فضائل و رذائل اخلاقی؛ عدالت و ظلم
آیت الله العظمی ناصر مکارم شيرازی
تحقيق: علی غبیشاوی / حجّت الاسلام احمد حیدری
مقدمه:
در اسلام مسائل اعتقادى از سایر مسائل - از جمله مسائل اخلاقی و غیر آنها - جدا نيست. توجّه به اوصاف الهى به عنوان یکی از مسائل اعتقادی سبب مى شود كه انسان چشم دل را عميقا به آن نقطه كمال مطلق بدوزد و سعى كند در سير درونى و برونى، خود را به او نزديك و نزديك تر سازد و اين نزديكى سرانجام سبب تخلّق به اخلاق الهى و انعكاس صفات او در اخلاق و عمل انسان مى شود. بنابراين هر قدر انسان به او نزديك تر شود، اين صفات در او قوى تر مى گردد.[1]
به تعبیر دیگر و از جنبه ای الزامی می گوییم، صفات انسان بايد پرتوى از صفات خدا باشد و در جامعه انسانى صفات الهى پرتوافكن گردد.[2]
یکی از اوصاف الهی، «عدل» و «عدالت» است. عدالتى كه نشانه هاى آن در جاى جاى عالم هستى، در آسمان ها، در زمين، در وجود خود انسان، در ضربان قلب و گردش خون او و بالأخره در سراسر اين جهان ديده مى شود. آيا انسان مى تواند يك وصله ناجور در اين عالم پهناور باشد و از عدالت عمومى جهان بركنار بماند؟![3]
توجه به وصف عدالت، در فرد فرد مسلمانان و جوامع اسلامى اثر مى گذارد و آنها را به سوى مديريت صحيح در كارها و برافراشتن پرچم عدل و داد نه تنها در كشورهاى اسلامى، كه در كل جهان دعوت مى كند. اهميّت مسأله عدالت در اسلام به قدرى است كه هيچ چيز نمى تواند مانع آن گردد. دوستى ها و دشمنى ها، قرابت و خويشاوندى، دورى و نزديكى، در آن اثر ندارد و هرگونه انحراف از آن متابعت از هواى نفس است.[4]
صفت مقابل عدل، ظلم است که انتشار آن بین آحاد جامعه مؤمنین، آثار سوء و بسیار زیان باری برای دنیا و آخرت همه آنها دارد.
معنای عدالت و ظلم
«عدالت» مفهوم وسيعى دارد كه همه اعمال نيك را در بر مى گيرد؛ زيرا حقيقت عدالت آن است كه هر چيز را در مورد خود به كار برند و به جاى خود نهند.[5] با این حال عدالت داراى دو معنای عمده است:
معناى وسيع اين كلمه «قرار گرفتن هر چيز در جاى خويش» است و به تعبير ديگر موزون بودن و متعادل بودن. اين معنى از عدالت در تمام عالم آفرينش، در منظومه ها، در درون اتم، در ساختمان وجود انسان، و همه گياهان و جانداران حكمفرماست. معناى ديگر عدالت «مراعات حقوق افراد» است.
علاوه بر آن می گوییم عدالت در مفهوم گسترده اسلامى اش از دادگرى فراتر است و به معناى ترك گناهان كبيره، و عدم اصرار بر صغائر آمده، يا به تعبير دقيق تر، آن حالت خدا ترسى باطنى است كه به صورت يك ملكه و خصلت در آمده و او را از انجام گناه باز مى دارد، و سدّى ميان انسان و گناه مى كشد.[6]
نقطه مقابل عدالت، «ظلم» يعنى حق ديگرى را گرفتن و به خود اختصاص دادن، يا حق كسى را گرفتن و به ديگرى دادن، يا تبعيض قائل شدن، به اين ترتيب كه به بعضى حقوق شان را بدهند و به بعضى ندهند. «ظلم» هنگامی که در برابر عدل در نظر گرفته شود، به معناى وسيع كلمه، آن است كه شخص يا كار يا چيزى را در موقعيتى كه شايسته آن نيست قرار دهند.[7]
اگرچه عدالت و ظلم ابعاد نفسانی و فردی متعددی دارند، اما به خاطر پیوند خوردن ماهیت آنها با روابط اجتماعی و تأثیرشان در وضعیت امنیت و آسایش مردم در نظام های جمعی، بحث های ما در ادامه، لاجرم ناظر بر حیطه های غیر فردی نیز خواهد بود.
تفاوت عدالت با مساوات
پیش از بحث راجع به جایگاه عدالت در بیانات قرآنی و حدیثی و برای روشن تر شدن معنای دقیق تر آن، باید تفات این مفهوم با «مساوات» روشن شود.
بسیار پیش می آید که «عدالت» با «مساوات» اشتباه مى شود و گمان مى رود معنى عدالت آن است كه رعايت مساوات شود، در حالى كه چنين نيست. در عدالت هرگز مساوات شرط نيست، بلكه استحقاق و اولويت ها بايد در نظر گرفته شود. فى المثل عدالت در ميان شاگردان يك كلاس اين نيست كه به همه آنها نمره مساوى دهند و عدالت در ميان دو كارگر اين نيست كه هر دو مزد مساوى دريافت دارند. بلكه عدالت به اين است كه هر شاگردى به اندازه معلومات و لياقتش، و هر كارگرى به اندازه كار و فعّاليّتش «نمره» يا «مزد» دريافت دارد.[8]
مساوات شعارى، هيچ معنايى ندارد. كسب مال در نتيجه بروز استعدادها صورت مى پذيرد و استعدادها با هم متفاوت اند. عدل واقعى آن است كه بهره ها - بر اساس تفاوت تلاش ها و استعدادها - مختلف باشد و برخى بر برخى ديگر افزونى يابند. در عين حال فرصت مساوى در اختيار همگان نهاده شود. معناى اين سخن آن است كه عواملى همچون اصل و نسب و نژاد و جنسيّت نمى توانند و نبايد قيد و بندى بر پاى انسان زند.[9]
ارتباط عدالت و انصاف
امام علی عليه السلام در بخشی از عهدنامه مالك اشتر، او را به عدالت و رفع تبعيض دعوت می کند: «أَنْصِفِ اللَّهَ وَ أَنْصِفِ النَّاسَ مِنْ نَفْسِكَ، وَ مِنْ خَاصَّةِ أَهْلِكَ، وَ مَنْ لَكَ فِيهِ هَوًى مِنْ رَعِيَّتِكَ؛[10] انصاف در برابر خداوند و مردم را نسبت به خويشتن و خاندان خود و كسانى كه از رعايا مورد علاقه تو هستند رعايت كن».
