جنگ در میان دو فرهنگ!
حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ مجله مکتب اسلام، مهر 1363، سال بیست و چهارم، شماره 7.
جنگ در میان دو فرهنگ!
- چرا غرب و شرق به یک اندازه از گسترش موج «افکار اسلامی» در جهان وحشت دارند؟
اخیراً خبر مهمی در مطبوعات جهان پخش شد که به خاطر مصالح ابرقدرت ها زود اطرافش را جمع کردند، و متاسفانه در مطبوعات ما نیز بازتاب مناسبی نداشت؛ ولی هر چه بود مهم بود. خبر این بود که «نیکسون» در برابر این سئوال که «آیا از نفوذ شوروی در خلیج فارس (به مناسبت قرارداد اخیر فروش اسلحه) نگران نیست؟» پاسخی داده که مفهومش چنین است: «فعلا نگرانی مهم ما این جنبش اسلامی است که از پاکستان گرفته تا مراکش ادامه دارد (و کانونش ایران و جمهوری اسلامی نو پای ایران است)»!!
یعنی «خطر شوروی» ممکن است در درازمدت باشد، اما آنچه فعلا فكر ما را مشغول کرده موج اخير است، موجی که غرب آن را پیش بینی نمیکرد و طبعا هیچگونه آمادگی برای مقابلۀ با آن ندارد و اگر درست بیندیشیم میبینیم جواب -با توجه به منافع آنها- کاملا دقیق و حساب شده بوده است؛ این جواب دریچه ای است برای بحثی گسترده و تحلیلی پیرامون پدیده ای که در دنیا با ظهور «جمهوری اسلامی» به وجود آمده.
حقیقت این است که در حال حاضر جنگی سخت و عمیق و ریشه دار در میان دو فرهنگ با ویژگیهای مختلف آغاز شده که ابعاد آن در آینده قابل پیش بینی نیست. جنگی خونین، خطرناک و همه جانبه که تمام تمدن و فرهنگ غرب و شرق مادی را به میدان فرا میخواند. ریشه این جنگ را باید در ویژگی های این دو فرهنگ مطالعه کنیم:
1. فرهنگ و تمدن «مادی»
2. فرهنگ و تمدن «الهی»
فرهنگ و تمدن «مادی» همه دنیای "غرب" و "شرق" را شامل میشود و مطالعات دقیق نشان میدهد که قدر مشترک غرب و شرق مادی از جنبههای اختلافی آنها بسیار بیشتر است. جهان بینی این فرهنگ و تمدن مادی بر اساس اصول زیر است:
1ـ جهان هستی اصلا هدفی ندارد؛ آفرینندۀ عاقلی نداشته که علم و هدفی در کار باشد، و اگر احیانا برای زندگی انسان ها هدفی قائل میشویم برای این است که آن را از پوچی درآوریم و آن هم از روی ناچاری است.
2ـ بالاترین هدف برای یک انسان تمتع از مواهب مادی و لذت و زندگی مرفه است؛ گرچه این هدف ناچیز است اما در برابر هیچ و پوچ گریزی نیست.
3ـ مرگ آخرین مرحلۀ زندگی انسان است و با فرارسیدن آن همه چیز پایان میگیرد.
4ـ انسان با سایر حیوانات فرق اصولی و اساسی ندارد؛ بلکه انسان هم حیوانی است نسبتا تکامل یافته.
5ـ آنچه بر روابط انسان ها حاکم است ظاهرا «قانون» و باطنا «زور» است و حکومت قلدران و زورمندان.
اما جهان بینی الهی بر پایههای زیر است:
1ـ عالم هدفی دارد، هدفی بزرگ؛ چرا که آفریدهی آفریدگاری است که علم و قدرتش بی پایان است. این هدف را در تکامل پویا و پیگیر و مستمر میتوان خلاصه کرد که از ازل آغاز شده و به ابدیت میپیوندد، و جهان در این مسیر آنی آرام نیست.
2ـ هدف از زندگی انسان که چکیده و عصاره عالم خلقت است ادامه سیر به سوی «الله» آن وجود بی انتها و نامحدود است؛ «أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ». قوس صعودی تکامل انسان حد و مرزی ندارد، و او همیشه در این مسیر پیش میرود.
3ـ مرگ تولد ثانوی است، شکستن قفس و آزاد شدن مرغ روح، و رهائی انسان از تنگنای زندگی دنیا و گام نهادن در عالمی بسیار وسیع و گسترده تر.
4ـ انسان تنها در بُعد مادی خلاصه نمیشود؛ او دارای یک روح الهی است که از جهان فرشتگان نیز برتر و بالاتر است.
5ـ حاکم بر روابط انسان ها باید قانون «عدل الهی» باشد و حاکمیت روی زمین از آن مستضعفین (محرومان باایمان) است.
وقتی اصول این دو فرهنگ را که هم اکنون پنجه در پنجه هم افکندهاند در برابر یکدیگر قرار میدهیم دلیل وحشت عظیم فرهنگ مادی را از فرهنگ الهی به خوبی درک میکنیم. تمام سرمایه ای را که فرهنگ مادی که میدان مبارزه آورده همان تکنولوژی پیشرفته و سلاح های پیچیده است؛ یعنی یک مشت آهن آلات با فرمول های بسیار اسرارآمیز، اما در دست انسان هائی ترسو و بی هدف و سست. ولی فرهنگ الهی انسان هائی را به میدان فرستاده که از هیچ چیز باک ندارند، داوطلبانه به استقبال مرگ و شهادت میروند، هیچ حد و مرزی را در فداکاری و ایثار نمیشناسند، اگر با ضربات دشمن مثل برگ خزان به روی زمین بریزند این درخت پر بار از نو جوان میشود و برگ و شکوفههای دیگر و بیشتر میدهد.
آیا جهان حق دارد از این جهان بینی بترسد؟
دعوای شرق و غرب با هم دعوای تقسیم منافع است، نه دعوای مکتبی و فرهنگی؛ هر چند ظاهرا چنین به نظر برسد. لذا میبینیم طبق آمار منتشر شده در مطبوعات جهان، آمریکا در یک سال حدود 10 میلیارد دلار اسلحه به جهان سوم فروخته و شوروی حدود 8 میلیارد دلار؛ تازه این ارقام معاملات رسمی است، غیر رسمی و بازار سیاه آن که خود داستان مفصل دیگری دارد.
تا وضع چنین پیش میرود و منافع و مناطق نفوذ، و حتی صادرات مرگ را تقریبا به یک اندازه در اختیار دارند، دعوائی در کار نیست، و تمام اختلافات مکتبی را میتوان نادیده گرفت و با زندگی مسالمت آمیز سرو ته آن را به هم آورد؛ اما خطرناک مردمی هستند که نه اهل معامله هستند، و نه سازش مادی، نه به منافع دلاری خود میاندیشند، و نه میتوان آنها را با زور و زر تحت سیطرۀ خود در آورد. اینجاست که غرب و شرق شریک اند و برای درهم کوبیدن آن جهان بینی همکاری میکنند که نمونههای بارز آن را در جنگ تحمیلی با چشم میبینیم.
پایان مقاله
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.