پاسخ اجمالی:
تعليمات اسلام روى موضوع عمل تأكيد فراوانى دارد. از طرفی دعا رمز خودسازى و تربيت است. كسى كه دعا مى كند يعنى تقاضايى دارد. بنده اگر خطا كرده باشد چگونه مى تواند از مولا بهشت بخواهد؟! دعا يعنى اينكه خودت را بساز و پاك كن. برداشت دقیق از دعا این است که دعا نمك است. كسى نمى تواند به جاى غذا نمك بخورد، بلكه انسان بايد غذايى را تهيّه كند و بعد نمك مختصرى به آن بيفزايد. اگر زياد نمك در غذا بريزد نمى تواند آن را مصرف كند، چون نمك زيادى كشنده است. برّ و نيكوكارى هم غذاى بدن انسان است و دعا نمك آن غذا، در حالى كه غالب مردم مى خواهند برّ اخلاقى و عملى را كنار بگذارد و فقط دعا كنند!
پاسخ تفصیلی:
رسول خدا صلّى الله عليه و آله در ضمن وصايای خود خطاب به ابوذر غفارى می فرمايد: «يَا أَبَا ذَرٍّ! يَكْفِي مِنَ الدُّعَاءِ مَعَ الْبِرِّ مَا يَكْفِي الطَّعَامَ مِنَ الْمِلْحِ؛[1] اى اباذر! همان گونه كه مقدار كمى از نمك براى غذا كافى است، دعا همراه با نيكوكارى كفايت مى كند».
پيامبر صلّى الله عليه و آله در اين بخش از سخنان گهربارش به اين موضوع مهم اشاره كرده كه اگر انسان نيكوكار باشد، با اندكى دعا به مقصودش مى رسد و دعايش مستجاب مى شود.
تعليمات اسلام روى موضوع عمل تأكيد فراوانى دارد، ولى متأسّفانه برخى مسلمانان از اسلام برداشتى ذهنى و غير عملى دارند. مثلًا درباره قرآن كه بهارش ماه مبارك رمضان است و تلاوت آن در اين ماه ثواب فراوانى دارد، فكر مى كنيم موضوعيّت با اين است كه قرآن را بارها تلاوت كنيم. ولى توجّه به اين نكته نداريم كه قرآن برنامه عملى مسلمانان است، قرآن نسخه حكيم است و نسخه حكيم را هرچند زياد بخوانيم، بيمارى ما مداوا و درمان نمى شود، زيرا عمل لازم است. خواندن هم لازم است، امّا خواندن مقدّمه عمل است. برداشت ما از قرآن اين است كه الفاظش مقدّس و در ماه رمضان نازل شده و هر چه بيشتر بخوانيم ثوابش بيشتر است. در يك كلمه، خود قرائت قرآن موضوعيّت دارد، ولى غالباً نكته اصلّى كه قرائت قرآن راهى به سوى عمل كردن است فراموش مى شود.
اينكه در ماه رمضان قرآن خواندن سفارش شده، علّتش اين است كه در ماه رمضان به سبب روزه، قلب انسان صاف شده و آماده پذيرش تلقينات و تبليغات است و قرآن هم بهترين تبليغ است. پس مراد اين است كه در ماه رمضان قرآن بخوانيم كه هم قلبمان آن را بپذيرد و هم هدايت و تربيت شود.
به ما گفته اند كه هرگاه به آيه «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا» رسيديد، «لبّيك» بگوييد. يعنى ما هم مخاطب آيه هستيم و اين يك موضوع تاريخى نيست كه فقط مخاطب آن اصحاب پيامبر صلّى الله عليه و آله باشند.
يا هنگامى كه در قرآن به موضوع عذاب مى رسيد، به خدا پناه بريد؛ يعنى شامل شما هم مى شود. هرگاه به آيات بهشت و نعمت هاى آن رسيديد، آنها را از خدا بخواهيد؛ چنانكه امام على عليه السلام در خطبه همّام مى فرمايد: «وَ ظَنُّوا أَنَّ زَفِيرَ جَهَنَّمَ وَ شَهِيقَهَا فِي أُصُولِ آذَانِهِمْ؛[2] پرهيزگاران كسانى اند كه وقتى قرآن مى خوانند احساس مى كنند كه صداى زفير و شهيق جهنّم بيخ گوششان است». اين برداشت از قرآن موضوعيّت دارد.
و يا اينكه در مورد دعاى كميل و دعاى ندبه هم بايد به اين صورت رفتار كرد كه اينها الفاظى براى راه درست هستند. «دعا» در سخن حضرت رسول صلّی اله عليه و آله چنين است.