منظور از انصاف در برابر مردم، ترك هرگونه تبعيض و تمايل به افراد مورد نظر است. اين تبعيض سرچشمه انواع انحرافات و نابسامانى هاست. بايد توجّه داشت كه «انصاف» از ريشه «نصف» گرفته شده كه به نيمه هر چيزى اطلاق مى شود.[11]
از آنجايى كه عدالت سبب مى شود انسان حقوق اجتماعى را در ميان خود و ديگران عادلانه تقسيم كند، از اين جهت به آن انصاف گفته اند. در بيان ديگر انصاف آن است كه انسان هرچه براى خود و دوستان و نزديكان خود مى خواهد براى ديگران هم بخواهد و آنچه درباره خود و افراد مورد علاقه اش روا نمى دارد درباره ديگران نيز روا ندارد.
در حديثى از امام صادق عليه السلام مى خوانيم كه فرمود: «سَيِّدُ الْأَعْمَالِ: ثَلَاثَةٌ إِنْصَافُ النَّاسِ مِنْ نَفْسِكَ حَتَّى لَاتَرْضَى بِشَيْءٍ إِلَّا رَضِيتَ لَهُمْ مِثْلَهُ...؛[12] برترين اعمال سه چيز است: اوّلين آن رعايت انصاف درباره مردم است، به این معنا كه هرچه را براى خود مى خواهى مانند آن را براى ديگران هم بخواهى».[13]
فطری بودن عدالت و عشق به آن
عشق به عدالت، در درون جان هركسى هست. همه از عدل لذّت مى برند و با تمام وجود خود خواهان جهانى مملو از عدالت اند. با تمام اختلاف هايى كه در ميان ملّت ها و امّت ها در طرز تفكّر، آداب و رسوم، عشق ها و علاقه ها، خواست ها و مكتب ها وجود دارد، همه بدون استثنا سخت به عدالت علاقه مندند. دليلى بيش از اين براى فطرى بودن عدل و عدالت لازم نیست؛ چه اينكه همه جا عموميّت خواسته ها دليل بر فطرى بودن آنهاست.[14] از همین جاست که رعایت چنین فضیلت اخلاقی ای و دعوت به آن، چیزی جز توصیه به بازگشت به فطرت انسانی نبوده و هر آموزه ای که دعوت کننده به فطرت باشد، به نوعی دعوت کننده به عدالت نیز به شمار می رود.
قرآن و توصیه به عدالت
به يقين يكى از اهداف بعثت و ظهور پيامبران الهى اجراى عدالت در جامعه انسانى است. اين هدف به قدرى مهمّ است كه مى توان آن را هدف اصلى يا از اهداف اصلى پيامبران عليهم السلام برشمرد. خداوند متعال در آيه 25 سوره حديد مى فرمايد: «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِيزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ؛ ما پيامبران خود را با دلايل روشن فرستاديم، و با آنها كتاب آسمانى و ميزان [شناسايى حق از باطل و قوانين عادلانه] نازل كرديم تا مردم قيام به عدالت كنند، و آهن را آفريديم كه در آن نيروى شديد و منافعى براى مردم است، تا مشخص شود چه كسى خدا و پيامبرانش را يارى مى كند بى آنكه او را ببينند؛ خداوند توانا و شكست ناپذير است».[15]
در روايتى از امام صادق عليه السلام و در معنایی شبیه به همین آیه شریفه می خوانیم: «لَمْ يَبْعَثِ اللَّهُ نَبِيّاً قَطُّ إِلَّا بِالْبِرِّ وَ الْعَدْلِ؛[16] خداوند هيچ پيامبرى را به سوى مردم مبعوث نكرد، مگر اينكه او را مأمور به نيكى و عدالت كرد».
علاوه بر آنچه از سوره حدید نقل شد، آیه ۸ سوره مائده[17] نیز دعوت اکید به قيام به عدالت مى كند: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ؛ اى كسانى كه ايمان آورده ايد همواره قيام براى خدا كنيد و به حق و عدالت گواهى دهيد». سپس به يكى از عوامل انحراف از عدالت اشاره نموده، به مسلمانان چنين هشدار مى دهد كه نبايد كينه ها و عداوت هاى قومى و تصفيه حساب هاى شخصى مانع از اجراى عدالت و موجب تجاوز به حقوق ديگران گردد زيرا عدالت از همه اينها بالاتر است: «وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى أَلَّا تَعْدِلُوا». بار ديگر به خاطر اهميت موضوع روى مساله عدالت تكيه كرده مى فرمايد: «اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى؛ عدالت پيشه كنيد كه به پرهيزگارى نزديك تر است».
كمتر مساله اى است كه در اسلام به اهميت عدالت باشد. مساله عدل همانند مساله توحيد در تمام اصول و فروع اسلام ريشه دوانده است. يعنى همان طور كه هيچ يك از مسائل عقيده اى و عملى، فردى و اجتماعى و اخلاقى و حقوقى، از حقيقت توحيد و يگانگى جدا نيست، همچنين هيچ يك از آنها را خالى از روح عدل نخواهيم يافت. به همين دليل در مباحث اجتماعى اسلام روى هيچ اصلى به اندازه عدالت تكيه نشده است.[18]
اهمیت عدالت در روایات اسلامی
در روایات اسلامی، تعابیر و توصیف های بسیار مهمّی درباره عدالت وجود دارد که در ادامه فقط به نمونه هایی از آن اشاره می کنیم:
پيامبر اکرم صلى الله عليه و آله فرمود: «بِالْعَدْلِ قَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ؛[19] آسمانها و زمين، با عدالت، پا برجا مى مانند». نیز از ایشان نقل شده که فرمود: «اَلْعَدْلُ جُنَّةٌ واقِيَةٌ وَ جَنَّةٌ باقِيَةٌ؛[20] عدالت سپر نگهدارنده و بهشت جاودان است».
در حديثی از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام نیز مى خوانيم: «الْعَدْلُ رَأسُ الأيمانِ، وَ جِماعُ الأَحْسانِ، وَ اعْلى مَراتِبِ الأيمانِ؛[21] عدالت به منزله سر براى پيكر ايمان است، تمام نيكى ها در آن جمع است و برترين مراتب ايمان محسوب مى شود». در روايت ديگرى از آن حضرت مى خوانيم: «اِعْدِلْ تَدُمْ لَكَ الْقُدْرَةُ؛[22] عدالت پيشه كن، تا قدرت تو پايدار ماند». ایشان در جایی دیگر می فرماید: «اَلْعَدْلُ حَياةُ الْأحْكامِ؛[23] عدالت روح و حيات احكام است».
