ویژگیهای «مدیریت اسلامی»؛ ریشهها. الگوها. انگیزهها
حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ نشریه مدیریت دولتی، پاییز 1371، شماره 18.
ویژگیهای «مدیریت اسلامی»؛ ریشهها. الگوها. انگیزهها
با توجه به گسترش رو به رشدی که «اسلام» در جهان امروز دارد، و مخصوصاً پیروزی اخير مسلمانان الجزایر که مقدمهای بر موج اسلامخواهی در سراسر شمال آفریقا محسوب می شود؛ و با توجه به اینکه متفکران غربی با صراحت می گویند: «اگر الجزایریها در نخستین رأی گیری آزاد تاریخ سیاسی خود اسلام را برگزیدند، دلیلی ندارد که دیگر کشورهای اسلامی به هنگام رأی گیری آزاد، انتخابی غیر از انتخاب مردم الجزایر داشته باشند»؛ و بالاخره با توجه به اینکه اسلام به عنوان یک دکترین در متن زندگی اجتماعی و سیاسی مسلمانان روز به روز حضور بیشتری پیدا می کند و کانون انقلاب اسلامی یعنی ایران شاهد این مدعاست؛ آری با توجه به این امور، همه انتظار دارند که اسلام برنامههای مدیریت خود را در بخشهای مختلف زندگی روشن سازد و پایههایی را که بر آن استوار است، نشان دهد؛ زیرا بعد از هر انقلاب، سخن از اداره شئون سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی به میان می آید.
خوشبختانه آشنایان به اسلام، مخصوصاً آشنایان به «قرآن» که قانون اساسی اسلام است، می دانند که خطوط اساسی مدیریت در این کتاب آسماني تعيين شده است، و با تحلیل هرچه بیشتر روی این خطوط می توان اصول مدیریت اسلامی را تنظیم کرد. البته نباید انتظار داشت که تمام این اصول در نوشتار کوتاهی مانند این نوشتار تعیین گردد، ولى مسلماً می توان نورافکن اندیشه را روی بخشهایی از این بنای بزرگ تنظیم کرد و قسمتهایی را روشن ساخت؛ هرچند متأسفانه حجابهای تبليغاتی کسانی که پیشرفت اسلام را در جهان امروز مخالف خود می بینند، اجازه نداده است که تاکنون این مباحث برای علاقهمندان روشن گردد. به هر حال بخشهایی را که در این مقاله دنبال می کنیم سه بخش زیر است:
1. پایههای مدیریت اسلامی و سرچشمه مشروعیت آن.
2. الگوهای مدیریت در اسلام.
3. مسئله «انگیزه» در مدیریت اسلامی.
بخش اول: ریشههای مدیریت اسلامی
در بخش اول، قبل از هر چیز باید به جهان بینی اسلام باز گردیم و ریشهها را در آنجا جستجو کنیم. این جهان بینی به ما می گوید: اساس هرچیز «توحيد» و یگانگی است؛ به گونهای که تمام اسلام را می توان در حقیقت توحید و نفی دوگانگی و چندگانگی خلاصه کرد، بر همین اساس، قرآن مجید در آیات بسیار زیادی بر یگانگی «الله» تأكيد می کند. نه فقط ذات خداوند یکی است؛ یعنی هیچ گونه شبیه و مانند ندارد، بلكه ذات او دارای أجزاء ترکیبی (اعم از تركيب خارجی یا ترکیب ذهنی) نیز نمی باشد و صفات او مانند علم و قدرت و دیگر صفات در آنجا عين ذات خدا و عین یکدیگرند. به تعبیر دیگر تمام ذات او قدرت، و تمام آن علم است، و قدرت و علم او نیز یکی است که تحلیل این مسئله خود شرح فلسفی ویژهای را می طلبد که از بحث فعلی ما خارج است.
