بررسی تطبیقی روایت «منذر بن یعلی» در فضیلت گریه بر مصائب اهلبیت(علیهم السلام)، به گزارش فریقین
حسن سعادتپرور
مقدمه
در روایات بسیاری در منابع شیعه به موضوع گریه بر امام حسین(علیه السلام) پرداخته شده است. مفاد این اخبار مشتمل بر اموری همچون: اطلاع یافتن پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) از شهادت آن حضرت -قبل و بعد از میلاد- و تأثّر شدید پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) نسبت به آن واقعه، فضیلت و اعطای پاداش خاص بر گریهکنندۀ بر مصائب آن حضرت، ثواب گفتن شعر و گریستن و گریاندن بر مصائب آن حضرت و ... است که روایات این موضوعات در بیان ائمه(علیهم السلام) در جوامع روایی شیعه گزارش شده است.[1]
در منابع روایی اهلسنت نیز در باب مناقب خاص امام حسین(علیه السلام) و بیان مقتل آن حضرت، اخبار مختلفی نقل شده است. قسمتی از این اخبار بیانگر این موضوعات در روایت مورد بحث است: اطلاع یافتن پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) از کشته شدن فرزندش توسط افراد امتش، دیدن و بوییدن تربت امام حسین(علیه السلام) و گریه بر آن حضرت،[2] گریۀ جنّیان بعد از شهادت آن حضرت[3] و بیان فضیلت و پاداش گریه بر مظلومیت آن حضرت.
با مقایسۀ تطبیقی روایات فریقین هرچند میتوان گفت که روایات بیانگر فضیلت و پاداشِ حزن و گریه بر مصائب امام حسین(علیه السلام) در منابع روایی شیعه، از نظر کمیّ و کیفی، قابل مقایسه با روایات نقلشده در منابع روایی اهلسنت نیست، اما در عین حال، این قسمت از محتوای اخبار شیعه نیز در متون روايی اهلسنت گزارش شده است که خود مسئلهای درخور توجه است.
با توجه به جایگاه محبت اهلبیت(علیهم السلام) در آموزههای اساسی اسلام و وجوب محبت آلمحمد(صلی الله علیه واله وسلم) بر امت؛ بهخصوص خمسۀ طیبه(علیهم السلام) همواره گروهی از اهلسنت در طول تاریخ همچون شیعه درنبود موانع سیاسی، بر مصیبت آن حضرت اقامۀ عزا و سوگ نموده[4] و در ذکر مصائب سید الشهدا(علیه السلام) به آثار محبت به آن حضرت در بیان اخبار اشاره کرده که روایت مذکور یکی از این اخبار است. اين امر در حالی است که در دیدگاههای انحرافی وهابیت متن این اخبار صرف نظر از بررسی آن محکوم به بطلان بوده؛ هر چند که از سوی بزرگان سلف نیز روایت شده باشد.
بررسی روایت «منذر بن یعلی»
این خبر با متن و مضمونی واحد از طریق ربیع بن منذر، از پدرش، منذر بن يعلى، در دو کتاب فضائل الصحابة اثر احمد بن حنبل(م241ق)[5] و کامل الزیارات تألیف ابنقولویه(م367ق) گزارش شده است.
سند و متن این روایت به گزارش ابوبکر قطیعی، شاگرد عبدالله بن احمد بن حنبل، بدین صورت است:
«حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِسْرَائِيلَ قَالَ: رَأَيْتُ فِي كِتَابِ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ حَنْبَلٍ رَحِمَهُ اللَّهُ بِخَطِّ يَدِهِ: نا(حَدَّثَنَا) أَسْوَدُ بْنُ عَامِرٍ أَبُو عَبْدِ الرَّحْمَنِ قثنا(قَالَ حَدَّثَنَا) الرَّبِيعُ بْنُ مُنْذِرٍ، عَنْ أَبِيهِ قَالَ: كَانَ حُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ يَقُولُ: مَنْ دَمَعَتَا عَيْنَاهُ فِينَا دَمْعَةً، أَوْ قَطَرَتْ عَيْنَاهُ فِينَا قَطْرَةً، أَثْوَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ الْجَنَّةَ»؛[6] (احمد بن اسرائيل گفت: در كتابِ احمد بن محمد بن حنبل با دستخط خودش ديدم كه وی از اسود بن عامر(ابوعبدالرحمن) از ربيع بن منذر نقل كرده است كه پدرش گفت که حسين بن علی ' میفرمود: هركس چشمانش برای ما پر از اشک شود يا قطرهای اشک برای ما بريزد، خداوند او را در بهشت جای خواهد داد).