امام صادق عليه السلام نیز درباره اهميت عدل و عدالت می فرماید: «اَلْعَدْلُ أَحْلَى مِنَ الشَّهْدِ وَ أَلْيَنُ مِنَ الزُّبْدِ وَ أَطْيَبُ رِيحاً مِنَ الْمِسْكِ؛[24] عدل شيرين تر از عسل، نرم تر از كره و خوش بوتر از مشك است».[25]
آثار عدالت در جامعه انسانی در بيان روایات اسلامی
در روایات اسلامی، تصویری بسیار زیبا از جامعه ای که عدالت در آن اجرا می گردد ترسیم شده است. در سخنى از امام صادق علیه السلام مى خوانيم: «اَلْعَدْلُ أَحْلَى مِنَ الْمَاءِ يُصِيبُهُ الظَّمْآن؛[26] عدالت شيرين تر از آب براى تشنه كامان است»! یعنی همان گونه كه حيات تشنه كامان در آب است، حيات جامعه انسانيت در عدالت است.
در حديثى از امام امير المؤمنين علیه السلام مى خوانيم: «اَلْعَدْلُ أَسَاسٌ بِهِ قِوَامُ الْعَالَمِ؛[27] عدل شالوده اى است كه قوام جهان بر آن بنا شده است!». در تعبير زيبا و پر معناى ديگرى از همان حضرت آمده است: «مَا عُمِّرَتِ الْبُلْدَانُ بِمِثْلِ الْعَدْلِ؛[28] شهرها و كشورها آباد نمى شوند، مگر به عدالت!».
اصولا همان گونه كه در احاديث بالا اشاره شد، پايه جهان هستى بر عدالت نهاده شده است. ممكن است ظلم در كوتاه مدّت، منافع شخص يا كشورى را تأمين كند، ولى اثرات مرگبار آن در دراز مدّت قابل انكار نيست![29]
همچنین در حدیثی نسبتا طولانی از حضرت امیرالمؤمنین عليه السلام، با تشریح ابعاد عدالت، نتایج درخشان و تأثیرگذار آن بیان شده است. آن حضرت می فرماید: «وَ الْعَدْلُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ: عَلى غَائِصِ الْفَهْمِ، وَ غَوْرِ الْعِلْمِ، وَ زُهْرَةِ الْحُكْمِ، وَ رَسَاخَةِ الْحِلْمِ؛[30] عدالت چهار شعبه دارد: فهم دقيق، علم و دانش عميق، قضاوت صحيح و روشن و حلم و بردبارى».
در واقع كسى كه بخواهد حكم عادلانه اى كند، نخست بايد از قابليت و استعداد شايسته اى در فهم موضوع برخوردار باشد، تا هرگونه خطا در تشخيص موضوع موجب خطا در نتيجه حكم نشود. سپس آگاهى لازم را در ارتباط با حكم پيدا كند و آن را دقيقا منطبق بر موضوع نمايد. آنگاه حكم نهايى را به طور واضح و روشن و خالى از هرگونه ابهام بيان كند و در اين مسير، موانع را با حلم و بردبارى برطرف سازد.
امام در يك نتيجه گيرى حكيمانه، آثار هر يك از اين شاخه هاى چهارگانه عدالت را بيان مى كند و مى فرمايد: «فَمَنْ فَهِمَ، عَلِمَ غَوْرَ الْعِلْمِ، وَ مَنْ عَلِمَ غَوْرَ الْعِلْمِ، صَدَرَ عَنْ شَرَائِعِ الْحُكْمِ، وَ مَنْ حَلُمَ، لَمْ يُفَرِّطْ فِي أَمْرِهِ وَ عَاشَ فِي النَّاسِ حَمِيداً؛[31] كسى كه درست بيانديشد، به اعماق دانش آگاهى پيدا مى كند، و كسى كه به عمق علم و دانش برسد، از سرچشمه احكام سيراب باز می گردد، و آن كس كه حلم و بردبارى پيشه كند، گرفتار تفريط و كوتاهى در امور خود نمى شود و در ميان مردم با آبرومندى زندگى خواهد كرد».[32]
بازار و اهمیت مراعات عدالت
يكى از عرصه هاى مهم براى اقامه عدالت بازار است و کسانی که شغل شان ارتباط نزدیک تر و مستقیم تری با بازار دارد، وظیفه مهم ترین برای عدالت در رفتارشان دارند. بازار به خودى خود چنان است كه عدالت در آن به راحتى قربانى مى شود. اجحاف، بى انصافى، ناديده گرفتن حقوق توليد كننده، احتكار، فرصت طلبى واسطه ها و دلالان و... در بازار رشد مى كند و بازار به خودى خود هيچ اهرمى براى مقابله با اين بى عدالتى ها در دست ندارد.[33]
جایگاه عدالت اقتصادی در آموزه های اسلامی
بر اساس آيه ۲۹ سوره بقره یعنی «خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً»، نعمت هاى عالم براى همه انسانها آفريده شده و بر اساس بيان اميرمؤمنان علیه السلام «أَلَا وَ إِنَّ الْأَرْضَ الَّتِي تُقِلُّكُمْ وَ السَّمَاءَ الَّتِي تُظِلُّكُمْ مُطِيعَتَانِ لِرَبِّكُم ... أُمِرَتَا بِمَنَافِعِكُمْ فَأَطَاعَتَا وَ أُقِيمَتَا عَلَى حُدُودِ مَصَالِحِكُمْ فَقَامَتَا؛[34] به زمين و آسمان از سوى خداوند فرمان داده شده كه به انسانها سود رسانند و براى مصالح انسانها برپا داشته شوند و آسمان و زمين نيز از اين فرمان اطاعت بردند».
در صورتى اين هدف و اين علت غايى آفرينش، تحقق مى يابد و نقض نمى شود كه همه مردم توان بهره ورى از اين مواهب و نعمت هاى طبيعى را داشته باشند و در حوزه اقتصاد هر يك از افراد به حق خود از ثروت و درآمدهاى جامعه دست يابد؛ يعنى در حوزه رفتارها و روابط اقتصادى، عدالت مراعات شود و به حقوق اقتصادى افراد ظلم نگردد.
نظام اقتصاد اسلامی، نظامى است كه در کنار تأمین بسترهای لازم برای شکوفا شدن استعدادها و فعالیت های اقتصادی، پس از توليد درآمد و به دست آمدن سود نیز مراعات عدالت را بنماید و جلوی پایمال شدن حقوقی را بگیرد که از تلاش شخص به ثمر رسیده است.
