- تعریف و محدوده عصمت
- واژه شناسی سهو و نسیان
- اجماع علمای شیعه بر رد سهو النبی(ص)
- سهو و نسیان معصومین در روایات
- بررسی آیات مربوط به سهوالنبی(ص)
نویسنده: حجّة الاسلام علی محمدی هوشیار
- تعریف و محدوده عصمت
عصمت، در لغت به معناى منع(1) و در اصطلاح به معناى مصونیت عدهاى خاص از بندگان خداوند از گناه، اشتباه، سهو و نسیان است.
امام صادق(علیه السلام) در توضیح و تعریف محدوده عصمت می فرمایند:
«فَالْإِمَامُ هُوَ الْمُنْتَجَبُ الْمُرْتَضَی وَ الْهَادِی الْمُنْتَجَی وَ الْقَائِمُ الْمُرْتَجَی، مُبْرَأً مِنَ الْعَاهَاتِ مَحْجُوباً عَنِ الْآفَاتِ مَعْصُوماً مِنَ الزَّلَّاتِ مَصُوناً عَنِ الْفَوَاحِشِ کُلِّهَا...»(2)؛ (پس امام همان برگزیده پسندیده و هدایت کننده نجات بخش و قائم امیدبخش است، از پلیدی ها دور و از آفتها پنهان و از لغزشها نگهداری شده و از تمام زشتیها معصوم است).
همچنین امام رضا(علیه السلام) فرمودند:
«الْإِمَامُ أَمِینُ اللَّهِ فِی خَلْقِهِ وَ حُجَّتُهُ عَلَی عِبَادِهِ وَ خَلِیفَتُهُ فِی بِلاَدِهِ... الْمُطَهَّرُ مِنَ الذُّنُوبِ وَ الْمُبَرَّأُ عَنِ الْعُیُوبِ... فَهُوَ مَعْصُومٌ مُؤَیَّدٌ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ قَدْ أَمِنَ مِنَ الْخَطَایَا وَ الزَّلَلِ وَ الْعِثَارِ»(3)؛ (همانا امام امین خدا در میان خلق اوست و حجّت او بر بندگانش و خلیفه او در بلادش است، امام از گناهان پاک و از عیبها بر کنار است، پس او معصوم است و تقویت شده و با توفیق و استوار گشته و از هر گونه خطا، لغزش و افتادنی در امان است).
همچنین در بیان علماء نیز آمده است:
«الْعِصْمَةٌ هِیَ التَّنَزُّهٌ عَنْ الذُّنُوبِ وَ الْمَعَاصِی صَغَائِرَهَا وَ کَبَائِرَهَا وَ عَنْ الْخَطَأِ وَ النِّسْیَانِ وَ إِنْ لَمْ یَمْتَنِعْ عَقْلًا عَلَى النَّبِیِّ أَنْ یَصْدُرَ مِنْهُ ذَلِکَ بَلْ یَجِبُ أَنْ یَکُونَ مُنَزَّهًا حَتَّى عَمَّا یُنَافِی الْمَرْوَةِ کالتبذل بَیْنَ النَّاسِ مَنْ أَکَلَ فِی الطَّرِیقِ اَوْ ضَحِکَ عَالٍ وَکُلُّ عَمَلٍ یُسْتَهْجَنُ فِعْلُهُ عِنْدَ الْعُرْفِ الْعَامِّ»(4)؛ (عصمت به معناى پاک بودن از گناهان و معصیتها؛ چه صغیره و چه کبیره آن است، همچنین از خطا و فراموشى؛ اگر چه از نظر عقلى براى پیامبر محال نیست که این کارها از او سر بزند. بلکه واجب است که از چیزهایى که با مروّت منافات دارد نیز پاک باشد؛ همانند خوردن غذا در حال راه رفتن، خندیدن بلند و تمام چیزهایى که از دیدگاه عرف عمومى زشت محسوب مى شود).
