پاسخ اجمالی:
تلاش و مداومت در پرورش خصلت زهد، آدمی را از آثار و نعمات مادی و معنوی فراوانی بهره مند می کند. از جمله:
1. پرورش روح و اراده: زهد و رياضت نفس، روح و اراده انسان را قوى و نيرومند مى سازد. به گونه اى كه در برابر مشكلات تاب و توان فراوان از خود نشان مى دهد.
2. حسابرسى آسان در قيامت: هرچند خداوند، عالم آفرينش و مواهب طبيعى را براى مؤمنان آفريده است. ولى چون همه اين موارد در معرض حساب قرار مى گيرد، زاهد براى سهولت پاسخگويى، كمتر از دنيا بهره مى گيرد و داده هاى الهى را به مصرف ديگران مى رساند.
3. کاهش آلام نيازمندان و مستضعفان جامعه: برخى از مؤمنان كه ازتمكّن مالى خوبى برخوردارند، افزون بر آنكه از امكانات خود براى رسيدگى به امور مستمندان بهره مى گيرند، گاه چون توان رفع نياز همه آنان را ندارند، خودشان در زندگى زهد مى ورزند تا آلام نيازمندان كاهش بيابد.
پاسخ تفصیلی:
تلاش و مداومت در پرورش خصلت زهد، آدمی را از آثار و نعمات مادی و معنوی فراوانی بهره مند می کند. از جمله:
1. پرورش روح و اراده
زهد و رياضت نفس، روح و اراده انسان را قوى و نيرومند مى سازد. به گونه اى كه در برابر مشكلات تاب و توان فراوان از خود نشان مى دهد. به همين دليل اولياءاللَّه سعى داشتند مراحل بالايى از زهد را كه نام «رياضت» مى توان بر آن گذاشت، داشته باشند. در يكى از نامه هاى نهج البلاغه، اميرمؤمنان على عليه السّلام درباره زهد خویشتن می گوید: «أَلَا وَ إِنَّ إِمَامَكُمْ قَدِ اكْتَفَى مِنْ دُنْيَاهُ بِطِمْرَيْهِ وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَيْه؛ امام شما از دنيايش به دو جامه کهنه و از غذاهايش به دو قرص نان قناعت کرده است». سپس مى افزايد: «فَمَا خُلِقْتُ لِيَشْغَلَنِي أَكْلُ الطَّيِّبَاتِ، كَالْبَهِيمَةِ الْمَرْبُوطَةِ هَمُّهَا عَلَفُهَا، أَوِ الْمُرْسَلَةِ شُغُلُهَا تَقَمُّمُهَا تَكْتَرِشُ مِنْ أَعْلَافِهَا وَ تَلْهُو عَمَّا يُرَادُ بِهَا، أَوْ أُتْرَكَ سُدًى؛[1] من آفريده نشده ام که غذاهاى پاکيزه [و رنگارنگ] مرا به خود مشغول دارد، همچون حيوان پروارى که تمام همّش علف اوست، و يا چون حيوان رها شده [در بيابان و مرتع] که کارش جستجو کردن علف و پر کردن شکم از آن است، و از سرنوشتى که در انتظار اوست بى خبر است، [من آفريده نشده ام] که بيهوده رها شوم...».
در روايتى از رسول خدا صلّى الله عليه و آله آمده است: «الزُّهْدُ فِي الدُّنْيَا يُرِيحُ الْقَلْبَ وَ الْبَدَنَ؛[2] زهد در دنيا روح و بدن را آسوده نگه مى دارد». بهره مندى كمتر از دنيا، به انسان آزادگى، قدرت اراده و توانمندى روحى مى دهد كه بر تعلّقات خود، حتى نسبت به حلال دنيا نيز چيره مى شود. چنين انسانى راحت تر زندگى مى كند و سخنان حقّش را نيز به آسانى بيان مى دارد و از محروميّت هايى كه گاه، پيامد حق گويى و آزادگى اوست، خوفى ندارد. از اين رو رهبران موفّق و مردمى دنيا، در زندگى خود به نوعى زهد پيشه اند.
روشن است كه مبارزه و حق گويى در هر شرايطى، با نازپروردگى سازگارى ندارد، از اين رو برخى از انسانها به زهد و بهره مندى اندك از دنيا روى مى آورند، تا راحت و آزاده زندگى كنند و محروميت هاى تحميلى، آنها را از رسيدن به مقاصد عالى باز ندارد. على عليه السّلام مى فرمايد: «لَا تَجْتَمِعُ عَزِيمَةٌ وَ وَلِيمَةٌ؛[3] عزم و اراده در راه رسيدن به مقاصد عالى، با خوشگذرانى جمع نمى شود».