در اين راستا قرآن كريم در آيه ۳۲ سوره نساء تصريح مى كند كه كار و تلاش، منشأ حق براى انسان در دارايى و ثروت مى شود.[35] در آیه ۷ سوره حشر از تداول و دست به دست شدن اموال توسط ثروتمندان و انحصارى شدن آن در نزد اغنيا – که غالبا خالی از حق کُشی و ظلم به فقرا و تهیدستان نیست - نهى مى كند.[36] در آیه ۲۹ سوره نساء بر درآمدهاى غير صحيح و غير عقلايى، که درآمدهایی ظالمانه اند، خط بطلان مى كشد.[37] در آیات ۱۵۲ سوره انعام و ۱۰ نساء، صریحا از نزديك شدن به اموال يتيمان و محرومانِ از ولايت و سرپرستى پدر، نهى می نماید.[38] در آیه ۹ سوره الرحمن نيز به رعايت قسط در خصوص وزن و ترازو امر مى نمايد.[39]
در کنار وظیفه ای که نظام اقتصادی اسلامی برای عدالت گستری دارد، آحاد جامعه نیز باید رفتارهای فردی خود را معطوف به حصول این فضیلت اخلاقی بکنند؛ امری که مثال هایی از آن در روایات اسلامی صریحا ذکر شده است:
امام صادق علیه السلام وقتى حدود نزديك شدن به مال يتيم را تشريح مى كند، مى فرمايد: «إِنْ كَانَ فِي دُخُولِكُمْ عَلَيْهِمْ مَنْفَعَةٌ، لَهُمْ فَلَا بَأْسَ، وَ إِنْ كَانَ فِيهِ ضَرَرٌ، فَلَا، وَ قَالَ (ع):"بَلِ الْإِنْسانُ عَلى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ"،[40]فَأَنْتُمْ لَا يَخْفَى عَلَيْكُم؛[41] اگر در ورودتان بر مال يتيم منفعتى براى يتيم است، مانعى ندارد، ولى اگر به ضرر آنان تمام مى شود وارد نشويد، و فرمود: انسان بصير به حال خويش است و مى تواند به ضرر يا نفع بودن را تشخيص دهد، پس امر بر شما مخفى نيست».
امام صادق علیه السلام همچنين در ذیل آیه «وَ مَنْ كَانَ فَقِيرًا فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ»،[42] فرموده است: «مَنْ كَانَ يَلِي شَيْئاً لِلْيَتَامَى وَ هُوَ مُحْتَاجٌ لَيْسَ لَهُ مَا يُقِيمُهُ فَهُوَ يَتَقَاضَى أَمْوَالَهُمْ وَ يَقُومُ فِي ضَيْعَتِهِمْ، فَلْيَأْكُلْ بِقَدَرٍ وَ لَا يُسْرِفْ، وَ إِنْ كَانَ ضَيْعَتُهُمْ لَا تَشْغَلُهُ عَمَّا يُعَالِجُ لِنَفْسِهِ، فَلَا يَرْزَأَنَّ مِنْ أَمْوَالِهِمْ شَيْئاً؛[43] كسى كه كارى را براى ايتام به عهده مى گيرد، اگر خودش محتاج است و سرمايه اى ندارد كه آن را به جريان بياندازد، پس چون در مزرعه ايتام كار مى كند، به اندازه و بدون زياده روى و اسراف از اموال ايتام مى خورد و در آن تصرّف مى كند، امّا اگر خودش صاحب سرمايه است و مزرعه ايتام او را از اشتغال روى سرمايه اش باز نمى دارد، پس به چيزى از اموال ايتام دست نزند [و آن را براى خودش برندارد]».[44]
عدالت در وصيت
رعایت عدالت، تنها امری توصیه شده در زمان حیات آدمی نیست، بلکه آموزه های اسلامی، آدمی را حتی برای تقسیم عادلانه ما ترک و اموالش در زمان بعد از مرگ نیز مورد خطاب قرار داده است. برای تقسیم عادلانه اموال انسان در روايات اسلامى تاكيدهاى فراوانى روى «عدم جور» و «عدم ضرار» در وصيت ديده مى شود. كه از مجموع آن استفاده مى شود، همان اندازه كه وصيت كار شايسته و خوبى است، تعدى در آن مذموم و از گناهان كبيره است.
در حديثى از امام باقر علیه السلام مى خوانيم: «مَنْ عَدَلَ فِي وَصِيَّتِهِ، كَانَ بِمَنْزِلَةِ مَنْ تَصَدَّقَ بِهَا فِي حَيَاتِهِ، وَ مَنْ جَارَ فِي وَصِيَّتِهِ، لَقِيَ اللَّهَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ هُوَ عَنْهُ مُعْرِضٌ؛[45] كسى كه در وصيتش عدالت را رعايت كند، همانند اين است كه همان اموال را در حيات خود در راه خدا داده باشد، و كسى كه در وصيتش تعدى كند، نظر لطف پروردگار در قيامت از او بر گرفته خواهد شد».
تعدى و جور و ضِرار در وصيت، آن است كه انسان بيش از ثلث وصيت كند، و ورثه را از حق مشروع شان باز دارد، و يا اينكه تبعيضات ناروايى به خاطر حُبّ و بغض هاى بى دليل انجام دهد. حتى در بعضى از موارد كه ورثه سخت نيازمندند، دستور داده شده وصيت به ثلث هم نكنند و آن را به يك چهارم و يك پنجم تقليل دهند.[46]
تأملی در معنای عظمت ظلمِ شرک به خداوند متعال
بعد از اشاره به اهمیت و جایگاه عدل و عدالت در آموزه های اسلامی، حال به ظلم و نگاه آن آموزه ها به کسانی که این ویژگی سوء رفتاری را از سلوک و کردارشان نمی زدایند می پردازیم.
پیش از هر بحثی راجع به موضع گیری آموزه های اسلامی راجع به ظلم و ظالمین، شاید بد نباشد بدانیم نگاه قرآن در ریشه یابی معنای ظلم، به چه عنصری اشارت دارد؟ در 15 مورد از قرآن مجيد افرادى به عنوان ظالمترين و ستمكارترين مردم معرفى شده اند كه همه با جمله استفهاميه «وَ مَنْ أَظْلَمُ» يا «فَمَنْ أَظْلَمُ» به معنای «چه كسى ستمكارتر است» شروع شده است.
