دعا عامل تخدير اجتماعی و مانعی بر سر راه توسعه و پيشرفت!
آیت الله العظمی ناصر مکارم شيرازی
بسم الله الرّحمن الرّحیم
گاهی گفته می شود که اعتقاد به دعا بر فعّاليّت هاى اجتماعى اثر منفى دارد و همانند آبى است كه به روى شعله هاى فروزان كوشش ها و تلاش هاى پرثمر پاشيده مى شود و آنها را به خاموشى مى كشاند. مؤمنان با اين اعتقاد كه دعا سلاح يا تُرْس (سپر محافظ) مؤمن است، به جاى آشنايى به سلاح هاى ديگر و كاربرد آنها در برابر دشمن، تنها دست به دعا برمى دارند. همچنين براى مبارزه با فقر، دعا را جانشين صنعت، تكنيك، گسترش كشاورزى و دست يابى به منابع مختلف حياتى مى نمايند و اثر تخديرى چنين تعليماتى نياز به بحث ندارد.
بررسى و پاسخ به اشكال اجتماعى:
قبل از پاسخ به اين ایراد بايد ياد آور شویم که دعا يكى از تعليمات مسلّم مذهبى است، تا آنجا كه در قرآن به دفعات دعوت به آن شده و وعده اجابت در برابر آن داده شده است.
1. «وَ قَالَ رَبُّكُمْ: ادْعُونِى أَسْتَجِبْ لَكُمْ؛[1] پروردگار شما گفته است: مرا بخوانيد تا [دعاى] شما را بپذيرم».
2. «ادْعُواْ رَبَّكُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْيَةً؛[2] پروردگار خود را [آشكارا] از روى تضرّع و در پنهانى بخوانيد».
3. «فَادْعُواْ اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ؛[3] [تنها] خدا را بخوانيد و دين خود را براى او خالص كنيد».
4. حتّى قرآن مى گويد به خاطر همين دعاست كه خداوند به شما اعتنا مى كند: «قُلْ مَا يَعْبَؤُاْ بِكُمْ رَبِّى لَوْلَا دُعَآؤُكُمْ؛[4] بگو: پروردگارم براى شما ارجى قائل نيست، اگر دعاى شما نباشد».
و نيز انكار نمى كنيم كه در روايات اسلامى تأكيد فراوانى بر اين موضوع شده است.[5]
ولى تمام بحث در اين است كه بايد مورد دعا از يك سو، و مفهوم آن از سوى ديگر، و شرايط پذيرش آن از سوى سوّم، روشن گردد.
از نظر تعليمات اسلامى «دعا» مخصوص موردى است كه تمام تلاش ها و كوشش هاى ممكن، انجام گردد و آنچه در توان و قدرت آدمى است، براى رسيدن به هدف هاى سازنده و مثبتى كه دارد به كار گرفته شود و در نارسايى ها و آنچه از دايره توان او بيرون است متوجّه دعا شود.
«مذهب» هرگز دعا را جانشين اسباب و عللى كه در دسترس آدمى است، قرار نداده. بلكه آن را چيزى مافوق آنها قرار داده؛ همانجا كه هيچ راه و وسيله ديگرى جز دعا ندارد و تنها روزنه اميد، استمداد از نيرويى مافوق اسباب عادی (نيروى بی پايان مبدأ جهان هستى) مى باشد.
به اين ترتيب هر دعايى كه واجد اين شرط نباشد، يك نوع تحريف و مسخ نسبت به حقيقت و مفهوم دعا محسوب مى گردد. پيدا كردن اين شرط اصولى در منابع مذهبى كار مشكلى نيست؛ به عنوان مثال در کتاب «اصول كافى» ابواب فراوانى درباره دعا داريم كه دو باب آن به بحث ما ارتباط دارد:
يك باب تحت عنوان: «بَابُ مَنْ تُسْتَجَابُ دَعْوَتُهُ؛ كسانى كه دعايشان مستجاب مى شود».[6]
و باب ديگر تحت عنوان: «بَابُ مَنْ لَا تُسْتَجَابُ دَعْوَتُهُ؛ كسانى كه دعايشان مستجاب نمى شود».[7]
در باب اوّل از جمله دعاهايى كه به اجابت مى رسد، «دَعْوَةُ الْإِمَامِ الْمُقْسِطِ»[8] و «دَعْوَةُ الْوَلَدِ الصَّالِحِ لِوَالِدَيْهِ»[9] و «دَعْوَةُ الْوَالِدِ الصَّالِحِ لِوَلَدِهِ»[10] و «الْغَازِي فِي سَبِيلِ اللَّهِ»[11] در طىّ روايات مختلفى ذكر شده است. هر كدام از اين تعبيرات به تنهايى گواهى بر اين گفتار است، زيرا اوّلى دعاى امام و پيشواى عادل و دوّمى فرزند صالح و سوّمى پدر شايسته و چهارمى جنگ جويان در راه خداست.