این روایت بر اساس گزارش ابنقولویه نیز اینچنین است:
«حَدَّثَنِي حَكِيمُ بْنُ دَاوُدَ بْنِ الْحَكِيمِ عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ قَالَ حَدَّثَنَا بَكَّارُ بْنُ أَحْمَدَ الْقَسَّامُ وَ الْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ الْوَاحِدِ عَنْ مُخَوَّلِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنِ الرَّبِيعِ بْنِ مُنْذِرٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: سَمِعْتُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ ' يَقُولُ: مَنْ قَطَرَتْ عَيْنَاهُ فِينَا قَطْرَةً وَدَمَعَتْ عَيْنَاهُ فِينَا دَمْعَةً بَوَّأَهُ اللَّهُ بِهَا فِي الْجَنَّةِ غُرَفاً يَسْكُنُهَا أَحْقَاباً وَ أَحْقَاباً»؛[7] (... ربیع بن منذر از پدرش روایت کرد که وی گفت که از علی بن الحسین ' شنیدم که فرمود: کسی كه در راه ما از دو چشمش سرشک بارد، يا قطرهاى اشک از دو ديدهاش فرو ريزد، خداوند متعال در بهشت غرفهاى به او عطا فرمايد كه روزگارها در آن سكنا گزيند).
همچنین این خبر به نقل مشابه دیگری نیز روایت شده است.[8]
نقل روایت در منابع متأخر و واسطهای
این روایت را محبالدین طبری(م694ق) در ذخائر العقبی،[9] شمسالدین سخاوی(م902ق) در استجلاب ارتقاء الغرف بحب أقرباء الرسول ذوي الشرف،[10] ملا علی قاری(م1014ق) در مرقاة المفاتیح[11] و سلیمان بن ابراهیم قندوزی(م1294ق) در ینابیع المودة،[12] جملگی از کتاب فضائل الصحابة تألیف احمد بن حنبل نقل کردهاند.
مرحوم آیتالله مرعشی نجفی(م1411ق) در کتاب شرح احقاق الحق نیز متعرض بیان این روایت و ناقلان آن از علمای اهلسنت شده است.[13]
همچنین این روایت در منابع شیعی، بهنقل مرحوم شیخ مفید(م413ق)[14] و مرحوم شیخ طوسی(م460ق)،[15] به سند شیخ مفید از طریق ربیع بن منذر آمده است.[16]
تفاوتی که بین ابنقولویه و شیخ مفید در نقل این روایت مشاهده میشود آن است که ابنقولویه این روایت را از امام سجاد(علیه السلام) روایت کرده است، درحالیکه شیخ مفید و بهتبع وی شیخ طوسی، آن را از امام حسین(علیه السلام) روایت کردهاند.
با توجه به اینکه پدرِ ربیع بن منذر، از امام سجاد(علیه السلام) نقل حدیث کرده است،[17] میتوان گفت که نقل ابنقولویه صحیحتر از نقل شیخ مفید است.
بررسی سند روایت «منذر بن یعلی»
سند این روایت در منابع شیعه، با توجه به کثرت طرق روایاتِ هممضمونِ آن معتبر است، خصوصاً براساس مبنای کسانی که مشایخِ ابنقولویه در کتاب کامل الزیارات را ثقه دانستهاند.[18] آنچه در این میان باقی است بررسی سند روایتِ احمد بن حنبل در کتاب فضائل الصحابة است. محور اصلی بحث در سندِ این روایت مربوط به راوی اول، از نظر وثاقت و اتصال سند آن در ابتدای خبر و همچنین راوی آخر، از نظر اتصال سند است، لذا بررسی سند این روایت متمرکز بر دو راوی سند و همچنین اتصال سند آن خواهد بود.
1. احمد بن اسرائیل(253-348ق)
وی از مشایخِ ابوبکر بن قطیعی(م368ق) است[19] که او نیز شاگرد عبدالله بن احمد بن حنبل(م290ق) است. در کتب رجال وی را با نام «ابوبكر احمد بن سلمان بن الحسن» آوردهاند.[20] وی از فقیهان ناسک حنابله بوده است که در حدیث نیر ائمۀ حدیث او را مدح کردهاند.