گرچه بسيارى از اين آيات درباره شرك و بت پرستى و انكار آيات الهى سخن مى گويد، يعنى ناظر به اصل توحيد است، ولى بعضى از آنها نيز درباره مسائل ديگر مى باشد. مانند آیه ۱۱۴ سوره بقره یعنی «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَساجِدَ اللَّهِ أَنْ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ؛ چه كسى ستمكارتر است از آنهايى كه مانع ذكر نام خدا در مساجد شوند؟». و در آيه 140 سوره بقره مى خوانيم: «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّهِ؛ چه كسى ستمكارتر است از آنها كه كتمان شهادت مى كنند؟».
در اينجا اين سؤال پيش مى آيد که چگونه ممكن است هريك از اين طوائف ستمكارترين مردم باشند؟ در صورتى كه «ظالم ترين» تنها بر يك طائفه از آنها صدق مى كند. در پاسخ مى توان گفت همه اين امور در حقيقت از يك جا ريشه مى گيرد و آن مسئله شرك و كفر و عناد است. زيرا منع مردم از ذكر خدا در مساجد و سعى و كوشش در ويران ساختن آنها نشانه كفر و شرك است و همچنين كتمان شهادت كه ظاهرا منظور از آن كتمان شهادت بر حقايقى است كه موجب سرگردانى مردم در وادى كفر مى شود، از چهره هاى گوناگون شرك و انكار خداوند يگانه است.[47]
قرآن و بیان سرنوشت ظالمان
گفتیم که قرآن به عدل و داد در جامعه انسانى و در فرد فرد انسانها اهميّت مى دهد. قرآن مجيد كراراً ظلم را مايه تباهى و نابودى جامعه ها معرفى مى كند و سرنوشت ظالمان را دردناك ترين سرنوشت مى شمرد. قرآن ضمن بيان سرگذشت اقوام پيشين بارها اين حقيقت را خاطر نشان كرده كه ببينيد آنها بر اثر ظلم و فساد چگونه گرفتار عذاب الهى شدند و نابود گشتند. بترسيد از اينكه شما هم بر اثر ظلم به چنين سرنوشتى گرفتار شويد.
قرآن با صراحت و به عنوان يك اصل اساسى در آیه ۹۰ سوره نحل مى گويد: «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسَانِ وَ إِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى، وَ يَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ الْبَغْيِ؛ خداوند به عدل و احسان درباره همه و بخشش نسبت به بستگان و خويشاوندان دستور مى دهد، و از كارهاى زشت و منكر و ظلم نهى مى كند».[48]
در آیه ۲۷ سوره فرقان و درباره وضعیت ستمکاران در قیامت می خوانیم: «وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى يَدَيْه،ِ يَقُولُ يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلاً؛ و همان روزى كه ستمكار دست خود را از شدت حسرت به دندان مى گزد، و مى گويد: اى كاش با رسول خدا راهى بر گزيده بودم». شاید در اشاره به همین آیه قرآنی بود که امام علی عليه السلام نیز در هشدار شديدى به ظالمان و ستمگران فرمود: «لِلظَّالِمِ الْبَادِي غَداً بِكَفِّهِ عَضَّةٌ؛[49] آن ستمگر كه ابتداى به ظلم مى كند، فرداى قيامت دست خود را از پشيمانى به دندان مى گزد».[50]
در آيه 45 سوره شورى نیز مى خوانيم: «وَ قالَ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ الْخاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَلا إِنَّ الظَّالِمِينَ فِي عَذابٍ مُقِيمٍ؛ كسانى كه ايمان آورده بودند گفتند: زيانكاران واقعى آنها هستند كه خود و خانواده خويش را روز قيامت از دست داده اند، آگاه باشيد كه ظالمان در عذاب دائم اند»! اين تعابير نشان مى دهد كه سرانجام ظلم و ستم، خُلُود (جاودانگی) در آتش دوزخ است.[51]
نکوهش ظلم و بیان آثار سوء دنیوی و اخروی آن در احادیث
غیر از آیات قرآن، روایات اسلامی نیز مملو از گزاره هایی است که آثار سوء ظلم و نتایج هلاکت بار دنیوی و اخروی آن را مورد اشاره قرار می دهد. از رسول خدا نقل شده است که فرمود: «بَيْنَ الْعَبْدِ وَ الْجَنَّةِ سَبْعُ عِقابٍ أهْوَنُهَا الْمَوْتُ. قالَ أنَس: قُلْتُ: يا رَسُولَ اللَّهِ! ما أصْعَبُها؟ قالَ: الْوُقُوفُ بَيْنَ يَدَىِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ، إذا تَعَلَّقَ الْمَظْلُومُونَ بِالظّالِمِينَ؛[52] در ميان بهشت و انسان هفت گردنه مخوف است كه ساده ترين آنها مرگ است. انس از اصحاب رسول اللَّه (ص) مى گويد: عرض كردم اى رسول خدا! سخت ترين آنها كدام است؟ فرمود: حضور در پيشگاه خداوند متعال، در زمانى كه مظلومان دامن ظالمان را مى گيرند».[53]
آن حضرت در جای دیگری می فرماید: «إِيَّاكُمْ وَ الظُّلْمَ فَإِنَّ الظُّلْمَ عِنْدَ اللَّهِ هُوَ الظُّلُمَاتُ يَوْمَ الْقِيَامَة؛[54] از ظلم بپرهيزيد، زيرا در روز رستاخيز كه هر عملى به شكل مناسبى مجسم مي شود، ظلم در شكل ظلمت تجسم خواهد يافت و پرده اى از تاريكى اطراف ظالمان را فرا خواهد گرفت». مي دانيم هر خير و بركتى هست در نور است و ظلمت منبع هر گونه عدم و فقدان است.