بر اساس اصل «توحيد» مجموعه جهان هستی یک واحد بیش نیست که از سوی خدای واحد به وجود آمده، و هر حرکت و تدبیری در این جهان است به او بازمی گردد، و این را «توحید افعالی» می نامند؛ یعنی سرچشمه تمام تحولات جهان ذات پاک خداست. قانون واحدی بر این نظام واحد حاکم است، و سنتهای الهی تمام جهان را در برگرفته است.
در اینجا مسئله «ربوبیت» يعني تدبیر حاکم بر جهان مطرح می شود؛ و مفهومش این است که تمام عالم هستی تحت مدیریت واحدی قرار دارد، و این مدیر «الله» است. ما مسلمانان در شبانه روز ده بار در نمازهای روزانه خود این جمله را تکرار می کنیم «الحمد لله رب العالمین» یعنی «تمام ستایشها، ویژه خداوندی است که «ربّ» جهانیان است». واژه «ربّ» در اصل به معنی سرپرست، اصلاح کننده، مدیر و مدبّر چیزی است، و از ریشه تربيت به معنی «پرورش چیزی، مرحله به مرحله تا به حد کمال برسد»، گرفته شده است.(1)
آری ما همه روزه ده بار اعتراف می کنیم که خداوند مدیر و مدبر تمام عالم هستی است. همین مسئله در بحث خداشناسی راهنمای اصلی ماست، یعنی ازمدیریت حسابشده و نظم خاصی که بر پدیدههای عالم حکمفرماست، و دقت و ظرافتی که در قوانین آن مشاهده می کنیم، پی به آن مبداء بزرگ علم و قدرت می بریم. این موضوع در آیات قرآن بازتاب گسترده وجالبی دارد؛ و برای تعلیم دروس خداشناسی دست انسانها را می گیرد و در آسمان و زمین و دورن و برون موجودات جهان، سير می دهد تا آثار مدیریت او را ببینند و به او ایمان بیاورند (شرح این مسئله باز از موضوع بحث ما خارج است).
آنچه لازم است در اینجا به آن اشاره کنم این است که بر پایه این تفكر، تمام مديريتها به مدیریت او باز می گردد، و شاخههایی از آن اصل پربار محسوب میشود، همانگونه که تمام مالكيتها از او سرچشمه می گیرد، و مالک تمام عالم هستی اوست و به ما آزادی، اراده، لياقت، مالكيت و مدیریت در محیط زندگی خودمان بخشیده است. او ما را به عنوان نماینده خود (خليفة الله) در زمین برگزیده و شایستگیهای لازم را برای این نمایندگی به ما داده است.
بخش دوم: الگوهای مدیریت اسلامی
این بخش دقیقا نتیجه بخش اول است؛ از یک سو سایه توحید الهی در جامعه انسانیت افتاده، و همه را -از هر زبان و نژاد- در یک مجموعه قرار داده، و اصولا جامعه انسانيت جدا از مجموعه عالم هستی نیست، بلکه جزئی از آن عالم بزرگ و عضوى از این پیکر عظیم است. از سویی دیگر در جهان بینی اسلامی، انسان دنیای کوچکی است که تمام عالم بزرگ را در خود خلاصه کرده و جای داده؛ چنان که در بیان پیشوای بزرگ ما علی(علیه السلام) آمده است: «تَزعُم أنّكَ جِرْمٌ صغيرو فيكَ انطَوَى العالَم الأكبرُ»؛ (تو گمان می کنی موجود کوچکی هستی؟! در حالی که عالم بزرگ در تو خلاصه شده است)! بر این اساس تمام اصولی که در مدیریت عالم بزرگ و در مدیریت جسم و جان یک انسان حاكم است، بر جوامع انسانی حکمفرما می باشد.