ابنابیيعلى(م526ق)، در کتاب طبقات الحنابلة، جایگاه ویژۀ علمی، فقهی و اخلاقی وی در مذهب حنابله را ستوده است و اقبال اهل علم به مجلس درس وی را بیان داشته است.[21]
عبدالکریم سمعانی(م562ق)، از عالمان نسبشناس اهلسنت، نیز احمد بن اسرائیل را از فقیهان حنابله و ازجملۀ محدثان میداند که در حدیث از گروهی از مشایخ، همچون عبدالله بن احمد بن حنبل، نقل حدیث کرده است.[22]
همچنین احمد بن اسرائیل از شیوخ اجازۀ حاکم نیشابوری(م405ق) است که حاکم نیشابوری در زمان حضور خود در بغداد از وی کسب حدیث کرده است.[23] حاکم نیشابوری در کتاب المستدرك علی الصحیحین بیش از ده روایت از طریق وی نقل کرده است که حاکم پس از نقل آنها حکم به صحت اکثر این روایات براساس «شرط شیخین» نموده است که چنین امری وثاقت و جلالت احمد بن اسرائیل را نزد حاکم نیشابوری بیان میکند.[24]
شمسالدین ذهبی(م748ق) نیز در کتاب تذکرة الحفاظ از احمد بن اسرائیل با عبارات «امام»، «حافظ» و «فقیه» یاد کرده است.[25] ذهبی در کتاب سیر اعلام النبلاء در بیان ترجمۀ وی، به کثرت مشایخ و شاگردان او اشاره کرده است و نظر برخی از ائمۀ حدیث، همچون خطیب بغدادی(م598ق)، را دربارۀ وی ذکر کرده است که این ترجمه بهتنهایی در اثبات وثاقت او کافی است.[26] ذهبی همچنین در کتاب میزان الاعتدال حکم به «صدوق بودن» وی نموده است که ابنحجر عسقلانی(م852ق) نیز در کتاب لسان المیزان این حکم را تأیید کرده است.[27] از معاصران نیز، ناصرالدین البانی(م1420ق) از وی با عبارت «حافظ صدوق» یاد کرده است.[28]
با توجه به مطالب فوق باید گفت که راویان این روایت جملگی از راویان موثقاند، چنانکه محقق کتابِ فضائل الصحابة، دکتر وصىالله بن محمد عباس، دربارۀ حکم این روایت مینویسد: «اَحمد بن إسرائيل شيخ القطيعي لَم أَجده والباقون ثقات».[29] براساس گفتۀ وی غیر از احمد بن اسرائیل که در این نوشتار وثاقتش بررسی شد، بقیۀ راویان این خبر افرادی موثق هستند.[30]
2. روايت به شیوۀ وجاده
ممکن است در اینجا اشکال شود که هر چند راویان این خبر مورد وثاقت بودهاند، اما سند این خبر بهگونۀ «وجاده» روایت شده است و وجاده نیز دلالتی بر اتصال سند ندارد، لذا چنین خبری از مصادیق اخبار منقطع مردود به شمار میرود.
در پاسخ به این اشکال باید گفت که هرچند از دیدگاه محدثان صورت وجاده از انواع حدیث منقطع است، اما درعینحال بهواسطۀ گفتۀ راوی در عبارتِ «وَجدتُ بخط فلان؛ بخط یده» شائبۀ اتصال سند آن وجود دارد، چنانکه از سوی دیگر، در ناحیۀ عمل به مفاد اخباری که بهصورت وجاده روایت شدهاند، دیدگاه اکثر علما، در صورت اطمینان به صحت انتساب کتاب به صاحب آن، عمل به مضمون این نوع از گزارشات است، خصوصاً آنکه در دوران متأخر اکثر گزارشات روایی بهصورت نقلِ وجادهای است.[31]
3. مُنذِر بن یَعلی
آنچه در این میان باقی است، بررسی حال پدرِ ربیع بن منذر است.[32] نام پدر وی منذر بن یعلی است که یحیی بن معین،[33] ابنحبان[34] و ابنحجر[35] و براساس گزارش وی ابنسعد، ابنخراش و عجلی همگی منذر بن یعلی را توثیق کردهاند.[36]
همچنین او از راویان صحیحین است که بخاری و مسلم از طریق وی روایتی را در قسمت اصلی گزارش خود از امام علی(علیه السلام) نقل کردهاند.[37] با توجه به این نکات هیچ شکی در وثاقت و اعتبار ربیع بن منذر و منذر بن یعلی نخواهد بود.
