آیت الله العظمی ناصر مکارم شيرازی
تحقيق: حجت الاسلام احمد حیدری
بسم الله الرّحمن الرّحیم
قلم و کتابت در اسلام جايگاهی ويژه و تأييدات زیادی از قرآن و سنّت دارد. چنانکه اهتمام قرآن بر كتاب و كتابت، يكى از انگيزه هاى حركت علمى مسلمين در آغاز اسلام بوده است. در قرآن به آيات فراوانى در اين باره برخورد مى كنيم، که به دو نمونه از آنها اشاره می شود:
1. «ن وَ الْقَلَمِ وَ ما يَسْطُرُونَ؛[1] ن، سوگند به قلم و آنچه مى نويسند».
در آيات قرآن مجيد، براى تأكيد بر مسائل مهم، گاه تكيه بر سوگند مى شود. آنچه در اين آيه به آن سوگند ياد شده است، سرچمشه پيدايش تمام تمدن هاى انسانى و پيشرفت علوم و دانش ها و بيدارى انديشه ها و شكل گرفتن مذهب ها، و سرچشمه آموزش و پرورش و هدايت و آگاهى بشر است.
دانشمندان دوران هاى زندگى بشر را به دو دوران زنده تقسيم مى كنند: «دوران تاريخ» و «دوران قبل از تاريخ»، و مى گويند دوران تاريخ انسانها از زمانى شروع شد كه خط و نوشتن اختراع گرديد، و انسان قلم به دست گرفت و توانست ماجراى زندگى خود را بر صفحات بنويسد و پيش از آن را دوران قبل از تاريخ مى گويند.
اين آيه در محيطى نازل شد كه از عقب مانده ترين محيط هاى جهان بود و در آنجا كسى به اهميّت قلم و نوشتن واقف نبود. تعداد كسانى كه مختصر سوادى براى خواندن و نوشتن داشتند، در تمام سرزمين مكّه كه بزرگترين مركز عبادى و سياسى و اقتصادى حجاز بود - به گفته بعضى از دانشمندان - به بيست نفر نمى رسيد. سوگند خوردن به قلم در چنين محيطى، چه عظمت و ابهّتى دارد؟!
يكى از فلسفه هاى سوگندهاى قرآن اين بود، كه مسلمانان را به انديشه در امورى كه مورد سوگند بود وامى داشت. در مورد اين آيه نيز چنين بود و همين انديشه ها سبب گسترش خواندن و نوشتن و تأليف كتابها و ترجمه كتاب هاى ديگران و گسترش علوم در جهان اسلام شد.
2. «اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ * الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ * عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ؛[2] بخوان! كه پروردگارت [از همه] بزرگوارتر است * همان كسى كه به وسيله قلم تعليم نمود * به انسان آنچه را نمى دانست ياد داد».
دوّمين آيه محل بحث از نخستين آياتى است كه بر قلب پاك پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شده و اوّلين جرقّه هاى وحى، محسوب مى شود، و طبيعتاً به مهم ترين مسائل اشاره دارد. هنگامى كه دستور تلاوت آيات قرآن را به پيامبر صلى الله عليه و آله مى دهد، مى فرمايد: «اقْرَءْ وَ رَبُّكَ الْاكْرَمُ * الَّذى عَلَّمَ بِالْقَلَمِ * عَلَّمَ الانْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ؛ بخوان! كه پروردگارت [از همه] بزرگوارتر است * همان كسى كه به وسيله قلم تعليم نمود * به انسان آنچه را نمى دانست ياد داد».
به اين ترتيب نخستين وصفى را كه براى خداوند بعد از ربوبيّت و كرامت بيان مى كند، تعليم به وسيله قلم است كه سرچشمه آموزش «مالَمْ يَعْلَمْ» مى باشد.
به اين ترتيب آغاز وحى با آغاز حركت علمى نشأت گرفته از قلم همراه بوده، و اين بسيار پرمعنى و براى هر مسلمانى آموزنده است.
همين گونه تعبيرات بود كه توجّه عميق و مستمّر مسلمانان را به كتاب و كتابخانه و تعليم علوم، جلب و جذب كرد. اگر در روايات اسلامى آمده كه «مِدَادِ الْعُلَمَاءِ» (مركّب نوك قلم دانشمندان) بر «دِمَاءِ الشُّهَدَاءِ» (خونهاى شهيدان) پيشى گرفته، به خاطر همين است كه زير بناى خون شهيد، معارف و عقايدى است كه عمدتاً از قلم سرچشمه گرفته است.
