شفاعت 93 مطلب

مفهوم دعا در قرآن؛ پاسخ به شبهات وهابيت

دعا در قرآن به چه معنی است؟ آيا هر كس پيامبر (ص) يا يكى از صالحان و اولياء الله را بخواند، مشرك و كافر است؟!

واژه دعا در قرآن به معانى مختلفى آمده است: 1. دعا به معنى «عبادت»، مانند آيه 18 سوره جن «فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً». هر مسلمانى مى‏ داند «دعا» به اين معنى، مخصوص خدا است. 2. دعا به معنى «فراخواندن» به سوى چيزى، مانند آنچه در مورد پيامبر اسلام (ص) آمده است كه خداوند مى‏ فرمايد: «ادْعُ إِلى‏ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ». بديهى است اين دعا و فراخوانى عين ايمان مى‏ باشد.

3. دعا به معنى «تقاضاى حاجت» كه گاه از طريق عادى است، مانند «وَ لا يَأْبَ الشُّهَداءُ إِذا ما دُعُوا؛  هنگامى كه از «شهود» دعوت براى اداى شهادت شود، نبايد امتناع كنند». اين فراخوانى در امور عادى است و به يقين اگر كسى آن را انجام دهد، كافر نمى‏ شود. گاه از طرق غير عادى است كه اين بر دو قسم است: گاه با اعتقاد استقلال غير خدا در تأثير است، که اين قسم شرك است؛ زيرا مستقلّ در تأثير، تنها خداست. امّا درقسم دوّم در حالی که دعا کننده مسبّب الاسباب را خدا مى‏ داند، ولى با توسّل به اولياء اللَّه از آنها مى‏ خواهد كه نزد خدا براى او تقاضاى حاجتى كنند.

قرآن مجيد مى‏ گويد: «بنى اسرائيل نزد موسى آمدند و از او تقاضا كردند كه از خداوند غذاهاى متنوّعى - غير از منّ و سلوى - براى آنها بخواهد». موسى هرگز به آنها ايراد نكرد كه چرا مرا با خطاب يا موسى! فرا خوانديد و چرا مستقيماً خودتان از خدا نخواستيد و اين شرك و كفر است. بلكه تقاضاى آنها را از خدا خواست و اجابت شد.

توسّل به ما سوى اللَّه‏؛ دست را به سوی چه کسی دراز کنيم؟

دست دعا را به سوی چه کسی دراز کنيم؟ آيا توسل به معصومان عليهم السلام شرك نيست؟!

روى آوردن به درگاه برگزيدگان خداوند بدان معنا نيست كه ما از خود آنها حل مشكل را مستقلًّا طلب كنيم. بلكه دست توسّل به سوى آنان مى ‏گشاييم تا ما را نزد خداوند مورد شفاعت قرار داده، براى حل مشكل ما از خداوند قادر مطلق چاره‏جويى كنند. ما معتقديم كه اين بزرگواران اگر كارى مى ‏كنند به اذن خداوند است.

معتقدان به دعا و توسّل، بزرگان و اوليا را شريك خدا نمى ‏دانند، بلكه آنها را به درگاه خداوند شفيع قرار مى ‏دهند. به عبارت ديگر، ما همان اعتقادى را داريم كه در آيه 110 سوره مائده، درباره حضرت مسيح عليه السلام آمده است. در اين آيه شريفه زنده كردن مردگان، شفاى بيماران، آفرينش پرندگان، همه به حضرت مسيح نسبت داده شده است؛ ليكن همه آنها با اذن و دستور خداوند متعال بوده است.

شيعه نيز جز اين نمى ‏گويد. او معتقد است كه بزرگان و اولياى دين، مى ‏توانند به اذن و دستور خداوند كارهايى را كه ديگران از انجام آن عاجزند، انجام دهند. بنابراين دعا و توسّل شيعه، نه شرك است و نه كفر.