در باب دوّم از امام صادق عليه السلام مى خوانيم:
«أرْبَعَةٌ لَاتَسْتَجَابُ لَهُمْ دَعْوَةٌ:
1. رَجُلٌ جَلَسَ فِى بَيْتِهِ يَقُولُ اللُّهُمِّ ارْزِقْنِى، فَيُقَالُ لَهُ ألَمْ آمُرُكَ بِالطَّلَبِ؟!
2. وَ رَجُلٌ كَانَتْ لَهُ امْرَأَةٌ فَدَعَا عَلَيْهَا، فَيُقَالَ لَهُ: أَلَمْ اجْعَلْ أمْرَهَا إلَيْكَ؟
3. وَ رَجُلٌ كَانَ لَهُ مَالٌ فَأفْسَدَهُ، فَيَقُولُ اللَّهُمَّ ارْزُقْنِى، فَيُقَالُ لَهُ أَلَمْ آمُرُكَ بِالإقْتِصَادِ؟ ألَمْ آمُرُكَ بِالإصْلَاح؟!
4. وَ رَجَلٌ كَانَ لَهُ مَالٌ فَأَدَانَهُ بِغَيْرِ بَيِّنَةٍ، فَيُقُالُ لَهُ ألَمْ آمُرُكَ بِالشَّهَادَةِ؟!».[12]
خلاصه روايت اين است كه چهار گروه دعايشان به اجابت نمى رسد: انسان سالمِ بيكار؛ كسى كه همسر ناسازگار دارد، امّا رهايش نمى كند؛ كسى كه سرمايه خود را به خاطر ندانمكارى از دست داده؛ كسى كه بدون گرفتن مدرك، پول خود را به ديگرى داده و او انكار مى كند.
اين روايات با صراحت مى گويد دعا را نمى توان جانشين كوشش براى طلب روزى، نجات از دست همسر ناصالح، جبران سرمايه از دست رفته، و جانشين اسناد مربوط به طلب و بدهى كرد و آنهايى كه با توانايى بر انجام كارى يا پيشگيرى از خطرى دست به دعا برمى دارند، پاسخ منفى به آنها داده مى شود.
مجاهدى كه تمام نيروهاى خود را بسيج كرده و حدّاكثر توانايى خود را به كار گرفته و در مسير هدف تا آخرين حد قدرت، به پيش رفته، دعاى مستجابى دارد.
فرزند صالح و پدر درستكارى كه وظايف خود را در حقّ فرزندان ايفا كرده و صلاحيّت آنها محرز گشته، دعايشان مستجاب است.
و نيز پيشواى دادگرى كه براى دادخواهى مظلومان به پا خاسته و براى گرفتن حقّ ستمديدگان آنچه در توان داشته، انجام داده و در نارساييها و آنچه خارج از قلمرو قدرت اوست، دست به دعا برداشته، پاسخ منفى نخواهد شنيد.
امّا افراد تنبل كه با استتار در زير چتر دعا، وظايف قطعى و حتمى خود را به دست فراموشى سپرده اند، و تصوّر مى كنند دعا يعنى بهم ريختن نظام عالى طبيعت و قوانین آن، هرگز دعاى آنها به هدف اجابت نخواهد رسيد، زيرا راه را گم كردهاند.
چرا كه: «أَبَى اللَّهُ أَنْ يُجْرِيَ الْأَشْيَاءَ إِلَّا بِأَسْبَابٍ؛[13] اراده خداوند بر اين قرار گرفته كه همه چيز مطابق اسباب جريان يابد» و «وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى؛[14] و اينكه براى انسان بهره اى جز سعى و كوشش او نيست».
مفهوم دعا:
پس از آنكه دانستيم كه دعا در مورد نارساييهاى قدرت است، نه در مورد توانايى و قدرت، و به عبارت ديگر دعاى مستجاب دعايى است كه به مضمون: «أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ؛[15] ای كسى كه دعاى مضطر را اجابت مى كند و گرفتارى را بر طرف مى سازد»، به هنگام اضطرار و عقيم ماندن تمام تلاش ها و كوشش ها انجام گيرد، روشن مى شود كه مفهوم دعا، درخواست فراهم شدن اسباب و عواملى است كه از دايره قدرت انسان بيرون باشد، از كسى كه قدرتش بى پايان و هر امر ممكنى براى او آسان است.
ولى اين درخواست نبايد تنها از زبان انسان صادر شود، بلكه بايد از تمام وجود او برخيزد و زبان در اين قسمت، نماينده تمام ذرّات هستى و اعضا و جوارح باشد، قلب و روح از طريق دعا پيوند نزديك با خدا پيدا كند، و همانند قطره اى كه به اقيانوس بى پايان مى پيوندد اتّصال معنوى با آن مبدأ بزرگ قدرت بيابد.
