فضائل و رذائل اخلاقی؛ تأنّی و شتابزدگی
آیت الله العظمی ناصر مکارم شيرازی
تحقيق: علی غبیشاوی / حجّت الاسلام احمد حیدری
مقدمه:
براى انجام هر كاری مقدماتى وجود دارد كه اگر فراهم نگردد، اقدام به آن كار بى نتيجه خواهد ماند و اگر فراهم گردد و اقدام نشود و فرصت ها از دست برود، باز هم بى نتيجه خواهد ماند. افراد هوشيار و مدير و مدبّر كسانى هستند كه با صبر و حوصله در انتظار فراهم شدن مقدّمات اند، تا بعد از فراهم شدن، بدون درنگ اقدام به انجام كار كنند و تا رسيدن به مقصود از پاى نمى نشينند. به همين دليل «عجله و شتاب» به معناى اقدام كردن به كارها، قبل از اينكه زمينه ها و مقدمات لازمِ آن كار فراهم شود، از صفات رذيله شمرده شده و «تأنّی» و بردبارى كه نقطه مقابل آن است از فضايل اخلاقى به شمار مى آيد.[1]
مفهوم عجله و شتابزدگى
عجله و شتابزدگى به عنوان يك خوى زشت و ناپسند كه در اعمال انسان به صورت هاى گوناگون آشكار مى شود، به اين معنا است كه انسان، پيش از فراهم شدن مقدمات انجام كار، اقدام به انجام آن كند. كارى كه نتيجه آن چيزى جز شكست يا انجام ناقص نخواهد بود. اين بدان مى ماند كه انسان ميوه را پيش از رسيدن و قابل استفاده شدن از درخت بچيند؛ كارى كه نتيجه اش ضايع شدن ميوه يا كم شدن فايده آن است. يا اينكه قبل از آمادگى زمين، بذرافشانى كند كه نتيجه اش نابودى بذر يا كاهش محصول خواهد بود.
«عجول» به افرادى گفته مى شود كه در گفتار و رفتار و سؤال و درخواست خود، دستپاچه اند و صبر و حوصله لازم را براى رسيدن به مقصد، از راه صحيح آن ندارند؛ به همين دليل، اغلب گرفتار مشكلات و ناكامى ها مى شوند.
نقطه مقابل «عجله» و شتابزدگى، «تأنّى»، صبر، خويشتن دارى، تحمّل، حوصله، طمأنينه و وقار است. البته «عجله» را نبايد با «سرعت» كه بار مثبت دارد، اشتباه گرفت.[2]
تفاوت شتابزدگی با لزوم شتاب به امور خیر
شتاب گرفتن و سرعت در مبادرت به امور خیر آن است كه انسان بعد از فراهم شدن مقدّمات، اتلاف وقت نكند و فرصت را از دست ندهد و به سوى مقصد بشتابد؛ كارى كه مسلماً سبب پيروزى و نجات و موفقيت است.[3]
در حديثى امام باقر عليه السلام مى فرمايد: «مَنْ هَمَّ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَيْرِ فَلْيُعَجِّلْهُ، فَإِنَّ كُلَّ شَيْءٍ فِيهِ تَأْخِيرٌ، فَإِنَّ لِلشَّيْطَانِ فِيهِ نَظْرَةً؛[4] كسى كه تصميم به كار خيرى گرفت بايد در آن شتاب كند، زيرا به هنگام تأخير، شيطان ممكن است در آن وسوسه كند و آن را براى هميشه به عقب بيندازد».
نیز امام صادق نیز درباره لزوم سرعت در عملی کردن کارهای نیک تصریح می کند که: «إِذَا هَمَّ أَحَدُكُمْ بِخَيْرٍ أَوْ صِلَةٍ، فَإِنَّ عَنْ يَمِينِهِ وَ شِمَالِهِ شَيْطَانَيْنِ، فَلْيُبَادِرْ لَايَكُفَّاهُ عَنْ ذَلِكَ؛[5] هنگامى كه كسى از شما تصميم بر كار خير يا كمك به خويشاوند [يا غير خويشاوند] گرفت بايد عجله كند و آن را انجام دهد، زيرا از طرف راست و چپ او دو شيطان حاضر مى شوند و او را وسوسه مى كنند».
همچنین در حديثى از رسول خدا صلّی الله علیه و آله مى خوانيم: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ مِنَ الْخَيْرِ مَا يُعَجَّلُ؛[6] خداوند كار نيكى را دوست دارد كه در آن شتاب شود».