این مسئله می تواند الهام بخش مسائل زیادی گردد و برای یافتن اصول مدیریت اجتماعی وسياسی و اقتصادی وغیر آن، ما را به دنبال جستجوى اصول مدیریت الله در عالم هستی می فرستد. به عنوان نمونه و مثال امور زیر را می توان ذکر کرد:
1. مدیریت خداوند در جهان هستی بر پایه رحمت عام و خاص اوست؛ چنان که در همان سوره «حمد» که همه روزه در نمازها می خوانیم بعد از توصيف خداوند به «ربّ العالمین» او را به «رحمان» و «رحيم» توصيف می کنیم؛ یعنی عالم هستی صحنه این دو صفت الهی «بخشندگی و مهربانی» است. مدیریت ما نیز در تمام زمینهها باید بر اساس رحمت عام (محبت نسبت به دوست و دشمن) و رحمت خاص (محبتِ ویژه نسبت به دوستان لايق و شایسته) استوار باشد. بنابراین آنچه مدیران را با کارکنان یک مجموعه پیوند می دهد، همان پیوند دوستی، صفا و صمیمیت و محبت است که یک مجموعه را با قدرت تمام به پیش می برد.
2. مسئله رحمت عام و خاص خداوند هرگز به معني عدم رسیدگی به تخلفات متخلفان نيست؛ همانگونه که توصيف به «مالک يوم الدین»؛ (او صاحب روز جزاست) بعد از توصیف به رحمت در همان سوره حمد که در نمازها می خوانیم، گواه این مدعی است. واکنشهای نا مطلوبی که از سوی علل و اسباب جهان به هنگام بی اعتنایی نسبت به آنها، دامان ما را می گیرد، نوعی مجازات الهی در عالم آفرینش است! في المثل بیماری که از مراقبتِ ویژه و پرهيزِ لازم، سرباز می زند و بیماریش شدیدتر می شود به طور خودکار محاکمه و جريمه می شود. همين أمر در مورد تمام مشکلاتی که دامان ما را می گیرد، صادق است، و در الگوهای مدیریت اجتماعي ما نیز می تواند به صورت یک قانون حاکم باشد.
3. قلب ما را خداوند برای اداره این بدن از نظر تغذیه آفریده است؛ با اینکه شبکه خونرسانی بدن چنان است که ده میلیون میلیارد سلولهای بدن را به آسانی تغذیه می کند؛ اما قلب تنها با دو، سه شاهرگ سرو کار دارد و به آنها در کار خود اعتماد می کند و هرگز با تمام مویرگها ارتباط مستقيم ندارد! این الگو به ما می گويد مدیریت صحیح تنها در پر تو ارتباط مستقیم با معاونان محدود مورد اعتماد است، و اگر مدیری بخواهد ارتباط مستقیم خود را با تمام نفرات بر قرار سازد، راه خطا پیموده و درست مثل آن است که تمام مویرگهای بدن، مستقيما به قلب ارتباط داشته باشند. این اصل در مورد مدیریت مغز و سلسله اعصاب نیز کاملاًصادق است.
4. در تكوین نطفه انسان و تمام جانداران و بذر گیاهان، نقطه شروع بسیار کوچک است اما هدف در یک مرحله بسیار بالا، با اینکه قدرت خداوند برترین قدرتهاست. این الهامی است به همه مدیران که نقطههای شروع را کوچک بگیرند و با گسترش آن به اهداف بسیار بالا برسند. مسئله آفرینش عالم هستی در چندین روز(چندین دوران عظیم که هر یک میليونها یا میلیاردها سال طول کشیده) نیز تأکید دیگری بر این موضوع است.
5. در مدیریت الهی اصل، ساخته شدن انسانها می باشد و هرگونه دگرگونی را با دگرگونی انسان مرتبط می سازد؛ آیات كتاب آسمانی ما قرآن، شاهد زنده ای بر این مدعاست «إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ»؛ (خداوند سرنوشت هیچ ملتی را تغییر نمی دهد مگر اینکه آنها خودشان بخواهند). در مدیریت جوامع انسانی نیز مسئله اصلی ساخته شدن انسانها می باشد و آنها که تکیه اصلی را بر ابزار می کنند، راه خطا می پیمایند. همانگونه که با چشم دیدیم ابرقدرتهایی که پایه تاریخ انسانی را در ایدئولوژی خود بر تحول قرار دادند و انسان را مقهور آن شناختند، گرفتار عواقب دردناک سوء مديريت ناشی از این تفکر گشتند و سرانجام رستاخیز و مجازات خود را در این جهان دیدند.