تعبير رسول خدا صلّى الله عليه و آله یعنی «الزُّهْدُ فِي الدُّنْيَا يُرِيحُ الْقَلْبَ وَ الْبَدَنَ؛ زهد در دنيا سبب راحتى روح و بدن است»، گوياى حقيقت ارزشمند ديگری نيز هست. انسانى كه به كم عادت كرده و روح و جسمش با آن خو گرفته، از حرص و حسادت نسبت به اموال ديگران و تكاپو براى زندگى مرفّه، دور است؛ نه به مال كسى حسادت مى ورزد، نه براى به چنگ آوردن آن نقشه مى كشد و نه با نبودش بى خواب و بى قرار مى شود، بدنش نيز به غذاى ساده و كمى امكانات عادت كرده است. لذا در شرايط سخت زندگى كه گاه بر اثر حوادث طبيعى و گاه به صورت تحميلى اتفاق مى افتد - در حالى كه ديگران از نبود خوراك رنگين در آزارند و خواب راحتى ندارند و بدن هاى نازپرورده آنان در رنج و عذاب است - به سادگى زندگى مى كند و به راحتى روزگار مى گذراند، زيرا بدنش نيز از پيش به چنين شرايطى خو گرفته بود.[4]
2. حسابرسى آسان در قيامت
هرچند خداوند، عالم آفرينش و مواهب طبيعى را، همان گونه آیه ۳۲ سوره اعراف می گوید: «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زينَةَ اللَّهِ الَّتي أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا خالِصَةً يَوْمَ الْقِيامَةِ؛ بگو چه كسى زينت هاى الهى را كه براى بندگان خود آفريده، و روزي هاى پاكيزه را حرام كرده است؟ بگو اينها در زندگى دنيا، براى كسانى است كه ايمان آورده اند [اگرچه ديگران نيز با آنها مشاركت دارند؛ ولى] در قيامت، خالص [براى مؤمنان] خواهد بود»، براى مؤمنان آفريده است و مؤمنان مى توانند به راحتى از آن استفاده كنند. ولى چون همه اين موارد در معرض حساب قرار مى گيرد، زاهد براى سهولت پاسخگويى، كمتر از دنيا بهره مى گيرد و داده هاى الهى را به مصرف ديگران مى رساند.
در روايت معروفى آمده است كه على عليه السّلام شبى از شب هاى ماه مبارك رمضان در خانه يكى از دخترانش مهمان بود، هنگامى كه دو سه نوع غذاى ساده در سفره گذاشته شد، حضرت از خوردن بيش از يك نوع خوددارى كرد و به دخترش فرمود: «أَ تُرِيدِينَ أَنْ يَطُولَ وُقُوفِي غَداً بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ؟! ... يَا بُنَيَّةِ! إِنَّ الدُّنْيَا فِي حَلَالِهَا حِسَابٌ وَ فِي حَرَامِهَا عِقَابٌ؛[5] آيا مى خواهى فرداى قيامت توقّفم در برابر خداوند طولانى شود؟! ... دخترم! حلال خدا حساب دارد و حرامش عقاب».
شايد كوتاه ترين و زيباترين تعبير در اين مورد كلام ديگرى از اميرمؤمنان عليه السّلام باشد كه فرمود: «تَخَفَّفُوا، تَلْحَقُوا؛[6] سبكبار شويد تا به قافله سعادت برسيد». هرچند آنان كه از حلال دنيا بهره مى گيرند، در قيامت كيفر نمى بينند، ولى با توجّه به اينكه در برابر نعمت هايى كه از آنها بهره مند شده اند و استفاده اى كه از دنيا برده اند، مورد سؤال قرار مى گيرند، براى سهولت حسابرسى و سرعت گذشتن از مواقف قيامت، از داشته هاى دنيوى خود بيشتر به ديگران مى دهند، و كمتر از آن استفاده مى كنند.[7]
3. کاهش آلام نيازمندان و مستضعفان جامعه
برخى از مؤمنان كه ازتمكّن مالى خوبى برخوردارند، افزون بر آنكه از امكانات خود براى رسيدگى به امور مستمندان بهره مى گيرند، گاه چون توان رفع نياز همه آنان را ندارند، خودشان در زندگى زهد مى ورزند و از مواهب الهى كمتر بهره مى گيرند تا آلام نيازمندان كاهش بيابد.
