پاسخ اجمالی:
سوء ظنّ گاهى نسبت به خويشتن است، گاهى نسبت به ديگران، و گاه نسبت به خدا.
سوء ظنّ نسبت به خويشتن در صورتى كه به حد افراط نرسد، نردبان تكامل است و سبب مى شود كه انسان نسبت به اعمال خود سخت گير و مو شكاف باشد و جلوى عُجب و غرور ناشى از اعمال نيك را مى گيرد.
اما اگر اين سوء ظنّ در مورد مردم باشد، ممنوع است؛ مگر در مواقعى كه فساد بر جامعه غلبه كند كه در آنجا خوش باورى درست نيست. سوءظنّ به دیگران به عنوان يكى از بدترين و زشت ترين رذائل اخلاقى، نکوهشهای فراوانی را در روايات اسلامى متوجّه خود کرده است.
درباره سوءظنّ به خدا و عدم ايمان به وعده هاى پروردگار نيز گروهی دیگر از روایات از حضرات معصومین علیهم السلام به جا مانده اند كه حكايت از اثرات مرگبار این خصلت سوء اخلاقی در زندگى معنوى و مادى انسان دارد.
پاسخ تفصیلی:
سوء ظنّ گاهى نسبت به خويشتن است، گاهى نسبت به ديگران، و گاه نسبت به خدا.
سوءظنّ نسبت به خود: سوء ظنّ نسبت به خويشتن در صورتى كه به حد افراط نرسد، نردبان تكامل است و سبب مى شود كه انسان نسبت به اعمال خود سخت گير و مو شكاف باشد و جلوى عُجب و غرور ناشى از اعمال نيك را مى گيرد. به همين دليل امام على علیه السلام در خطبه معروف «همام» در توصيف پرهيزكاران مى فرمايد: «فَهُمْ لِأَنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُونَ وَ مِنْ أَعْمَالِهِمْ مُشْفِقُونَ، إِذَا زُكِّيَ أَحَدٌ مِنْهُمْ خَافَ مِمَّا يُقَالُ لَهُ، فَيَقُولُ أَنَا أَعْلَمُ بِنَفْسِي مِنْ غَيْرِي وَ رَبِّي أَعْلَمُ بِي مِنِّي بِنَفْسِي، اللَّهُمَّ لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا يَقُولُونَ وَ اجْعَلْنِي أَفْضَلَ مِمَّا يَظُنُّونَ وَ اغْفِرْ لِي مَا لَا يَعْلَمُونَ؛[1] آنها خويشتن را متهم مى كنند، و از اعمال خود بيمناك اند، هرگاه يكى از آنها ستوده شود، از آنچه درباره او گفته شده ترسان مى گردد و مى گويد: من از ديگران نسبت به خويشتن آگاهترم و پروردگارم نسبت به اعمالم از من آگاهتر است! خداوندا! به آنچه آنها مى گويند مرا مؤاخذه مكن، و مرا از آنچه آنها فكر مى كنند برتر قرار ده، و آنچه را آنها نمى دانند بر من ببخش».
اما اگر اين سوء ظنّ در مورد مردم باشد، ممنوع است؛ مگر در مواقعى كه فساد بر جامعه غلبه كند كه در آنجا خوش باورى درست نيست.[2]
در حدیثی از حضرت امیرالمومنین می خوانیم: «وَ اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّ الْمُؤْمِنَ لَا يُصْبِحُ وَ لَا يُمْسِي إِلَّا وَ نَفْسُهُ ظَنُونٌ عِنْدَهُ فَلَا يَزَالُ زَارِياً عَلَيْهَا وَ مُسْتَزِيداً لَهَا فَكُونُوا كَالسَّابِقِينَ قَبْلَكُمْ وَ الْمَاضِينَ أَمَامَكُمْ قَوَّضُوا مِنَ الدُّنْيَا تَقْوِيضَ الرَّاحِلِ وَ طَوَوْهَا طَيَّ الْمَنَازِلِ؛[3] بدانيد اى بندگان خدا كه انسان با ايمان، صبح و شام بر او نمى گذرد، مگر اينكه نزد خويش متهم است، پيوسته از خود عيب مى گيرد و خويشتن را نقد مى كند و براى خود طالب تكامل و فزونى است، بنابراين همچون پيشينيان و گذشتگان صالح خود باشيد كه قبل از شما بودند، آنها شبيه مسافرى بودند كه عمودهاى خيمه را برگرفته و طى طريق مى كند».