البتّه بايد توجّه داشت كه نوع ديگرى از دعا داريم كه در احاديث اسلامى نيز به آن اشاره شده كه حتّى در موارد قدرت و توانايى نيز انجام مى گيرد، در حالى كه جانشين «اسباب ممكن» نمى شود، و آن دعايى است كه نشان دهنده عدم استقلال قدرتهاى اين جهان در برابر قدرت پروردگار است. به عبارت ديگر مفهوم آن توجّه به اين حقيقت است كه اسباب و عوامل طبيعى هر چه دارند از ناحيه او و به فرمان اوست. به عنوان مثال: اگر به دنبال دارو مى رويم و از خدا شفا مى طلبيم، به خاطر آن است كه خدا آن اثر را به دارو بخشيده است.
كوتاه سخن اينكه دعا نوعى خود آگاهى و بيدارى دل و انديشه و پيوند باطنى با مبدأ همه نيكيها و خوبيهاست. به همين جهت در سخنان حضرت على عليه السلام مى خوانيم:
«لَا يَقْبَلُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ دُعَاءَ قَلْبٍ لَاهٍ؛[16] خداوند دعاى غافلان را مستجاب نمى كند».
و در حديث ديگر از امام صادق عليه السلام به همين مضمون مى خوانيم:
«إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَا يَسْتَجِيبُ دُعَاءً بِظَهْرِ قَلْبٍ سَاهٍ».[17]
و اين خود پايه اى براى يكى از فلسفه هاى دعاست كه در ادامه به آن اشاره خواهد شد.
شرايط اجابت دعا:
توجّه به كيفيّت اين شرايط نيز روشنگر حقايق تازه اى در زمينه مسأله به ظاهر بُغرنج «دعا» است و اثر سازنده آن را آشكار مى سازد. در روايات اسلامى مى خوانيم:
1. براى اجابت دعا بايد قبل از هر چيز در پاكى قلب و روح كوشيد و از گناه توبه كرده و خودسازى نمود و از زندگى رهبران الهى الهام گرفت. از امام صادق عليه السلام نقل شده كه فرمود: «إِيَّاكُمْ أَنْ يَسْأَلَ أَحَدٌ مِنْكُمْ رَبَّهُ شَيْئاً مِنْ حَوَائِجِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ حَتَّى يَبْدَأَ بِالثَّنَاءِ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى وَ الْمِدْحَةِ لَهُ وَ الصَّلَاةِ عَلَى النَّبِيِّ وَ آلِهِ ثُمَّ الِاعْتِرَافِ بِالذَّنْبِ ثُمَّ الْمَسْأَلَةِ؛[18] بپرهيزيد از اينكه كسى از شما، چيزى را از خدا بخواهد مگر اين كه نخست مدح و ثناى الهى بجا آورد و درود بر پيامبر و آل او بفرستد، سپس اعتراف به گناه خويش كند و بعد چيزى را از خدا بخواهد».
2. در زندگى از اموال غصبى و ظلم و ستم پرهيز كرده و تغذيه او از حرام نباشد. از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله نقل شده: «مَنْ أَحَبَ أَنْ يُسْتَجَابَ دُعَاؤُهُ فَلْيُطَيِّبْ مَطْعَمَهُ وَ مَكْسَبَهُ؛[19] كسى كه دوست دارد دعايش مستجاب شود، بايد غذا و كسب خود را [از حرام] پاك كند».
3. از مبارزه با فساد و دعوت به سوى حق خوددارى نكند. زيرا آنهايى كه امر به معروف و نهى از منكر را ترك كنند، دعاى مستجابى ندارند. چنانكه از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله نقل شده: «لَتَأْمُرُنَ بِالْمَعْرُوفِ وَ لَتَنْهُنَ عَنِ الْمُنْكَرِ، أَوْ لَيُسَلِّطَنَّ اللَّهُ شِرَارَكُمْ عَلَى خِيَارِكُمْ، فَيَدْعُو خِيَارُكُمْ فَلَا يُسْتَجَابُ لَهُمْ؛[20] بايد امر به معروف و نهى از منكر كنيد، در غیر این صورت خداوند بدان را بر نيكان شما مسلط مى كند، در نتيجه هرچه نيکان دعا كنند مستجاب نخواهد شد».
در حقيقت ترك اين وظيفه بزرگِ «نظارت ملى»، نابسامانيهايى در اجتماع به وجود مى آورد كه نتيجه آن خالى ماندن صحنه اجتماع براى بدكاران است، و دعا براى برطرف شدن نتايج آن بى اثر است، زيرا اين وضع نتيجه قطعى اعمال خودشان است.