ابن عطیه در کتاب أبهى المداد به محدوده عصمت اشاره کرده و عصمت از گناهان صغیره و کبیر، تمامی خطاها و حتی سهو و نسیان را بر اساس آیه تطهیر مورد بررسی قرار داده و گفته است:
«منظور آیه «إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً»(5)؛ (اراده تکوینی خداوند بر تطهیر اهل بیت(علیهم السلام) است). و معنای اراده تکوینی خدا بر رفع رجس این است که؛ همانا خداوند آنان را از گناهان و خطاها و غفلت و سهو و نسیان و هر آنچیزی که مردم را از قبول دعوت باز می دارد معصوم داشته است».(6)
علامه مجلسی نیز در خصوص حیطه و گستره مفهوم عصمت میگوید:
«امامیّه بر عصمت پیامبران و ائمّه(علیهم السلام) از گناهان صغیره و کبیره، عمدی و اشتباهی و از روی فراموشی، قبل از نبوّت و امامت و بعد از آن، بلکه از زمان ولادت تا زمان ملاقات خدای سبحان، اِجماع دارند و کسی با آن مخالفت نورزیده است؛ جز شیخ صدوق و استادش ابن ولید(قدّسسرّهما) که اِسهاء از جانب خداوند را ممکن دانستهاند، نه سهوی که از ناحیه شیطان است؛ لیکن مخالفت این دو نفر، زیانی به اِجماع نمی رساند (و باطل بودن سهو النبی به حال خویش باقی است). امّا سهو در غیر واجبات و محرمات ـ مانند مباحات و مکروهات ـ ظاهراً بیشتر اصحاب ما امامیّه، نیز اِجماع بر عدم صدور آنها دارند؛ چنان که آیات و روایاتی چند نیز بر آنها دلالت دارند».(7)
- واژه شناسی سهو و نسیان
سهو؛ به معنای فراموشی و غفلت از یک مطلب و منتقل شدن قلب از این مطلب به مطلب دیگر است. سهو در نماز؛ یعنی غفلت کردن نسبت به چیزی که از اجزای نماز است.(8)
نسیان؛ آن است که انسان، محفوظ ذهن خود را به واسطه ضعف قلب یا غفلت و یا از روى قصد از یاد ببرد تا از قلب او حذف شود و از یادش برود.(9)
در تفاوت میان سهو و نسیان گفته شده است: «سهو به معنای زوال و از بین رفتن معنای یک چیز از قوّه ذاکره و بقای صورت آن در قوّه حافظه است؛ همانند یک چیزی که پوشیده شده است، اما نسیان و فراموشی، زوال و از بین رفتن یک چیز از قوّه ذاکره و حافظه است».(10)
- اجماع علمای شیعه بر رد سهو النبی(صل الله علیه و آله)
جهت اثبات اجماع علماء در نفی سهو النبی(صل الله علیه و آله) و رد روایات مربوط به آن، به بیان برخی از اقوال و نظرات سایر علماء و بزرگان پرداخته می شود:
شیخ طوسی(رحمه الله علیه) در تهذیب آوده است:
«روایات سهو النبی، مطابق مذهب ما نیست و عقول از پذیرش آنها سرباز میزند.(11) وی در کتاب استبصار نیز درباره حدیث ذیالشمالین(12) درباره سهو النبی گفته است: «مِمَّا تَمْنَعُ مِنْهُ الْأَدِلَّةُ الْقَاطِعَةُ فى أَنَّهُ لایجوز عَلَیْهِ السَّهْوِ وَالْغَلَطِ».(13)
خواجه نصیر الدین طوسی(رحمه الله علیه) در کتاب تجرید الإعتقاد آورده است:
«وَ یَجِبُ فى النبى الْعِصْمَةَ لِیَحْصُلَ الْوُثُوقَ... و عدم السهو».(14)؛ (و واجب است که نبی معصوم باشد تا دربارهاش اطمینان حاصل شود و سهو نداشته باشد).
علاّمه حلّی(رحمه الله علیه) در کشف المراد آورده است:
«ویجب فى النبى...أَنْ لاَ یَصِحُّ عَلَیْهِ السَّهْو لِئَلَّا یَسْهُو مَا أَمَرَ بِتَبْلِیغِه»(15)؛ (سهو بر نبی روا نیست تا برخی از آنچه مأمور به تبلیغ آن است، فراموشش نشود).
محقّق اوّل(رحمه الله علیه) در کتاب نافع آورده است:
«وَ الْحَقُّ رَفَعَ مَنْصِبٍ الْإِمَامَةَ عَنْ السَّهْوِ فى الْعِبَادَةِ»(16)؛ (حق، آن است که منصب امامت [اعمّ از نبوّت و امامت] بالاتر از آن است که در عبادتها سهو داشته باشد).