در اسلام، همواره به حسن ظنّ دستور داده مى شود؛ ولى چرا در اينجا امام عليه السّلام به خود انتفادی و عیب جویی از خود دستور مى دهد؟
دليلش روشن است؛ حسن ظنّ بايد درباره ديگران باشد، ولى درباره خود انسان كه به طور طبيعى حسن ظنّ افراطى وجود دارد - تا آنجا كه نقطه هاى ضعف خود را قوّت، و صفات زشت را گاهى فضايل اخلاق مى پندارد - به بد گمانى فرمان داده شده، تا خويشتن دوستى افراطى تعديل گردد.
بايد انسان به نقد خويش بنشيند و بدون اغماض، اعمال و رفتار و اخلاق خود را بررسى كند تا راه كمال و پيشرفت به روى او گشوده شود. درست مانند كسى كه از جاده پر خطرى عبور مى كند، هرگاه با ديده خوش بينى به همه چيز نگاه كند، گرفتار حوادث دردناك مى شود و اگر با نگاه بدگمانى بنگرد، با احتياط از لابه لاى خطرها مى گذرد و به سر منزل مقصود مى رسد.
بايد توجّه داشت كه نقّادى از خويشتن، هرگز با مسأله اعتماد به نفس منافات ندارد. اعتماد به نفس مانند آن است كه انسان، سرمايه عظيمى در اختيار داشته باشد و از وجود اين سرمايه با خبر باشد؛ اين مطلب مانع از آن نمى شود كه در به كارگيرى سرمايه در يك محيط پرخطر، احتياط هاى لازم را فراموش كند.[4]
سوءظنّ به دیگران: سوءظنّ به دیگران به عنوان يكى از بدترين و زشت ترين رذائل اخلاقى، نکوهشهای فراوانی را در روايات اسلامى متوجّه خود کرده است.
در حديثى از پيامبر اكرم صلّى الله عليه و آله مى خوانيم: «إِيَّاكُمْ وَ الظَّنَ، فَإِنَّ الظَّنَّ أَكْذَبُ الْكَذِبِ؛[5] از گمان بد بپرهيزيد كه گمان بد، بدترين نوع دروغ است».
در حديث ديگرى از همان حضرت مى خوانيم: «إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ مِنَ الْمُسْلِمِ دَمَهُ وَ مَالَهُ وَ عِرْضَهُ وَ أَنْ يُظَنَّ بِهِ السُّوْءُ؛[6] خداوند خون و مال و آبروى مسلمانان را بر يكديگر حرام كرده و همچنين گمان بد درباره آنها».
در حديث تكان دهنده اى از امام على عليه السلام مى خوانيم: «لَا إِيمَانَ مَعَ سُوءِ ظَنٍّ؛[7] كسى كه سوء ظنّ دارد ايمان ندارد».
در حديث ديگرى از همان حضرت مى خوانيم: «إِيَّاكَ أَنْ تُسِيءَ الظَّنَّ فَإِنَّ سُوءَ الظَّنِّ يُفْسِدُ الْعِبَادَةَ وَ يُعَظِّمُ الْوِزْرَ؛[8] از سوء ظنّ بپرهيز چراكه سوء ظنّ عبادت را فاسد، و پشت انسان را از بار گناه سنگين مى كند».
در حديث ديگرى از ایشان مى خوانيم: «سُوءُ الظَّنِّ بِالْمُحْسِنِ شَرُّ الْإِثْمِ وَ أَقْبَحُ الظُّلْمِ؛[9] بدگمانى نسبت به افراد نيكوكار بدترين گناه و زشت ترين ستمگرى است».
و نيز از همان حضرت روايت شده است كه فرمود: «سُوءُ الظَّنِّ يُفْسِدُ الْأُمُورَ وَ يَبْعَثُ عَلَى الشُّرُورِ؛[10] سوءظنّ كارها را به فساد مى كشد و سبب انواع شر مى شود».
از همان امام بزرگوار نقل شده است كه فرمود: «شَرُّ النَّاسِ مَنْ لَا يَثِقُ بِأَحَدٍ لِسُوءِ ظَنِّهِ وَ لَا يَثِقُ بِهِ أَحَدٌ لِسُوءِ فِعْلِهِ؛[11] بدترين مردم كسى است كه به خاطر سوءظنّ به هيچ كس اعتماد ندارد، و به خاطر اعمال بدش كسى به او اعتماد نمى كند».