اصولًا تفاهم ميان انسانها و انتقال افكار، تنها از دو طريق است: «بيان و قلم»، با اين تفاوت كه بيان، ارتباط و پيوند ميان حاضران در يك زمان و مكان را شامل مى شود؛ ولى قلم پيوند ميان هر انسانى را با انسان هاى ديگر در تمام قرون و اعصار و تمام نسل هاى امروز و گذشته و آينده برقرار مى سازد.[3]
در سنّت رسول خدا صلی الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السّلام نیز به قلم و کتابت ارج و احترام شایسته ای نهاده شده است. در اين نگاشته نگاهی هرچند ناقص به گوشه ای از بیانات نورانی امام جعفر صادق عليه السّلام در اين باره می اندازيم.
کتابت از نظر امام صادق (ع)
1. امام صادق عليه السلام به يكى از يارانش فرمود: «اُكْتُبْ وَ بُثَّ عِلْمَكَ فِي إِخْوَانِكَ، فَإِنْ مِتَّ فَوَرِّثْ كُتُبَكَ بَنِيكَ، فَإِنَّهُ يَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانُ هَرْجٍ مَا يَأْنَسُونَ فِيهِ إِلَّا بِكُتُبِهِمْ؛[4] بنويس و دانش خود را در ميان برادرانت منتشرساز، و اگر از دنيا رفتى كتاب هايت را به ارث براى فرزندات بگذار، زيرا زمان پرفتنه اى مى آيد كه مردم تنها به كتاب هايشان انس مى گيرند».
2. در حديث ديگرى از آن حضرت مى خوانيم: «مَنَّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى النَّاسِ بَرِّهِمْ وَ فَاجِرِهِمْ بِالْكِتَابِ وَ الْحِسَابِ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَتَغَالَطُوا؛[5] خداوند بر مردم اعم از نيكان و بدان به وسيله نوشتن و حساب منّت گذارده، و اگر كتاب و كتابت نبود، مردم به غلط مى افتدند».
3. امام صادق عليه السلام ضمن بيان نعمت هاى بزرگ خداوند بر نوع بشر، مى فرمايد: «... وَ كَذَلِكَ الْكِتَابَةُ الَّتِي بِهَا تُقَيَّدُ أَخْبَارُ الْمَاضِينَ لِلْبَاقِينَ وَ أَخْبَارُ الْبَاقِينَ لِلْآتِينَ وَ بِهَا تُخَلَّدُ الْكُتُبُ فِي الْعُلُومِ وَ الْآدَابِ وَ غَيْرِهَا وَ بِهَا يَحْفَظُ الْإِنْسَانُ ذِكْرَ مَا يَجْرِي بَيْنَهُ وَ بَيْنَ غَيْرِهِ مِنَ الْمُعَامَلَاتِ وَ الْحِسَابِ وَ لَوْلَاهُ لَانْقَطَعَ أَخْبَارُ بَعْضِ الْأَزْمِنَةِ عَنْ بَعْضٍ وَ أَخْبَارُ الْغَائِبِينَ عَنْ أَوْطَانِهِمْ وَ دَرَسَتِ الْعُلُومُ وَ ضَاعَتِ الْآدَابُ وَ عَظُمَ مَا يَدْخُلُ عَلَى النَّاسِ مِنَ الْخَلَلِ فِي أُمُورِهِمْ وَ مُعَامَلَاتِهِمْ وَ مَا يَحْتَاجُونَ إِلَى النَّظَرِ فِيهِ مِنْ أَمْرِ دِينِهِمْ وَ مَا رُوِيَ لَهُمْ مِمَّا لَا يَسَعُهُمْ جَهْلُهُ؛[6] ... همچنين [يكى ديگر از نعمت هاى الهى] كتابت و نوشتن است كه به وسيله آن اخبار گذشتگان براى موجودين، و اخبار موجودين براى آيندگان نگهدارى مى شود، و نيز به وسيله آن كتابها در علوم و آداب مختلف جاويدان مى گردد، و نيز از طريق آن قراردادها و معاملات و حساب هايى كه ميان انسان و ديگران است، حفظ مى شود، و اگر كتابت نبود، رابطه خبرى بعضى از زمانها از بعضى ديگر قطع مى شد، و نيز پيوند كسانى كه در وطن خود نبودند از هموطنانشان بريده مى گشت، علوم و دانش ها از بين مى رفت، آداب و رسوم و سنّت ها ضايع مى شد، و اختلال شديد در امور مردم و معاملات و آنچه از امر دين نياز به آن داشتند، و رواياتى كه برا ى آنها ذكر مى شد، و آگاهى بر آن لازم بود، ظاهر مى گشت».[7]
قلم، اولين مخلوق الهی!