شهید اول(رحمه الله علیه) در کتاب ذکری بعد از ذکر خبر ذی الیدین گفته است:
«وَ هُوَ متروک بَیْنَ الْإِمَامِیَّةِ لِقِیَامِ الدَّلِیلِ العقلى عَلَی عِصْمَةَِ النبى عَنْ السَّهْوِ»(17)؛ (این روایت در بین امامیه متروک است، به خاطر اقامه ادله عقلی بر عصمت نبی(صل الله علیه و آله) از سهو).
فاضل مقداد(رحمه الله علیه) می نویسد:
«لایجوز عَلَی النبى(صَلِّ اللََّه عَلَیْهِ وَ آلِهِ) السَّهْوِ مُطْلَقاً اى فى الشَّرْعِ وَ غَیْرِهُ»(18)؛ (سهو بر نبی(صل الله علیه و آله) مطلقا جایز نیست. چه بر اساس شرع و غیر شرع.
شیخ حرّ عاملی آورده است:
«حدیثی که نواصب و برخی ناآگاهان شیعه در خصوص سهو پیامبر(صل الله علیه و آله) در حالت نماز را نقل کردهاند، از اخبار احادی است که نه یقینی به همراه دارد و نه عملی را واجب می کند.(19)
شیخ مفید(رحمه الله علیه) سخن را به نهایت رسانده و حدیثهای مربوط به سهوالنبی را از جانب نواصب دانسته و می نویسد:
«سُستی این روایت (روایت ذوالیدین)، مانند سُستی همان خبری است که در آن آمده است که پیامبر (صل الله علیه و آله) در نماز صبح سهو کرد و در رکعت اوّل، سوره النّجم را تا آیات «أَ فَرَأَیْتُمُ اللَّاتَ وَ الْعُزَّى وَ مَناةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْر» تلاوت فرمود؛ آن گاه شیطان جمله «تِلْکَ الْغَرَانِیقُ الْعُلَى وَ إِنَّ شَفَاعَتَهُنَّ لَتُرْتَجَى» را بر زبانش جاری کرد، سپس پیامبر متوجه شد. از اینرو، به سجده افتاد و مسلمانان نیز به پیروی او سجده کردند. مشرکان نیز از روی خوشحالی و شادمانی سجده کردند و پنداشتند پیامبر به دین آنان داخل شده است... اگر ممکن باشد که پیامبر در نمازش سهو کند (در حالی که امام جماعت است) و پیش از اتمام نماز روی برگرداند و مردم ببینند و به او گوشزد کنند، باید ممکن باشد در روزه نیز سهو کند و در روز ماه مبارک رمضان، در میان مردم به خوردن و آشامیدن بپردازد و مردم نیز به او خیره شوند و به او بگویند: ماه رمضان است، این چه خلافی است که انجام میدهی؟ دست از این خلاف بردار... و در هنگام مناسک حج و در احرام، مجامعت کند و سعی را قبل از طواف انجام دهد و نداند چگونه رمی جمرات کند؛ بلکه باید ممکن باشد در همه اعمال شریعت، سهو کند و آنها را از حدّ خود به جای دیگر ببرد و در غیر اوقاتشان قرار دهد، و عیب نباشد اگر ناسیاً شرب خمر کرد یا به نظرش آمد که شرابی حلال است و سپس امر بر او روشن شود، و عیبی نداشته باشد که او از خود خبر میدهد یا از کس دیگر که پروردگارش نیست و... اینها، همه چیزهایی است که هیچ مسلمانی و نه هیچ غالی و نه هیچ موحّدی، آن را اجازه نمیدهد. بنابراین، کسی که سهو النبی را تجویز می کند، از حدّ اعتدال خارج شده، رسوایی به بار آورده است... . (افزون بر همه اینها) شخصی به نام ذو الیدین شناخته شده نیست و ما، نه در اصول و نه در راویان، نه حدیثی از این مرد پیدا کردهایم و نه ذکری از او به میان آمده است».(20)
- سهو و نسیان معصومین در روایات