4. عمل به پيمان هاى الهى، در زمينه ايمان و عمل صالح و امانت و درستكارى، يكى ديگر از شرايط استجابت دعا است، زيرا آن كس كه به عهد خويش در برابر پروردگارش وفا نكند، نبايد انتظار داشته باشد كه مشمول وعده اجابت دعا از ناحيه پروردگار باشد.
كسى نزد امير مؤمنان عليه السلام از عدم استجابت دعا شكايت كرد و گفت: با اينكه خداوند فرمود، دعا كنيد، من اجابت مى كنم، چرا ما دعا مى كنيم و به اجابت نمى رسد؟! حضرت در پاسخ فرمود:
«إِنَّ قُلُوبَكُمْ خَانَتْ بِثَمَانِ خِصَالٍ:
أَوَّلُهَا: أَنَّكُمْ عَرَفْتُمُ اللَّهَ فَلَمْ تُؤَدُّوا حَقَّهُ كَمَا أَوْجَبَ عَلَيْكُمْ فَمَا أَغْنَتْ عَنْكُمْ مَعْرِفَتُكُمْ شَيْئاً.
وَ الثَّانِيَةُ: أَنَّكُمْ آمَنْتُمْ بِرَسُولِهِ ثُمَّ خَالَفْتُمْ سُنَّتَهُ وَ أَمَتُّمْ شَرِيعَتَهُ فَأَيْنَ ثَمَرَةُ إِيمَانِكُمْ؟!
وَ الثَّالِثَةُ: أَنَّكُمْ قَرَأْتُمْ كِتَابَهُ الْمُنْزَلَ عَلَيْكُمْ فَلَمْ تَعْمَلُوا بِهِ وَ قُلْتُمْ سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا ثُمَّ خَالَفْتُمْ.
وَ الرَّابِعَةُ: أَنَّكُمْ قُلْتُمْ إِنَّكُمْ تَخَافُونَ مِنَ النَّارِ وَ أَنْتُمْ فِي كُلِّ وَقْتٍ تَقْدَمُونَ إِلَيْهَا بِمَعَاصِيكُمْ فَأَيْنَ خَوْفُكُمْ؟!
وَ الْخَامِسَةُ: أَنَّكُمْ قُلْتُمْ إِنَّكُمْ تَرْغَبُونَ فِي الْجَنَّةِ وَ أَنْتُمْ فِي كُلِّ وَقْتٍ تَفْعَلُونَ مَا يُبَاعِدُكُمْ مِنْهَا فَأَيْنَ رَغْبَتُكُمْ فِيهَا؟!
وَ السَّادِسَةُ: أَنَّكُمْ أَكَلْتُمْ نِعْمَةَ الْمَوْلَى وَ لَمْ تَشْكُرُوا عَلَيْهَا.
وَ السَّابِعَةُ: أَنَّ اللَّهَ أَمَرَكُمْ بِعَدَاوَةِ الشَّيْطَانِ وَ قَالَ "إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا"[21] فَعَادَيْتُمُوهُ بِلَا قَوْلٍ وَ وَالَيْتُمُوهُ بِلَا مُخَالَفَةٍ.
وَ الثَّامِنَةُ: أَنَّكُمْ جَعَلْتُمْ عُيُوبَ النَّاسِ نُصْبَ عُيُونِكُمْ وَ عُيُوبَكُمْ وَرَاءَ ظُهُورِكُمْ تَلُومُونَ مَنْ أَنْتُمْ أَحَقُّ باللَّوْمِ مِنْهُ فَأَيُّ دُعَاءٍ يُسْتَجَابُ لَكُمْ مَعَ هَذَا؟! وَ قَدْ سَدَدْتُمْ أَبْوَابَهُ وَ طُرُقَهُ! فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَصْلِحُوا أَعْمَالَكُمْ وَ أَخْلِصُوا سَرَائِرَكُمْ وَ أْمُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ فَيَسْتَجِيبَ اللَّهُ لَكُمْ دُعَاءَكُمْ؛[22]
قلب و فكر شما در هشت چيز خيانت كرده [به همين جهت دعايتان مستجاب نمى شود]:
1. شما خدا را شناخته ايد، امّا حقّ او را ادا نكرده ايد، به همين دليل شناخت شما سودى به حالتان نداشته است.
2. شما به فرستاده او ايمان آورده ايد، سپس با سنّتش به مخالفت برخاسته ايد، ثمره ايمان شما كجاست؟!
3. كتاب او را خوانده ايد، ولى به آن عمل نكرده ايد ... .
4. شما مى گوييد از مجازات و كيفر خدا مى ترسيد، امّا همواره كارهايى مى كنيد كه شما را به آن نزديك مى سازد ... ؟!