در حدیث دیگری از رسول خدا صلی الله علیه وآله می خوانیم: «الْمُلْكُ يَبْقَى مَعَ الْكُفْرِ وَ لَا يَبْقَى مَعَ الظُّلْمِ؛[55] حكومت ها ممكن است كافر باشند و دوام يابند، اما اگر ظالم باشند، دوام نخواهند يافت». این به آن خاطر است که ستم چيزى است كه اثر آن در همين زندگى دنيا سريع و فورى است. توجه به جنگ ها، اضطراب ها، ناراحتى ها، هرج و مرج هاى سياسى، اجتماعى، اخلاقى، بحران هاى اقتصادى در دنياى امروز نيز به خوبى اين حقيقت را ثابت می كند.[56]
همچنین از آن حضرت نقل شده است که فرمود: «الظُّلْمُ نَدامَةٌ؛[57] ستمگرى پشيمانى است». با اينكه می دانيم ظلم سبب پشيمانى است، ولى به قدرى اين رابطه شديد است كه حضرت فرموده ستمگرى عين پشيمانى است. [58]
امام علی علیه السلام نیز در حديثی در بیان ماهیت و عاقبت ظلم می فرماید: «الظُّلْمُ فِى الدُّنيا بَوارٌ وَ فِي الْآخِرَةِ دَمارٌ؛[59] ظلم در دنيا مايه نابودى و در آخرت موجب هلاكت است». در حدیث دیگری از آن حضرت روایت شده: «الظُّلْمُ يَزِلُّ الْقَدَمَ وَ يَسْلُبُ النّعَمَ وَ يُهْلِكُ الْأُمَمَ؛[60] ظلم موجب لغزش و سلب نعمت و سبب هلاكت امت هاست».[61] ایشان همچنین فرموده اند: «بِئْسَ الزَّادُ إِلَى الْمَعَادِ، الْعُدْوَانُ عَلَى الْعِبَادِ؛[62] بدترين توشه براى آخرت ستم بر بندگان خداست».[63]
روایت شده است که دو نفر درباره دعوایی که میان شان واقع شده بود خدمت امام صادق عليه السلام رسیدند. هنگامى كه امام عليه السلام سخن آنها را شنيد فرمود: «بدانيد كسى كه با ظلم پيروز شود هرگز به خيرى دست نيافته است». سپس افزود: «...أَمَا إِنَّ الْمَظْلُومَ يَأْخُذُ مِنْ دِينِ الظَّالِمِ أَكْثَرَ مِمَّا يَأْخُذُ الظَّالِمُ مِنْ مَالِ الْمَظْلُومِ؛[64] بدانيد مظلوم از دين ظالم بيش از آنچه ظالم از مال مظلوم مى گيرد خواهد گرفت».[65]
نکته دقیقی که حدیث فوق نیز می تواند ناظر به آن باشد این است که گویی ظالم در همان لحظه كه ظلم مى كند بخشى از دين و ايمان خود را از دست مى دهد و اين انتقام بزرگى است.
اضافه بر اين، از روايات استفاده مى شود كه مجازات و كيفر ظلم و ستم سريع تر از هر گناه ديگرى به انسان مى رسد؛ همان گونه كه نيكوكارى درباره ديگران سريع تر از كارهاى خير ديگر پاداشش به انسانها خواهد رسيد. از امام باقر عليه السلام نقل شده است كه از قول رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: «إِنَّ أَسْرَعَ الْخَيْرِ ثَوَاباً اَلْبِرُّ وَ إِنَّ أَسْرَعَ الشَّرِّ عُقُوبَةً الْبَغْيُ؛[66] سريع ترين چيزى كه ثوابش به انسان مى رسد نيكوكارى در حق ديگران و سريع ترين شرى كه كيفرش دامان انسان را مى گيرد ظلم و ستم است». اين مسئله به قدرى داراى اهميت است که حضرت در حديث ديگرى ظلم را یکی از اعمالی می داند که صاحب آنها نمی میرد مگر اینکه وبال و آثار سوءشان را ببیند.[67]
رسول خدا صلی الله علیه وآله نیز می فرماید: «مَا مِنْ ذَنْبٍ أَجْدَرَ أَنْ يُعَجِّلَ اللَّهُ لِصَاحِبِهِ الْعُقُوبَةَ فِي الدُّنْيَا مَعَ مَا يَدَّخِرُ لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْبَغْيِ وَقَطِيعَةِ الرَّحِمِ؛[68] سزاوارترين گناهانى كه خداوند عقوبتش را در دنيا به زودى به صاحبش مى رساند به اضافه كيفرهايى كه در آخرت براى او ذخيره كرده، ظلم و قطع رحم است».[69]
بررسی روایاتی از امیرالمؤمنین(ع) راجع به زمان و نوع عقوبت ظلم
در حدیثی از امام علی علیه السلام می خوانیم: «يَوْمُ الْعَدْلِ عَلَى الظَّالِمِ، أَشَدُّ مِنْ يَوْمِ الْجَوْرِ عَلَى الْمَظْلُومِ؛[70] روز عدالت براى ستمگر، سخت تر از روز ستم بر ستمديده است».
درباره اين روز، دو احتمال قابل طرح است: نخست اينكه منظور از آن روز رستاخيز است. بسيارى از شارحان نهج البلاغه این نظر را پذيرفته اند. در اين صورت شدت اين روز نسبت به روز ظلم و جور آشكار است. دنيا و ستم هاى ستمگران هرچه باشد به سرعت مى گذرد، اما مجازات آنها در قيامت پايدار و برقرار است.
تفسير ديگر اينكه منظور از روز اجراى عدالت اعم از دنيا و آخرت است. زيرا تاريخ نشان مى دهد كه بسيارى از ظالمان در همين دنيا به مجازات هاى سختى گرفتار شده اند.