از امام علی علیه السلام نیز روایتی نقل شده با این مضمون که: «مِنَ الْخُرْقِ، الْمُعَاجَلَةُ قَبْلَ الْإِمْكَانِ وَ الْأَنَاةُ بَعْدَ الْفُرْصَةِ؛[7] عجله كردن پيش از فراهم شدن امكانات، و از دست دادن امكانات و سستى نمودن پس از فرصت، از حماقت و نادانى است». در واقع امام دو چيز را در اينجا نشانه حماقت و نادانى مى شمرد: نخست تعجيل كردن قبل از فراهم شدن امكانات است. مثل اينكه كسى در فصل غوره كردن درختان انگور، اصرار بر چيدن انگور داشته باشد، كه نشانه نادانى است. ديگر اينكه وقتى فرصت ها فراهم مى شود، سستى كند و به اصطلاح اين دست و آن دست نمايد، تا فرصت از دست برود. فرصتى كه شايد هرگز بازنگردد. اين هم نشانه بى خبرى و نادانى است. عاقل و دانا كسى است كه صبر كند و در انتظار فرصت باشد و هنگامى كه فرصت فراهم شد، بدون فوت وقت دست به كار شود و به مقصود خود برسد. اين كار نشانه مديريت صحيح است.[8]
به هر حال در زمینه تبیین تفاوت عجله و شتاب با لزوم سرعت داشتن در امور خیر روايات بسيار است. بنابراين دوباره باید تأکید کرد و گفت که: «سرعت و جديت در كارها آرى، اما عجله و شتابزدگى نه». به تعبير ديگر، «عجله مذموم» آن است كه به هنگام بررسى و مطالعه در جوانب كار و شناخت صورت گيرد؛ اما سرعت و «عجله ممدوح» آن است كه بعد از تصميم گيرى لازم، در اجرا درنگ نشود.[9]
اهمّيّت تأنّی، بردبارى و ترك شتاب در کارها
«تأنّی و تأمل»، از فضیلتهای خردمندانه ای اند که آدمی را به سنجیدگی و پختگی در اندیشه و عمل می رسانند. کسی که با تأنّی پیش می رود، نه گرفتار شتابزدگی می شود، نه تصمیمی را بدون سنجش پیامدهایش می گیرد. بسیار پیش می آید که انسان به خاطر ترک تأمل، پشیمان از تصمیمی می شود که با دقت و درنگ، می توانست بهتر و ثمربخش تر باشد.
امام علی عليه السلام در گفتاری حكيمانه به اهميت حلم و بردبارى و ترك شتاب در كارها و سرچشمه اين دو صفت برجسته اشاره كرده، مى فرمايد: «الْحِلْمُ و َالْأَنَاةُ تَوْأَمَانِ يُنْتِجُهُمَا عُلُوُّ الْهِمَّةِ؛[10] بردبارى و ترك شتاب، فرزندان دوقلويى هستند كه از همت بلند متولد مى شوند». در نقلی تاریخی می خوانیم که این گفتار زمانی از آن حضرت صادر شد که يكى از بزرگان ايران خدمت امام رسيده بود. آن حضرت پرسيده بود: بهترين پادشاهان شما نزد شما چه كسى بود؟ او در پاسخ پاسخ داده بود که: اردشير در كشوردارى پيشگام بود ولى بهترين روش را انوشيروان داشت. امام عليه السلام سؤال كرده بود: كدام يك از فضايل اخلاقى در وى برجسته تر بود؟ او گفته بود: بردبارى و عدم شتاب در كارها.[11]
افرادى كه داراى علو همت و سعه صدرند، در كارها شتاب نمى كنند؛ بلكه تمام جوانب را در نظر مى گيرند تا اقدام نسنجيده اى كه موجب پشيمانى است صورت نگيرد. همان گونه كه قرآن مجيد در آیه ۲۷ سوره نمل درباره حضرت سليمان عليه السلام مى گويد هنگامى كه سليمان پيام هدهد را درباره مردم سرزمين سبا شنيد، گفت: «سَنَنْظُرُ أَ صَدَقْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْكاذِبِينَ؛ ما تحقيق مى كنيم ببينيم راست گفتى يا از دروغ گويان هستى؟». سپس نامه اى براى آنها فرستاد و با آنها اتمام حجت كرد و اين نشان مى دهد كه او در كارها هرگز شتاب نمى كرد.
هم چنین قرآن در آیه ۶ سوره حجرات، درباره خبرى كه وليد بن مغيره از طائفه بنى المصطلق داد - مبنی که آنها اسلام را رها كرده و مرتد شده و به مقابله با فرستادگان پيامبر صلّى الله عليه و آله برخاسته اند - مى فرمايد: «إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلى ما فَعَلْتُمْ نادِمِينَ؛ اگر شخص فاسقى خبرى براى شما بياورد، درباره آن تحقيق كنيد، مبادا به گروهى از روى نادانى آسيب برسانيد و از كرده خود پشيمان شويد!». در اين آيه ضمنا اشاره به نتيجه منفى شتاب بدون تحقيق نيز شده است و آن آسيب رساندن به بى گناهان و ندامت و پشيمانى است.[12]
تأنّی و شتابزدگی در آیات قرآن
خسارات عظيمى كه از ناحيه شتابزدگى بى مورد، دامن افراد يا اجتماع را مى گيرد، بيش از آن است كه به حساب آيد. قرآن مجيد به عنوان يك برنامه جامع زندگى، همه انسانها را به «صبر» و تأنّی و بردبارى و پرهيز از «عجله و شتاب» دعوت مى كند و با اشاره به داستانهاى انبيا و سرگذشت رهبران بزرگ جامعه انسانى، زيانهاى عجله و ثمرات شيرين صبر و بردبارى را آشكار مى كند.[13]
1. در آیات ۶۶ تا ۶۹ سوره کهف می خوانیم: «قالَ لَهُ مُوسى هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً * قالَ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطيعَ مَعِيَ صَبْراً * وَ كَيْفَ تَصْبِرُ عَلى ما لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً * قالَ سَتَجِدُني إِنْ شاءَ اللَّهُ صابِراً وَ لا أَعْصي لَكَ أَمْراً؛ موسى به او گفت: آيا از تو پيروى كنم تا از آنچه به تو تعليم داده شده و مايه رشد و صلاح است، به من بياموزى؟ * گفت: تو هرگز نمى توانى با من شكيبايى كنى! * و چگونه مى توانى در برابر چيزى كه از رموزش آگاه نيستى شكيبا باشى؟! * [موسى] گفت: به خواست خدا مرا شكيبا خواهى يافت و در هيچ كارى مخالفت فرمان تو نخواهم كرد!».
