پاسخ اجمالی:
درمان اين بيمارى اخلاقى مانند درمان صفات رذيله ديگر است كه بر دو اساس استوار مى باشد: 1. راه های علمى 2. راه های عملى.
در بخش «درمان های علمى»، شخص حسود بايد روى دو چيز مطالعه و دقّت كند. يكى پيامدها و آثار ويرانگر حسد از نظر روح و جسم و ديگر ريشه ها و انگيزه هاى پيدايش حسد. از سوى ديگر، شخص حسود باید در باره انگيزه هاى حسد بيانديشد و ريشه هاى آن را يكى پس از ديگرى قطع نمايد.
امّا از نظر «عملى» حسود به جاى اينكه براى در هم شكستن اعتبار و شخصيّت فردى كه مورد حسدش قرار گرفته، به تقويت موقعيّت خود بپردازد، به جاى غيبت و مذمّتش او را به خاطر صفات خويش مدح و ستايش كند و به جاى تلاش در تخريب زندگى مادّى او، خود را آماده اعانت و همكارى با او نمايد و ... .
پاسخ تفصیلی:
حسد از بيمارى هاى خطرناك اخلاقى است، كه اگر انسان به درمان آن نپردازد، دين و دنياى او را تباه مى كند. درمان اين بيمارى اخلاقى مانند درمان صفات رذيله ديگر است كه بر دو اساس استوار مى باشد: 1. راه های علمى 2. راه های عملى.
در بخش «درمان های علمى»، شخص حسود بايد روى دو چيز مطالعه و دقّت كند. يكى پيامدها و آثار ويرانگر حسد از نظر روح و جسم و ديگر ريشه ها و انگيزه هاى پيدايش حسد. همان گونه كه شخص معتاد بايد سرانجام كارِ معتادان را بررسى كند و ببيند آنها چگونه سلامت و تندرستى خود را از دست داده و زن و فرزند و حيثيّت اجتماعى آنها بر باد مى رود و با دردناك ترين وضعى در جوانى جان مى سپارند و نه تنها كسى از مرگ آنها ناراحت نمى شود، بلكه مرگ او را سعادتى براى خانواده و فاميل و دوستانش مى شمرند. همين طور «حسود» بايد بيانديشد كه اين بيمارى اخلاقى به زودى جسم او را بيمار مى كند و مانند خوره روح او را مى پوساند و مى خورد و از بين مى برد. همچنين خواب و آرامش را از او سلب مى كند و هاله اى از غم و اندوه هميشه اطراف قلب او را گرفته است و از آن بدتر اينكه مطرود درگاه خدا مى شود و نهایتا نمى تواند به مقصود خود يعنى زوال نعمت مَحسُود برسد. بى شك مرور بر اين آثار و پيامدها، تأثير بسيار مثبتى در درمان اين بيمارى اخلاقى دارد.
از سوى ديگر، شخص حسود باید در باره انگيزه هاى حسد بيانديشد و ريشه هاى آن را يكى پس از ديگرى قطع نمايد. اگر دوستان ناباب و وسوسه هاى آنها، او را به اين وادى كشانده است، با آنها قطع رابطه كند. هرگاه تنگ نظرى و بُخل، سرچشمه اين رذيله اخلاقى شده، به مداواى آنها برخيزد. اگر ضعف ايمان، او را در اين گرداب پرتاب كرده است، به تقويت مبانى ايمان و توحيد بپردازد. هرگاه ناآگاهى از استعدادهاى خويش و ظرفيّت هايى كه براى ترقّى و پيشرفت در وجود اوست، او را گرفتار عقده حقّارت و به دنبال آن حسد نموده است، به درمان آن روی آورد و در سايه توكّل به خدا و اعتماد به نفس، عقده حقّارت را بگشايد و رذيله حسد را از خود دور سازد.
چه بهتر اينكه «حسود» عصاره و خلاصه اى از اين امور را در صفحه يا صفحاتى بنويسد و هرچند روز يك بار بر آن مرور كند و حتّى با صداى بلند آن را براى خودش در تنهايى جمله جمله بخواند و پيرامون آن بيانديشد. بى شك هر حسودى اين برنامه را به طور جدّى دنبال كند، در مدّت كوتاهى نتيجه خواهد گرفت و روح و جسم خود را تدريجاً از شرّ حسد رهايى مى بخشد و افق هاى روشنى از سلامت و سعادت در برابر او نمايان مى گردد. مخصوصاً «حسود» بايد روى اين نكته كاملًا فكر كند كه اگر وقت و نيرويى را كه او براى زوال نعمت از مَحسُود به كار مى برد صرف پيشرفت خودش كند، چه بسا از او جلو بيافتد. به تعبير ديگر بايد انگيزه هاى حسد را به انگيزه هاى غِبطه تبديل كند و نيروهاى ويرانگر را به نيروهاى سازنده مبدّل سازد.
امّا از نظر «عملى» مى دانيم که تكرار يك عمل تدريجا تبديل به يك عادت مى شود و ادامه عادت تبديل به ملكه و صفت درونى مى گردد. اگر حسود به جاى اينكه براى در هم شكستن اعتبار و شخصيّت فردى كه مورد حسدش قرار گرفته، به تقويت موقعيّت خود بپردازد، به جاى غيبت و مذمّتش او را به خاطر صفات خويش مدح و ستايش كند و به جاى تلاش در تخريب زندگى مادّى او، خود را آماده اعانت و همكارى با او نمايد. تا مى تواند از او سخن بگويد. تا ممكن است نسبت به او محبّت كند. تا آنجا كه در اختيار اوست خير و سعادت او را بطلبد و به ديگران نيز همين امور را توصيه كند. به يقين تكرار اين كارها تدريجاً آثار رذيله حسد را از روح او می شويد و نقطه مقابل آن كه «نصح» و «خيرخواهى» است با يك دنيا نور و صفا و روحانيت، جانشين آن مى گردد.
علماى اخلاق به افراد ترسو براى از ميان بردن اين رذيله اخلاقى توصيه مى كنند كه در ميدان هايى كه ورود در آن شجاعت فراوان مى خواهد، گام بگذارند و اين كار را بر خود تحميل كنند، تا تدريجاً ترس آنها بريزد و شجاعت به صورت عادت و حالت در آيد و سپس ملكه گردد. همين گونه حسود بايد با استفاده از ضدّ آن به درمان پردازد كه درمان هر بيمارى دارويى است كه از ضدّ آن تشكيل يافته است. در حديثی از امام صادق علیه السّلام آمده است كه: «انَّ الْمُؤْمِنَ لَا يَسْتَعْمِلُ حَسَدَهُ؛[1] مؤمن حسد خود را به كار نمى گيرد».
از جمله امورى كه در درمان حسد بسيار مؤثّر است راضى به رضاى حقّ بودن و تسليم در برابر اراده او شدن و قانع به زندگى خويش گشتن است. در حديثى از اميرمؤمنان علیه السّلام مى خوانيم: «مَنْ رَضِيَ بِحَالِه،ِ لَمْ يَعْتَوِرْهُ الْحَسَدُ؛[2] كسى كه به آنچه دارد راضى باشد، حسد دامان او را نمى گيرد».[3]
منبع: اخلاق در قرآن
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.