با توجه به مطلق بودن كلمه «عدل» تفسير دوم مناسب تر به نظر مى رسد. به خصوص که می بینیم خود آن حضرت در جایی دیگر می فرماید: «لِلظَّالِمِ غَداً يَكْفِيهِ عَضُّهُ يَدَيْهِ؛[71] ظالم فردايى دارد كه هر دو دست خود را با دندان مى گزد و همين براى او كافى است».[72]
امام عليه السلام همچنين در عهدی که برای مالک اشتر نوشت، تصریح می کند: «وَ لَيْسَ شَيْءٌ أَدْعَى إِلَى تَغْيِيرِ نِعْمَةِ اللَّهِ وَ تَعْجِيلِ نِقْمَتِهِ مِنْ إِقَامَةٍ عَلَى ظُلْمٍ، فَإِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ دَعْوَةَ الْمُضْطَهَدِينَ وَ هُوَ لِلظَّالِمِينَ بِالْمِرْصَادِ؛[73] بدان هيچ چيز در تغيير نعمت هاى خداوند و تعجيل انتقام و كيفر او از اصرار بر ظلم و ستم سريع تر نيست، زيرا خداوند دعاى مظلومان را علیه تو مى شنود و در كمين ستمكاران است». اين جمله هشدار كوبنده اى به ظالمان است كه بدانند مجازات كيفر آنها تنها حواله به قيامت نمى شود، بلكه در اين جهان نيز گرفتار كيفر اعمال خود خواهند شد. آن هم نه در دراز مدت، بلكه در كوتاه مدت. در كلمات قصار آن حضرت نيز آمده است: «مَنْ عَمِلَ بِالْجَوْرِ عَجَّلَ اللَّهُ هُلْكَهُ؛[74] كسى كه ستم كند خداوند در هلاكت او تسريع مى كند».[75]
از آيات قرآن مجيد و روايات اسلامى نيز استفاده مى شود كه خدا در همين دنيا ظالمانى بر ظالمان ديگر مسلط مى كند كه از آنها انتقام بگيرند. امام باقر عليه السلام در حديثى مى فرمايد: «مَا انْتَصَرَ اللَّهُ مِنْ ظالِمٍ إِلّا بِظالِمٍ وَ ذلِكَ قَوْلُهُ عَزَّوَجَلَّ: "وَ كَذلِكَ نُوَلِّي بَعْضَ الظَّالِمِينَ بَعْضاً"؛[76] خداوند از ظالمان به وسيله ظالمان انتقام مى گيرد و اين همان است كه در قرآن (آیه ۱۲۹ سوره انعام) فرمود: "اين گونه بعضى از ظالمين را بر بعضى مسلط مى كنيم"».[77]
در حديث دیگری نیز از آن امام مى خوانيم كه فرمود: «مَا مِنْ أَحَدٍ يَظْلِمُ بِمَظْلِمَةٍ، إِلَّا أَخَذَهُ اللَّهُ بِهَا فِي نَفْسِهِ وَ مَالِهِ؛[78] هيچ كس بر ديگرى ستم نمى کند، مگر اينكه خداوند به سبب آن ظلم او را كيفرى در جان يا در مالش می دهد».[79]
امیرالمؤمنین علیه السلام درباره نوع مواجهه خداوند با ظلم هایی که انسان بر خود و دیگران روا داشته، می فرماید: ظلم و ستم بر سه گونه است: ستمى كه هرگز بخشوده نمى شود و ستمى كه بدون مجازات نخواهد بود و ظلمى است كه از آن صرف نظر مى شود و باز خواست ندارد. اما ظلمى كه بخشوده نخواهد شد «شرك به خدا است». خداوند در آیه 48 سوره نساء مى فرمايد: «إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ؛ خداوند هيچ گاه از شرك به خود در نمى گذرد». اما ظلمى كه بخشوده مى شود، ستمى است كه بنده با گناهان صغيره به خويشتن كرده است و اما ستمى كه بدون مجازات نمى ماند ستمگرى بعضى از بندگان به برخى ديگر است.[80] قصاص در آنجا بسيار سخت است.[81]
نهی از همکاری با ظالمین و نهی از سرپیچی از فرمان های مافوق در روایات اسلامی
اميرالمؤمنين علی عليه السلام در گفتاری حكيمانه نشانه هاى ظالمان و ستمگران را روشن مى سازد و نشان مى دهد كه ظالم، تنها كسى نيست كه حق ديگران را ببرد و آنها را در فشار قرار دهد، بلكه ظالم معناى وسيعى دارد. ایشان می فرماید: «لِلظَّالِمِ مِنَ الرِّجَالِ ثَلَاثُ عَلَامَاتٍ: يَظْلِمُ مَنْ فَوْقَهُ بِالْمَعْصِيَةِ، وَ مَنْ دُونَهُ بِالْغَلَبَةِ، وَ يُظَاهِرُ الْقَوْمَ الظَّلَمَةَ؛[82] ظالم سه نشانه دارد: به ما فوق خود از طريق نافرمانى ستم مى كند با قهر و غلبه، به زيردستان خويش با غلبه ستم مى كند، و جمعيت ستمگران را پشتيبانى مى كند».
غالبا مردم وصف ظالم را براى کسی که از ما فوق خود نافرمانی می کند، به کار نمى برند، بلكه او را عاصى و نافرمان مى دانند. ولى هرگاه آن را درست بشكافيم مى بينيم داشتن چنين خصلتى ظلم است. نه تنها از اين جهت كه ظلم معناى وسيعى دارد و هر چيزى كه در غير محل قرار دهند، نوعى ظلم محسوب مى شود، بلكه از اين رو كه واقعا ظلم و ستم بر شخص ما فوق است. زيرا ابهت او را دَرهَم مى شكند و ديگران را به او جسور مى سازد و به مديريت و فرماندهى او لطمه وارد مى كند و چه ظلم و ستمى از اين بدتر كه انسان مدير و مدبرى را در كار خود تضعيف يا فلج كند.
درباره ستم به زیردستان نیز باید گفت، چنین کاری مصداق روشن ستم است. اینكه انسان درباره زيردستانش موازين عدالت را رعايت نكند، حقوق آنها را محترم نشمرد، در ميان آنها تبعيض قائل شود، بيش از آنچه در توان دارند از آنها كار بخواهد، سوابق خدمت آنها را فراموش كند، در مشكلات به فكر آنها نباشد و يا حتى بعد از وفات شان از آنها يادى نكند.
درباره نشانه سوم ظلم نیز باید گفت که همكارى با ظالمان و ستمگران در هر مرحله كه باشد نوعى ظلم محسوب مى شود و به همين دليل معاونت ظالمان يكى از گناهان بزرگ در اسلام شمرده شده است و حتى در روايتى از رسول خدا صلّی الله عليه و آله مى خوانيم: «إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ، نَادَى مُنَادٍ، أَيْنَ الظَّلَمَةُ وَ أَعْوَانُ الظَّلَمَةِ وَ أَشْبَاهُ الظَّلَمَةِ؟ - حَتَّى مَنْ بَرَى لَهُمْ قَلَماً وَ لَاقَ لَهُمْ دَوَاةً، قَالَ: فَيَجْتَمِعُونَ فِي تَابُوتٍ مِنْ حَدِيدٍ - ثُمَّ يُرْمَى بِهِمْ فِي جَهَنَّمَ؛[83] هنگامى كه روز قيامت فرا مى رسد، ندا كننده اى ندا مى دهد: ظالمان و كمك كاران آنها و شبيهان آنها كجا هستند؟ - حتى كسى كه قلمى براى آنها تراشيده و يا دوات آنها را براى نوشتن فرمان ظلم آماده كرده- پیامبر (ص) [در ادامه] فرمود: همه آنها را جمع مى كنند و در تابوتى از آهن مى نهند، سپس آنها را به جهنّم پرتاب خواهند كرد».
در حديث ديگرى از رسول خدا صلی الله علیه وآله مى بینیم که ایشان تصریح کرده است: «مَنْ مَشَى إِلَى ظَالِمٍ لِيُعِينَهُ وَ هُوَ يَعْلَمُ أَنَّهُ ظَالِمٌ فَقَدْ خَرَجَ مِنَ الْإِسْلَامِ؛[84] كسى كه به سوى ستمگرى برود تا به او كمك كند در حالى كه مى داند او ظالم است، از اسلام خارج شده است».[85]
آموزه های اسلام درباره ظلم ستیزی و دفاع از مظلومین
در آموزه های اسلامی همان گونه كه ظلم كردن كار زشت و قبيحى است، پذيرش ظلم و زير بار ستم رفتن نيز غلط است؛ چنان كه در سوره بقره، آيه 279 مى خوانيم: «لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُونَ؛ نه ظلم كنيد و نه زير بار ظلم رويد».
