«شفاعت» و عدم تضادّ آن با اصل «توحید»

آیا «شفاعت» با اصل «توحید» در تضادّ است؟

شفاعتى كه قرآن از آن دفاع مى كند شفاعتى است كه خط اصلى آن به «اذن خدا» بر مى گردد و تا او اجازه شفاعت ندهد كسى حق شفاعت ندارد؛ اما وهابيان - كه شفاعت «قرآن» را با شفاعت هاى شيطانى اطرافيان سلاطين اشتباه كرده اند - آن را انكار كرده و با اصل توحيد در تضادّ مى دانند در حقيقت آنها به پندارهاى خود در اين مسئله ايراد كرده اند نه به مسئله شفاعت قرآنى. بنابراين شفاعت در حقيقت يك نوع سببيّت براى نجات است، چه در امور تكويني و چه در امور تشريعي.

فلسفه «شفاعت»

فلسفه «شفاعت» چیست؟

فلسفه شفاعت دو چيز است؛ اول: مبارزه با روح يأس و نوميدي؛ انسان گناهکاری که از گناه خود ناراحت و از بخشش الهی مایوس است دست به طغیان می زند و خود را مطیع هیچ قانونی نمی داند ولی شفاعت باعث امیدواری او به بخشش الهی می شود. دوم: اين كه انسان معتقد به شفاعت برای رسیدن به مقام شفاعت، شرایط شفاعت را - از جمله ایمان به خدا و قبول عهد الهی و رسیدن به مقام ارتضا - فراهم می کند و سعی می کند بین خود و شفاعت کننده از نظر صفات سنخیتی ایجاد کند.

آثار معنوی «شفاعت»

مسئله «شفاعت» چه تاثیر معنوی بر موحّدان دارد؟

در ميان علماى عقايد اسلامى در زمينه چگونگى تأثير معنوى «شفاعت» گفتگو است؛ «وعیدیه» معتقدند كه شفاعت اثرى در زدودن آثار گناه ندارد؛ ولی «تفضيلیه» معتقدند شفاعت مخصوص گناهكاران است و اثرش، سقوط مجازات و كيفر مى باشد؛ اما «شیعه امامیه» معتقد است شفاعت شامل گناهکاران و توبه کنندگان می شود و شفاعت توبه کننده باعث رفعت مقامش می شود، زیرا با توبه به مرحله قبل از گناه رسیده است و با شفاعت می تواند ارتباط با شفاعت کننده برقرار کند و رفعت مقام يابد.

قرآن و تفسیر نمونه
مفاتیح نوین
نهج البلاغه
پاسخگویی آنلاین به مسائل شرعی و اعتقادی
آیین رحمت، معارف اسلامی و پاسخ به شبهات اعتقادی
احکام شرعی و مسائل فقهی
کتابخانه مکارم الآثار
خبرگزاری رسمی دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی
مدرس، دروس خارج فقه و اصول و اخلاق و تفسیر
تصاویر
ویدئوها و محتوای بصری
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی مدظله العالی
انتشارات امام علی علیه السلام
زائرسرای امام باقر و امام صادق علیه السلام مشهد مقدس
کودک و نوجوان
آثارخانه فقاهت

قال الحسينُ عليه السّلام :

اَنا قَتيلُ الْعَبْرَةِ لا يَذْکُرُنى مؤ مِنٌ اِلاّ بَکى .

من کُشته اشکم . هيچ مؤ منى مرا ياد نمى کند مگر آنکه (بخاطر مصيبتهايم ) گريه مى کند.

بحارالانوار، ج 44، ص 279