در این آیات سخن از داستان حضرت خضر عليه السلام و حضرت موسى عليه السلام است. البته قرآن تعبير به «خضر» نكرده بلكه از کسی که حضرت موسی با او همراه می شود با تعبیر «عَبْدَاً مِنْ عِبَادِنَا؛ بنده برگزيده اى از بندگان ما» یاد کرده است.
از مضمون اين داستان، همگان کم و بیش مطلع اند. حضرت موسى عليه السلام در مأموريتی ويژه، به دنبال فراگيرى بخشى از علوم نزد حضرت خضر عليه السلام آمد. علومى كه با آنچه تا آن روز از طريق وحى دريافته بود، متفاوت بود. علومى كه مربوط به اسرار و حقايق مخفى جهان و زندگى انسانها بود كه بايد پيامبر اولواالعزمى همانند حضرت موسى عليه السلام لااقل بخشى از آن را فرا می گرفت، تا ديدگاه هايش در مسايل انسانى و اجتماعى كمى شفاف تر گردد.
حضرت خضر در برابر درخواست حضرت موسى عليه السلام گفت كه تو صبر و تحمّل در برابر كارهاى من ندارى. زيرا از عمق قضايا آگاه نيستى؛ ولى حضرت موسى عليه السلام قول داد كه صبر و تحمل و بردبارى را پيشه كند و از عجله و شتاب بپرهيزد. حضرت خضر عليه السلام با او شرط كرد كه اگر به دنبال من مى آيى، بايد هر چه را مى بينى سكوت كنى، هر چند ظاهرا كار زننده اى باشد و بدان حكمتى دارد كه من به موقع، تو را از آن آگاه مى كنم. به اين ترتيب حضرت خضر عليه السلام اصرار داشت كه روح صبر و بردبارى را در برابر مسايل مختلف در حضرت موسى عليه السلام پرورش دهد و او را از «عجله و شتاب» - مخصوصاً عجله در قضاوت، آن هم در مورد كارهاى مردان بزرگ - باز دارد.
نهایتا و در پایان قصه می بینیم که اگر حضرت موسى عليه السلام در قضاوت خويش عجله نمى كرد، به يقين بيشتر از علم و دانش حضرت خضر عليه السلام بهره مند مى شد، ولى «عجله و شتاب» او سبب شد كه بيش از سه خوشه از آن خرمن دانش برنگيرد.[14]
2. مورد دیگر آیات ۲۱ تا ۲۴ سوره ص است. در این آیات می خوانیم: «وَ هَلْ أَتاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرابَ * إِذْ دَخَلُوا عَلى داوُدَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قالُوا لا تَخَفْ خَصْمانِ بَغى بَعْضُنا عَلى بَعْضٍ فَاحْكُمْ بَيْنَنا بِالْحَقِّ وَ لا تُشْطِطْ وَ اهْدِنا إِلى سَواءِ الصِّراطِ * إِنَّ هذا أَخِي لَهُ تِسْعٌ وَ تِسْعُونَ نَعْجَةً وَ لِيَ نَعْجَةٌ واحِدَةٌ فَقالَ أَكْفِلْنِيها وَ عَزَّنِي فِي الْخِطابِ * قالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤالِ نَعْجَتِكَ إِلى نِعاجِهِ وَ إِنَّ كَثِيراً مِنَ الْخُلَطاءِ لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ قَلِيلٌ ما هُمْ وَ ظَنَّ داوُدُ أَنَّما فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ راكِعاً وَ أَنابَ؛ آيا داستان شاكيان هنگامى كه از محراب [داوود] بالا رفتند به تو رسيده است؟! * در آن هنگام كه [بى مقدمه] بر او وارد شدند و او از ديدن آنها وحشت كرد؛ گفتند: نترس، دو نفر شاكى هستيم كه يكى از ما بر ديگرى ستم كرده؛ اكنون در ميان ما بحق داورى كن و ستم روا مدار و ما را به راه راست هدايت كن * اين برادر من است؛ و او نود و نه ميش دارد و من يكى بيش ندارم امّا او اصرار مى كند كه: اين يكى را هم به من واگذار؛ و در سخن بر من غلبه كرده است! * [داوود] گفت: مسلّماً او با درخواست يك ميش تو براى افزودن آن به ميش هايش، بر تو ستم نموده؛ و بسيارى از شريكان [و دوستان] به يكديگر ستم مى كنند، مگر كسانى كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند؛ امّا عدّه آنان كم است! داوود دانست كه ما او را [با اين ماجرا] آزموده ايم، از اين رو از پروردگارش طلب آمرزش نمود و به سجده افتاد و توبه كرد».