در بعضى از روايات آمده است كه «إِنَ أَوَّلَ مَا خَلَقَ اللَّهُ، اَلْقَلَمُ؛[8] نخستين چيزى را كه خدا آفريد، قلم بود».
اين حديث را محدّثان شيعه از امام صادق عليه السّلام[9] نقل كرده اند و در كتب اهل سنّت به عنوان يك خبر معروف نيز آمده است.[10] در حديث ديگرى آمده است: «أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللَّه تَعَالَى جَوْهَرَةٌ؛[11] نخستين چيزى را كه خدا آفريد گوهرى بود». در بعضى از اخبار نيز آمده است: «أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللَّه الْعَقْلُ؛[12] نخستين چيزى را كه خدا آفريد عقل و خرد بود». توجّه به پيوند ويژه اى كه در ميان «گوهر» و «قلم» و «عقل» است، مفهوم «اول بودن» همه آنها را روشن مى كند.
در ذيل حديثى كه در بالا از امام صادق عليه السّلام نقل كرديم، آمده است كه «خداوند بعد از آفرينش قلم به او فرمود: بنويس! و او آنچه را بوده و خواهد بود تا روز قيامت نوشت». گرچه قلم در اين روايت اشاره به قلم تقدير و قضا و قدر است، ولى هرچه هست نقش قلم را در سرنوشت بشر و مقدرات او روشن مى سازد.[13]
جايگاه ويژه قلم و کتابت در فرهنگ اسلامی
پيشوايان اسلام در احاديث متعددى به ياران خود تاكيد مى كردند كه به حافظه خود قناعت نكنند و احاديث اسلامى و علوم الهى را به رشته تحرير درآورند و براى آيندگان به يادگار بگذارند.[14]
بعضى از دانشمندان گفته اند: «إِنَّ الْبَيَانَ بَيَانانِ: بَيَانُ اللِّسَانِ وَ بَيَانُ الْبَنَانِ، وَ بَيَانُ اللِّسَانِ تُدْرِسُهُ الْأَعْوَامُ، وَ بَيَانُ اَلْأَقْلاَمِ بَاقٍ عَلَى مُرِّ اَلْأَيَّامِ؛[15] بيان دو گونه است: بيان زبان، و بيان قلم، بيان زبان با گذشت زمان كهنه مى شود و از بين مى رود، ولى بيان قلمها تا ابد باقى است». و نيز گفته اند: «اِنَّ قِوَامَ اُمُورِ الدِّينِ وَ الدُّنْيَا بِشَيْئَيْنِ، الْقَلَمِ وَ السَّيْفِ، وَ اَلسَّيْفُ تَحْتَ اَلْقَلَمِ؛[16] پايه امور دين و دنيا بر دو چيز است: «قلم» و «شمشير» و شمشير زير پوشش قلم قرار دارد».
همين معنى را بعضى از شعراى عرب چنين به نظم آورده:
كَذَا قَضَى اَللَّهُ لِلاِقْلاَمِ مُذْ بُرِيَتْ اَنَّ اَلسُّيُوفَ لَهَا مُذْ اُرْهِفَتْ خَدَمِ[17]
«خداوند اينگونه براى قلم از آن روز كه تراشيده شد مقدر كرده است كه شمشيرهاى تيز خدمتگزار آن باشند»! اين تعبير اشاره لطيفى است به تراشيدن قلم به وسيله چاقو و قرار گرفتن تيغ هاى تيز در خدمت قلم از آغاز كار.