6. مسئله سازماندهی و هماهنگی را که در مدیریت نقش بسیار مهمی ایفا می کند می توان در جهان طبیعت و عالم خلقت به عالی ترین وجهی مشاهده کرد و از آن الهام گرفت. فی المثل در برابر یک حادثه ناگهانی و فوق العاده که برای یک انسان پیش می آید، در یک لحظه تمام نیروهای جسمی و روحی او با هماهنگی خاصی بسیج می شوند، مغز بروز حادثه را درک می کند، یک فرمان از طريق أعصاب صادر می شود، و مقارن آن ضربان قلب به سرعت بالا می رود، تا خون را هرچه بیشتر به مغز وعضلات برای انجام دادن کارهای بیشتر برساند. تنفس سرعت می گیرد تا خود را با سرعتِ کار قلب هماهنگ سازد. هوشیاری بیشتر می شود، چشم تیز بین تر، و گوش شنواتر می شود، معده کارخود را موقتاً تعطیل می کند، و احساس تشنگی وگرسنگی که یک عامل بازدارنده است، ناگهان ازبین می رود و جالب اینکه تمام اینها به صورت خودکار انجام می گیرد یعنی این وظیفه بر عهده بخش ناآگاه اعصاب گذارده شده نه بخش آگاه. سازماندهی و هماهنگی در مدیریت نیز باید چنان در عمق تشكيلات نفوذ کند که به صورت خودکار در برابر حوادث عمل نماید، در غير این صورت فرصتهایی که هر لحظه آن سرنوشت ساز است، ممکن است از دست برود.
7. در جهان طبیعت مجموعهها به گونهای عمل می کنند که زوائد و فضولات خود را با یک «گردش دایره ای» تبدیل به «عناصر فعال» می سازد، مثلا باران می بارد، آبها جاری می شود و انسانها، حیوانات و گیاهان را سیراب می کند، فاضلاب آن در زمین فرو می رود و چنان تصفيه می شود که همان صورت نخستین را باز می یابد. درختان از زمین کمک می گیرند، حیوانات از این درختان بهره می برند و سپس برگهای خشک درختان و فضولات حيوانات، روی زمین می ریزد و تبدیل به مواد غذایی زمین می شود و بار دیگر وارد این مدار می گردد. مدیریتهای صنعتی باید با الهام از این الگوهای طبیعی چنان کار کنند که تمام فضولات و زبالههای خود را بسازند و وارد مدار کنند، در غيراین صورت، کمبودی در آنها وجود دارد.
بدیهی است که کاری که در طبیعت در مورد آب یا مواد غذایی زمین، صورت می گیرد، اگر ميليونها سال به طول انجامد، کمترین تخریبی در محیط زیست دیده نمی شود و همه سرمایههای حياتی سالم می ماند؛ ولی می بینیم که مدیریتِ ناقص صنعتی امروز بشر، که نتوانسته از آن درس بزرگ طبیعی الهام گیرد، روز به روز محیط زیست را ویران تر و آینده بشریت را تاریک تر می سازد؛ زیرا عمر آن محدود، و بازدهی آن کوتاه است. اینها الهاماتی است که ما می توانیم در ابعاد مختلف مسئله «مدیریت» از طبیعت و جهان خلقت که برطبق مدیريت مبداء علم و قدرت عالم آفرینش اداره می شود، بگیریم؛ و این یکی از ویژگیهای مدیریت اسلامی است که مدیران را به درس خواندن در دانشگاه طبیعت می فرستد.