5. مى گوييد به پاداش الهى علاقه داريد، امّا همواره كارى مى كنيد كه شما را از آن دور مى سازد؟!
6. نعمت خدا را مى خوريد و حقّ شكر او را ادا نمى كنيد.
7. به شما دستور داده دشمنِ شيطان باشيد و شما طرح دوستى با او مى ريزيد ... .
8. شما عيوب مردم را نصب العين خود ساخته و عيوب خود را پشت سر افكنده ايد ... با اين حال چگونه انتظار داريد دعايتان به اجابت برسد؟! در حالى كه خودتان درهاى آن را بسته ايد! تقوا پيشه كنيد، اعمال خويش را اصلاح نماييد، امر به معروف و نهى از منكر كنيد تا دعاى شما به اجابت برسد».
از مجموع روايت استفاده مى شود كه وعده خداوند به اجابت دعا يك وعده مشروط است، نه مطلق؛ مشروط به آنكه شما به وعده ها و پيمانهاى خود عمل كنيد، در حالى كه شما از هشت راه پيمان شكنى كرده ايد.
عمل به دستورات ششگانه فوق كه در حقيقت شرايط اجابت دعاست، براى تربيت انسان و به كار گرفتن نيروهاى او در يك مسير سازنده و ثمربخش كافى است.
5. از شرايط استجابت دعا توأم گشتن آن با عمل و تلاش و كوشش است؛ در كلمات قصار امير مؤمنان عليه السلام مى خوانيم: «الدَّاعِي بِلَا عَمَلٍ كَالرَّامِي بِلَا وَتَرٍ؛[23] دعاكننده بدون عمل و تلاش مانند تيرانداز بدون «زه» است!».
با توجّه به اين كه «وتر» يا «زه» عامل حركت و وسيله پيش راندن تير به سوى هدف است، نقش «عمل» در تأثير «دعا» روشن مى گردد.
مجموع شرايط پنجگانه فوق روشنگر اين واقعيّت است كه دعا نه تنها نبايد جانشين اسباب طبيعى و وسايل عادّى نيل به هدف گردد، بلكه براى اجابت آن بايد در برنامه هاى زندگىِ دعاكننده، دگرگونى كلّى به عمل آيد و روحيّات شخص، نوسازى شود، و در اعمال پيشين تجديد نظر گردد. آيا چسبانيدن عنوان «مخدّر» به دعا با چنين شرايطى نشانه بى اطّلاعى و يا اعمال غرض در مورد اين مسأله نيست؟!
فلسفه دعا:
به طور كلى دعا چند فلسفه اساسى دارد كه به خاطر همانها اين همه روى آن تكيه شده است:
1. احياى روح اميد
به ثمر نرسيدن تلاش ها و كوشش ها در زندگى، گاهى انسان را از پيروزى نهايى، براى هميشه مأيوس مى سازد، و از به كار گرفتن باقيمانده نيرو و توان خود بازمى دارد و انديشه كردن در دستيابى به طريق تازه و ابتكارات جديد را در راه حلِّ مشكل مختل مى سازد. امّا دعا بارقه اميدى است كه در كانون دل آدمى مى درخشد و ابرهاى يأس را از آسمان زندگى كنار مى زند. دعا كننده خود را با قدرتى مرتبط مى بيند كه «مشكل» و «آسان» براى او مطرح نيست و گشودن بن بستها براى او بسيار ساده است. اين اميدوارى كه از دعا برمى خيزد، همانند خون تازه اى در شريانهاى جان آدمى جارى مى شود و عاملى براى از سرگرفتن تلاش ها، كوشش ها و دست زدن به ابتكار است و طرق تازهاى براى گشودن بن بستها خواهد بود. بنابراين، يأس، كشنده قدرت است و اميد زنده كننده آن، و دعا عامل احياى اميد است.
دعا درخت اميد را آبيارى مى كند و اين درخت در بيابان زندگى به هنگامى كه آفتاب سوزان مشكلات، انسان را از حال مى برد، بر سر او سايه افكنده و آماده تلاش مى سازد.
يأس پرده تاريكى است كه بر روى چشم كشيده مى شود و اگر دريچه نجات در چند مترى او باشد، نمى بيند. ولى اميد، فضاى زندگى را آن چنان روشن مى سازد كه اگر روزنه نجاتى در دورترين نقطه باشد، مى بيند و به سويش پرواز مى كند، و دعا سرچشمه خلّاق اميد است.
2. دعوت به پاكى، نيكى و پرهيزكارى
دعا كننده براى استفاده از نيروى بى پايان پروردگار، چاره اى ندارد كه پيوند خود را با او محكم كند، به ذات او نزديك شده و مظهرى از صفات جمال و جلال او كه منبع پاكى و نيكى است گردد. آيا با انواع آلودگى، ممكن است انتظار اجابت داشته باشد؟!