اين ماجرا با تمام جزئیات فراوانش که در این مختصر مجال پرداختن به آن نیست، اين حقيقت را بيان مى كند كه «عجله و شتاب» در كارها مخصوصا «عجله در قضاوت» و داورى مايه سرافكندگى و ايجاد مشكلات در زندگى فردى و اجتماعى است.[15]
3. از آیات ۴۸ تا ۵۰ سوره قلم نیز درس هایی راجع به «تأنّی و شتاب» می آموزیم. در این آیات می خوانیم: «فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَ لا تَكُنْ كَصاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نادى وَ هُوَ مَكْظُومٌ * لَوْ لا أَنْ تَدارَكَهُ نِعْمَةٌ مِنْ رَبِّهِ لَنُبِذَ بِالْعَراءِ وَ هُوَ مَذْمُومٌ * فَاجْتَباهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصَّالِحِينَ؛ پس صبر كن و منتظر فرمان پروردگارت باش، و مانند صاحب ماهى )يونس( مباش [كه در تقاضاى مجازات قومش عجله كرد و گرفتار مجازات ترك اولى شد] در آن زمان كه با نهايت اندوه خدا را خواند * و اگر رحمت خدا به ياری اش نيامده بود، [از شكم ماهى] بيرون افكنده مى شد در حالى كه نكوهيده بود! * ولى پروردگارش او را برگزيد و از صالحان قرار داد».
گرچه حضرت يونس عليه السلام به قدر كافى و به اندازه لازم در بیان امر الهی برای قوم و قبیله خود اتمام حجّت نموده بود، ولى خداوند از پيامبرش، بيش از اين صبر و حوصله و بردبارى مى طلبد؛ از اين رو همين مقدار «عجله و شتاب» را بر او نبخشيد.[16]
4. آیه ديگری که راجع به این موضوع برای ما درس آموز است، آیه ۱۱۴ سوره طه است: «... وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضى إِلَيْكَ وَحْيُهُ وَ قُلْ "رَبِّ زِدْني عِلْماً"؛ پس نسبت به [تلاوت] قرآن عجله مكن، پيش از آنكه وحى آن بر تو تمام شود؛ و بگو: "پروردگارا! علم مرا افزون كن"».
این آیه پيامبر اسلام صلّى الله عليه و آله را از «عجله و شتاب» باز مى دارد. گرچه در تفسير اين آيه، مفسران بزرگ احتمالات متعدّدى داده اند، ولى همه آنها ناظر به اين است كه پيامبر (ص) نبايد در كار خود عجله كند، هرچند كار الهى و مسئله هدايت انسانها باشد. گرچه عجله پيامبر (ص) در دريافت وحى يا تلاوت بر اصحاب يا تقاضاى نزول وحى، همه به خاطر عشق و شوق او به هدايت انسانها بود، ولى حتّى در اين كار نيز بايد با صبر و حوصله گام برداشت.[17]
5. به عنوان موردی دیگر از این بحث، در آیه ۳۷ سوره انبیاء می خوانیم: «خُلِقَ الْإِنْسانُ مِنْ عَجَلٍ، سَأُرِيكُمْ آياتِي فَلا تَسْتَعْجِلُونِ؛ انسان از عجله آفريده شده، بزودى آياتم را به شما نشان خواهم داد، پس عجله نكنيد».
در این آیه درباره همه انسانها يا به تعبير ديگر، طبيعت انسان گفته شده است که انسان از عجله آفريده شده است. گويى آن قدر عجول است كه ذات او عين عجله شده است. همچنین این آیه اشاره به این دارد که هرچند از روز نخست در طبيعت انسان «عجله و شتاب» قرار داده شده است، ولى آن را در جايى بايد به كار برد كه مقدّمات آن فراهم باشد؛ نه پيش از فراهم شدن اسباب و مقدمات.
اين ويژگى انسان (عجول بودن) مانند هواى نفس و تمايلات درونى، نيروى سازنده اى است كه اگر تعديل شود، در مسير سعادت انسان قرار خواهد گرفت كه در اين صورت از حالت ويرانگرى خارج مى شود؛ درست شبيه سيلابى است كه از دامنه كوه سرازير مى شود، گرچه ظاهرش ويرانگر است، اما اگر به وسيله سدها مهار شود، سرچشمه عمران و آبادى و روشنايى مى گردد.[18]
6. آیه ۱۱ سوره اسراء نیز حاوی مضامینی مهم در این باره است: «وَ يَدْعُ الْإِنْسانُ بِالشَّرِّ دُعاءَهُ بِالْخَيْرِ وَ كانَ الْإِنْسانُ عَجُولاً؛ انسان [بر اثر شتابزدگى] بدی ها را طلب مى كند، آن گونه كه نيكی ها را مى طلبد، و انسان هميشه عجول بوده است».
در این آیه به عجول بودن طبیعت انسان اشاره شده است و یکی از پیامدهای سوء این عجله نیز گوشزد شده است. اینکه عجول بودن انسان و شتابزدگى او براى كسب منافع بيشتر، گاه سبب مى شود كه جوانب مسئله را بررسى نكند و خير و شرّ خود را نشناسد و خود را به پرتگاه هاى خطرناك بيفكند.
در حديثى از امام صادق عليه السلام در تفسير اين آيه مى خوانيم كه فرمود: «... وَ اعْرِفْ طُرُقَ نَجَاتِكَ وَ هَلَاكِكَ كَيْلَا تَدْعُوَ اللَّهَ تَعَالَى بِشَيْءٍ عَسَى فِيهِ هَلَاكُكَ وَ أَنْتَ تَظُنُّ أَنَّ فِيهِ نَجَاتَكَ، قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: وَ يَدْعُ الْإِنْسانُ بِالشَّرِّ دُعاءَهُ بِالْخَيْرِ وَ كانَ الْإِنْسانُ عَجُولاً؛[19] راه نجات و هلاك خود را [با دقت و بررسى كامل] بشناس. مبادا چيزى از خدا طلب كنى كه هلاك تو در آن است، در حالى كه گمان مى كنى مايه نجات توست».
