پاسخ اجمالی:
ابو جعفر نقیب می گوید: مردمِ آن روز، دارای اندیشه های مختلف بودند، برخی دشمن علی (ع) بودند، که برکناری علی (ع) مایه روشنی چشمشان بود. گروهی دیگر که مومن تر بودند، وقتی دیدند بزرگان اصحاب خلافت را از علی (ع) باز داشتند، گمان کردند این حرکت آنان به خاطر دستور خاصّی از جانب پیامبر (ص) بوده ... وگروه اکثریت که توده مردم بودند، معمولا رأی ثابتی از خود ندارند، ... از این رو دستورات صریح پیامبر (ص) در مورد خلافت علی (ع) پایمال گردید... .
پاسخ تفصیلی:
شاید برخی در مقابل حادثه عظیم و غیر قابل انکار غدیر اینگونه شبهه کنند که: اگر این روایت از پیامبر صلّى الله عليه و آله صادر شده و در میان اصحاب شهرت یافته بود، در این صورت با علی عليه السلام در مسئله امامت و جایگزینی از پیامبر صلّى الله عليه و آله اختلافی صورت نمی گرفت.
ابن ابی الحدید با ابو جعفر نقیب، گفتگویی در این رابطه دارد، که ما بخشی از آن را در این جا می آوریم:
وی می گوید: احادیث غدیر خم را نزد ابو جعفر نقیب، یحیی بن محمّد بن ابی زید خواندم، و گفتم این اخبار با صراحت خلافت علی عليه السلام را بیان می کند، در عین حال بعید می دانم که اصحاب رسول خدا صلّى الله عليه و آله دستور او را در مورد شخص خاص انکار نمایند، و رّد کنند!
ابو جعفر در پاسخ گفت : علت اینکه مردم در برابر کتمان این واقعه سکوت اختیار کردند، این بود که مردمِ آن روز، دارای اندیشه های مختلف بودند، برخی از آنان دشمنان علی عليه السلام و رقبای او به شمار می آمدند، برای این گروه منصرف شدن خلافت از علی عليه السلام مایه روشنی چشم بود، و گروهی دیگر که دارای ایمانی بهتر بودند، وقتی دیدند بزرگان اصحاب خلافت را از علی عليه السلام باز داشتند، گمان کردند این حرکت آنان به خاطر دستور خاصّی از جانب پیامبر صلّى الله عليه و آله بوده که آنان از این دستور اطلاعی نداشتند، و این دستور پنهانی، سفارشهای پیشین را درمورد خلافت امیرالمؤمنین نسخ نموده است، به خصوص اینکه ابوبکر روایتی نقل نمود که پیامبر صلّى الله عليه و آله فرمود: «اَلاَئَُِمَّۀُ مِن قُرَیشٍ».(1) بسیاری از مردم با شنیدن این روایت گمان کردند، این دستور کلی، دستور خاص نسبت به امیرالمؤمنین عليه السلام را نسخ نموده، و با پخش این خبر چنین وانمود کردند، که آنان در انتخاب امام از قریش آزاد هستند، و این امام از هر قبیله ای که باشد، می تواند امام مردم باشد، و فقط باید از قریش باشد.
و آنچه باعث تأکید این مطلب گردید، روایتی بود که از پیامبر صلّى الله عليه و آله نقل نمودند: «که هر چه را مسلمین نیکو پنداشتند، خداوند نیز آن را نیکو می داند» و اینکه پیامبر صلّى الله عليه و آله گفته است: « از خداوند در خواست نمودم که امت مرا در گمراهی جمع ننماید، و خداوند این درخواست مرا پذیرفت». بنابراین نسبت به کسانی که بیعت را استوار کردند، حُسن ظن پیدا نمودند.
و نیز مردم می پنداشتند، اینان به اهداف پیامبر صلّى الله عليه و آله بیش از خود آنها آشنا هستند، و به همین دلیل در مقابل کنار زدن علی عليه السلام از خلافت مقاومتی از خود نشان ندادند.
و گروهی دیگر که در همه جا اکثریت را تشکیل می دهند، (توده مردم) رأی ثابتی از خود ندارند، باد هر طرف بوزد به آن سوی متمایل می شوند، اینان پیرو و مقلِّد هستند، و همیشه تابع قدرت حاکم هستند، حتی اگر نماز واجب را از برنامه روزانه حذف کنند، آنان نیز آن را ترک می کنند، و از این رو دستورات صریح پیامبر صلّى الله عليه و آله در مورد خلافت علی عليه السلام پایمال گردید، و انکار شد، و بیعت با ابوبکر قوت گرفت، و اشتغال بنی هاشم، به تجهیز جنازه پیامبر اکرم صلّى الله عليه و آله مجال را برای فعالیت مخالفین باز گذارد.(2)
و نیز آنچه زمینه را مساعد نمود، عدم حضور بزرگان مهاجر در سقیفه بنی ساعده بود؛ چنانچه طبری در تاریخ خود می گوید: عمر گفت: علی عليه السلام و زبیر و کسانی که همراه او بودند، در خانه فاطمه علیها السلام بودند، و در امر بیعت با ما همراهی نکردند(3).(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.