آنچه با بررسی روایات معتبر شیعی به دست میآید این است که؛ ارتکاب معصومین به سهو و نسیان مردود میباشد که به عنوان نمونه به دو مورد اشاره می گردد:
روایت اول:
«فِی تَفْسِیرِ النُّعْمَانِیِّ فِی کِتَابِ الْقُرْآنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ جَابِرٍ عَنِ الصَّادِقِ(علیه السلام) عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) فِی بَیَانِ صِفَاتِ الْإِمَامِ قَالَ: «فَمِنْهَا أَنْ یُعْلَمَ الْإِمَامُ الْمُتَوَلِّی عَلَیْهِ أَنَّهُ مَعْصُومٌ مِنَ الذُّنُوبِ کُلِّهَا صَغِیرِهَا وَ کَبِیرِهَا لَا یَزِلُّ فِی الْفُتْیَا وَ لَا یُخْطِئُ فِی الْجَوَابِ وَ لَا یَسْهُو وَ لَا یَنْسَى وَ لَا یَلْهُو بِشَیْءٍ مِنْ أَمْرِ الدُّنْیَا وَ سَاقَ الْحَدِیثَ الطَّوِیلَ إِلَى أَنْ قَالَ وَ عَدَلُوا عَنْ أَخْذِ الْأَحْکَامِ مِنْ أَهْلِهَا مِمَّنْ فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَهُمْ مِمَّنْ لَا یَزِلُّ وَ لَا یُخْطِئُ وَ لَا یَنْسَى»(21)؛ (از صفات امام این است که مأمومین خود را در حال نماز می بیند. همانا او معصوم از تمامی گناهان کوچک و بزرگ است. خواب در او اثر ندارد و در پاسخ خطا نمی کند و سهو و فراموشی ندارد و چیزی از امر دنیا او را سرگرم نمی کند. در حالیکه این مردم در گرفتن احکام خود از اهلش که خداوند اطاعت از آنان را واجب کرده است روی گردانی می کنند. کسانی که تأثیر نمی پذیرد و خطا نمی کند و سهو و نسیان ندارد).
روایت دوم:
«أَبُو مُحَمَّدٍ الْقَاسِمُ بْنُ الْعَلَاءِ(رَحِمَهُ اللَّهُ) رَفَعَهُ عَنْ عَبْدِ الْعَزِیزِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: کُنَّا مَعَ الرِّضَا(علیه السلام) قال فِی بَیَانِ صِفَاتِ الْإِمَامِ: «فَهُوَ مَعْصُومٌ مُؤَیَّدٌ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ قَدْ أَمِنَ مِنَ الْخَطَایَا وَ الزَّلَلِ وَ الْعِثَارِ یَخُصُّهُ اللَّهُ بِذَلِکَ لِیَکُونَ حُجَّتَهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ شَاهِدَهُ عَلَى خَلْقِه»(22)؛ (امام معصوم است و مورد تأیید و یاری شده است تا از خطاها و تأثیر پذیری ها و غفلت ها در امان باشد. خداوند این امر را به امام اختصاص داده است تا حجت بر بندگان و شاهد بر آفریدگانش باشند).
در مقابل روایاتی وجود دارند که در منابع اهل سنت ذکر شده و یا اینکه از طرق آنان به کتب شیعه نیز راه یافته است. این روایات سعی بر آن دارند تا سهو و نسیان را برای نبی(صل الله علیه و آله) به اثبات برسانند که به چند مورد اشاره می گردد:
روایت اول:
«أَنَّهُ(صل الله علیه و آله) صَلَّى بِالنَّاسِ صَلَاةَ الْعَصْرِ رَکْعَتَیْنِ وَ دَخَلَ حُجْرَتَهُ ثُمَّ خَرَجَ لِبَعْضِ حَوَائِجِهِ فَذَکَّرَهُ بَعْضٌ فَأَتَمَّهَا»(23)؛ (پیامبر اکرم(صل الله علیه و آله) نماز عصر را همراه مردم دو رکعت به جا آورد و به داخل اتاقش رفت. پس از خروج آن حضرت، اصحاب ایشان متذکر این اشتباه شدند و نماز را کامل خواندند).