3. دعا به معناى واقعى عامل مهمّ تربيت است
قطع نظر از دعاهاى تصنّعى و بى روح و تشريفاتى كه در غالب موارد فاقد همه شرايط استجابت است، دعاهايى كه همه يا قسمتى از شرايط گذشته را دربرداشته باشد، عاملى براى تربيت انسانها محسوب مى شود. هر قدر مسأله مورد نياز انسان مهمتر، و اميد به استجابت بيشتر باشد، كوشش و تلاش در فراهم آوردن شرايط ذكر شده براى استجابت فزونتر و اثر عميق دعا در تربيت اخلاقى افراد محسوس تر خواهد بود.
به همين جهت همواره در يك جلسه دعا - البتّه دعاى واقعى نه تشريفاتى - با قيافه هايى رو به رو مى شويم كه آثار معنويّت، پاكى، درستى و فضيلت انسانى در آن به طور كامل ديده مى شود كه در هاله اى از پرهيزكارى فرو رفته است. البتّه دوام اين حالات بستگى به ميزان عمق دعا و شرايط آن دارد، ولى به هر حال هر دعا كننده اى وجود اين كيفيّت روحى را به اختلاف مراتب در خود احساس مى كند.
4. اثر عميق محتويّات دعا
دعاهاى فراوانى داريم كه هر فرد بى نظرى گواهى مى دهد كه محتويّات آنها در يك سطح عالى و آموزنده است. اين دعاها، از نظر اينكه در بهترين شرايط تلقين پذيرى روح آدمى برگزار مى شود، مى تواند به سهم خود در بالا بردن طرز تفكّر و سطح عواطف انسانى مؤثّر باشد.
در بسيارى از دعاها به حال ساير انسانها و مشكلات آنها توجّه شده و براى پيروزى آنان بر مشكلات دعا مى شود، حتّى در روايات اسلامى مى خوانيم، بعضى از پيشوايان در بهترين مواقع دعا، ساعتها براى ديگران دعا مى كردند.[24] اين گونه دعاها روح نوع دوستى را به شدّت در انسان تقويت مى كند و از توقّف شخصيّت در مرحله فردى جلوگيرى كرده، به مرحله عالى شخصيّت اجتماعى مى كشاند.
در دعاى «صباح» كه از على عليه السلام براى ما نقل شده و نيز در دعاى «عرفه» كه از امام حسين عليه السلام به ما رسيده، يك دوره دروس خداشناسى با تمام ريزه كاريهايش در سطح عالى بيان شده. در دعاى «مكارم الاخلاق» كه از امام سجّاد عليه السلام نقل شده، يك دوره درس اخلاق و صفات برجسته فردى و اجتماعى كه در پرتو آن مى توان طرح زندگى صحيحى براى فرد و جامعه ريخت، بيان گرديده است. در «صحيفه سجّاديه» دعاهايى درباره مرزداران شجاع وجود دارد كه ضمن درخواست پيروزى آنها از خدا، بسيارى از عوامل پيروزى و شكست در برابر دشمن به زبان دعا در آن آمده است.
در دعاى كوتاهى كه در «صحيفه سجّاديه» درباره رؤيت هلال آمده، چنين مى خوانيم: «أَيُّهَا الْخَلْقُ الْمُطِيعُ، الدَّائِبُ السَّرِيعُ، الْمُتَرَدِّدُ فِي مَنَازِلِ التَّقْدِيرِ، الْمُتَصَرِّفُ فِي فَلَكِ التَّدْبِيرِ * آمَنْتُ بِمَنْ نَوَّرَ بِكَ الظُّلَمَ، وَ أَوْضَحَ بِكَ الْبُهَمَ، وَ جَعَلَكَ آيَةً مِنْ آيَاتِ مُلْكِهِ، وَ عَلَامَةً مِنْ عَلَامَاتِ سُلْطَانِهِ...».[25]
در اين عبارت، ضمن اشاره به حركت سريع ماه كه امروزه مى گويند بالغ بر 3700 كيلومتر در هر ساعت است و اطاعت او از قوانين جهان هستى (قانون جاذبه و دافعه و ...) و حركت آن در مدار حساب شده و معيّن، و روشنى بخش در شبهاى تيره، درسهاى خداشناسى كه از آن مى توان گرفت، تشريح شده است.