بخش سوم: انگیزههای مدیریت اسلامی
در مورد «انگیزه» یا «انگیزهها» در مدیريت اسلامی، بحث فراوان است. اصولاً مسئله ایجاد انگیزه در مدیریتها از سنگین ترین و ظریف ترین وظایف مدیر است؛ چرا که برنامه ریزیها، تصمیم گیریها، سازماندهیها، و هماهنگ ساختن نیروها، همه یک طرف، و ایجاد انگیزه یک طرف است. این بخش در واقع نیروی محرک و موتور دستگاه مدیریت را تشکيل می دهد، و پیروزی مدیران در اهداف خود تا حد زیادی به موفقيت آنها در ایجاد انگیزه بستگی دارد.
از طرفی می دانیم انگیزه را می توان عمدتا به سه نوع تقسیم کرد:
قسم اول: انگیزههای «پنداری»
درست مانند آنچه «ماركسیستها» در مورد مكتب خود داشتند که مجموعهای از پندارها و خيالات و شعارهای بی محتوا را برای پیشرفت اهداف خود برگزیده بودند. و از آنجا که نارسایی این انگیزهها در عمل به زودی نمایان شد، ناچار پناه به دیکتاتوری نظامی بسیار مخوفی همچون دیکتاتوری «استالین» بردند، و چون این دیکتاتوریها با هیچگونه از موازین مدیریت سازگار نیست، در مدت کوتاهي ضعف خود را نشان داد، و جامعهای با آن عظمت و قدرت را مبدل به یکی از درمانده ترین و نابسامان ترین جوامع ساخت.
قسم دوم: انگیزههای «مادی»
این انگیزه از یک واقعیت عینی مایه می گیرد، هرچند کاربرد محدودی دارد؛ چرا که اهداف مادی، هرگز نمی تواند انسان را به «تلاشهای طاقت فرسا» و «فداکاریهای بزرگ» که برای پیشبرد اهداف مهم لازم است، وادار کند. بنابراین مهمترین و نیرومندترین انگیزهها، «انگیزههای معنوی» {قسم سوم} است؛ خواه در شکل ارزشهای والای انسانی و مردمی باشد یا انگیزههای الهی که پشتوانه آن عشق به الله و سعادت جاویدان و آرامش عميق روح و وجدان است.
قسم سوم: انگیزههای «معنوی»
در مدیریت اسلامی از این عامل، بهره فراوان گرفته می شود و از این نظر، دست مدیران در محیطهایی که از تعلیمات اسلامی برخوردارند، کاملاً باز است. و به تعبیر دیگر در آنجا که مدیریت به سبک غربی از کار بازمی ماند و فقدان انگیزه سبب رکود و درماندگی می شود و کار مدیر یا فرمانده را متوقف، یا با کمبود نتیجه رو به رو می سازد، مدیریت اسلامی می تواند با تمام توان و قدرت به میدان آید.
اصولا انگیزههایی کارساز است که دارای سه ویژگی زیر باشد:
1. «قدرت زیاد»؛ به گونهای که بتواند با مهم ترین موانع مبارزه کند و در برابر آنها بایستد.
2. «تداوم»؛ به صورتی که در درازمدت سستی نگیرد و در برابر مشکلات طولانی زانو نزند.
3. روح انسان را به هنگام کمبودها و ناكاميها سیراب کند و خلاء روانی را پر نماید و به فعالیت مجدد بازگرداند.
در غیر این صورت، مدیریت با مشكل مواجه خواهد شد، و تنها در شرایط خاصی به هدف خود نائل خواهد گشت، و درست به همین دليل است که ارتشهای بسیار مجهز و نیرومند غربی، از درگیر شدن در یک جنگ دراز مدت که سرانجامش شکست است پرهیز دارند؛ زیرا مدیریت این جنگها از یک انگیزه کوتاه مدت محدود برخوردار است، و على رغم آن همه تجهیزات عظیم، کاربرد آن بسیار ضعیف است، لذا اگر به طور ضربتی مسائل را حل نکنند شکستشان در برابر ملتهایی که با انگیزههای معنوی می جنگند، قطعی است.
