شفيع 17 مطلب

مفهوم دعا در قرآن؛ پاسخ به شبهات وهابيت

دعا در قرآن به چه معنی است؟ آيا هر كس پيامبر (ص) يا يكى از صالحان و اولياء الله را بخواند، مشرك و كافر است؟!

واژه دعا در قرآن به معانى مختلفى آمده است: 1. دعا به معنى «عبادت»، مانند آيه 18 سوره جن «فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً». هر مسلمانى مى‏ داند «دعا» به اين معنى، مخصوص خدا است. 2. دعا به معنى «فراخواندن» به سوى چيزى، مانند آنچه در مورد پيامبر اسلام (ص) آمده است كه خداوند مى‏ فرمايد: «ادْعُ إِلى‏ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ». بديهى است اين دعا و فراخوانى عين ايمان مى‏ باشد.

3. دعا به معنى «تقاضاى حاجت» كه گاه از طريق عادى است، مانند «وَ لا يَأْبَ الشُّهَداءُ إِذا ما دُعُوا؛  هنگامى كه از «شهود» دعوت براى اداى شهادت شود، نبايد امتناع كنند». اين فراخوانى در امور عادى است و به يقين اگر كسى آن را انجام دهد، كافر نمى‏ شود. گاه از طرق غير عادى است كه اين بر دو قسم است: گاه با اعتقاد استقلال غير خدا در تأثير است، که اين قسم شرك است؛ زيرا مستقلّ در تأثير، تنها خداست. امّا درقسم دوّم در حالی که دعا کننده مسبّب الاسباب را خدا مى‏ داند، ولى با توسّل به اولياء اللَّه از آنها مى‏ خواهد كه نزد خدا براى او تقاضاى حاجتى كنند.

قرآن مجيد مى‏ گويد: «بنى اسرائيل نزد موسى آمدند و از او تقاضا كردند كه از خداوند غذاهاى متنوّعى - غير از منّ و سلوى - براى آنها بخواهد». موسى هرگز به آنها ايراد نكرد كه چرا مرا با خطاب يا موسى! فرا خوانديد و چرا مستقيماً خودتان از خدا نخواستيد و اين شرك و كفر است. بلكه تقاضاى آنها را از خدا خواست و اجابت شد.

توسّل به ما سوى اللَّه‏؛ دست را به سوی چه کسی دراز کنيم؟

دست دعا را به سوی چه کسی دراز کنيم؟ آيا توسل به معصومان عليهم السلام شرك نيست؟!

روى آوردن به درگاه برگزيدگان خداوند بدان معنا نيست كه ما از خود آنها حل مشكل را مستقلًّا طلب كنيم. بلكه دست توسّل به سوى آنان مى ‏گشاييم تا ما را نزد خداوند مورد شفاعت قرار داده، براى حل مشكل ما از خداوند قادر مطلق چاره‏جويى كنند. ما معتقديم كه اين بزرگواران اگر كارى مى ‏كنند به اذن خداوند است.

معتقدان به دعا و توسّل، بزرگان و اوليا را شريك خدا نمى ‏دانند، بلكه آنها را به درگاه خداوند شفيع قرار مى ‏دهند. به عبارت ديگر، ما همان اعتقادى را داريم كه در آيه 110 سوره مائده، درباره حضرت مسيح عليه السلام آمده است. در اين آيه شريفه زنده كردن مردگان، شفاى بيماران، آفرينش پرندگان، همه به حضرت مسيح نسبت داده شده است؛ ليكن همه آنها با اذن و دستور خداوند متعال بوده است.

شيعه نيز جز اين نمى ‏گويد. او معتقد است كه بزرگان و اولياى دين، مى ‏توانند به اذن و دستور خداوند كارهايى را كه ديگران از انجام آن عاجزند، انجام دهند. بنابراين دعا و توسّل شيعه، نه شرك است و نه كفر.