معمولًا برداشت بيشتر ما از دعا اين است كه تو هر چه هستى باش و دعاكن، خداوند هم همه چيز را دگركون مى كند، در حالى كه دعا رمز خودسازى و تربيت است. كسى كه دعا مى كند يعنى تقاضايى دارد. بنده اگر خطا كرده باشد چگونه مى تواند از مولا بهشت بخواهد؟! دعا يعنى اينكه خودت را بساز و پاك كن.
دعا رمز تربيت و خودسازى است، در حالى كه ما خيال مى كنيم كه تو هر چه هستى باش و هيچ كارى نكن و دعا جانشين همه كارها مى شود. برداشت بسيارى از ما همين است كه توسّل پيدا كنيد، امّا غافل از اينكه توسّل يعنى ايجاد نوعى رابطه، رابطه عملى و اخلاقى.
با توجّه به اين مقدّمه به شرح حديث مورد بحث مى پردازيم. حضرت مى فرمايد: اگر انسان نيكوكار باشد، دعا به مقدار نمك غذا كافى است. يعنى دعا نمك است. كسى نمى تواند به جاى غذا نمك بخورد، بلكه انسان بايد غذايى را تهيّه كند و بعد نمك مختصرى به آن بيفزايد. اگر زياد نمك در غذا بريزد نمى تواند آن را مصرف كند، چون نمك زيادى كشنده است. برّ و نيكوكارى هم غذاى بدن انسان است و دعا نمك آن غذا، در حالى كه غالب مردم مى خواهند برّ اخلاقى و عملى را كنار بگذارد و فقط دعا كنند!
درباره دعا احاديث بسيارى داريم، امّا حديثى كه اين تعبير در آن باشد، همين حديث است كه پيام تازه اى در زمينه فهم و برداشت اسلام از دعا دارد. كسانى كه به دعا حمله مى كنند و مى گويند دعا دعوت به تنبلى مى كند و باعث تخدير است، اگر اين حديث را كه مى گويد دعا مانند نمك غذاست، بايد تلاش كرد و برّ و نيكوكارى داشت، آيا باز اين گونه برداشت از دعا باعث تنبلى مى شود؟
ذهنيّات خلافى براى توده مردم در تعلميات اسلامى خصوصاً در مسأله قرآن، شفاعت و عزادارى امام حسين عليه السلام پيدا شده است. بنابراين بايد اوّل اين ذهنيّات را اصلاح کرد.
كسى خدمت امام على عليه السلام آمد و عرض كرد كه مگر خدا وعده نداده است «أُدْعُونِى أَسْتَجِبْ لَكُمْ؛[3] مرا بخوانيد تا دعاى شما را اجابت كنم»، پس چرا دعاى من اجابت نمى شود؟!
اين مرد خيال كرده كه همه چيز همان نمك (دعا) است. حضرت على عليه السلام به او فرمود:
«[وعده هاى الهى هيچ يك مطلق نيست، بلكه مشروط است]. به يقين قلب و فكر شما در هشت چيز خيانت كرده [لذا دعايتان مستجاب نمى شود]:
1. شما خدا را شناخته ايد امّا حقّ او را ادا نكرده ايد، به همين دليل شناخت شما سودى به حالتان نداشته است.
2. شما به فرستاده او ايمان آورده، آنگاه با سنّتش به مخالفت برخاسته ايد، پس ثمره ايمان شما كجاست؟
3. كتاب او را خوانده، ولى به آن عمل نكرده ايد. گفتيد: شنيديم و اطاعت كرديم، سپس به مخالفت برخاستيد.
4. شما مى گوييد از مجازات و كيفر خدا مى ترسيد، امّا همواره كارهايى مى كنيد كه شما را به آن نزديك مى سازد.
5. مى گوييد به پاداش الهى علاقه داريد، امّا همواره كارى مى كنيد كه شما را از آن دور مى سازد.
6. نعمت خدا را مى خوريد و حقّ شكرش را ادا نمى كنيد.
7. به شما دستور داده دشمن شيطان باشيد [و شما طرح دوستى با او مى ريزيد]، ادّعاى دشمنى با شيطان داريد، امّا عملًا با او مخالفت نمى كنيد.
8. شما عيب هاى مردم را نصب العين خود ساخته و عيب هاى خود را پشت سر افكنده ايد، پس چگونه انتظار داريد دعايتان به اجابت برسد، در حالى كه خودتان درهاى آن را بسته ايد؟ تقوا پيشه كنيد، اعمالتان را اصلاح و امر به معروف و نهى از منكر كنيد تا دعاى شما به اجابت برسد».[4].[5]
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.