اصولا تسليم در برابر بيدادگران موجب تشويق ظلم و توسعه ستم و اعانت ظالم است.[86] با این حال اگر مظلومان نتوانستند از خود دفاع کنند، وظیفه سایر آحاد جامعه اسلامی در قبال آنها چیست؟
اسلام براى حمايت از مظلوم و نجات وى از چنگال ظالم، به مسلمانان دستور مى دهد كه با ظالم بجنگند؛ حتّى اگر مظلوم غير مسلمان باشد. در آیه 75 سوره نساء می خوانیم: «وَ ما لَكُمْ لا تُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيراً؛ چرا در راه خدا، و [براى رهايى] مردان و زنان و كودكانى كه [به دست ستمگران] تضعيف شده اند، پيكار نمى كنيد؟! همان افراد [ستمديده اى] كه مى گويند: پروردگارا! ما را از اين شهر كه اهلش ستمگرند، بيرون ببر [و رهايى ببخش] و از سوى خود، براى ما سرپرستى قرار ده و از جانب خود، يار و ياورى براى ما مقرر فرما».
روايات متعدّدى در تأييد مضمون آيه 75 سوره نساء یعنی لزوم دفاع و حمایت از مظلوم وجود دارد. پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله می فرماید: «مَنْ أَخَذَ لِلْمَظْلُومِ مِنَ الظَّالِمِ، كَانَ مَعِي فِي الْجَنَّةِ مُصَاحِباً؛[87] كسى كه حقّ مظلوم را از ظالم بگيرد [چه مظلوم مسلمان باشد، و چه غير مسلمان]، در بهشت با من خواهد بود».
در حديث ديگرى از آن حضرت می خوانیم: «مَنْ سَمِعَ رَجُلَاً، يُنَادِي يَا لَلْمُسْلِمِينَ! فَلَمْ يُجِبْهُ، فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ؛[88] هركس صداى مظلومى را بشنود، كه از مسلمانان كمك مى طلبد، و به كمك او نشتابد، مسلمان نيست». اين روايت عام است و شامل غير مسلمانان نيز مى شود. بنابراين، طبق روايت فوق هركس نداى مظلوميّت مظلومى را بشنود، و استغاثه اش به گوش او برسد، و توانايى يارى رساندن به او را داشته باشد، و به ياری اش نشتابد مسلمان نيست.
امام على عليه السلام نیز خطاب به دو فرزند بزرگوارش امام حسن و حسين عليهما السلام فرمود: «كُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْنا؛[89] دشمن ظالم و يار و كمككار مظلوم باشيد». در اين روايت نيز سخنى از مسلمانان نيست. بنابراين، دفاع از مظلوم وظيفه هر مسلمانى است؛ هر چند مظلوم غير مسلمان باشد.[90]
در حديث دیگرى از امام امير المؤمنين عليه السلام مى خوانيم: «أحْسَنُ العَدْلِ نُصْرَةُ المَظْلُومِ؛[91] برترين عدالت يارى مظلومان است».[92] آن حضرت در بیان دلیل پذیرش حكومت،[93] انگيزه خويش را ظلم ستيزى در برابر گرسنگى مظلومان و شكم بارگى ظالمان مى داند.[94]
همچنین امام حسين عليه السلام در يكى از خطبه هایش در ضرورت فريضه امر به معروف و نهى از منكر مى فرمايد: «وَ ذَلِكَ أَنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ دُعَاءٌ إِلَى الْإِسْلَامِ مَعَ رَدِّ الْمَظَالِمِ وَ مُخَالَفَةِ الظَّالِمِ وَ قِسْمَةِ الْفَيْءِ وَ الْغَنَائِمِ وَ أَخْذِ الصَّدَقَاتِ مِنْ مَوَاضِعِهَا وَ وَضْعِهَا فِي حَقِّهَا؛[95] اينكه خداوند روى امر به معروف و نهى از منكر تكيه كرده است، بدين جهت است كه سبب دعوت مردم به سوى اسلام و ردّ مظالم و مخالفت با ظالم و تقسيم فىء و غنائم و اخذ صدقات و مصرف آن در جايگاه اصلى اش مى شود...».[96]
انگيزه های حدّاقلّی در پرهيز از ظلم
امام علی علیه السلام مى فرمايد: «وَلَوْ لَمْ يَكُنْ فِيمَا نَهَى اللَّهُ عَنْهُ مِنَ الْبَغْيِ وَالْعُدْوَانِ عِقَابٌ يُخَافُ لَكَانَ فِي ثَوَابِ اجْتِنَابِهِ مَا لَاعُذْرَ فِي تَرْكِ طَلَبِهِ؛[97] اگر ظلم و تعدّى، كه خدا از آن نهى كرده، عقاب و كيفر ترس آورى نداشت، باز براى درك ثوابِ اجتنابِ از آن، عذرى براى تركش باقى نمى ماند». این حدیث اشاره ای است به اینکه ظلم و ستم بى شك كيفر شديدى دارد؛ ولى در ترك آن ثوابِ فوق العاده اى است. بنابراين نه به جهت كيفرش، بلكه به موجب ثواب تركش، اگر انسان آن را ترك گويد، بسيار به جاست.
امام عليه السلام در كلمات قصار خود نيز شبيه همين معنا را با تعبير وسيع تر و جالب ديگرى بيان كرده مى فرمايد: «لَوْ لَمْ يَتَوَعَّدِ اللَّهُ عَلَى مَعْصِيَتِهِ، لَكَانَ يَجِبُ أَلَّا يُعْصَى شُكْراً لِنِعَمِهِ؛[98] اگر خداوند تهديد به عذاب در برابر عصيانش نكرده بود، باز هم واجب بود به پاس نعمت هايش نافرمانى نشود».[99]
منابع:
1. از تو سوال مى كنند (مجموعه سوالات قرآنى از پيامبر اكرم (ص))
2. اهداف قيام حسينى
3. پنجاه درس اصول عقايد براى جوانان
4. پيام امام امير المومنين (ع)
5. پيام قرآن
6. تفسير نمونه
7. حكومت جهانى مهدى (عج)
8. دائرة المعارف فقه مقارن
9. لغات در تفسير نمونه
10. مديريت و فرماندهى در اسلام
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.