روایت دوم:
«أَنَّهُ(صل الله علیه و آله) صَلَّى الظُّهْرَ رَکْعَتَیْنِ فَقَالَ أَصْحَابُهُ أَقَصُرَتْ الصَّلَاةُ أَمْ نَسِیتَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ کَیْفَ ذَلِکَ فَقَالُوا إِنَّکَ صَلَّیْتَ رَکْعَتَیْنِ فَاسْتُشْهِدَ عَلَى ذَلِکَ رَجُلَیْنِ فَلَمَّا شَهِدَا بِذَلِکَ قَامَ فَأَتَمَّ الصَّلَاةَ»(24)؛ (پیامبراکرم(صل الله علیه و آله) نماز ظهر را دو رکعت خواند. اصحاب ایشان عرض کردند: آیا نماز را شکسته خواندید؟ یا فراموش کردی ای رسول خدا؟! فرمودند: مگر چطور؟ عرض کردند: نماز را دو رکعت خواندید. پس دو نفر بر این امر شهادت دادند و پس از شهادت آنان اقامه نماز کرده و کامل خواند).
در منابع شیعی 12 روایت و در منابع سنی بیش از 30 روایت مبنی بر اثبات سهو النبی(صل الله علیه و آله) وجود دارد که به بررسی کلی این روایات پرداخته می شود:
اوّلاً: متن و مدلول این روایات، مخالف ظاهر آیات قرآن و ادله عقلی دال بر عصمت نبی(ص) از سهو و نسیان است و هر چیزی که مخالف آیات قرآن و دلیل قطعی عقلی باشد به اجماع و به دلیل عقلی و نقلی حجیت ندارد و باید کنار گذاشته شود.(25)
ثانیاً: غیر از مخالفت با قرآن و ادله عقلی، این روایت با روایات دال بر عصمت نبی(صل الله علیه و آله) از سهو به ویژه صحیحه زراره(که گفته پیامبر هیچ گاه سجده سهو انجام نداده است) در تعارض است و در باب تعارض هم به ادله عقلی و نقلی ثابت شده که روایت مخالف قرآن و یا روایتی که موافق عامه است باید کنار گذاشته شود و روایت موافق قرآن یا مخالف عامه مورد عمل قرار گیرد. و صحیحه زراره، هم موافق قرآن است که انبیا را معصوم از سهو و نسیان میداند هم مخالف عامه است، (زیرا آنان سهو و نسیان را بر نبی تجویز کردهاند) پس صحیحه زراره بر روایت سهو نبی که موافق عامه و مخالف قرآن است ترجیح دارد و روایت سهو نبی باید کنار گذاشته شود و قابل استناد نخواهد بود.(26)
ثالثاً: قریب به اتفاق علمای امامیه، روایات منسوب به امامان معصوم(علیهم السلام) در نقل داستان اسهاء نبی را حمل بر «تقیه» کردهاند؛ زیرا در آن زمان این حکایت در بین عامه بسیار رواج داشت و همگی مبالغه در وقوع آن داشتهاند از اینرو امامان معصوم مصلحت را در تقیه و جواب بر طبق مذهب آنان می دیدند.(27)
پس با عنایت به اشکالات وارده بر روایات سهو نبی(صل الله علیه و آله) نتیجه می گیریم که این روایات به خودی خود قابلیت تصدیق و اثبات سهو نبی(صل الله علیه و آله) را ندارند، از این رو یا باید آنها را تأویل برده یا به دیوار بکوبیم یا حمل بر تقیه نماییم.(28)
- بررسی آیات مربوط به سهوالنبی(صل الله علیه و آله)
برخی از آیات قرآن مورد تمسّک قرار گرفته می شود تا بواسطه آنها «سهو و نسیان» برای معصومین(علیهم السلام) اثبات شود! با توجه به اینکه چنین شبهاتی دارای سابقه دیرینه بوده و در طول تاریخ مورد پرسش مغرضین بوده است، از این رو بسیاری از علمای شیعه به آنها پاسخ دادهاند، که مضمون برخی از پاسخ ها در این مجال ارائه می گردد:
آیه اول:
«وَ لاَ تَقُولَنَّ لِشَیْءٍ إِنِّی فَاعِلٌ ذلِکَ غَداً إِلاَّ أَنْ یَشَاءَ اللَّهُ وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذَا نَسِیتَ وَ قُلْ عَسَى أَنْ یَهْدِیَنِ رَبِّی لِأَقْرَبَ مِنْ هذَا رَشَداً»(29)؛ (ای رسول ما، هرگز نگو که من این کار را فردا خواهم کرد مگر آن که بگویی [ان شاءالله] اگر خدا بخواهد، و خدا را لحظهای فراموش نکن و بگو که امید است خدای من، مرا به حقایقی بهتر و علومی برتر از این هدایت فرماید).