اما اشکالی که در اِسناد این روایت باقی است، عدم تصریح به سَماع از جانب منذر بن یعلی است؛ زیرا وی براساس گزارش احمد بن حنبل، حدیث را با لفظی که صریح در سَماع حدیث نیست، اینگونه آورده است: «قَالَ: كَانَ حُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ يَقُولُ» که در این قسمت از گزارش، «قال» صراحتی در شنیدن مباشریِ خبر نسبت به منذر بن یعلی ندارد؛ لذا امکان اینکه وی حدیث را باواسطه از امام حسین(علیه السلام) نقل کرده باشد، خصوصاً با توجه به طبقۀ روایی وی، وجود دارد؛ زیرا منذر بن یعلی در طبقۀ صغار تابعان است، افرادی که هیچیک از صحابه را درک نکردهاند[38] و روایات آنان از صحابه، با واسطۀ تابعان کبیر است؛ لذا در ترجمۀ وی، اخذ حدیث از محمد بن حنفیه آمده است.[39] چنانکه در ترجمۀ محمد بن حنفیه نیز نام وی در ردیف راویان از محمد بن حنفیه ذکر شده است.[40]
در کتب تراجم شیعی نیز وی از اصحاب امام علی بن الحسین(علیه السلام) به شمار آمده است، لذا بر اساس گزارش کتب رجالی روایت مستقیم وی از امام حسین(علیه السلام) دچار انقطاع است که در این خبر نیز می بایست وی از طریق واسطهای که نام او در سند نیامده، این روایت را از امام حسین(علیه السلام) نقل نموده باشد.
از آنجا که وی بر اساس گزارش کتب رجال اهل سنت از «محمد بن حنفیة» نقل حدیث نموده و بر اساس گزارش منابع رجالی شیعه نیز وی از اصحاب امام زین العابدین(علیه السلام) است، می توان گفت که حدیث وی از این طریق روایت شده است؛ چنانکه سند روایت: کامل الزیارات که در آن تصریح به سَماع منذر بن یعلی از امام علی بن الحسین(علیه السلام) شده، قرینه بر چنین امری است: «إِبْرَاهِيمَ عَنِ الرَّبِيعِ بْنِ مُنْذِرٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: سَمِعْتُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ علیهما السلام يَقُولُ...».
با توجه به این نکته، با قرینه بودن روایت ابنقولویه در کتاب کامل الزیارات و اینکه منذر بن یعلی از راویان آن حضرت است، میتوان گفت که قائل و گویندۀ این روایت، امام علی بن الحسین(علیه السلام) است که منذر بن یعلی آن را از آن حضرت روایت کرده است، چنانکه بر اساس ظاهر گزارشات دیگر محتمل است این روایت به نقل دیگری از امام سجاد(علیه السلام) یا محمد بن حنفیه از امام حسین(علیه السلام) روایت شده که در این صورت روایت منذر بن یعلی بهصورت انقطاع در سند از طریق امام سجاد(علیه السلام) یا محمد بن حنفیه از امام حسین(علیه السلام) روایت شده است.
بررسی عمل به مضمون خبر منذر بن یعلی
در صورتی که این خبر از امام حسین(علیه السلام) روایت شده باشد، بهواسطۀ وجود انقطاع در سند آن، حکم به ضعف اسناد این روایت می شود؛ زیرا واسطۀ محذوف مشخص نیست؛ مگر اینکه گفته شود در اینجا واسطه مشخص است؛ زیرا منذر بن یعلی این روایت را تنها از طریق امام سجاد(علیه السلام) یا محمد بن حنفیه روایت نموده است؛ لذا واسطۀ محذوف در این سند خدشهای به اعتبار آن وارد نمیسازد.
درصورتیکه این روایت بر اساس قرینه بودن روایت کامل الزیارات از امام سجاد(علیه السلام) روایت شده باشد مشکل انقطاع سند وجود نداشته و وی این روایت را از امام سجاد(علیه السلام) روایت نموده است.