و يا در دعاى «جوشن كبير» كه خدا را با «هزار نام» در آن مى خوانيم و هر ده نام در واقع فصلى را تشكيل مى دهد، مى خوانيم: «يَا مَنْ فِى السَّمَاءِ عَظَمَتُهُ، يَا مَنْ فِى الأرْضِ آيَاتُهُ، يَا مَنْ فِى كُلِّ شَىءٍ دَلَائِلُهُ، يَا مَنْ فِى البِحَارِ عَجَائِبُهُ، يَا مَنْ فِى الجِبَالِ خَزَائِنُهُ، يَا مَنْ يَبْدَءُ الخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ، يَا مَنْ إلَيْهِ يَرْجَعُ الأمْرُ كُلُّهُ، يَا مَنْ أظْهَرَ فِى كُلِّ شَىءٍ لُطْفَهُ، يَا مَنْ احْسَنَ كُلَّ شَىءٍ خَلْقَهُ، يَا مَنْ تَصَرَّفَ فِى الخَلَائِقِ قُدْرَتُهُ».[26]
در جمله اوّل، به عظمت آسمانها، در جمله دوّم، به موجودات اسرارآميز كره زمين، در جمله سوّم به نشانه هاى توحيد در همه چيز، در جمله چهارم به عجايب و شگفتی هاى زندگى در اعماق اقيانوس ها، در جمله پنجم به معادن گرانبهاى نهفته در دل كوهها، در جمله ششم و هفتم به آغاز و انجام آفرينش و شباهت آنها به هم، در جمله هشتم به ريزه كاريهايى كه در همه موجودات جهان - به خصوص اتمها - وجود دارد، در جمله نهم به زيباييهاى آفرينش و در جمله دهم به قوانينى كه با كمال قدرت بر سراسر عالم هستى حكومت مى كند، اشاره شده است.
البتّه سخن درباره محتويّات دعاهايى كه از پيشوايان دينى رسيده بسيار طولانى و در خور كتابهاى متعدّد و مشروحى است كه از حوصله اين مقال خارج است، و هدف، تنها اشاره زودگذرى به اين بحث به عنوان يك اصل كلّى بود.
5. مبارزه دعا با اضطراب هاى درونى
هيچ گاه زندگى انسان از ناملايمات خالى نبوده و هم اكنون نيز نيست، بلكه شواهد و قراينى در دست داريم كه حجم مشكلات روانى با پيشرفت تمدّن صنعتى، افزايش چشمگيرى پيدا كرده است كه علل عمده آن را مى توان در چند امر خلاصه كرد:
1. عدم توازن ترقّى سطح تكنيك و صنعت با ترقّى رشد اخلاقى، كه سرچشمه انواع تهاجم هاى اجتماعى، اقتصادى و نظامى است و نتيجه آن، حكومت اصل «همه چيز براى من» به جاى «همه چيز براى همه» و انواع انحصارطلبی هاى فردى و دسته جمعى، و غصب و تجاوز به حقوق ديگران خواهد بود.
2. احساس بيهودگى، پوچى و بى روح بودن زندگى به خاطر اين كه هدف هايى كه جوامع مادّى كنونى براى زندگى ترسيم مى كنند، نمى تواند با ارزش وجودى انسان هماهنگ باشد، و انسان در برابر از دست دادن تدريجى همه قوا و سرمايه هاى وجودى خود، معادلى كه گمشده خود را در آن بجويد، نمى يابد و به همين جهت فكر مى كند، بيهوده مى پوسد و به هدر مى رود.
3. افزايش برخوردها و اصطكاك منافع، گسترش درگيريهاى اجتماعى، نگرانيهاى حاصل از تخلّفها، پيمان شكنيها، شكست ها و ناكامی ها، خود عامل مهمّ ديگرى براى اين اضطراب هاست.
4. وسايل ناسالم «هيجان زا» و يا «مخدّر» كه به عنوان وسايل سرگرمى مورد بهره بردارى - آن هم به گونه نامحدود و بدون هر گونه قيد و شرط - قرار مى گيرد، از عوامل مهمّ بروز روزافزون اين اضطراب هاست.
سرعت تحوّلات اجتماعى و جهانى كه گاهى حوادث يك قرن را در يك سال يا يك ماه آشكار مى سازد نيز به اين عوامل دامن زده و آنها را متراكم تر و حادتر مى كند، به طورى كه اعصاب انسان عصر ما در زير بار سنگين اضطراب و نگرانى آشفته مى شود.
از آنجا كه نگرانيها سرچشمه حالت «غمزدگى» است كه مى گويند عامل 75 درصد خودكشيها و بسيارى از بيماريهاى روانى محسوب مى شوند، دعا اثر عميقى در زدودن اضطراب دارد.
زيرا از يك سو سبب رشد اخلاقى و توازن تكامل هاى مادّى با تكامل هاى اخلاقى و عاطفى مى گردد.