7. در آیه ۶ سوره رعد و در اشاره به یکی از ویژگی های انسانهای شتابزده می خوانیم: «وَ يَسْتَعْجِلُونَكَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ وَ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمُ الْمَثُلاتُ وَ إِنَّ رَبَّكَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِلنَّاسِ عَلى ظُلْمِهِمْ وَ إِنَ رَبَّكَ لَشَدِيدُ الْعِقابِ؛ آنها پيش از حسنه [و رحمت]، از تو تقاضاى شتاب در سيّئه [و عذاب] مى كنند، با اينكه پيش از آنها بلاهاى عبرت انگيز نازل شده است! و پروردگار تو نسبت به مردم - با اينكه ظلم مى كنند - داراى مغفرت است، و [در عين حال] پروردگارت داراى عذاب شديد است!».
طبق مفاد این آیه می بینیم که گاه انسان عجول به جاى اينكه حدّاقل در راه نيكی ها عجله كند، هميشه در راه شرّ و فساد عجله مى كند. همان گونه كه گاه كفار لجوج و عنود در برابر پيامبر اسلام صلّى الله عليه و آله كه آنها را تهديد به عذاب الهى مى كرد، اصرار داشتند كه چرا اين عذاب فرا نمى رسد و بى صبرانه در واقع مرگ و نابودى خود را از پيامبر مى طلبيدند.[20]
8. در آیه ۱۱ سوره یونس به بُعدی دیگر از این مسأله اشاره می گردد: «وَ لَوْ يُعَجِّلُ اللَّهُ لِلنَّاسِ الشَّرَّ اسْتِعْجالَهُمْ بِالْخَيْرِ لَقُضِيَ إِلَيْهِمْ أَجَلُهُمْ فَنَذَرُ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنا فِي طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ؛ اگر همان گونه كه مردم در به دست آوردن «خوبى» ها عجله دارند، خداوند در مجازاتشان شتاب مى كرد، [بزودى] عمرشان به پايان مى رسيد [و همگى نابود مى شدند]، ولى كسانى را كه ايمان به لقاى ما ندارند، به حال خود رها مى كنيم تا در طغيانشان سرگردان شوند!».
خداوند همانند انسانها عمل نمی کند. انسانها در به دست آوردن نيكى ها عجول هستند، ولى خداوند در مجازات شان شتابى ندارد. مقصود خداوند متعال مجازات نيست؛ بلكه مقصود اصلی اش هدايت است.[21]
9. در آیات ۲۸ تا ۳۰ سوره سجده به یکی از ابعاد شتابزدگی کفّار پرداخته می شود: «وَ يَقُولُونَ مَتى هذَا الْفَتْحُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ * قُلْ يَوْمَ الْفَتْحِ لا يَنْفَعُ الَّذينَ كَفَرُوا إيمانُهُمْ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ * فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ انْتَظِرْ إِنَّهُمْ مُنْتَظِرُونَ؛ آنان مى گويند: اگر راست مى گوييد، اين پيروزى شما كى خواهد بود؟ * بگو: روز پيروزى، ايمان آوردن، سودى به حال كافران نخواهد داشت، و به آنها هيچ مهلت داده نمى شود! * حال كه چنين است، از آنها روى بگردان و منتظر باش، آنها نيز منتظرند! [تو منتظر رحمت خدا و آنها هم منتظر عذاب او!]».
در این آيه، اضطراب و شتابزدگى كفّار و مشركان در برابر وعده هاى پيروزى مسلمانان و شكست و مجازات دردناك دشمنان آنها مورد اشاره قرار می گیرد. خداوند به لطف و كرم و عنايتش، گاهی به آنها مهلت می دهد تا به خود آيند و راه حق در پيش گيرند؛ ولى آن روز كه عذاب الهى نازل شود، درهاى توبه بسته خواهد شد و راه بازگشت وجود ندارد. پس به جاى اينكه شتابزده، خواهان نابودى خودشان باشند، از اين فرصت و مهلت الهى بهره بگيرند و خود را اصلاح كنند.[22]
10. در آیه ۳۵ سوره احقاف در دستور به التزام به صبر و حوصله می خوانیم: «فَاصْبِرْ كَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَ لا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ كَأَنَّهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَ ما يُوعَدُونَ لَمْ يَلْبَثُوا إِلاَّ ساعَةً مِنْ نَهارٍ بَلاغٌ فَهَلْ يُهْلَكُ إِلاَّ الْقَوْمُ الْفاسِقُونَ؛ پس صبر كن آن گونه كه پيامبران اولو العزم صبر كردند، و براى [عذاب] آنان شتاب مكن! هنگامى كه وعده هايى را كه به آنها داده مى شود ببينند، احساس مى كنند كه گويى فقط ساعتى از يك روز [در دنيا] توقّف داشتند، اين ابلاغى است براى همگان، آيا جز قوم فاسق هلاك مى شوند؟!».
