پيامبر 437 مطلب

نهی از «اختلافات فقهی» در خطبه 18 نهج البلاغه؟!

منظور از نهی از «اختلافات فقهی» در خطبه 18 نهج البلاغه چیست؟

خطبه 18 به عقيدۀ بعضى از محققان جزئی از خطبۀ 17 بوده است كه در كلام «سيّد رضى» از هم جدا شده و محتوا و مضمون آن نيز گواهى بر همين معنى مى دهد. در خطبۀ گذشته سخن از قضات ناآگاه و ناصالح بود كه با داوری هاى نادرست خود، امنيّت جان و مال مردم را به خطر مى افكنند و منشأ مفاسد بسيارى در سطح جامعه مى گردند. در اين خطبه نيز سخن از قضاتى به ميان آمده كه با تكيه بر دلايل سست و بى اساسى همچون «قياس» و «استحسان» اجتهاد کرده و نتايج نادرستى از آن مى گيرند و از آن بدتر اين كه رئيس آنها آراى ضدّ و نقيض همۀ آنها را «حكم اللّه» و مطابق با واقع مى شمارد!
امیر المؤمنین(ع) در این خطبه مسأله «تصويب»(صحیح دانستن همه آراى ضدّ و نقيض) و تمسّك به قياس و استحسان و «اجتهاد به رأى» را به كلّى نقد و باطل مى كند. زيرا خدا دين كاملى نازل كرده و قرآن جامع همه نيازهاى انسانهاست و پيامبر كمترين كوتاهى در تبليغ آن نكرده و هرگز خداوند اختلاف را براى امّت اسلامى نپذيرفته و همه جا آنها را دعوت به اتّحاد و وحدت كرده است. بنابر اين «اعتقاد به صحّت آراى متناقض» و تصويب فتاواى مختلف و همه را حكم واقعى الهى دانستن، چه معنى و مفهومى مى تواند داشته باشد؟! اين يك انحراف و اشتباه و گمراهى است نه يك واقعيّت!
این شیوه با اجتهاد در نزد شیعه که به معنای «رد فروع بر اصول» است، فرق می کند و هیچ ارتباطی به برخی اختلافات جزئی که میان برخی فقهای شیعه در پاره ای مسائل فرعی پدید می آید ندارد. چرا که اجتهاد به معنای تلاش برای فهم کتاب خدا و سنّت رسول خدا(ص) و اهل بیت مکرم ایشان، با کمک قوانین القاء شده آنها، برای یافتن پاسخ سوالات مؤمنین و حکم مسائل مستحدثه، امری ضروری و اختلافات جزئی در آن امری طبیعی است. ضمن اینکه فقهای شیعه اجتهاد خود را قابل خدشه علمی دانسته و عالم حقیقی را خدا می دانند؛ نه اینکه نظر خود و دیگر فقها را را نظر واقعی خدا و با وجود اختلاف نظر، همه را صحیح بدانند!

نسبت شراب سازى به حضرت عيسي(ع) در انجيل!

آیا نسبت شراب سازی که در انجیل به حضرت عیسی(ع) داده شده حقیقت دارد؟!

در تورات و سایر کتب پیشینیان به صراحت از شراب مسکر منع شده است. حضرت عیسی خود را پیرو تورات و کتب پیشینیان و کامل کننده آنها می دانست و هرگز نمی توانست خلاف آنها عمل کند.
بیشتر آموزه ها و تعلیمات دینی مسیح تحریف شده است و تاريخ اناجيل كنونى مي گويد كه تمام آنها ساليان دراز بعد از مسيح و بدست بعضى از مسيحيان نگاشته شده است و به همين دليل داراى تناقضهاى آشكارى است.
ضمن اینکه در تفسیر شرابی که در انجیل آمده به «مسکر» اختلاف است. همچنین در نقل انجیل لوقا و انجیل متی از «شام آخر عیسی»، سخن از میوه انگور است و صراحتی ندارد که درون پیاله شراب بوده است یا آب انگور؟
با توجه به اینکه شراب مسکر آثار سوء بر جسم و جان انسان دارد و از نظر مفاسد اخلاقى و اجتماعى نيز زيان هايى غير قابل انكار دارد، چگونه مى توان پذيرفت پيامبرى كه راهنماى اخلاقى مردم است شراب سازى كند؟!
شک نیست که این یک افسانه ساختگى و دروغین است که به این پیامبر بزرگ نسبت داده شده است، خصوصا وقتی زشتى شراب و زیان هاى بى شمار آن بر کسى پوشیده نیست، و در همه ادیان آسمانى حرام و ممنوع است.