از سوى ديگر - با توجّه به اين كه يكى از عوامل تأثير دعا، دعا براى ديگران است - روح اجتماعى را جانشين انحصارطلبی هاى فردى مى سازد؛ و به خاطر توجّه به يك مبدأ بىپايان، ازلى و ابدى كه سرچشمه همه نيكيهاست و زندگى عالى تر و برترى كه در پرتو ارتباط با او در خود مى بيند، احساس بيهودگى و پوچى را از خود دور ساخته و براى زندگى، هدفى بزرگ مى يابد.
از سوى سوّم، برخوردهاى نامناسب و غير عادلانه را تقليل مى دهد.
از سوى چهارم، به خاطر يافتن تكيه گاه نيرومندى مافوق خود، ناراحتی هاى ناشى از شكستها را از خود دور مى سازد و براى تجديد فعّاليّت و پيروزى بر مشكلات، توان و نيرو گرفته و به آينده اميدوار مى شود.
خوب است آنچه را كه در استدلال هاى بالا آورديم، به زبان ديگرى از گفته هاى يكى از روانشناسان و اطبّاى معروف معاصر بشنويم؛ او در كتاب هاى خود كه تحت عنوان «نيايش»[27] و «راه و رسم زندگى» نگاشته، چنين مى نويسد: «هنگامى كه كلماتِ منطقى، براى اميدوارى نمى توان يافت، «نيايش» انسان را اميدوار مى كند و قدرت ايستادگى در برابر حوادث بزرگ به او مى دهد».[28]
«نيايش را نبايد با مُرفين هم رديف دانست، زيرا نيايش در همان حال كه آرامش را پديد آورده است به طور كامل و صحيحى در فعّاليّت هاى مغزى انسانى نوعى شكفتگى و انبساط باطنى ايجاد كرده و گاه قهرمانى و دلاورى را تحريك مى كند».[29]
«نيايش و دعا تمرينى براى پيدايش يك زمينه كاملًا لازم روحى به شمار مى رود و احساس عرفانى و احساس اخلاقى را همراه باهم تقويت مى كند. در چهره كسانى كه به نيايش مى پردازند تا حدود زيادى حسّ وظيفه شناسى، قِلّت حسد و شرارت، و تا حدودى حسّ نيكى و خيرخواهى نسبت به ديگران ديده مى شود».[30]
«اجتماعاتى كه نياز به نيايش را در خود كشته اند، در اكثر موارد از فساد و زوال، مصون نخواهند ماند».[31]
از مجموع آن چه در بالا گفته شد، اثر دعا و نيايش را در رفع اضطراب هاى درونى، شكفتگى و انبساط باطنى، ايجاد روح تحرّك و جنبش، بالا بردن سطح احساس عاطفى و مبارزه با فساد و زوال اجتماعى از نظر يك دانشمند بزرگ روشن مى گردد.
نامبرده مطلب را از اين بالاتر برده و معتقد است كه نيايش حتّى در وضع جسمانى به طرز خارق العاده مشهود است، آنجا كه مى گويد: «نتايج نيايش را با علم نيز مى توان دريافت؛ زيرا نيايش نه تنها بر روى حالات عاطفى بلكه بر كيفيّات بدنى نيز اثر مى گذارد و گاهى در چند لحظه يا چند روز، بيمارى جسمى را بهبودى مى بخشد!».[32]
از آنچه در بحث هاى گذشته بيان شد، روشن مى گردد كه بر اثر دعا نه تنها تلاش ها و كوشش ها به خاموشى نمى گرايد، بلكه دعا اميدوارى، تحرّك، آگاهى و جنبش مى بخشد؛ و به انسان براى استفاده از نيروهاى ذخيرهاش آمادگى مى دهد و ميزان استقامت شخص را در برابر مشكلات بالا مى برد و او را به جبران خطاها و اشتباه هاى پيشين دعوت مى كند.
شايد نياز به تكرار نباشد كه اين آثار در هر دعايى نيست، بلكه دعايى كه واجد شرايط - شرايطى كه آن اشاره كرديم - باشد.
و نيز نمى توان اين حقيقت را كتمان كرد كه بسيارى از دعاها از مسير اصلى منحرف شده و به خاطر از دست دادن روح و فلسفه اصلى، شكل تخديرى به خود گرفته. تا آنجا كه دعا در نزد بعضى، پوششى براى تن دادن به تنبلى، فرار از زير بار مسئوليّت، ابراز ديندارى كاذب، عدم تحمّل مشكلات و وسيله اى براى فريب وجدان خود و ديگران گرديده است.
البته مى دانيم که سوء استفاده از يك وسيله مثبت، از ارزش آن نمى كاهد. كدام وسيله ارزنده و مثبتى است كه از آن سوء استفاده نشده باشد؟!
سخن ما در دعايى است كه مذهب اصيل به آن دعوت كرده است، نه هر دعا.[33]
منبع: پيدايش مذاهب
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.