مخاطب این آیه پيامبر اسلام صلّى الله عليه و آله است. با اينكه آن حضرت به گواهی تاريخ، هرگز عجولانه و شتابزده عمل نمى كرد، به عنوان تأكيد، حضرت خطاب شده که صبر و حوصله کند. از اين تعبير استفاده مى شود كه همه پيامبران الهى در برابر خيره سرى امت هاى لجوج و جاهل و نادان، صبور و بردبار بودند و بيشترين مهلت را براى اصلاح به آنها مى دادند. اين آيه گواه روشنى است بر اينكه صبر و بردبارى و ترك عجله، فضيلتى است كه در تمام پيامبران بزرگ بوده است؛ همانهايى كه در طول تاريخ بشرى، اسوه و الگو براى خلق خدا بوده اند.[23]
از مجموع آيات فوق روشن مى شود كه عجله و شتابزدگى - كه در اقوام و ملل گوناگون بوده و هست - تا چه اندازه از نظر اسلام، يك ضدّ ارزش است، و صبر و بردبارى و حوصله و تأنّی تا فراهم شدن زمينه هاى هر كار، در رديف مهم ترين فضايل اخلاقى و انسانى است؛ فضيلتى كه تمام انبياى بزرگ الهى و رهبران بشريّت به آن آراسته بودند.[24]
پاسخ به یک شبهه:
دیدیم که در برخی از آیات تصریح می شود به این که: «انسان از عجله آفريده شده» یا «انسان هميشه عجول بوده است». حال این سؤال پیش می آید که عجول بودن انسان را چگونه مى توان با برداشتى كه از قرآن در مورد فطرت پاك انسان و حامل روح خدايى بودنش داريم، هماهنگ ساخت؟!
به تعبير ديگر انسان از نظر جهان بينى اسلامى، موجودى است بسيار والا، به حدى كه لايق مقام خليفة اللهى و نمايندگى خدا در زمين و معلم فرشتگان و برتر از آنهاست. اين موضوع با چنین نکوهش هایی چگونه سازگار است؟
پاسخ اين سؤال را در يك جمله مى توان داد كه: مقام و شخصيت و ارزش انسان مشروط به يك شرط است و آن «تربيت تحت نظر رهبران الهى» است. در غير اين صورت انسان مانند گياهى خودرو پرورش مى يابد و در ميان هوسها و شهوات غوطه ور مى شود، سرمايه هاى عظيمى را كه بالقوه دارد از دست مى دهد و جنبه هاى منفى در وجود او آشكار مى شود. بنابراين اگر شرط مزبور تحقق يابد، تمام جنبه هاى مثبتى كه در قرآن در رابطه با انسان آمده در وجود او بارور مى گردد، و اگر اين شرط، تحقق نيابد، جنبه هایی منفی مانند «عجول بودن» در او آشكار مى شود.[25]
عجله و شتاب در روايات اسلامى
در روايات اسلامى بحث هاى فراوانى درباره نكوهش «عجله» و ستايش «تأنى» و خويشتن دارى ديده مى شود كه نكات زيادى در آنها نهفته است.
در حديثی آمده است که حضرت آدم به فرزندان خود چنين نصيحت كرد: «كُلُّ عَمَلٍ تُرِيدُونَ أَنْ تَعْمَلُوه،ُ فَتَوَقَّفُوا فِيهِ سَاعَةً، فَإِنِّي لَوْ تَوَقَّفْتُ لَمْ يُصِبْنِي مَا أَصابَنِي؛[26] هر كارى را كه مى خواهيد انجام دهيد، ساعتى درنگ و انديشه كنيد، چراكه اگر من ساعتى تامل و انديشه كرده بودم، آنچه بر سرم آمد، نمى آمد».
رسول خدا صلّى الله عليه و آله نیز مى فرمايند: «الْأَنَاةُ مِنَ اللَّهِ وَ الْعَجَلَةُ مِنَ الشَّيْطَانِ؛[27] تأنّى و خويشتن دارى از سوى خداست و عجله و شتاب از شيطان است».
ايشان در حديث ديگرى در اشاره به خطرات شتابزدگی تصریح می کنند که: «إِنَّمَا أَهْلَكَ النَّاسَ الْعَجَلَةُ وَ لَوْ أَنَّ النَّاسَ تَثَبَّتُوا لَمْ يَهْلِكْ أَحَدٌ؛[28] عجله و شتاب مردم را هلاك كرده و اگر مردم داراى تأنّى و خويشتن دارى بودند، هيچ كس به هلاكت نمى رسيد».
نیز از همان حضرت نقل شده است که فرمود: «إِيَّاكَ وَ الْعَجَلَةَ، فَإِنَّكَ إِذَا عَجَّلْتَ، أَخْطَأْتَ حَظَّكَ؛[29] از عجله بپرهيز، زيرا هرگاه عجله كنى، نصيب و بهره خود را از دست خواهى داد».
همچنین حضرت على عليه السلام فرموده است: «مَعَ الْعَجَلِ، يَكْثُرُ الزَّلَلُ؛[30] لغزش هاى انسان، با عجله افزايش مى يابد».
آن امام در وصيّتى که در آستانه شهادتش براى فرزندش امام حسن عليه السلام داشتند، فرمودند:«أَنْهَاكَ عَنِ التَّسَرُّعِ بِالْقَوْلِ وَ الْفِعْلِ؛[31] تو را از شتابزدگى در سخن گفتن و عمل نهى مى كنم».
باز همان امام همام مى فرمايند: «الْعَجَلُ قَبْلَ الْإِمْكَانِ، يُوجِبُ الْغُصَّةَ؛[32] عجله پيش از فراهم شدن امكانات و مقدّمات كار، موجب اندوه است».
از همان حضرت عليه السلام آمده است: «مَنْ رَكِبَ الْعَجَلَ، رَكِبَتْهُ الْمَلَامَةُ؛[33] كسى كه بر مركب شتابزدگى سوار شود، ملامت و سرزنش بر دوش او سوار خواهد شد».
