پاسخ اجمالی:
اخلاق نه انسان را محدود مى كند و نه مانع پرورش انسانها است و نه غرائز خداداد را سركوب مى نمايد. بلكه كار اخلاق بهره گيرى از آزادى انسان در مسير سعادت و رهبرى غرائز براى رسيدن به كمال مطلوب است. با توجّه به اين تفسير صحیح از آزادی، پاسخ بسيارى از سخنان مخالفان اخلاق روشن مى شود.
پاسخ تفصیلی:
در اينكه آيا اخلاق، آزادى انسان را محدود مى كند و اين محدوديّت به سود يا زيان اوست یا نه؟ بحث هاى زيادى شده است. به نظر می رسد بسيارى از اين بحث ها ناشى از تفسيرهاى نادرستى است كه براى معناى آزادى شده و مى شود. گاه گفته می شود اخلاق از آن نظر كه انسان را محدود مى كند مانع پرورش استعدادها است! گاه گفته مى شود: اخلاق غرائز را سركوب مى نمايد تا سعادت واقعى فرد محقّق گردد در حالى كه اگر اين غرائز لازم نبود، خدا آن را خلق نمى كرد! گاه مى گويند: برنامه هاى اخلاقى با فلسفه اصالت لذت مخالف است و مى دانيم هدف آفرينش همان «لذّت» است كه انسان بايد به آن برسد! گاه در نقطه عكس آن گفته مى شود: اساسا بشر آزاد نيست و هميشه تحت عوامل جبرى گوناگونى قرار دارد، بنابراين نوبتى به توصيه هاى اخلاقى نمى رسد! و نیز گاه می گویند: بناى اخلاق دينى روى اطاعت فرمان خدا به خاطر ترس يا طمع است، و اينها جنبه ضدّ اخلاقى دارد!
اين سخنان ضدّ و نقيض، از يك سو نشان مى دهد كه ارزيابى صحيحى درباره اصل مفهوم آزادى نشده و از سوى ديگر، اخلاق دينى به ويژه اخلاق اسلامى و پشتوانه هاى آن به خوبى مورد دقّت قرار نگرفته است. به همين دليل توضیحاتی را درباره فلسفه آزادی یادآور می شویم و می گوییم اگر چه انسان آزادى را با تمام وجودش مى طلبد و آزادی نقشى مهم در پرورش روح و جسمش دارد و اگرچه درون وجود انسان، استعدادها و شايستگی ها و نيروهاى بالقوه اى نهفته شده كه بدون آزادى هرگز شكوفا نمى شود، اما این آزادی نوعی آزادى هدايت شده و توأم با برنامه ريزى است. انسان داراى استعدادهاى فوق العاده مهمى است كه اگر درست رهبرى شود به بالاترين درجات تكامل مادّى و معنوى مى رسد. او آزاد است از استعدادهاى خلاقش در اين راه استفاده كند ولى آزاد نيست كه آنها را به هدر دهد و در مسيرهاى كج و معوج نابود كند.
آنها كه آزادى را به معناى عامّى كه شامل هرگونه بى بند و بارى مى شود تفسير كرده اند، در حقيقت معناى آزادى را نفهميده اند. آزادى يعنى آزاد بودن در به كارگيرى نيروها در مسيرهايى كه انسان را به هدف هاى والاتر مادّى يا معنوى مى رساند و اساسا بسيارى از به اصطلاح آزادی ها – همان گونه که در بندهای پیشین توضیح دادیم - نوعى اسارت قطعى است. حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام مى فرمايد: «فَإِنَّ تَقْوَى اللَّهِ مِفْتَاحُ سَدَادٍ وَ ذَخِيرَةُ مَعَادٍ وَ عِتْقٌ مِنْ كُلِ مَلَكَةٍ وَ نَجَاةٌ مِنْ كُلِّ هَلَكَةٍ؛[1] تقواى الهى كليد گشايش هر درى است و ذخيره رستاخيز و سبب آزادى از هرگونه بردگى [شيطان] و نجات از هرگونه هلاكت».
بنابراین تفاوت آزادی واقعی با آزادی های کاذب یا به تعبیر صحیح تر اسارت هایی که به نام آزادی شناخته می شود، روشن می گردد. هيچ گاه كسى نمى تواند به بهانه اين كه اخلاق، انسان را محدود مى كند، ارزش هاى اخلاقى را زير سؤال ببرد. همچنين پاسخ كسانى كه مى گويند اخلاق غرائز را سركوب مى كند، روشن می شود. غرائز آدمى همچون دانه هاى حياتبخش باران است كه از آسمان نازل مى شود. بى شك اگر لازم و مفيد نبود خدا آن را از آسمان نازل نمى كرد، ولى اين به آن معنا نيست كه ما اجازه دهيم قطره هاى باران دست به دست هم دهند و سيلابى ويرانگر به وجود آورند. بلكه عقل و درايت مى گويد بايد سدّى در مقابل آن كشيد و دريچه ها و كانال ها و نهرهايى به وجود آورد و اين موهبت الهى را طبق برنامه و حساب به مزارع و باغ ها هدايت كرد. غرائز آدمى نيز مانند اين دانه هاى حياتبخش باران است كه اگر تحت برنامه و كنترل در مسيرهاى سازنده درنيايد مبدّل به سيلابى ويرانگر مى شود كه همه چيز انسان را بر باد خواهد داد.
از آنچه گفتیم مى توان اين نتيجه را به روشنى گرفت كه اخلاق نه انسان را محدود مى كند و نه مانع پرورش انسانها است و نه غرائز خداداد را سركوب مى نمايد. بلكه كار اخلاق بهره گيرى از آزادى انسان در مسير سعادت و رهبرى غرائز براى رسيدن به كمال مطلوب است. با توجّه به اين تفسير صحیح از آزادی، پاسخ بسيارى از سخنان مخالفان اخلاق روشن مى شود.[2]
منبع: اخلاق در قرآن
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.