فلسفه «شفاعت»

فلسفه «شفاعت» چیست؟

فلسفه شفاعت دو چيز است؛ اول: مبارزه با روح يأس و نوميدي؛ انسان گناهکاری که از گناه خود ناراحت و از بخشش الهی مایوس است دست به طغیان می زند و خود را مطیع هیچ قانونی نمی داند ولی شفاعت باعث امیدواری او به بخشش الهی می شود. دوم: اين كه انسان معتقد به شفاعت برای رسیدن به مقام شفاعت، شرایط شفاعت را - از جمله ایمان به خدا و قبول عهد الهی و رسیدن به مقام ارتضا - فراهم می کند و سعی می کند بین خود و شفاعت کننده از نظر صفات سنخیتی ایجاد کند.

تفاوت «شفاعت» در عرف عام با «شفاعت» در منطق اسلام

چه تفاوت هايي بین «شفاعت» در عرف عام با شفاعتی که در منطق اسلام مطرح است وجود دارد؟

ميان «شفاعت» در عرف عام و «شفاعت» در منطق اسلام فاصله زيادى است؛ شفاعت در عرف عام، هم روحِ سعى و تلاش را مى كُشد، هم موجب تشويق به گناه است و هم انعكاسى از جوامع عقب افتاده و فئوداليته است؛ ولى شفاعت در شكل صحيح و با شرايط و كيفيّت و ويژگي هايى كه در دین به آن اشاره شده، هيچ يك از اين عيوب را ندارد، تشويق به گناه نمى كند، دعوت به سستى و تنبلى نمى كند، ارتباطى با جوامع عقب افتاده ندارد بلكه يك وسيله مؤثّر تربيتى براى اصلاح مجرمان، گناهكاران و متجاوزان است.

طلب شفاعت از غير خدا و مساله «شرک»؟

آيا شفاعت خواستن از غير خداوند، شرك نیست؟!

موضوع شفاعت اولیاء و انبیای الهی هیچ منافاتی با توحید ندارد و موجب شرک نمی گردد؛ زیرا اولا شفیع فقط واسطه ای در طلب بخشش است نه اینکه خودش گناهکاری را ببخشد و ثانیا به تصریح آیات قرآن این شفاعت به اذن و رضایت خداوند صورت می گیرد. انکارهایی هم که در آیات قرآن درباره موضوع شفاعت ذکر شده، مربوط به ادّعاهای بت پرستان در شفیع شدن بتها می باشد و ارتباطی با شفاعت انبیاء و اولیای الهی ندارد.

معنای صفت «شَفِيْع»؟!

چرا به خداوند «شَفِيْع» می گويند؟

«شَفِيْع» از ماده «شَفع» (بر وزن نَفع) در اصل به معنى ضميمه كردن چيزى به ديگرى است، براى به دست آوردن نتيجه مطلوبى. اطلاق واژه «شفيع» در مورد خداوند، مخصوصاً در قيامت، به خاطر آن است كه سلطه مطلقه، از آنِ او است و هيچ كس بدون اجازه، قادر بر انجام كارى نيست، حتّى شفاعت شفيعانی همچون پيامبران، امامان، فرشتگان و مؤمنان راستين تنها با اجازه او ممكن است. بنابراين چون خدا اجازه شفاعت را مى دهد، شفيع واقعى او است. گوئى خداوند نزد خود براى بندگانش شفاعت مى كند و اين، بالاترين مرحله بزرگوارى است.

شفاعت موجب گستاخی و جرأت به گناه!

آیا عقیده شفاعت موجب گستاخی انسان در ارتکاب گناه نمی شود؟!