از حضرت علی علیه السلام همچنین این حدیث به دست ما رسیده است که فرمود: «مَنِ اسْتَطَاعَ أَنْ يَمْنَعَ نَفْسَهُ مِنْ أَرْبَعَةِ أَشْيَاءَ، فَهُوَ خَلِيقٌ بِأَنْ لَا يَنْزِلَ بِهِ مَكْرُوهٌ أَبَداً، قِيلَ: وَ مَا هُنَّ؟ قَالَ: الْعَجَلَةُ وَ اللَّجَاجَةُ وَ الْعُجْبُ وَ التَّوَانِي؛[34] كسى كه بتواند خويشتن را از چهار چيز باز دارد، سزاوار است كه هرگز امر ناخوشايندى براى او رخ ندهد، سؤال كردند، آن چهار چيز چيست؟ فرمودند: عجله، لجاجت، خودبينى و تنبلى».
امام صادق عليه السلام نیز مى فرمايند: «مَعَ التَّثَبُّتِ تَكُونُ السَّلَامَةُ وَ مَعَ الْعَجَلَةِ تَكُونُ النَّدَامَةُ؛[35] همراه تأنّى و خويشتن دارى، سلامت است و همراه عجله ندامت».
در اين احاديث «تأنّى» يك عطيّه الهى و «عجله» يك خوى شيطانى شمرده شده است. همان خويى كه انسان را در زندگى ناكام مى سازد، فرصت ها را از دست او مى گيرد، لغزش او را زياد مى گرداند، موجب پشيمانی اش مى شود و به هلاكتش مى افکند. در صورتى كه نقطه مقابل آن؛ يعنى، تأنّى و خويشتن دارى سبب كاميابى و پيروزى و بهره بردارى هرچند بيشتر از فرصت هاست.[36]
پيامدهاى شوم عجله و شتابزدگى
عجله و شتابزدگی در تصمیم گیری ها و به خرج ندادن بردباری و حوصله در کارها و اقدامات، می تواند عواقب و پیامدهای بسیار پر ضرر و غیرقابل جبرانی برای فرد و جامعه داشته بشد؛ عواقب و پیامدهایی که در روایات اسلامی نیز به آنها اشاره شده است و برخی شان عبارت اند از:
اتلاف وقت و نيرو: اين خوى ناپسند، آثار ويرانگرى در زندگى فردى و اجتماعى انسانها دارد. از جمله اينكه نيروها را به هدر مى دهد و مانع رسيدن به مقصد مى شود؛ در كارهاى شخصى و فردى نيز هر حركت عجولانه، سبب ناكامى و از بين رفتن نيروهاست.
يأس و نااميدى: از ديگر پيامدهاى شوم «عجله» آن است كه هر گاه انسان به خاطر آن ناكام شود، حالت يأس و نوميدى به او دست مى دهد و اى بسا نسبت به همه چيز، حتى تقدير الهى بدبين گردد. لذا امام حسن عسكرى عليه السلام در حديث پرمعنايى مى فرمايند: «لَا تَعْجَلْ بِحَوَائِجِكَ قَبْلَ وَقْتِهَا، فَيَضِيقَ قَلْبُكَ وَ صَدْرُكَ وَ يَخْشَاكَ الْقُنُوطُ؛[37] هرگز براى نيازهاى خود قبل از رسيدن وقتش «عجله» نكن، كه سبب تنگدلى و چيره شدن نوميدى برتو مى شود».
ندامت و پشيمانى: چه بسيارند كسانى كه براى انجام كارها، قبل از فراهم شدن زمينه ها عجله كرده اند و نيروهاي شان به هدر رفته و هرگز به مقصد و مقصود خود نايل نشده اند؛ در حالى كه اگر كمى خويشتن دارى مى كردند، هرگز به چنان سرنوشتى مبتلا نمى شدند. چه بسيار كسانى كه به خاطر دستپاچگى به سراغ چيزى رفته اند كه دشمنِ جان آنها بوده و آرزو مى كنند كه اى كاش به سراغ آن نمى رفتند.
اميرمؤمنان می فرمايند: «فَكَمْ مِنْ مُسْتَعْجِلٍ بِمَا إِنْ أَدْرَكَهُ وَدَّ أَنَّهُ لَمْ يُدْرِكْهُ؛[38] چه بسيارند افرادى كه براى چيزى عجله مى كنند، كه اگر به آن دست يابند، فورا پشيمان مى شوند و دوست دارند هرگز به آن نرسيده بودند».
هجوم اندوه و غصه: ناكامى ها و شكست هاى حاصل از عجله و دستپاچگى در بسيارى از اوقات، بسيار گران تمام مى شود و انسان را با اندوه فراوان روبرو مى كند. لذا امام علی علیه السلام می فرماید: «الْعَجَلُ قَبْلَ الْإِمْكَانِ يُوجِبُ الْغُصَّةَ؛[39] شتابزدگى پيش از فراهم شدن امكانات، سبب اندوه و غصه است».
