کاظمین 3 مطلب

امام كاظم(ع) و هارون الرشيد

تاريخ چگونه از مواجهات امام كاظم(ع) با هارون الرشيد و دشمنی های اين خليفه عباسی با امام ياد می كند؟

هارون در ابتداي حكومت خود نسبت به امام كاظم(ع) سختگیری چنداني نشان نمی داد؛ ولی به مرور زمان، حضرت را تحت فشار قرار داد تا جائي كه امام(ع) را دو بار به زندان انداخت و در مرتبه دوم چهار سال طول كشيد. هارون از اين كه شیعیان به امامت امام كاظم(ع) اعتقاد داشتند هراس داشت و سعايت برخی از نزدیکان امام(ع) نزد او و كينه شخصی «یحیی بن خالد برمکی» نسبت به امام(ع) همه دست به دست هم دادند تا هارون دستور قتل امام كاظم(ع) را در زندان صادر كرد.

معرفی ابن حجاج بغدادى

«ابن حجّاج» بغدادى که بود؟

ابو عبدالله حسین بن احمد حجّاج نیلى بغدادى، از علماى بزرگ در علم و ادبیّات است. نگارنده ریاض العلماء ابن حجاج بغدادى را از بزرگان علما شمرده. ابن خلّکان و ابوالفداء و حموى او را از بزرگان شیعه و دیگران او را از نویسندگان بزرگ بر شمرده اند. دو بار متولّى حِسْبه شدن بغداد حاکی مقام بلند اوست. او میان شعراى شیعه از نوابغ و جزو صف مقدّم بوده و سال 391 دیده از جهان فرو بست.

معرفی کتاب مقاله سیّاح

مقاله سیّاح چه کتابی است؟

این کتاب، تألیف عبدالبهاء است که به نام «مقاله یک سیّاح بی طرف» در تاریخ باب و بهاء نوشته ... مؤلف تا توانسته در تحریف وقایع مسلّمه تاریخ، کوتاهی نکرده است. مؤلف سیاح نبوده و پس از هفت سالگی اصلا ایران را ندیده است. این طایفه بخاطر شورش تبعید شدند و از سوی علما تکفیر شدند اما در این کتاب ادعای دعوت علمای کربلا و نجف را کرده و اینکه شیخ انصاری گفتار آنها که نماز نمی خوانند و خمس نمی دهند و قرآن را تکذیب کرده و ادعای نبوت کرده را منافی قرآن ندانسته و... .

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

قال الرضا عليه السلام :

«ان المحرم هو الشهر الذي کان اهل الجاهلية فيما مضي يحرمون فيه الظلم و القتال لحرمة فما عرفت هذه الامة حرمة شهرها و لا حرمة نبيها لقد قتلوا في هذا الشهر ذريته و سبوا نساءه‏»

امالى صدوق، ص 112