شاعر ديگرى در اين زمينه مى گويد:
اِذَا اَقْسَمَ اَلْأَبْطَالُ يَوْماً بِسَيْفِهِمْ وَ عَدُوَّهُ مِمَّا يَجْلِبُ اَلْمَجْدَ وَ اَلْكَرَمَ
كَفَى قَلَمَ اَلْكِتَابِ فَخْراً وَ رَفْعَةً مَدَى اَلدَّهْرِ اَنَّ اَللَّهَ اَقْسَمَ بِالْقَلَمِ[18]
«آن روز كه جنگجويان قهرمان به شمشيرهاى خود سوگند ياد كنند و آن را اسباب بزرگى و افتخار بشمرند، براى قلم نويسندگان همين افتخار و سربلندى در تمام دوران جهان بس، كه خداوند سوگند به قلم ياد كرده است[19] [و نه به شمشير]».
و راستى چنين است چراكه پيروزيهاى نظامى اگر از ناحيه فرهنگ نيرومندى تضمين نگردد، هرگز پايدار نخواهد بود. مغولها در تاريخ ايران بزرگترين پيروزى را كسب كردند ولى چون ملت بى فرهنگى بودند به زودى در فرهنگ اسلام و ايران حل شدند و مسير خود را تغيير دادند.[20]
وزن و جايگاه قلم دانشمندان در قيامت
امام صادق عليه السلام مى فرمايد: «إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ جَمَعَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ النَّاسَ فِي صَعِيدٍ وَاحِدٍ وَ وُضِعَتِ الْمَوَازِينُ فَتُوزَنُ دِمَاءُ الشُّهَدَاءِ مَعَ مِدَادِ الْعُلَمَاءِ فَيَرْجَحُ مِدَادُ الْعُلَمَاءِ عَلَى دِمَاءِ الشُّهَدَاءِ؛[21] وقتى قيامت برپا شود خداوند عزوجل مردم را در زمين و سطحى واحد جمع كرده و ترازوها را قرار مى دهد، و خونهاى شهداء با مركب علماء سنجيده مى شود و مركب علماء بر خونهاى شهداء ترجيح پيدا مى كند».
طبق برخى از روايات آنچه در دنيا بوده، از جمله انسان و اعمال و نيّاتش، در روز قيامت وزن مى شود. اينكه چه ترازويى در آنجاست كه قادر بر وزن كردن اعمال و نيّات انسانهاست، و چگونه اين كار انجام مى شود؟ بر ما روشن نيست. البتّه وزن كردن انسانها به خاطر تعيين مقدار سنگينى آنها نيست، بلكه براى روشن كردن مقدار اعمال خوب و بد آنهاست. بدين جهت گاه يك انسان سنگين وزن و قوى پيكر را كه وزن مى كنند، هيچ وزنى نشان نمى دهد. چون از نظر اعمال خير انسان بى مغز و توخالى و تهى دستى است. بالعكس انسانهاى به ظاهر سبك وزنى را در آن ترازو مى نهند و عقربه ترازو چندين برابر وزن عادى آنها را نشان مى دهد! چون خلوص نيّت، پاكى عقيده، و كردار درست داشته اند. خوشا به حال چنين افرادى كه به تعبير قرآن مجيد: «فَأَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ * فَهُوَ فِى عِيشَةٍ رَّاضِيَةٍ؛[22] [در آن روز] كسى كه ترازوهاى اعمالش سنگين است * در يك زندگى خشنود خواهد بود».
در آن روز خون تمام شهداى طول تاريخ بشريّت، از ابتداى خلقت آدم تا قيام قيامت، كه در راه آزادى و دفاع از مظلومان و رضاى خداوند ريخته شده در يك كفّه ترازو، و مركّب قلم دانشمندانى كه در طول تاريخ براى رضا و خشنودى پروردگار قلم زدهاند نيز در كفّه ديگر ترازو نهاده مى شود، و مركّب قلم دانشمندان سنگينى مى كند![23]
چرا؟
در پاسخ به اين سؤال مى توان دلايلى ذكر كرد، از جمله:
1. خون شهيد بايد از مركّب دانشمندان مدد گيرد تا رنگ ابديت پيدا كند. شهيد در مكان و زمان خاصى شهيد شده است. چه مى تواند خون او را به تمام كره زمين كشد، و در پهنه زمين و زمان بگستراند؟ اين مركب سر قلم دانشمند است؛ اگر اين نبود، ممكن بود كم رنگ و سپس بى رنگ شود.