شبهه: اگر پیامبر(صل الله علیه و آله) اهل سهو و نسیان نبود، این توصیه قرآنی چه مفهومی داشت؟ پس معلوم می شود که پیامبر اکرم(صل الله علیه و آله) برخی اوقات دچار فراموشی می شد و برای رفع فراموشی نیازمند به عنایت و یاد خدا بود، تا آنچه فراموش میشد به یادش آورد!
پاسخ: با توجّه به خطابه ای زیادی که در قرآن کریم آمده است، قسم اعظم آنها به منظور ابلاغ یک دستور و فرمان جدید، خطاب به پیامبر نازل شده و تعدادی از همین آیات هم به قصد تبیین رسول اکرم(صل الله علیه و آله) برای مردم می باشد و تعدادی نیز شامل حالات خاصّ آن حضرت است و همچنین جمعی از آیات نیز خطاب عمومی دارد. لذا نمیتوان نتیجه گرفت که چون آیه، حضرت رسول(صل الله علیه و آله) را به خطاب خود قرار داده است، پس نبی خدا هم اشتباه می کند. بلکه از باب «ایاک اعنی و اسمع یا جاره» است یعنی مقصود شخص پیامبر نیست، بلکه جنبه عمومی دارد و از این گونه آیات در قرآن فراوان است.
به عنوان نمونه؛ آیه احسان به والدین زمانی بر پیامبر(صل الله علیه و آله) نازل شده است که ایشان والدین خود را از دست داده اما با این وجود آیه قرآن ایشان را مورد خطاب قرار داده است: «وَ قَضى رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً»(30)؛ (و پروردگار تو حکم کرد که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکوئى نمائید).
آیه دوم:
«وَ إِذْ قَالَ مُوسَى لِفَتَاهُ لاَ أَبْرَحُ حَتَّى أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَیْنِ أَوْ أَمْضِیَ حُقُباً فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَیْنِهِمَا نَسِیَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِیلَهُ فِی الْبَحْرِ سَرَباً فَلَمَّا جَاوَزَا قَالَ لِفَتَاهُ آتِنَا غَدَاءَنَا لَقَدْ لَقِینَا مِنْ سَفَرِنَا هذَا نَصَباً قَالَ أَرَأَیْتَ إِذْ أَوَیْنَا إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّی نَسِیتُ الْحُوتَ وَ مَا أَنْسَانِیهُ إِلاَّ الشَّیْطَانُ أَنْ أَذْکُرَهُ وَ اتَّخَذَ سَبِیلَهُ فِی الْبَحْرِ عَجَباً»(31)؛ (هنگامی که موسی به دوست خود گفت: دست از جستجو برنمی دارم تا به محلّ تلاقی دو دریا برسم؛ هر چند مدّت طولانی به راه خود ادامه بدهم. [ولی] هنگامی که به محلّ تلاقی آن دو دریا رسیدند؛ ماهی خود را [که برای تغذیه همراه داشتند] فراموش کردند؛ و ماهی راه خود را در دریا پیش گرفت [و روان شد]. آنگاه که از آن مکان بگذشتند موسی به آن جوان گفت: غذای چاشت ما را بیاور که ما در این سفر رنج بسیار دیدیم [یوشع] گفت: در نظر داری آن جا که بر سر سنگی منزل گرفتیم من آن جا ماهی را فراموش کردم و شیطان را از یاد بردم و شگفت آن که ماهی راه دریا گرفت و رفت).
شبهه: چگونه برای حضرت یوشع حالت فراموشی و غفلت اتفاق افتاد؟ آیا مراد از «نسیا» حضرت یوشع و حضرت موسی (علیه السلام) است، یا فقط حضرت یوشع منظور است؟
پاسخ: دوست حضرت موسی(علیه السلام) نه پیامبر بود و نه وصیّ پیامبر، بلکه فقط در سفر همراه او بود. اگر قرار بود همراه حضرت موسی «یوشع» باشد در این جا نمیگفت «فتی» لابد کسی دیگر باید باشد.