«عرضه اعمال» به اولیای الهی، و «ستّار العیوبی خداوند»!

مگر خداوند «ستّار العیوب» نیست؟! پس چرا طبق آیه 105 سوره توبه علاوه بر خداوند، پیامبر و گروهی از مومنین نیز اعمال انسان را می بینند؟! یا طبق بیان برخی از روایات، اعمال انسان به ائمه(علیهم السلام) عرضه می گردند؟! از آن گذشته چرا برخی عرفا می توانند با چشم برزخی بر حقیقت پنهان آدمیان آکاهی یابند؟!

اولا: این گونه نیست که خداوند در همه احوال از رسوایی بدکاران و معصیت کاران جلوگیری و آبروی شان را حفظ کند؛ خدا عیب انسانهای هتّاک(پرده در) و بی پروا را آشکار می کند. ثانیا: اطلاع معصومین و اولیاء از اعمال آدمی نتیجه اثر وضعی گناه می باشد؛ چون گناه هر کس اثری وضعی در نظام تکوین می گذارد که بندگان صالح و متقی خدا قدرت تشخیص چنین آثاری را دارند و علم آنها همیشه از ارائه گزارش ناشی نمی شود. ثالثا: هنگامى که انسان بداند علاوه بر خداوند، پیشوایان محبوبش و برخی از اولیاء الهی نیز می توانند از رفتارهایش مطلع شوند، بدون شک بیشتر رعایت مى کند و مراقب اعمال خود خواهد بود. رابعا: از آنجا که آن اولیای گرامی از هیچ تلاشی برای کمک به انسان و رشد دادن او کوتاهی نمی کنند علم آنها به اعمال ما برای خود ما مفید خواهد بود. خامسا: انسان ‌هایی که می توانند علم به اعمال انسان داشته باشند، جز آنچه که مطلوب و مرضی الهی است نخواهند دید. خداوند اطلاع از اعمال بندگان را به کسانی عنايت مي کند که محرم اسرار باشند.

«ناطق» و «صامت» بودن قرآن

چرا امام علی(علیه السلام) «قرآن» را «ناطق» و «صامت» می داند؟

امام علی(ع) در ارتباط با «قرآن» می فرماید: «قرآن خاموش است و گويا»، و در کلامی دیگر می فرماید: «اين قرآن خطوطى است كه با زبان سخن نمى گويد و نيازمند به ترجمان است»، در حقیقت این دو تعبیر منافاتی با یکدیگر ندارند؛ زیرا مراد از ناطق بودن قرآن اين است كه با لسان عربى مبين احكام را بيان كرده، اما برای كسانى كه از روى لجاجت پيام قرآن را نمى شنوند صامت و نیازمند ترجمان است.

«هجرت» واقعی از زبان امام علی(ع)؟

امام علی(ع) «هجرت» واقعي را در چه چيزی می داند؟

در آغاز دعوت پيامبر(ص) در مدينه، «هجرت» نشانه ايمان بود؛ يعنى افرادی که در مناطق ديگر ايمان می آوردند بايد هجرت مي كردند و به حضور پيامبر(ص) مي رسيدند تا تعاليم اسلام را فرا بگیرند؛ اما بعدها حضرت علي(ع) معنايش را چنين بيان فرمودند: «نام هجرت بر كسى اطلاق نمى شود؛ مگر اينكه حجّت خدا بر روى زمين را بشناسد، آنها كه حجّت خدا را بشناسند و به او ايمان آورند مهاجرند، [هر چند ظاهراً سفرى نكرده باشند] و نام مستضعف بر كسى كه حجّت به او رسيده و گوشش آن را شنيده و قلبش آن را حفظ كرده نهاده نمى شود».