تفاوت «شفاعت» قرآني با شفاعت دنیوی

آیا «شفاعت» مورد بحث قرآن همان شفاعت معمول در برابر جبّاران و حكّام ستمگر است؟

«شفاعت» قرآني با شفاعت معمول در برابر حكّام ستمگر تفاوت دارد؛ چون صاحبان نفوذ سعى مى كنند گنهكارانى كه با آنها رابطه دارند برخلاف ضوابط از مجازات برهانند؛ اما در شفاعت قرآني، اولياء الله به اجازه و اذن خداوند، كسانى را كه گناهانشان زياد سنگين نيست و در مقابل گناهانشان، اعمال شايسته اى نيز دارند، شفاعت مى كنند.

«شفاعت» و عدم تضادّ آن با اصل «توحید»

آیا «شفاعت» با اصل «توحید» در تضادّ است؟

شفاعتى كه قرآن از آن دفاع مى كند شفاعتى است كه خط اصلى آن به «اذن خدا» بر مى گردد و تا او اجازه شفاعت ندهد كسى حق شفاعت ندارد؛ اما وهابيان - كه شفاعت «قرآن» را با شفاعت هاى شيطانى اطرافيان سلاطين اشتباه كرده اند - آن را انكار كرده و با اصل توحيد در تضادّ مى دانند در حقيقت آنها به پندارهاى خود در اين مسئله ايراد كرده اند نه به مسئله شفاعت قرآنى. بنابراين شفاعت در حقيقت يك نوع سببيّت براى نجات است، چه در امور تكويني و چه در امور تشريعي.

نجات و بهشت رفتن انسان گنهکار به صرف گریه بر امام حسین(ع)!؟

چه توجیهی دارد که یک نفر تمام عمر گناه و معصیت کند و با گریستن برای امام حسین(ع) و یک اشک به بهشت برود؟!

اینکه آدمی مشمول شفاعت و درک ثواب عزاداری امام حسین(ع) باشد، شرایط و ضوابطی دارد که مهم ترین آنها رعایت «تقوای الهی» است. یعنی حدود الهی را که چیزی جز «انجام واجبات و ترک محرمات» نیست، رعایت کند. هیچ عمل مستحبی ولو دارای ثواب زیاد، نمی تواند خسران ترک واجب یا ارتکاب حرام را جبران کند؛ به خصوص اگر در این بین «حق الناس» ضایع شود.
اصولا ثواب هاى‏ عظيم و پاداش‏هاى فوق العاده ای که در احادیث برای عزاداری امام حسین(ع) بیان شده، از آن كسانى است كه عارف به حق ایشان باشند و بدانند آن حضرت براى چه هدفى قيام كرد و در چه راهى شربت شهادت نوشيد و در مسير اهداف آن بزرگوار قرار گيرند.
ضمن اینکه «مداومت» بر گناه به امید واهی جبران آن در عزاداری و امید واهی به شفاعت، بعداز مدتی ممکن است «توفیق عزاداری» را نیز از او سلب کند. بسیاری از گناهان انسان را از جاده مستقیم الهی خارج می سازند و به کوره راه های كفر و عناد با اهل بیت(ع) می کشانند.

ضرورت شفاعت با وجود توانایی خدا بر بخشش مستقیم!؟

با توجه به اینکه خدا به همه چیز آگاه است و دوست دارد که بندگانش را ببخشد و مانعی هم در برابر بخشش او نیست، چه نیازی به شفاعت است؟

خداوند قدرت بخشش مستقیم را دارد؛ امّا خود برای ایجاد امید و شایستگی بیشتر در شفاعت شونده جهت توبه و نیز برای ترفیع مقام توبه کننده و هر بنده ای شفاعت را جعل فرموده است. شفاعت در شکل صحیح که مد نظر قرآن و روایات می باشد، در عرض توبه نیست تا با وجود یکی، توجیهی برای عملکرد دیگری وجود نداشته باشد. بلکه شفاعت از طرف خود خداوند متعال به عنوان یکی از راه های توبه معرفی شده است تا شفاعت شونده امید بیشتری به بخشش خداوند پیدا کند. در واقع شفاعت بر محور دگرگونى موضع «شفاعت شونده» دور مى زند؛ يعنى شخص شفاعت شونده به کمک شفیع خود را در وضع مطلوبى قرار دهد كه شايسته و مستحق بخشودگى گردد و در مسیر کمال قرار گیرد. ضمن اینکه طبق برخی روایات شفاعت برای همه انسانها، اعم از گناه کار و نیکوکار مفید است و می تواند باعث افزایش مقام و عامل مؤثری در کمال باشد.

