«تبرّک» از دیدگاه اهل بیت(علیهم السلام)
رسول چگینی
مقدمه
واژه «تبرّک» از مادّه «برک» مصدر باب تفعل به معنای طلب برکت است، وتبرکِ به چیزی به معنای طلب برکت به واسطه اوست؛ لذا عبارت «تبرکت به» یعنی به واسطه آن مبارک شدم.[1] واژه برکت به معنای فزونی و زیاده در خیر آمده است.[2] لذا «لابارک الله فیه» یعنی خداوند در آن رشد و نمو ایجاد نکند.[3] این واژه از نظر لغوی به معنای ثبات، دوام، نیز آمده است.[4] لذا معنای «ابترکوا فی الحرب» به معنای ثبات قدم در جنگ است.[5] با حفظ معنای ثبات و دوام، هر آنچه پابرجا بوده و مقیم باشد دارای برکت است.[6]
با توجه به دیدگاه لغوییین در تبیین معنای لغوی تبرک، معنای اصطلاحی تبرک در دیدگاه اسلام، به این معناست که انسانِ موحّد و مسلمان از وجود پیامبران و انسانهای صالح و یا از آثار به جا مانده از آنان، خیر و فزونی طلب کند.[7]
آیت الله سبحانی در نتیجهگیری از تعریف اصطلاحی تبرک مینویسد: «تبرک این است که رحمت، خیر و افزایش نعمت یا دوری از نقمت را، از طریق اسباب غیرطبیعی که در قرآن و سنت معین شده است، طلب کند».[8]
تبرک از منظر اهل بیت(علیهم السلام)
در روایات اهلبیت(علیهم السلام)، تبرک یکی از آموزههای اسلامی است که خداوند به انبیاء و اولیاء و صالحان و برخی از بندگانش و حتی برخی از زمانها و مکانها، برکت عنایت کرده است که دیگران میتوانند با تبرک به آنان، خود را مبارک کنند و از شرّ و بدیها دور شوند و به منفعت و تقرب الهی نزدیک شوند.
با نگاهی به روایات اهل بیت(علیهم السلام)، به شواهد متعددی دست می یابیم که مشروعیت تبرک به اولیای الهی را به اثبات می رساند. این روایات را در چهار دسته ارائه می کنیم.
گزارش تبرک به آثار اولیای الهی
ابوبصیر به نقل از امام باقر(علیه السلام)، به ماجرای تابوت بنی اسرائیل اشاره می کند که حضرت تبرک قوم بنی اسرائیل به تابوت را بیان کرده اند. در بخشی از این روایت آمده:
«همانا بنیاسرائیل پس از حضرت موسی گرفتار گناهانی شدند و دین خدای متعال را برگردادند و امر پروردگارشان را مخالفت کردند و دستورات پیامبرشان را اطاعت نکردند؛ خدای متعال جالوت قبطی را بر آنان مسلط کرد؛ بنیاسرائیل نزد پیامبرشان ارمیای نبی آمده و درخواست پادشاهی کردند که با جالوت بجنگد؛ پیامبرشان به آنان گفت خدای متعال طالوت را به عنوان پادشاه برای شما برانگیخته است؛ او قوی و مردی شجاع و فردی اعلم است؛ از نشانههای پادشاهی او این است که تابوتی که در آن آرامش و باقی مانده آثار آل موسی و هارون(علیهما السلام) است و فرشتگان آن را حمل میکنند را به همراه دارد. تابوت همان چیزی است که خداوند برای موسی(علیه السلام) نازل کرد پس مادرش موسی(علیه السلام) را به دنیا آورد و با گذاشتن موسی(علیه السلام) در درون تابوت آن را به دریا انداخت و این تابوت در بین بنیاسرائیل مسالهی بزرگی بود و بنیاسرائیل به آن تبرک میجستند...».[9]
تبرک در سیره اهل بیت(علیهم السلام)