دلالت آیاتی از قرآن بر تداوم «رسالت»!

در قرآن آیاتی وجود دارد که بر تداوم «رسالت» دلالت دارند، از جمله آیه 47 سوره یونس و آیه 35 سوره اعراف و...؛ آیا این آیات با خاتمیّت پیامبراسلام(ص) منافات ندارند؟!

برخی برای انکار خاتمیت به آیاتی مثل «وَ لِكُلِ‏ أُمَّةٍ رَسُولٌ» و «لِكُلِ‏ أُمَّةٍ أَجَلٌ» و «يَا بَنِي آدَمَ إِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ‏ رُسُلٌ‏ مِنْكُمْ‏ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ» و... استدلال کرده اند. اما هیچ یک از این آیات منافاتی با خاتمیت ندارد زیرا امت در دو آیه نخست به معنای «گروه» می باشد و منافاتی ندارد که انسانهای بعد از پیامبر اسلام همه امت اسلام باشند. در سومین آیه هم لفظ «يَأْتِيَنَّكُمْ» که بصورت مضارع آمده به معنای تداوم رسالت در مجموعه فرزندان آدم می باشد که آخرین آنها پیامبر اسلام است.

فرق معجزه با نبوغ

فرق معجزه با نبوغ نوابغ در چيست؟

معجزه با نبوغ نوابغ تفاوت های اساسی و جوهری دارد. نابغه کسی است که زودتر از دیگران مراتب «کسب» علم و دانش را طی می کند اما پیامبران علم و دانش خود را از دیگران کسب نمی کنند و معجزات آنها از عهده هیچ انسانی، حتی بهترین نوابغ، بر نمی آید. خارج بودن از قدرت انسانها و اختصاص داشتن به پیامبران، عدم احتمال خطا، عدم قابلیت تعلیم و تعلم، گواه صدق رسالت و نبوت بودن، مغلوب نشدن و فرياد تحدي از جمله ویژگی های اختصاصی معجزه است.

تشریع احکام برده داری، و مسئله عدل الهی

شریعت اسلام احکام بسیاری را در جهت برده داری وضع نموده است، آیا عادلانه است که با احکام اسلامی، انسانی به بردگی انسان دیگری در آید؟ آیا این امر که مخالف عقل و نیز مخالف ماده چهارم حقوق بشر است، عدل الهی را زیر سؤال نمی برد؟

حکم اولیّه در اسلام این است که «به بردگی گرفتن انسان آزاد حرام است». در روايتى از حضرت رسول(ص) آمده است: «شَرُّ النَّاسِ مَنْ باعَ النَّاس‏»؛ طبق اين حديث بدترين معاملات معامله انسان است. تدوین احکام برده داری فقط برای خدمت به برده های آن زمان و فراهم شدن زمینه آزادی آنها بود. لغو  پدیده گسترده ‏برده داری به یکباره مقدور و مصلحت نبود. اسلام برای لغو برده داری، «راه های برده گیری را محدود کرد»، «آزادسازی بردگان را کفاره گناهان قرار داد»، «ثواب بسیار زیادی برای آزادی برده قرار داد» و «قرادادهایی (مكاتبه) برای آزادی بردگان بین مالکان و برده ها ایجاد نمود». اسلام تنها در يك مورد و بنا به اقتضای شرایط آن روز اجازه برده گرفتن اسرای جنگی را داده است، که آن نيز جنبه الزامى نداشته است؛ در آن روز زندانى نبود كه بتوان اسيران جنگى را تا روشن شدن وضعشان در زندان نگهداشت، و مصلحت امنیتی نیز نبود همه اسیران را آزاد کنند، لذا راهى جز تقسيم كردن آنها در ميان خانواده ها و نگهدارى به صورت برده وجود نداشت.

