را نیز پرستش می کردند، لازم بود اخلاص در عبادت الله و نفی آن از غیر او مورد سفارش انبیاء واقع شود.
دیدگاه مفسران در مورد آیه 27 سوره زخرف
پس از آنکه نگاهی اجمالی به عبادت مشرکان در قرآن انداخته شد، اینک به پرسشی که در ابتدا مطرح شد بازمی گردیم. در تفسیر آیه: «إِلَّا الَّذِي فَطَرَنِي فَإِنَّهُ سَيَهْدِينِ»[14] از علمای شیعه و سنی دو دیدگاه مطرح وارد شده است:
دیدگاه اول: کسانی که استثناء را متصل می دانند. از نظر آنان مشرکان خداوند را عبادت می کردند؛ زیرا او را خالق و رب عالم می دانستند و تعظیم می کردند.[15]
دیدگاه دوم: کسانی که استثناء را منقطع می دانند.[16]مشرکان بر این باور بودند که خداوند بزرگ تر از آن است که مورد توجه و احاطه علمی واقع شود، لذا آنان به سوی ملائکه و دیگر مخلوقات توجه می کردند و آنان را شفیعان خود به درگاه ربوبی قرار می دادند. از طرفی دیگر، به این خاطر که تدبیر امور از سوی خداوند به آنها واگذار شده بود، آنان را پرستش می کردند. از اینجا روشن می شود که اگر مشرکان خداوند سبحان را شایسته عبادت می دانستند، هرگز برای او شریک در عبادت اختیار نمی کردند؛ چرا که آنان در رب الارباب بودن خداوند شک نداشتند.[17]
ارزیابی دو دیدگاه
برای آنکه حقیقت امر در موضوع عبادت مشرکان روشن شود، لازم است دو گام در این زمینه برداشته شود:
گام اول:
متصل بودن استثناء با ظاهر آیه که بر خداپرستی آنان دلالت دارد، سازگارتر است و برای آنکه استثناء منقطع باشد، نیاز به اثبات چیزی از خارج ندارد. در حالی که اگر بخواهیم استثناء را منقطع بگیریم، ابتدا باید از خارج ثابت کنیم که آنها خدا را نمی پرستیدند، تا بعد بتوانیم استثناء را منقطع فرض کنیم.
گام دوم:
اگر گفته شود متصل بودن استثناء با آیات دسته دوم که بیان می کند مشرکان هرگز خدا را نمی پرستیدند در تنافی است؟ در جواب گفته می شود که خداپرستی آنان در حد یک اسم بود و آنان عملا از عبادت خدا غافل بودند. در حالی که در واقع، به خاطر تقرب به الله بود که به سراغ بت ها رفته و به آنها توجه می کردند و بر این اساس اگر تقرب به الله نبود، اصلا دلیل بر شرک آنان وجود نداشت.
پس هر چند آنها ادعا می کردند خدا را پرستش می کنند، ولی آنقدر مشغول عبادت بت ها و نذر و نیاز به سوی آنها بودند که عملا از عبادت الله غافل شده و اصلا او را فراموش کرده بودند. شاهد بر این ادعا این است که وقتی از آنان از خالق و رب آسمان و زمین سوال می کردند، با تامل جواب می دادند و گویا آنان نسبت به پاسخ سوال مستحضر نبودند.[18]
همانطور که خداوند می فرماید: «وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى يُؤْفَكُونَ»؛ (اگر از آنان بپرسى: چه كسى آسمانها و زمين را آفريده و خورشيد و ماه را مسخّر كرده؟ بىترديد به زودی خواهند گفت: خداوند. پس چگونه از حق به باطل منحرف مىشوند؟﴾.[19]
جمع بندی
مشرکان اصل بندگی الله را قبول داشتند و به همین دلیل حج به جا می آوردند یا برای خدا نذر و قربانی می کردند و تقرب به خداوند آنها را وادار به توجه به بت ها و درخواست از آنها و در نهایت ایشان را به عبادت آن معبودان وادار کرده بود، ولی با این حال دو دلیل سبب شده بود که خداوند بندگی آنان برای خود را از ایشان سلب کند:
اولا آنها آنقدر از خداوند غافل شده بودند که هیچ درخواستی از او نداشتند و در برابر او کرنشی نمی کردند و غیر از بت ها که در برابر آنها کرنش می کردند، چیز دیگری را نمی شناختند. براین اساس، علامه طباطبائی به این حقیقت اشاره می کند و می فرماید اگر آنها در واقع عبادت خدا را جایز می دانستند، هرگز به سراغ عبادت غیر خدا نمی رفتند.
ثانیا: بت ها را بدون اذن در عرض خدا قرار داده بودند، بله اگر به دستور خداوند بت ها را واسطه می کردند، آنها موحد بودند. لذا عملا هیچ گاه عبادت آنها منجر به عبادت الله نمی شد. پس خداوند فرمود شما اصلا مرا نمی پرستید و مرا قبول ندارید. و این که انبیاء گفتند: «خدا را بپرستید» معنایش این است که همه کاره خدا است و اینها هیچ نیستند، حتی واسطه هم نیستند.
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.