در مدیریت اسلامی هرگز انگیزههای مادی نادیده گرفته نشده و نخواهد شد، ولی تکیه گاه اصلی، انگیزههای معنوی است و این از طریق آموزش مستمر عقیدتی و اخلاقی صورت می گیرد. جالب اینکه عقیده یک مسلمان بر این است که هرکاری که برای کمک به همنوع، مخصوصاً نسبت به محرومان و مستضعفان انجام شود، یک عبادت بزرگ است. حدیث معروف پیغمبر اسلام(صلی الله علیه واله وسلم) «خَيْرُ اَلنَّاسِ أَنْفَعُهُمْ لِلنَّاسِ»؛ (بهترین مردم کسی است که از همه برای مردم مفیدتر باشد) یک نمونه از این تعلیمات است.
مطابق این تعلیمات یک کارگر مسلمان در کارخانه و محیط کار، همان احساسی را دارد که در مسجد دارد، و یک کشاورز در مزرعه خود، همان احساسی را دارد که به هنگام نماز و نیایش دارد. او می گوید: لزومی ندارد که من از محصول این درخت یا تولیدات این کارخانه بهره مند گردم؛ دیگران کاشتند و ساختند و ما استفاده کردیم، ما هم می کاریم و می سازیم و آیندگان استفاده کنند؛ و این را درست یک عبادت به حساب می آورند. و نیز در تعلیمات اسلام طبق صریح آیات قرآن، این مطلب آمده است که جنگجویان اسلام نه تنها در برابر ضرباتی که در میدان نبرد بر دشمن وارد می کنند، و یا جراحاتی که از دشمن بر آنها می نشيند، پاداش الهی دارند؛ بلکه هر گامی به سوی میدان جهاد و به هنگام بازگشت از آن بر می دارند، از هر تپهای بالا می روند؛ از هر درّهای عبورمی کنند، هر تشنگی و گرسنگی که در این مسير (به هنگام رفتن و بازگشتن) به آنها می رسد، و هر هزینه ای، هرچند بسیار کوچک در این راه متحمل می شوند، همه در نامه اعمالشان ثبت می گردد و پاداش آن نزد خدا محفوظ است.(2)
یک سرباز، یک کارمند، یک کارگر و یا یک کشاورز مسلمان، خود را در همه حال در محضر خدا می بیند، خدایی که از درون و برون او آگاه است، و تمام اعمال و نیّات او را می داند.(3) او مخصوصاً با الهام از مسئله پاکی نيّت (همه کار برای خدا انجام دادن) از هرگونه تظاهر پرهیز دارد، و کوشش می کند ریشههای کار او صحيح و اسلوب آن محکم باشد. از نظر او، پاداشهایی که از سوی خدا به افراد با ایمان در برابر انجام دادن وظایف مهم اجتماعی داده می شود، دامنه وسیعی دارد؛ پیروزی در این جهان از طریق امدادها و کمکهای الهی، و آرامش روح و جان، به خاطر احساس خشنودی خداوند وعنایات خاص او نسبت به چنین انسان وظیفه شناس، پاداشهایی در جهان دیگر -که آنها نیز جنبه مادی و معنوی هر دو دارد و شرح آنها ازموضوع این بحث خارج است- آیات قرآن تعبيرات بسیار زیبایی در هر سه زمینه دارد.(4)
ممكن است کسانی این مسائل را یک سلسله امور ذهنی و دور از واقعیت عینی تصور کنند؛ ولی با توجه به نمونههای عینی این انگیزهها در طول تاریخ اسلام، مخصوصا در عصر قیام پیغمبر اسلام(صلی الله علیه واله وسلم) و همچنین در عصر ما -در انقلاب اسلامی مردم ایران- و سایر نقاط جهان، مخصوصا در طول جنگ هشت ساله ای که تمام قدرتهای بزرگِ جهان به یاری دشمنان انقلاب برخاسته بودند، نشان می دهد که اینها واقعیت های عينی است با کاربرد عظیم و وسيع.
پیشنهاد برای مطالعه: هدفهای کلی «حکومت علوی»
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.