اولا: شفاعت لطفی مثل توبه است؛ اگر این ایراد را بر شفاعت وارد بدانیم، باید آن را در توبه نیز قبول کنیم. ثانیا: شفاعت در حق گناهکاران گستاخ محقق نمی شود و توجه به این شرط و «معیار» جرأت را از گناهکار می گیرد. ثالثا: هیچ کس دقیقا نمی داند که چه کسی و چه گناهی مورد شفاعت قرار می گیرد؟ با وجود این «ابهام»، کسی نمی تواند به امید شفاعت گناه کند. رابعا: شفاعت طلب همواره در پی «شباهت» با «شفیع» است و چنین کسی گناه را کوچک نمی شمارد.

بیشتر بودن رحمت شفیع از رحمت خدا در شفاعت!

آیا اگر شفاعت شفیع نباشد خداوند گناهکار را نمی بخشد؟! آیا رحمت خدا کمتر از شفیع است؟!

شفاعت، لطفی الهی است و او خود این دستور را به شفیعان داده تا در نزد خدا از گناهکاران شفاعت کنند. خداوند به چنین امری توصیه نموده است تا بندگان بیشتری را ببخشد و باب شفاعت آخرين مرحله بهره مندي بندگان از فيض الهی باشد. وقتی شفاعت لطف الهی و بابی است که خدا گشوده است، چگونه شفیع می تواند از «خالق شفاعت» مهربانتر باشد؟! وقتی شفیع فقط با اذن الهی شفاعت می کند، چگونه می تواند از «مالک و صاحب اختیار شفاعت» مهربانتر باشد؟! وقتی شفاعت طلب چشم به بخشش خدا دارد و شفیع را فقط به عنوان واسطه بخشش می شناسد، معنی ندارد که رحمت و مهربانی شفيع را بيشتر از خداوند بداند!

لازمه شفاعت، «تاثیر پذیری و انفعال» در ذات الهی است!

آیا لازمه عقیده به شفاعت این نیست که خداوند از «شفیع» تاثیر بپذیرد، در حالی که ما معتقدیم هیچ چیزی در خدا اثر نمی گذارد و فقط خداست که در همه چیز اثر دارد؟!

اولا: در معنی صحیح شفاعت جبر و تاثیری وجود ندارد؛ چرا که شفاعت شفیع از جنس «التماس و سؤال» است نه «امر»؛ یعنی درخواستی از «موضع پایین» است که تحقّق آن بستگی به اراده خداوند دارد.
ثانیا: توهم شبهه گر در دعا و توبه نیز می تواند مطرح باشد؛ چرا که در آنها نیز خداوند خواسته بنده را قبول و به نوعی تحت تاثیر قرار می گیرد!
ثالثا: اجازه شفاعت، انتخاب شفیع، شرایط شفاعت و تحقق آن به اختیار خدا می باشد؛ لذا معنا ندارد او تحت تاثیر اموری قرار گیرد که خودش وضع کرده!

منافات «شفاعت» با آیه «وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاّ ما سَعى»؛ (براي انسان بهره‏ اي جز سعي و كوشش او نيست)!

طبق آیه «وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاّ ما سَعى»، آنچه موجب نجات خواهد بود، فقط عمل انسان است؛ با این وجود، شفاعت چگونه می تواند موجب نجات باشد؟!

آیات شفاعت برای شفاعت شونده شرایطی را مطرح کرده اند که بدون سعی حاصل شدنی نیستند؛ بنابراین بدون تلاش و کسب شایستگی، شفاعتی هم در کار نخواهد بود. اگر در قیامت شفاعت شفیعى نصیب کسى مى شود، به خاطر یک رشته روحیات و اعمالى است که در این دنیا داشته و شایسته شفاعت گشته است و اگر نصیب دیگر انسان ها نمى شود، به خاطر این است که آنان این نوع زمینه ها را در دنیا فراهم نکرده اند. فراهم سازى زمینه در دنیا «سعى» انسان است که در آخرت از آن میوه مى چیند.

قال الصادق عليه السلام :

«اني ما شربت ماء باردا الا و ذکرت الحسين‏»

من هرگز آب سرد ننوشيدم مگر اين‏که به ياد حسين عليه السلام افتادم.

امالى صدوق، ص 122