خون شهيد و شهادت او يك حادثه است، حادثه نياز به تحليل دارد، عوامل اين حادثه چه بوده؟ پيامدهايش چه بوده؟ امروز مى گويند خون شهيد پيام دارد، پيام رسان آن عالم است، او است كه بايد با تجزيه و تحليل، حادثه را موشكافى كرده، و پيام را بيرون كشد. اگر علماء و نويسندگان اسلامى نبودند، تا به اين حد حادثه كربلا و خون شهداى آن و پيام سرور آنها حسين بن على عليهما السلام آشكار نمى شد. اگر دانشمندان و نويسندگان نبوند، پيام خون حسين عليه السلام و پيام جهانى و انسانى او «هَيهَاتَ مِنّا الذِّلَّةُ» كه هميشه به عنوان تابلوئى روشن در مسير هر قوم و ملتى متجلّى است، روشن نمى شد.
بلكه بايد گفت اثبات شهادت و اينكه خون ريخته شده خون شهيد است، چه بسا با قلم دانشمندان است؛ اگر تجزيه و تحليل آنها نباشد، ممكن است خون شهيد نيز هدر رود، و حتى او بعنوان فردى طاغى و ياغى و فردى دوستدار دنيا و جاه و مقام قلمداد شود، چنانكه بعضى خواستند نهضت حسينى را چنين قلمداد كنند!
بنابراين اگر قلم دانشمندان پشتوانه خونِ شهيدان نباشد، به زودى به فراموشى سپرده مى شود. قلم باعث جاودانگى خون شهيد مى شود و آن را در عرصه زمان و مکان ترویج کرده و از تحريف باز می دارد. لذا افضل است.
2. اسلحه شهيد با جسم دشمن سر و كار دارد و آن را از بين مى برد، امّا قلم دانشمند با روح دشمن مبارزه مى كند. و همانگونه كه روح افضل از جسم است، آنچه با روح سر و كار دارد، نيز برتر از چيزى است كه با جسم سر و كار دارد.
گاه يك قطره مركّب عالم كه سطرى بنگارد از نظر هدايت و تحول جامعه به سوى سعادت، اثرش بيشتر از خونهاى شهداى در راه خداست. گاه يك يا چند قطره مركب عالم جملهاى بر روى كاغذى شده و دست استعمارى را كوتاه مى كند، و او را به عقبنشينى وامى دارد؛ چنانكه فتواى معروف مرحوم شيرازى در رابطه با تحريم تنباكو چنين كرد، با اينكه شايد بيش از چند كلمه نبود. يا پيامهاى رهبر كبير انقلاب امام خمينى (رحمه الله) چنان كرد كه شايد خون شهدا به تنهائى نمى كرد، كار شهيد باارزش است ولى كار عالم باارزشتر.
3. قلم تكيه بر منطق دارد و شمشير تكيه بر زور. هرچند توسّل به زور در مقابل زورمندان بى منطق كه جز زبان زور نمى فهمند، لازم و ضرورى است. امّا به هر حال رجحان منطق بر زور - هر چند بجا باشد - امرى بديهى است.
4. خون شهيد در منطقه خاصّ و مكان محدودى اثرگذار است، امّا شعاع قلم محدود نيست و مكان و زمان نمى شناسد.
شهادت هميشه ميسر نيست، گاهى زمينه شهادت و جهاد در مقابل دشمن میسّر نمى باشد، شايد دهها سال طول بكشد و زمينه اى براى شهادت پيش نيايد، خصوصاً بعد از زمان معصومين عليهم السلام.
شهادت و شهيد و جهاد نظامى مقعطى است، ولى جهاد با قلم اين اسلحه كوچك قدرتمند هميشه هست، هر زمان هر روز و هر شب مى توان با آن وارد جنگ شد، و در اعتلاى حق نسبت به هر حادثه اى كوشيد.
بنابراين شهادت در زمینه و اثر گذاری محدود به زمان و مکان است؛ اما جهاد رسانه ای و علمی با قلم همه زمانی و همه مکانی است.
راستى اگر تمام آنچه در مقام علم و دانش و اهميّت قلم توسّط دانشمندان و شخصيّت هاى مختلف گفته شده را يك طرف، و روايت مذكور را در سوى ديگر بنهيم، بى شك حديث مذكور بر همه آنها ترجيح دارد، چراكه جايگاه ويژه قلم و دانش را به شايستگى ترسيم كرده است.[24]
منابع:
- اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (شرح خطبه متقين)
- تفسير نمونه
- پيام قرآن
- سوگندهاى پر بار قرآن
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.