عدم اختصاص «شفاعت» به قيامت

آیا «شفاعت» مخصوص روز قیامت است؟

به تأكيد آيات و روايات، «شفاعت» به معناى وسيع كلمه در هر سه عالَم دنيا، برزخ و آخرت صورت مى پذيرد، هرچند محل اصلى شفاعت و آثار مهم آن در قيامت و براى نجات از عذاب دوزخ است. در سوره «نساء» آمده است: «اگر آنها هنگامى كه به خود ستم مى كردند به نزد تو مى آمدند و از خدا طلب آمرزش مى كردند و پيامبر(ص) نيز براى آنها استغفار مى كرد خدا را توبه پذير و مهربان مى يافتند».

«شفاعت» موجب تشویق به گناه؟!

آیا «شفاعت» سبب تشویق مردم به گناه نمی شود؟

شفاعت به مفهوم قرآنى نه تنها تشويق به گناه نمى كند، بلكه يك عامل بازدارنده قوى است و سبب مى شود تا افراد آلوده در هر مرحله اى كه هستند متوقّف شده و در مسير گناه پيشروى نكنند، بلكه تدريجاً بازگردند. به تعبير ديگر شفاعت اسلامى مولود نوعى رابطه ميان شفاعت كننده و شفاعت شونده است و منوط به اذن الهى است. اين نكته نيز گفتنى است كه هيچ كس تضمينى درباره شفاعت از هيچ يك از اولياء الله نگرفته و بنابراين نمى تواند مطمئن به شفاعت باشد و فقط به صورت يك اميد و يك احتمال مطرح است.

«توبه» موجب بی نیازی از «شفاعت»

با وجود «توبه» چه نیازی به «شفاعت» است؟

اگر سؤال شود با وجود «توبه» چه نيازي به «شفاعت» است، بايد گفت: اولاً: توبه شرايطي دارد كه اصلاح گذشته از آن جمله است و تنها ندامت كافي نيست؛ چه بسا خطاكارانى كه موفق به اين اصلاح نشده، اما پشيمانى سراسر وجود آنها را فرا گرفته، اگر دل به شفاعت نبندند از آمرزش الهى مأيوس شده و موجب غرق شدن بيشتر آنها در گناه مى شود. دوماً: گناهكاري كه هنوز توفيق توبه پيدا نكرده، اگر احساس كند امكان شفاعتش در آخرت وجود دارد، همين معنا لااقل سبب تشويق او به ترك گناهان ديگر و انجام اعمال خير خواهد شد.

سازگاری «شفاعت» با «عدل الهي»

آیا «شفاعت» با «عدل الهي» سازگار است؟

شفاعت، منافاتي با «عدل الهي» ندارد؛ چراكه شفاعت بدون زمينه مناسب انجام نمى گيرد و هركس لايق آن باشد، مشمول شفاعت مى شود و هركس لايق نباشد از آن محروم خواهد بود. ثانياً: مجازات گنهكار عين عدالت است و پذيرش شفاعت نوعى تفضّل است.

قرآن و تفسیر نمونه
مفاتیح نوین
نهج البلاغه
پاسخگویی آنلاین به مسائل شرعی و اعتقادی
آیین رحمت، معارف اسلامی و پاسخ به شبهات اعتقادی
احکام شرعی و مسائل فقهی
کتابخانه مکارم الآثار
خبرگزاری رسمی دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی
مدرس، دروس خارج فقه و اصول و اخلاق و تفسیر
تصاویر
ویدئوها و محتوای بصری
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی مدظله العالی
انتشارات امام علی علیه السلام
زائرسرای امام باقر و امام صادق علیه السلام مشهد مقدس
کودک و نوجوان
آثارخانه فقاهت

قالَ رَسُولُ اللّهِ صلّى اللّه عليه و آله :

حسين منى و انا من حسين احب الله من احب حسينا .

حسين از من و من از حسينم ؛ دوستدار حسين محبوب خداست .

سنن ترمذى 2/307 و کنزالعمال 6/221