آیه سوم:
«وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ اسْتَوَى آتَیْنَاهُ حُکْماً وَ عِلْماً وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ وَ دَخَلَ الْمَدِینَةَ عَلَى حِینِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِهَا فَوَجَدَ فِیهَا رَجُلَیْنِ یَقْتَتِلاَنِ هذَا مِنْ شِیعَتِهِ وَ هذَا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِی مِنْ شِیعَتِهِ عَلَى الَّذِی مِنْ عَدُوِّهِ فَوَکَزَهُ مُوسَى فَقَضَى عَلَیْهِ قَالَ هذَا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِینٌ»(32)؛ (آنگاه که موسی به سن عقل و رشد رسید و حدّ و کمال یافت ما به او مقام علم و نبوّت عطا کردیم و چنین است پاداش ما به مردم نیکوکار. و موسی [روزی] مخفیانه وارد مصر شد و آن جا دید که دو مرد با هم به جنگ و نزاع مشغولند این یک از شیعیان و پیروان وی [از بنی اسرائیل] بود و دیگری از دشمنان [از فرعونیان] بود. در آن حال آن شخص شیعه از موسی دادخواهی و یاری بر علیه آن دشمن خواست [موسی خشمناک به یاری مؤمن شتافت] و مشت محکمی بر سینه او زد و بر زمین افتاد و مُرد. موسی گفت: این کار از فریب و وسوسه شیطان بود که او دشمن و گمراه کننده آشکاری است).
شبهه: بر اساس «هَذا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ» شیطان در موسی وسوسه کرد و او را واداشت که مرد فرعونی را بکشد و این، دلیل بر این است که گاهی شیطان بر انبیا چیره می شود.
پاسخ:
اولاً منظور حضرت موسی(علیه السلام) که گفت این عمل از شیطان است این نبود که شیطان در من وسوسه کرده و بر من چیره گشت، بلکه شیطان مقدّماتی را فراهم کرد که منجر شد من به این زحمت دچار شوم چون شیطان گاهی برای اولیاء خدا ایجاد مزاحمت می کند. این آیه همانند «وَ اذْکُرْ عَبْدَنَا أَیُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الشَّیْطَانُ بِنُصْبٍ وَ عَذَابٍ» است. پس شیطان نمی تواند شخصاً بر انبیا چیره شود و آنها را وسوسه کند، و تحت فرمان خویش درآورد بلکه مقدّماتی را فراهم می آورد تا بر انبیا آسیب و آزار برساند.
ثانیاً ممکن است مشارالیه «هذا» دعوای آن دو نفر بوده باشد نه ضربه موسی(علیه السلام) که منجر به قتل شد. همچنان که می تواند مشارالیه «هذا» خود ان مرد ظالم باشد، چنانچه در خصوص فرزند نوح(علیه السلام)، عبارت عملٌ غیر صالح اطلاق گردید.
آیه چهارم:
«وَ إِذَا رَأَیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ فِی آیَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ وَ إِمَّا یُنْسِیَنَّکَ الشَّیْطَانُ فَلاَ تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ»(33)؛ (چون گروهی را دیدی که آیات ما را استهزاء می کنند از آنان دوری بجوی تا در سخنی دیگر وارد شوند و چنانچه شیطان البتّه فراموشت ساخت بعد از آن که متذکّر کلام خدا شدی دیگر با گروه ستمگران مجالست مکن).
شبهه: در این آیه، خدای حکیم، به رسول گرامیش نسبت فراموشی توسط شیطان را می دهد. پس معلوم میشود که برای شیطان امکان چیره شدن بر شعور و فهم و اراده پیامبر خدا وجود دارد!
پاسخ: این آیه، نظیر آیه «وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذَا نَسِیتَ وَ قُلْ عَسَى أَنْ یَهْدِیَنِ رَبِّی لِأَقْرَبَ مِنْ هذَا رَشَداً» است. این آیات در حکم تعلیم و خطاب به پیامبر(صل الله علیه و آله) است گرچه مخاطب ممکن است شخص پیامبر باشد، امّا لحن آن خطاب عام است، و دستور برای تمام مسلمانان. چون اصلاً پیامبر با اینها نمی نشست، و اینها را کاملاً می شناخت، و همانطور که قبلا گفته شد، این سفارش و هشدار خدا، از باب «اِیَّاکَ اَعْنَی وَ اسْمَعی یا جارِه» است، که در واقع ما مسلمانها مورد نهی قرار گرفتیم نه پیامبر اکرم(صل الله علیه و آله).(34)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.