آنچه باقی میماند عدم استناد این خبر به پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) است؛ زیرا در فرض نخست، قائل این حدیث امام حسین(علیه السلام) است که به چنین خبری از دیدگاه اهلسنت «موقوف» اطلاق میشود[41] و در فرض دیگر، قائل آن امام زینالعابدین(علیه السلام) است که برآن «مقطوع» اطلاق میشود.[42] در هر دو فرض، حدیث مسند و مرفوع به پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) نیست و در احتجاج به اخبار موقوف در بین اهلسنت اختلافنظر است.[43] چنانکه به اخبار مقطوع نمیتوان در اثبات امر شرعی احتجاج کرد.[44]
در پاسخ به این اشکال باید گفت که هرچند این روایت براساس دیدگاه حدیثی اهلسنت، موقوف بر امام حسین(علیه السلام) یا موقوف بر امام علی بن الحسین(علیه السلام) است؛ اما چون محتوای این خبر از امور اجتهادی نیست و قرائنش بیانگر آن است که این خبر به بیان پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) است، چنین خبری در فرض نخست حدیث موقوف در حکم مرفوع است، لذا چنین خبری معتبر و قابل احتجاج است[45] و در فرض دیگر، در حکمِ حدیث مرفوع مرسل است.[46]
در بررسی حدیث مرسل نیز دیدگاه گروه کثیری از اهلسنت بر حجت بودن حدیث مرسل است؛ چنانکه از دیدگاه ابوحنیفه(م159ق) و مالک بن انس(م179ق) و اصحاب آن دو و احمد بن حنبل(م241ق) در قول راجح از وی، خبر مرسل تابعان صحیح و قابل احتجاج است. این امر زمانی است که راوی مرسِل ثقه و از کسانی نیست که به نقل از راویان ضعیف شناخته شده باشد. با توجه به این امر در فرض دوم که قائل این خبر امام علی بن حسین(علیه السلام) است، این حدیث از دیدگاه کسانی که اخبار مرسل را حجت میدانند نیز معتبر است.
درصورتیکه قائل به ضعف حدیث مرسل نیز باشیم و حکم به ضعف اسنادی روایت داده شود، میتوان بیان کرد که براساس مبنای جمهور بزرگان اهلسنت، به حدیث ضعیف در باب «فضایل اعمال» عمل میشود؛ همانطور که محییالدین نووی(م676ق) در ابتدای کتاب الاذکار النوویة مینویسد: «قال العلماءُ من المحدّثين والفقهاء وغيرهم: يجوز ويُستحبّ العمل في الفضائل والترغيب والترهيب بالحديث الضعيف ما لم يكن موضوعًا»؛[47] (علما از محدثین و فقها و غیرآنها گفته اند که عمل در فضایل و ثواب و عقاب اعمال، بهواسطۀ حدیث ضعیف جایز و مستحب است، مادامیکه خبر موضوع و ساختگی نباشد). نووی در اثر دیگر خود،[48] ابنحجر هیتمی(م974ق)،[49] ملا علی قاری(م1014ق)[50] و دیگران ادعای اجماع بر عمل به مضمون خبر ضعیف نمودهاند.
بر این اساس عمل به خبر ضعیفی که ضعف آن از ناحیۀ کذب راوی یا اتهام به کذب نیست؛ زمانی که عمل داخل در اصلی از اصول بوده و شخص نیز به هنگام عمل قائل به ثبوت عمل در واقع نیست، نهتنها هیچ اشکالی بر آن مترتب نیست، بلکه شخص در انجام آن عمل مأجور است.[51]
در موضوع بحث نیز باید گفت که گریه بر مصائب اهلبیت(علیهم السلام) خصوصاً سیدالشهدا(علیه السلام)، منطبق بر برترین شاخصۀ اعمال و نشانۀ ایمان است؛ زیرا طبق اخبار فریقین، برترین دستگیرههای ایمان، حب و بغض در راه خداست.[52] چنین حب و بغضی با ظهور محبت به اهلبیت(علیهم السلام) و ظهور عداوت با دشمنان آنان حاصل میشود. چنین امری یکی از واجبات مهم دین و در راستای ادای اجر رسالت پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) است[53] که پاداش آن نیز در آخرت، معیّت و همراهی با آن ذوات مقدس بیان شده است.[54]
علاوهبر آنکه ظهور محبت به اهلبیت(علیهم السلام) امری جوانحی و قلبی است، لذا اساساً شکی در مطلوبیت آن در نزد شارع مقدس نیست، برخلاف سایر اعمال مستحبیِ جوارحی که دلیل آنها اخبار ضعیف است که در این موارد انجامدهنده در حین عمل میبایست عمل را بدون قصد ورود آن انجام دهد تا شبهۀ ارتکاب بدعت صورت نپذیرد.[55] برایناساس دربارۀ این روایت شریف باید گفت که با توجه به دلایل قرآنی و روایی در وجوب محبت به اهلبیت(علیهم السلام) شکی در مطلوبیت گریه بر مصائب اهلبیت(علیهم السلام) وجود ندارد و سِرّ آنکه پاداش گریه بر مصائب اهلبیت(علیهم السلام)، خصوصاً سیدالشهدا(علیه السلام)، بهشت برین دانسته شده است، از آن روست که بنده با گریۀ خویش، صفت رحمت را بر برترین خلق خدا ظهور و بروز میدهد و این عمل موجب جلب رحمت گستردۀ خدا بر چنین بندهای میشود که نتیجۀ آن در بخشش گناهان و ورود به بهشت رقم خواهد خورد.
