نقد «ابن تیمیه» بر افکار افراطی سازمان تروریستی- تکفیری «داعش»(2)
سید مصطفی هاشمی نجف آبادی
مقدمه
در قسمت قبل گذشت که ابن تیمیه با مطرح کردن دیدگاه هایی شاذ در باب توحید و شرک، بعد از خود زمینه را برای به وجود آمدن جریان های انحرافی مثل وهابیت و داعش، در عالم اسلام هموار کرد. با این تفاوت که افکار داعش بسیار تندتر از ابن تیمیه مطرح شده است به گونه ای که اگر ابن تیمیه زنده بود، شاید امروز یکی از منتقدین داعش به شمار می آمد. در قسمت اول، پنج مورد از انتقادات ابن تیمیه بر داعش مورد بررسی قرار گرفت.[1] در این نوشتار ادامه تفاوت های افکار افراطی داعش با ابن تیمیه بیان می شود.
مساله ششم
دوستی با کفار، یکی دیگر از مسائل مورد اختلاف داعش با ابن تیمیه است. ابن تیمیه بر این باور است که موالات عملی کفار اگر به حد دوست داشتن دین کفار و نصرت آنان منجر نشود، نمی تواند از موجبات کفر اکبر باشد. البته معصیت بودن یا نبودن دوستی با کفار مساله ای دیگر است که باید به آن پرداخته شود و ابن تیمیه نیز حکم آن را بیان کرده است. او در این رابطه می نویسد:
«وگاهی از اوقات انسان به خاطر خویشاوندی یا به خاطر حاجتی، کفار را دوست می دارد. پس به سبب آن مرتکب گناه شده و نقصی در ایمانش حاصل می شود؛ ولی به سبب آن کافر نمی گردد. همانطور که در مورد حاطب بن ابی بلتعة اتفاق افتاد و اخباری از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را به مشرکان گزارش کرد و در مورد او آیه: «يا أيها الذين آمنوا لا تتخذوا عدوي وعدوكم أولياء تلقون إليهم بالمودة»[2] نازل شد».[3]
این در حالی است که داعش، دوستی با کفار را را موجب شرک و کفر می داند. به عنوان نمونه، در مقدمه کتاب «الدلائل في حكم موالاة أهل الإشراك» از سلیمان بن عبدالله که توسط مکتبة الهمة از انتشارات داعش به چاپ رسیده، آمده است:
«انسان مومن اگر به خاطر ترس از کفار و مدارات با ایشان و مداهنه برای دفع شر آنان، با مشرکین در دین آنها اظهار موافقت کند، او نیز مثل آنان کافر است؛ هر چند دین آنان را دوست نداشته و بر محبتش نسبت بر اسلام و مسلمین پایدار باشد... دراین مساله استثنائی وجود ندارد. مگر اینکه او را مجبور به موالات کنند که بر او جایز است با حفظ اطمینان قلب نسبت به ایمان، در زبان با آنان همراهی کند».[4]
اگر چه این حکم مربوط به موالات کفار در دین است، ولی اختصاصی به دین آنان ندارد و هر گونه موالات و همراهی با آنان را نیز شامل می شود. از طرفی هر چند همه وهابیان در این حکم یک دست نیستند و به خصوص وهابیان معاصر نظر دیگری دارند، ولی استناد داعش به دیدگاه سلیمان بن عبدالله نوه محمد بن عبدالوهاب، دلیل بر صحیح بودن عقیده وی در نظر داعش است.
مساله هفتم
انجام هر واجب یا ترک هر حرام در شریعت اسلام، مشروط بر قدرت و استطاعت بر انجام آن است و اجرای شریعت اسلام در جامعه، به طریق اولی از این قاعده مستثنی نیست. البته روشن است که امکان بر انجام فعل یا ترک آن، دلیل بر استطاعت نسبت به آن نیست؛ چرا که اگر مفسده انجام یک فعل بیش از مصلحت آن باشد، دیگر استطاعتی بر انجام آن فعل حاصل نمی شود. ابن تیمیه در این رابطه می نویسد:
«فالشارع لا ينظر في الاستطاعة الشرعية إلى مجرد إمكان الفعل، بل ينظر إلى لوازم ذلك، فإذا كان الفعل ممكنا مع المفسدة الراجحة لم تكن هذه استطاعة شرعية»؛ (شارع در حصول استطاعت، تنها به مجرد امکان فعل نظر ندارد بلکه به لوازم آن می نگیرد و به همین دلیل اگر مفسده راجحی در انجام یک فعل باشد، دیگر نسبت به انجام آن فعل استطاعت شرعی وجود ندارد).[5]
این در حالی است که داعش، توجهی به ضرر راجحی که بر اعمال و رفتار آنان مترتب بود، نداشته و به هر طریقی که بود، مصمم بودند شریعت را در جامعه پیاده کنند. غافل از نفرتی که از حکومت داعش در میان مردم تحت سیطره آنان به وجود آمده بود و همچنین غافل از وحشتی که مردم دیگر کشورها نسبت به اسلام و پیروان آن محقق گردیده بود.