تبرک به عصای پیامبر خدا(صلی الله علیه واله وسلم) از مواردی است که در سیره اهل بیت(علیهم السلام) وجود داشته است. در روایتی نقل شده است که ابوحنيفه زمانی خدمت امام صادق(علیه السلام) رسيد كه آن حضرت بر عصایی تكيه داده بودند؛ ابوحنيفه گفت: اين عصا چيست؟ هنوز شما به سنى نرسيدهاى كه محتاج عصا باشى؟ امام صادق(علیه السلام) فرمود: صحيح است. اما اين عصاى پيامبرخدا(صلی الله علیه واله وسلم) است. مىخواهم به آن تبرك بجويم. ابوحنيفه گفت اگر من مىدانستم عصاى پيامبرخدا(صلی الله علیه واله وسلم) است، از جاى برخواسته و آن را مىبوسيدم. حضرت صادق(علیه السلام) در حالى كه آستين مبارکش را بالا مىزد، فرمود: سبحان الله يا نعمان و الله تو مىدانى اين موى و از پوست پيامبرخدا(صلی الله علیه واله وسلم) است، آن را نمىبوسى. ابوحنيفه جلو آمد تا دست امام را ببوسد. آستينش را پائين زد و دست كشيد و وارد منزل خود شد.[10]
دستور به تبرک
روایات متعددی از اهل بیت(علیهم السلام) وجود دارد که در آنها به شفا بودن تربت امام حسین(علیه السلام) تصریح شده است.[11] همانگونه که مرحوم ابن قولویه و شیخ صدوق و شیخ مفید در روایتی از امام صادق(علیه السلام) نقل میکنند که فرمود: «همانا تربت قبر امام حسین(علیه السلام) شفای از هر مرض است!».[12]
در حدیث دیگری ابن قولویه به نقل از ابنابی یعفور روایت کرده است که گفت: به امام صادق(علیه السلام) عرض کردم آيا اين طور است كه شخص میتواند تربت و گِل قبر امام حسين(علیه السلام) را بردارد و از آن انتقاع ببرد اما نسبت به تربت قبر دیگری نمیتواند چنین کند؟ امام فرمودند: نه اين طور نيست ، به خدائى كه معبودى غير از او وجود ندارد اخذ نمىكند احدى تربت قبر آن حضرت را در حالى كه معتقد است خداوند با آن نفع به او مىرساند مگر آنكه حتما از آن منتفع مىشود.[13]
آنچه از اين حديث استفاده مىشود آن است كه اثر تربت زمانى است كه شخص معتقد به آن باشد و الاّ صرف اخذ تربت بدون اعتقاد اثرگذاری، تاثيری ندارد.
در روایت دیگری نیز بیان شده که امام باقر(علیه السلام)، شربتی را برای محمد بن مسلم فرستادند که با خوردن آن، بیماری او از بین رفت و شفا یافت. وقتی از حضرت درباره ماهیت آن شربت سؤال پرسید، امام باقر(علیه السلام) فرمودند:
«اى محمد، شربتى كه نوشيدى در آن تربت قبر امام حسين(علیه السلام) بود و آن بهترين داروئى است كه به منظور استشفاء مصرف مىكنند و با آن هيچ دوائى را برابر و مساوى ندان، ما به اطفال و زنان خود آن را مىخورانيم و در آن هر خير و خوبى را ديده ايم. خدمتش عرضه داشتم: فدايت شوم از آن برداشته و استشفاء به آن بجوئيم؟ حضرت فرمودند: بسا شخصى آن را اخذ كرده و با خود از حائر بيرون مى برد و بر ديگران اظهار نموده و مخفى نمىكند پس مرور به جنّى مىكند كه در او مرض و بيمارى بوده يا به حيوان و موجودى كه داراى آفت است مى گذرد پس آن را مىبويند و بركتش زائل گشته و بدين ترتيب بركت آن براى غير مصرف مىشود امّا تربتى را كه ما با آن دردها را معالجه مى كنيم اين طور نيست، و اگر ديگران نيز رعايت كنند و آنچه را كه برايت گفتم منظور داشته و تربت مأخوذ را از مراى و منظر ديگران بر حذرداشته و در معرض قرار ندهند مسلما با هيچ شيئى تماس پيدا نكرده و هيچ كسى از آن تناول ننموده مگر در همان ساعت از مرض و بيمارى كه دارد افاقه پيدا مى كند...».[14]