کمال دين در دوران پيامبر(ص) و ظهور شیعه بعد از ایشان!

طبق آیه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ»، دين در زمان پيامبر(ص) كامل شد؛ اما مذهب شيعه بعد از وفات پيامبر پديد آمد، حال شیعیان چگونه خود را مسلمانان بر حق می دانند؟!

این ایراد بر اهل سنت وارد است، نه شیعه؛ مکتب شیعه در زمان پیامبر(ص) شکل گرفت. طبق آیه «خير البَريّة» و روایاتی که شیعه و سنی نقل کرده، اطلاق لفظ شیعه بر پیروان امام علی(ع) توسط پیامبر(ص) صورت گرفت، اما مسلمانان عصر رسول خدا هرگز «سُنّی» نامیده نمی شدند و «اهل سنّت» با تمام مکاتب کلامی و فقهی و حدیثی و طریقت های صوفیانه اش در قرنهای بعد از صدر اسلام پدید آمدند. ضمن اینکه کمال دین به خبر «ولایت علی(ع)» بود که بعد از نزول آیه اکمال دین در روز غدير فرود آمد و طبق حدیث ثقلین و آیات ابلاغ و اکمال دین و سایر آیات و روایاتی که به پیروی از اهل بیت سفارش کرده، آن اسلامی که در زمان پیامبر کامل شد اسلام به تفسیر و روایت اهل بیت و تشیع است. آن اسلامی که در زمان پیامبر کامل شده است اسلام به تفسیر و روایت امامان اهل بیت است و «تشيع» در حقیقت به معناى پيروى از پيامبر(ص) می باشد. روشن است كه تشيع به اين معنا، عين اسلام است، نه جدا از اسلام. از نظر شیعه اسلام حقیقی همان است که کتاب آن را امامان اهل بیت تفسیر می کند و سنت آن را هم آنها روایت می کند؛ چرا که اهل بیت مصداق اصلی آيه «فَسْئَلُوا أَهْلَ‏ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»؛‏ (از اهل ذكر سؤال كنيد اگر نمى‏ دانيد) می باشند.

تعارض در آيات «علم غيب»!

چرا در آیات قرآن درباره «علم غیب» تعارض وجود دارد؟! برخی از آیات، علم غیب را مخصوص خداوند می دانند و آن را از غیر او نفی می کنند؛ در حالی که برخی دیگر از آیات، علم غیب را برای غیر خدا ثابت می کنند؟!

اين آيات با يكديگر هيچ گونه منافاتی ندارند و قابل جمع هستند؛ دسته ای در مقام بیان انحصار «علم غيب استقلالي و ذاتي» برای خداوند هستند.‌ دسته دیگر که در آن پيامبر اسلام(ص) تصريح مي‌ كند: «من علم غيب ندارم»، به معنی نفی علم غيب استقلالی و ذاتی از ایشان است. گروه سوم از آيات قرآن بيان مي کنند که از سوي خداوند، به فرستادگان الهي علم غيب تبعی و تعلیمی داده شده است. امام علی(ع)، - در پاسخ به کسی که از ایشان پرسیده بود که آیا از علم غیب مطلع است یا خیر - می فرماید: «اين علم غيب نيست، اين علمى است كه از صاحب علمى (پیامبر) آموخته ام». نتیجه اینکه آنچه از غیر خدا نفی شده علم غیب استقلالی و ذاتی است نه علم به اذن و تعلیم الهی.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

الإمامُ علىٌّ(عليه السلام)

الدُّنيا أمَد، الآخرةُ أبَدٌ

دنيا تمام شدنى است، آخرت هميشگى است

ميزان الحکمه، جلد 1، ص 54