داعش این گونه رفتارهای خشن و دور از انسانیت را مدیون وهابیت دوره اول و بالخصوص محمد بن عبدالوهاب است و انس رهبران داعش با تاریخ و آثار مکتوب وهابیان، نتیجه ای غیر از این نمی تواند داشته باشد. در اینجا شایسته است به روایتی که در صحیح بخاری از رسول خدا (صلى الله عليه و آله) آمده اشاره کرد و آن را از باب تطبیق بر داعش منطبق دانست. آن حضرت می فرماید:
«اللهم بارك لنا في شأمنا، اللهم بارك لنا في يمننا قالوا: يا رسول الله، وفي نجدنا؟ قال: اللهم بارك لنا في شأمنا، اللهم بارك لنا في يمننا قالوا: يا رسول الله، وفي نجدنا؟ فأظنه قال في الثالثة: هناك الزلازل والفتن، وبها يطلع قرن الشيطان»؛ (خدایا به شام ما برکت بده. خدایا به یمن ما برکت بده. گفتند: یا رسول الله پس نجد ما را نفرمودی؟ راوی گوید گمان می کنم ایشان در بار سوم فرمود: از آنجا زلزله ها و فتنه ها به پا می خیزد و از آنجا شاخ شیطان طلوع می کند).[6]
بنابراین اگر چه تشکیل حکومت بر اساس خلافت اسلامی را در خودشان ممکن می دیدند و از این باب ایجاد خلافت را بر خودشان واجب می دانستند، ولی در حقیقت استطاعت کافی برای تحقق چنین امری را به دلیل وجود ضرر راجح نداشتند و از باب اینکه بدون دلیل شرعی قیام کردند، مورد انتقاد ابن تیمیه می باشند.
مساله هشتم
مساله «حکم بغیر ما انزل الله» که در آیات قرآن کریم از آن به کفر تعبیر شده،[7] از جمله مسائلی است که محل تضارب آراء میان علمای اسلام است و در مورد اینکه حاکم بغیر ما انزل الله حکم کند، آیا مبتلا به کفر اکبر شده است یا اصغر؟ دارای دو دیدگاه می باشند.
ترکی بن مبارک البنعلی که مدتی مسئول هیئت شرعی داعش بوده و یکی از صاحب نظران این گروه محسوب میشد، با استناد به دیدگاه عبداللطیف بن عبدالرحمن آل شیخ از وهابیان دوره اول، بر این باور است که هر گاه خداوند در قرآن کریم، فعل یا قولی را کفر دانسته، مراد از آن کفر، کفر اکبر است. وی از طرفی، اعتقاد به اصغر بودن کفر در این دسته از آیات را از خصائص مرجئه در این زمان دانسته و عقیده دارد که وضع قوانین مطابق با قوانین کشورهای غربی در کشور اسلامی موجب کفر حکام آن کشورها می شود.[8]
در مقابل این دیدگاه، ابن تیمیه است که در ذیل آیه «ومن لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الکافرون» با استناد به کلام ابن عباس، مراد از کفر در این آیه را کفر اصغر می داند.[9] او همچنین از ابن طاووس در تفسیر این آیه نقل می کند که گفته است: او (یعنی حاکم بغیر ما انزل الله) مثل کسی نیست که به خدا و ملائکه و کتاب های آسمانی و رسولان کافر شده باشد.
بنابراین تکفیر حاکمان جوامع اسلامی از سوی داعش به دلیل وضع قوانین غربی در کشورهای اسلامی از جمله مواردی است که می تواند مورد انتقاد ابن تیمیه نسبت به آنان باشد.
مساله نهم
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در زمان خودش، گاهی دست از اجرای حدود بر صحابه بر می داشتند تا مبادا بگویند وی اصحاب خودش را پس از آنکه قدرت یافت از میان برداشت. پس درست است که در اجرای حدود مصلحت وجود دارد، ولی گاهی مفسده اجرای آن بیشتر از مصلحتی است که در آن است. ابن تیمیه در این زمینه می نویسد:
«حاصل مطلب آن است که حد شرعی بر آنان (برخی از اصحاب رسول الله) جاری نشد، زیرا دلیل جاری شدن حد برای خاص و عام مشخص نبود یا موجب می شد تا برخی از اقوام دیگر میل به اسلام پیدا نکنند و یا از اسلام برگردند و یا اعلام جنگ بر ضد حکومت رسول الله کنند و موجب برپایی فتنه در جامعه اسلامی شود. این گونه مصلحت ها اکنون نیز باقی است».[10]
با بررسی عملکرد داعش معلوم می گردد که آنان توجهی به این اصل مهم در اسلام نداشتند و گاهی به بهانه اجرای حدود، در ایجاد نفرت نسبت به اسلام، کاری کردند که هیچ دشمنی نتوانسته بود آن را انجام دهد. یعنی آنان با بریدن سرها از بدن ها، ویران ساختن شهرها، تجاوز به زنان و دختران، و با ایجاد ناامنی در زیر پرچم الله اکبر، موجب اسلام هراسی در دنیا شدند.
سخن پایانی
در این نوشتار، برخی دیگر از دیدگاه ها و عملکرد داعش که از نظر ابن تیمیه مورد نقد است، بررسی شد و این نتیجه به دست آمد که اگر چه ابن تیمیه در جایگاه رهبری علمی داعش قرار دارد و داعش خط فکری خودش را از وی گرفته است، ولی دیدگاه ها و عملکرد داعش به گونه ای است که نه تنها مسلمانان، بلکه خود ابن تیمیه نیز از جمله منتقدان انان به شمار می آید. ان شاء الله در نوشتار بعدی، برخی دیگر از موارد از افکار و اعمال داعش که از سوی ابن تیمیه مورد انتقاد است، بیان می شود. لازم به ذکر است این نوشتار به هیچ وجه در صدد تطهیر ابن تیمیه و جنایات علمی او نیست بلکه تنها تلاش داریم با رعایت انصاف هر جریان به صورت مستقل نقد و بررسی شود.
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.