ابنقولویه در روایتی از ابیبکر حضرمی نقل میکند که امام صادق فرمودند: اگر مريضى از اهل ايمان كه به حق حضرت ابى عبداللَّه الحسین(علیه السلام) آگاه و عارف است و به حرمت و ولايت آن جناب آشنا است از تربت قبرش به مقدار سر بند انگشت بردارد همان براى او دواء است.[15]
روایت دیگری که بر سفارش امام باقر(علیه السلام) برای تبرک جستن به تربت سید الشهدا(علیه السلام) دلالت دارد را شیخ کلینی نقل کرده است. او به نقل از برخی شیعیان می گوید: زنى كلاف و نخى را به من داد و گفت: اين كلاف را بده تا با آن پرده كعبه دوخته شود. من دوست نداشتم كه آن را به كليدداران كعبه بدهم، چون آنها را مىشناختم كه مخالف دين حقّ و خيانتكارند. وقتى به مدينه رسيدم خدمت امام باقر(علیه السلام) شرفياب شدم و به آن حضرت عرض كردم: قربانت گردم! زنى كلاف و نخى به من داده و از من خواسته است آن را به مكّه ببرم تا با آن پرده كعبه دوخته شود و من دوست ندارم آن را به كليدداران كعبه بدهم چه وظيفهاى دارم؟ امام فرمود: با بهاى آن عسل و زعفران بخر و مقدارى تربت قبر امام حسين(عليه السلام)، تهیه کرده و با باران مخلوط و خمير كن و در آن مقدارى از عسل و زعفران بريز و آن را در ميان شيعيان تقسيم كن تا بيماران خود را با آن مداوا كنند.[16]
اگرچه روایات تبرک به تربت قبر سید الشهدا(علیه السلام)، به میزانی است که می توان تواتر اجمالی را از آن استخراج کرد؛ اما مسئله تبرک، اختصاص به تربت قبر امام حسین(علیه السلام) ندارد و حتی امور دیگری از قبیل نیمخورده شخص مؤمن نیز، قابلیت تبرک جویی دارد. شیخ صدوق در روایتی از محمد بن اسماعیل نقل میکند که او گفت امام معصوم فرمود: «کسی که از جامانده برادر مومنش از باب تبرک آبی بیاشامد، خدای متعال از او دو فرشته میآفریند که تا روز قیامت برای او استغفار میکند».[17] شیخ مفید نیز از امام صادق نقل کرده است: «جامانده شرب مومن شفای از بیماری است».[18]
تبرک در سیره اصحاب ائمه(علیهم السلام)
بخشی از روایات باب تبرک، مربوط به تبرک اصحاب ائمه(علیه السلام) به اهل بیت(علیهم السلام) و آثار ایشان است. برای نمونه ابوهاشم جعفرى گويد: «روزى خدمت حضرت ابومحمد(علیه السلام) رسيدم و در نظر داشتم كه قدرى نقره از آن حضرت بگيرم تا با تبرك به آن انگشترى بسازم، خدمت امام نشستم، ولى فراموش كردم كه براى چه آمده بودم، چون خداحافظى كردم و برخاستم، امام(علیه السلام) انگشترش را سوى من انداخت و فرمود: تو نقره ميخواستى و ما انگشتر بتو داديم، نگين و مزدش را هم سود بردى، گوارايت باد، اى ابا هاشم! عرض كردم: آقاى من! گواهى دهم كه تو ولى خدا و امام من هستى كه با اطاعت از شما ديندارى خدا ميكنم. آن حضرت فرمود: خدا ترا بيامرزد، اى ابا هاشم!».[19]
همچنین مرحوم کلینی و شیخ صدوق در روایتی نقل میکنند که حسن بن فضل بن يزيد يمانى گوید: در توقیعی امام عصر (عج) برای من نوشت: «ما گاهى با دوستان خود چنين كارى مي كنيم (هديهای اندك براى آنها مىفرستيم) و گاهى خود آنها به عنوان تبرك چيزى از ما تقاضا مي كنند».[20] این نشان دهنده سیره اصحاب ائمه(علیه السلام) در تبرک جستن به آثار اهل بیت(علیهم السلام) است.
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.