از آن حضرت در نهج البلاغه نيز مى خوانيم: «لَا تَظُنَّنَّ بِكَلِمَةٍ خَرَجَتْ مِنْ أَحَدٍ سُوءاً وَ أَنْتَ تَجِدُ لَهَا فِي الْخَيْرِ مُحْتَمَلاً؛[12] هر سخنى كه از دهان كسى خارج مى شود، گمان بد نسبت به آن مَبر، در حالى كه مى توانى آن را حمل بر صحيح كنى».
در حديث ديگرى از امام اميرمؤمنان على عليه السلام آمده است: «وَ اللَّهِ لَا يُعَذِّبُ اللَّهُ مُؤْمِناً بَعْدَ الْإِيمَانِ إِلَّا بِسُوءِ ظَنِّهِ وَ سُوءِ خُلُقِهِ؛[13] به خدا سوگند خداوند سبحان مؤمنى را بعد از ايمان عذاب نمى كند، مگر به خاطر سوء ظنّ و بداخلافى او».
نيز در حديث ديگرى از همان امام بزرگوار مى خوانيم: «مَنْ غَلَبَ عَلَيْهِ سُوءُ الظَّنِّ لَمْ يَتْرُكْ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ خَلِيلٍ صُلْحاً؛[14] كسى كه سوءظنّ بر او غالب شود هرگز ميان او و دوستانش صلح و صفا برقرار نخواهد شد».
سوءظنّ به خدا: درباره سوءظنّ به خدا و عدم ايمان به وعده هاى پروردگار نيز گروهی دیگر از روایات از حضرات معصومین علیهم السلام به جا مانده اند كه حكايت از اثرات مرگبار این خصلت سوء اخلاقی در زندگى معنوى و مادى انسان دارد.
در حديثى از امام باقر عليه السلام مى خوانيم كه از رسول خدا صلّى الله عليه و آله در ضمن حديثى چنين نقل مى كند كه فرمود: «... وَ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَا يُعَذِّبُ اللَّهُ مُؤْمِناً بَعْدَ التَّوْبَةِ وَ الِاسْتِغْفَارِ إِلَّا بِسُوءِ ظَنِّهِ بِاللَّهِ وَ تَقْصِيرِهِ مِنْ رَجَائِهِ وَ سُوءِ خُلُقِهِ وَ اغْتِيَابِهِ لِلْمُؤْمِنِينَ ...؛[15] به خدايى كه معبودى جز او نيست سوگند كه خداوند هيچ مؤمنى را بعد از توبه و استغفار عذاب نمى كند، مگر به خاطر سوءظنّ به خداوند و كوتاهى در اميدوارى به ذات پاك او و بداخلاقى و غيبت مؤمنين».
در حديث ديگرى از حضرت على عليه السلام مى خوانيم كه از داود پيامبر عليه السلام چنين نقل مى كند: «يَا رَبِّ! مَا آمَنَ بِكَ، مَنْ عَرَفَكَ، فَلَمْ يُحْسِنِ الظَّنَ بِكَ؛[16] پروردگارا! كسى كه تو را بشناسد و حسن ظنّ به تو نداشته باشد، به تو ايمان نياورده است».
اميرمؤمنان على عليه السلام فرمود: «... إِنَّ الْبُخْلَ وَ الْجُبْنَ وَ الْحِرْصَ غَرَائِزُ شَتَّى يَجْمَعُهَا سُوءُ الظَّنِ بِاللَّهِ ...؛[17] بخل و ترس و حرص، غرايز مختلفى هستند كه يك ريشه دارند و آن سوء ظنّ به خداست!».
به يقين كسى كه به امدادها و نصرت الهى ايمان داشته باشد ترسى از دشمنان خدا به خود راه نمی دهد، و كسى كه به وعده هاى پروردگار در زمينه روزى مطمئن باشد حرص نمى زند و از بخل بيزار است. بنابراين صفات سه گانه مزبور در واقع از سوء ظنّ به خداوند سرچشمه مى گيرد.[18]
منابع:
1. اخلاق در قرآن
2. تفسير نمونه
3. پيام امام امير المومنين (ع)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.