نتیجهگیری
روایت منذر بن یعلی بیانگر فضیلت و پاداشی خاص در قبال گریه بر مصائب اهلبیت(علیهم السلام) است. این خبر به متن واحدی در متون روایی شیعه و اهلسنت گزارش شده است. هرچند که در کتاب کامل الزیارات ابنقولویه نقل این روایت از امام علی بن الحسین(علیه السلام) و در کتاب فضائل الصحابة احمد بن حنبل و امالی مرحوم شیخ مفید بهنقل از امام حسین(علیه السلام) است.
کثرت روایاتِ هممضمون این خبر در منابع شیعی و گزارش آن در کتاب کامل الزیارات، این حدیث را از بررسی سند بینیاز میکند، هرچند که سند ارائهشده در کامل الزیارات اصح از سند ارائهشده در کتاب امالی مفید است. چنانکه رجال سند این روایت به نقل احمد بن حنبل در فضائل الصحابة نیز دارای توثیق و اعتبار هستند.
آنچه در این میان وجود دارد نقل وجادهای این خبر در ابتدای سند آن و وقوع انقطاع در طبقۀ تابعان و موقوف یا مقطوع بودن آن مطابق مبانی حدیثی اهلسنت است.
در بررسی وجاده بودن سند بیان شد که دیدگاه جمهور محدثان، بر جواز عمل به اخبار وجادهای است. در بررسی انقطاع سند این روایت نیز گفته شد که هرچند راوی از صحابه در این سند ذکر نشده است؛ اما از آنجاکه منذر بن یعلی از راویان محمد بن حنفیه و امام علی بن الحسین(علیه السلام) بوده است و اینکه در منابع شیعی نیز تصریح به شنیدن این حدیث از سوی منذر بن یعلی از امام علی بن الحسین(علیه السلام) شده است، مشخص میشود که نقل این حدیث از سوی وی از طریق محمد بن حنفیه یا امام علی بن الحسین(علیه السلام) است.
ازآنجاکه گزارش احمد بن حنبل بهنقل از امام حسین(علیه السلام) است و آن حضرت قائل این خبر بوده است، در اصطلاح اهلسنت به آن حدیث «موقوف» گفته میشود. دربارۀ اعتبار آن، بنابر دیدگاه محدثان اهلسنت، گفته شد که این نوع از اخبار بهدلیل اینکه مدلول آن در حیطۀ مباحث اجتهادی نیست، در حکم حدیث مرفوع است، لذا نقل آن معتبر و حجت است.
اما درصورتیکه نقل آن از امام علی بن الحسین(علیه السلام) باشد، همانطور که این خبر در کامل الزیارات از آن حضرت روایت شده است و اینکه طبقۀ روایی منذربن یعلی نیز بیانگر آن است، این خبر از دیدگاه حدیثی اهلسنت حدیث مقطوع است، اما نسبت به این نوع از اخبار نیز گفته شد که حکم آنها حکم حدیث مرفوع است، لذا این خبر از اقسام خبر مرفوعِ مرسل است چنین اخباری از دیدگاه بسیاری از محدثان معتبر است.
درصورتیکه تمامی احکام پیش نیز نادیده انگاشته شود و حکم به ضعف اِسنادی خبر شود در این فرض نیز گفته میشود دیدگاه جمهور محدثان در عمل به مضمون اخبار ضعیف در موضوع فضائل اعمال است و چنین خبری با توجه به انطباق آن بر اصول شریعت و اینکه چنین عملی ظهور و بروز محبت به اهلبیت(علیهم السلام) است؛ شکی در مطلوبیت چنین خبری نیست.
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.