فزونى لغزش ها: تصميم گيرى صحيح نياز به تأمّل و تدبّر و دقّت فراوان دارد و به صورت عجولانه و شتابزده امكان پذير نيست و لذا افراد «عجول» غالبا گرفتار لغزش هاى مختلفى مى شوند؛ چه در تشخيص هدف و چه در راه وصول به آن. حضرت علی مى فرمايد: «مَعَ الْعَجَلِ يَكْثُرُ الزَّلَلُ؛[40] با عجله و شتابزدگى لغزش هاى فراوان پيش مى آيد». نيز مى فرمايند: «مَنْ عَجِلَ كَثُرَ عِثَارُهُ؛[41] هر كس شتاب كند، لغزش او بسيار خواهد بود».[42]
ريشه هاى عجله و شتابزدگی
گرفتار شدن به عجله و بی صبری در انجام کارها و اتخاذ تصمیمات، یک شبه به وجود نمی آید. این مسأله معلول خصلت های سوءِ شخصیتی و رفتاری فراوانی است که بدون معالجه آنها، رستن از بند این آسیب اخلاقی امکان ناپذیر است؛ خصلت هایی مانند:
هواپرستى: انسانهاى هواپرست، معمولا براى رسيدن به خواست دل، عجول و دستپاچه اند و غالبا هوا و هوس ها به آنها اجازه نمى دهد در عواقب امور بيانديشند و راه درست را براى رسيدن به مقصد برگزينند. به همين جهت خود رابه آب و آتش مى زنند و با دستپاچگى به سوى هوس هاى خويش مى دَوَند و خود را گرفتار مى سازَند.
حُبّ و وابستگى به دنيا: بنده دنيا چيزى جز دنيا را نمى بيند، و گويى چشم و گوش او كور و كر مى شود. آتش عشق و شوق دنيا در دل او زبانه مى كشد و او را با شتاب به دنبال خيالات خام مى فرستد و اغلب بر اثر عجله و شتابكارى، مشكلات و موانع راه را نمى بيند و خود را براى مقابله با آن آماده نمى كند و به همين دليل گرفتار شكست و ناكامى مى شود.
نداشتن سعه صدر: افراد كم ظرفيت معمولا عجول اند و صاحبان سعه ی صدر با تأنّى و خويشتن دارى و بردبارى گام برمى دارند و همه چيز را زير نظر مى گيرند و با قدرت و قوّت، در عين خونسردى، به سوى مقصد پيش مى روند و به همين دليل، كمتر گرفتار شكست مى شوند.
جهل و نادانى: افراد جاهل و نادان اغلب گرفتار اوهام و پندارهاى غلط هستند و به گمان اينكه مقدّمات كار فراهم است، خود را در گرداب حوادث مى افكنند و با ناكامى و شكست روبرو مى شوند. در حالى كه هوشياران آگاه، تمام جوانب كار را مورد بررسى قرار مى دهند و با دورانديشى و دوری از هر گونه شتابزدگى، برنامه ريزى مى كنند و مطمئناً پيروز مى شوند.[43]
راه درمان شتابزدگی
براى درمان عجله و شتابزدگی، قبل از هر چيز بايد به پيامدهاى شوم آن انديشيد و عواقب دردناكش را مورد توجه قرار داد و حوادث بسيار ناراحت كننده اى را كه بر اثر شتابزدگى در كارها پدید می آید و نمونه هاى فراوانى را كه در تاريخ ثبت شده است، مورد توجه قرار داد. يقينا با مطالعه در اين امور، هر كس به خوبى درمى يابد كه عجله و دستپاچگى، نه تنها او را زودتر به مقصد نمى رساند، بلكه چه بسا به خاطر آن هرگز به مقصد نرسد.
جمله هايى مانند «الْعَجَلَةُ مِنَ الشَّيْطَانِ»[44] و «الْعَجَلُ قَبْلَ الْإِمْكَانِ يُوجِبُ الْغُصَّةَ»[45] و «مَعَ الْعَجَلَةِ تَكُونُ النَّدَامَةُ»،[46] بايد به صورت شعارهايى در زندگى فردى و اجتماعى درآيد و هميشه نصب العين افراد عجول قرار گیرد، تا با مشاهده آن از عجله بازايستند. چنین اشخاصی باید این فرمایش پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله را به ذهن خويش بسپارند كه فرمود: «إِنَّمَا أَهْلَكَ النَّاسَ الْعَجَلَةُ وَ لَوْ أَنَّ النَّاسَ تَثَبَّتُوا لَمْ يَهْلِكْ أَحَدٌ؛[47] شتابزدگى و عجله مردم را به هلاكت مى افكند و اگر مردم آرامش و خونسردى خود را حفظ كنند، هيچ كس در خطر نمى افتد».
از سوى ديگر، بايد با تمرين ها و تلقين هاى پى در پى، بر اين خلق و خو چيره شد؛ زيرا هر كارى با تمرين مبدّل به يك عادت و هر عادتى با ادامه اصرار بر آن، مبدل به يك خلق و خو مى شود.[48]
جمع بندی:
با تکیه بر آیات قرآن و روایات اسلامی می توان گفت «عجله» صفتی نکوهیده و مانع موفقیت انسان است که ریشه در هواپرستی، جهل، و کمبود سعه صدر دارد و پیامدهایی چون پشیمانی، ناامیدی، و هدر رفت منابع را به دنبال دارد. در مقابل، «تأنّی» و صبر به عنوان فضایل اخلاقی، انسان را به تصمیم گیری سنجیده و موفقیت هدایت می کنند.
داستانهای قرآنی مانند موسی و خضر، داود، و یونس نشان می دهند که حتی پیامبران نیز در صورت شتابزدگی، از بهره مندی کامل محروم می شوند. عجله، اگرچه در فطرت انسانی نهفته است، تنها با تربیت الهی و تمرین بردباری قابل مهار است. از این رو، انسان عاقل با تأمل و صبر، مقدمات را فراهم کرده و با سرعت در مسیر خیر گام برمی دارد تا به مقصود الهی برسد.
منابع:
1. اخلاق در قرآن
2. تفسير نمونه
3. پيام امام امير المومنين (ع)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.