نيازمندان جامعه، گرفتار دو مشكل مادّى و روانى هستند. از نظر مادّى محروميّت آنها معلوم است و از نظر روانى گرفتار نوعى حقارت و سرافكندگى و سرشكستگى مى شوند. مشكل نخست را بايد با برنامه ريزى و بسط عدالت اجتماعى برطرف ساخت و مشكل دوم از طريقى كه در بالا گفته شد كاهش مى يابد. همان گونه كه اميرمؤمنان على عليه السّلام در حديث معروف خود فرمود: «إِنَّ اللَّهَ فَرَضَ عَلَى أَئِمَّةِ الْعَدْلِ أَنْ يُقَدِّرُوا أَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ النَّاسِ كَيْلَا يَتَبَيَّغَ بِالْفَقِيرِ فَقْرُهُ؛[8] به يقين خداوند بر پيشوايان عادل، واجب فرموده كه خود را با مردم تهى دست برابر قرار دهند، تا تهى دستى بر فقير سنگينى نكند و او را از پاى در نياورد».
همچنين آن حضرت در نامه اش به عثمان بن حنيف مى نويسد: «أَ أَقْنَعُ مِنْ نَفْسِی بِأَنْ يُقَالَ هَذَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَا أُشَارِكُهُمْ فِي مَكَارِهِ الدَّهْرِ أَوْ أَكُونَ أُسْوَةً لَهُمْ فِي جُشُوبَةِ الْعَيْشِ؛[9] آيا من به همين رضايت دهم كه به من اميرمؤمنان گفته شود، ولى با آنان (مستمندان) در سختى هاى روزگار شريك نباشم و يا الگوى آنان در دشوارى هاى زندگى نگردم؟».
در روايت ديگرى از مفضّل آمده است: هنگام طواف در محضر امام صادق عليه السّلام بودم. حضرت نظرى به من افكند و فرمود: اى مفضّل چرا تو را غمگين و رنگ پريده مى بينم؟! عرض كردم: فدايت شوم توجّهم به بنى العباس جلب شده و آنچه از پادشاهى و سلطنت و جبروت در اختيار دارند؛ كاش كه اين همه امكانات در اختيار شما بود و ما هم ملازم ركابتان بوديم. حضرت فرمود: «يَا مُفَضَّلُ! أَمَا لَوْ كَانَ ذَلِكَ، لَمْ يَكُنْ إِلَّا سِيَاسَةُ اللَّيْلِ وَ سَبَاحَةُ النَّهَارِ وَ أَكْلُ الْجَشِبِ وَ لُبْسُ الْخَشِنِ شِبْهَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (ع)، وَ إِلَّا فَالنَّارُ، فَزُوِيَ ذَلِكَ عَنَّا، فَصِرْنَا نَأْكُلُ وَ نَشْرَبُ، وَ هَلْ رَأَيْتَ ظُلَامَةً جَعَلَهَا اللَّهُ نِعْمَةً مِثْلَ هَذا؟!؛[10] اى مفضّل آگاه باش اگر چنان بود كه تو آرزويش مى كنى [و ما حكومت را در دست مى گرفتيم] در آن صورت چاره اى نداشتيم جز اينكه شب ها را براى تدبير امور بيدار بمانيم و روزها به تلاش و جهاد [براى اجراى طرح ها و برنامه ها و رفع حوائج] بپردازيم و از غذاى فقيرانه و ناگوار و لباس خشن بهره مند شويم، آن گونه كه اميرمؤمنان بود، در غير اين صورت مجازات ما آتش بود، اين همه از ما فاصله گرفت و نتيجه اين شد كه به خوبى و به راحتى بخوريم و بياشاميم، آيا تاكنون ستمى را ديده اى كه اين چنين خداوند آن را به نعمت تبديل كند؟!».
درباره حضرت يوسف عليه السّلام نقل شده است كه آن حضرت در سال هاى قحطى به خود گرسنگى مى داد. به او گفته شد: با آنكه بيت المال مصر در اختيار توست، به خودت گرسنگى مى دهى؟!». پاسخ داد: «أَخَافُ أَنْ أَشْبَعَ فَأَنْسَى اَلْجِيَاعَ؛[11] مى ترسم اگر سير باشم، گرسنگان را فراموش كنم».
بنابراين، رهبران جامعه هم براى همدردى با مستمندان و هم براى فراموش نكردن درد و رنج بيچارگان به حداقلّ از زندگى و تمتّعات دنيوى قناعت مى كنند تا هم از رنج مستضعفان جامعه بكاهند و هم براى رفع محروميت از آنان، تلاش مضاعفى نمايند.[12]
منبع: دائرة المعارف فقه مقارن
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.