بررسی تطبیقی پیرامون «اسكندر مقدونى» و «ذوالقرنین»

آيا می‌توان گفت «ذوالقرنین» همان «اسكندر مقدونى» است؟

به اعتقاد برخی مفسران و مورّخان، «ذوالقرنین» همان «اسكندر مقدونی» است؛ چراکه در میان حكمرانان جهان، بر اساس آنچه تاریخ به ثبت رسانده، كسى با این خصوصیات به جز اسكندر یونانى یافت نمى شود. برخی نیز معتقدند که دو اسكندر وجود داشته است: یكى رومى و دیگرى یونانى مقدونى؛ و از قتاده روایتى آورده اند كه اسكندر همان ذو‌القرنین است و پدرش نخستین قیصر رم و از فرزندان سام، پسر نوح بوده است. اما ذو‌القرنین دوم، اسكندر، پسر فیلیپس و از نسل اسحاق مى‌باشد.
برخی هم هردو نظر را باطل می‌دانند و می گویند: اسكندر مقدونى فردى خودكامه بوده و زندگى كوتاهش را در غرور و سرمستى گذرانیده؛ به طوری که ناز و نعمت و قدرت، او را از خود بى خود كرده و راه برترى جویى، فسادكارى و ویرانگرى را در زمین پیش گرفت و كوشید تمدنها، فرهنگها و پایه‌هاى مذاهب را نابود كند. او در خودستایى به مرتبه‌اى رسید كه ادعا كرد فرزند «جوبه» خداست و مردم را به پرستش خود فراخواند.

بررسی تطبيقی پیرامون «ذوالقرنین» و «كورش»

آيا بر اساس شواهد و گزارش‌های تاریخی می‌توان گفت: «ذوالقرنین» همان «كورش» است؟

برخى  بین «ذو‌القرنين» كه در قرآن از او به شايستگى ياد شده، با «كورش كبير» فرمانرواى ايران فرق قائل شده‌اند؛ چراکه قرآن ویژگی ذوالقرنین را مبارزه با شرك و بت‌پرستی و ساختن سدّ در برابر دشمنان معرفی می‌کند؛ لکن سيره سياسى كورش مدارا با پيروان اديان گوناگون و حتّى بت پرستان بوده است. ضمن اینکه در تاریخ سدی به نام کورش ثبت نشده است. لکن مولف محترم بر این عقیده است که ذوالقرنین همان کورش است. ایشان می گوید: «ما در برابر آيات كريمه‌اى از قرآن قرار داريم كه درباره شخصيت تاريخى و بزرگ سخن می‌گوید و پس از جست و جو در تاريخ، چنين شخصيتى را كه آيه بر آن تطبيق كند، نمى‌يابيم مگر كورش كبير كه ويژگی‌هاى ذو‌القرنين، بيشتر بر او قابل انطباق است. پس چه بسا او همان ذو‌القرنين باشد و البته خداوند بر حقيقت امر آگاه‌تر است».

هویت «ذوالقرنین»

«ذوالقرنین» که در قرآن به آن اشاره شده کیست؟

در اين كه «ذوالقرنين» چه کسی بوده، در ميان مفسران اختلاف است؛ برخي او را اسكندر مقدونى دانسته، و بعضي او را از پادشاهان يمن مي دانند، اما نظريه سوم، ذوالقرنين را كوروش كبير معرفی می کند. دو نظريه اول، هيچ مدرك تاريخى ندارد ولی از آنجا که قرآن ذوالقرنين را داراى صفات ممتازى از جمله خداباوری و امداد و یاری توسط خداوند و ... مي داند نظریه سوم قابل قبول به نظر می رسد.

قرآن و تفسیر نمونه
مفاتیح نوین
نهج البلاغه
پاسخگویی آنلاین به مسائل شرعی و اعتقادی
آیین رحمت، معارف اسلامی و پاسخ به شبهات اعتقادی
احکام شرعی و مسائل فقهی
کتابخانه مکارم الآثار
خبرگزاری رسمی دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی
مدرس، دروس خارج فقه و اصول و اخلاق و تفسیر
تصاویر
ویدئوها و محتوای بصری
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی مدظله العالی
انتشارات امام علی علیه السلام
زائرسرای امام باقر و امام صادق علیه السلام مشهد مقدس
کودک و نوجوان
آثارخانه فقاهت

قالَ رسولُ اللّه صلّى اللّه عليه و آله :

يا فاطِمَةُ! کُلُّ عَيْنٍ باکِيَهٌ يَوْمَ الْقيامَةِ اِلاّ عَيْنٌ بَکَتْ عَلى مُصابِ الْحُسَينِ فَاِنِّها ضاحِکَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ بِنَعيمِ الْجَنّةِ.

فاطمه جان !روز قيامت هر چشمى گريان است ؛ مگر چشمى که در مصيبت و عزاى حسين گريسته باشد، که آن چشم در قيامت خندان است و به نعمتهاى بهشتى مژده داده مى شود.

بحارالانوار، ج 44، ص 293