حامله 2 مطلب

منع سقط جنينهاي ناقص الخلقه و حيات مشقت بار آنها بعد از تولّد

چرا اسلام اجازه سقط جنينهاي معيوب و ناقص الخلقه را نمی دهد، در حالی آنها بعد از تولّد زندگی مشقت باری را می گذرانند و بار سنگينی بر دوش خانواده هايشان هستند؟!

اسلام اجازه سقط جنین ناقص الخلقه را نمی دهد، زیرا اگر بخواهیم با هر سختی احتمالی، جنین را سقط کنیم لازم می آید که بسیاری از جنین ها سقط شوند. از سویی حضور انسان در عالم ماده توأم با سختی است و اگر معیار تولد، عدم سختی باشد، هیچ انسانی نباید متولد شود. هم چنین انسان های ناقص الخلقه نیز دارای استعدادهایی هستند که باید شکوفا شود و از طرفی خداوند تكاليف شرعی آنها را آسان و پاداش عبادتشان را نیز برتر قرار داده است. در نهایت سقط جنین ناقص الخلقه در موارد بسیار نادر، و با اجازه مرجع تقلید جایز است.

سخن مؤلف کتاب «الوشیعه» در مورد متعه

ادعاى نگارنده کتاب «الوشیعه» درباره ازدواج موقّت چیست و آیا سخن او اعتبارى دارد؟

موسی جارالله ازدواج موقت را مربوط  به زمان جاهلیت دانسته و ادعای اجماع بر حرمت آن دارد و نزول آیه 5 سوره نساء درباره متعه را منکر شده و مخصوص کتب شیعه دانسته است. درحالیکه در بسیاری از منابع اهل سنت مانند مسند احمد، تفسیر طبری، سنن کبری، کشاف، تفسیر قرطبی، تفسیر کبیر و الدرالمنثور نقل شده که شان نزول این آیه، متعه است. ثانیا شرایط آن مانند مدت، اجرت، عقد، عده و... نزد همه مفسرین و فقهای فریقین حتی معتقدین به نسخ شدن و حرمت آن، ثابت است و انتساب آن به رسوم جاهلیت امری بی اساس است.

قرآن و تفسیر نمونه
مفاتیح نوین
نهج البلاغه
پاسخگویی آنلاین به مسائل شرعی و اعتقادی
آیین رحمت، معارف اسلامی و پاسخ به شبهات اعتقادی
احکام شرعی و مسائل فقهی
کتابخانه مکارم الآثار
خبرگزاری رسمی دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی
مدرس، دروس خارج فقه و اصول و اخلاق و تفسیر
تصاویر
ویدئوها و محتوای بصری
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی مدظله العالی
انتشارات امام علی علیه السلام
زائرسرای امام باقر و امام صادق علیه السلام مشهد مقدس
کودک و نوجوان
آثارخانه فقاهت

قال الرّضا عليه السّلام :

انَ اَبى اِذا دَخَلَ شَهْرُ الْمُحَرَّمِ لا يُرى ضاحِکاً وَ کانَتِ الْکِاَّبَةُ تَغْلِبُ عَلَيْهِ حَتّى يَمْضِىَ مِنْهُ عَشْرَةُ اَيّامٍ، فَاِذا کانَ الْيَوْمُ العْاشِرُ کانَ ذلِکَ الْيَوْمُ يَوْمَ مُصيبَتِهِ وَ حُزْنِهِ وَ بُکائِهِ ... .

امالى صدوق ، ص 111