پاسخ اجمالی:
هدفِ دستورات مذهبى جلوگيرى از آزادى هاى منطقى نيست. بلكه هدف آن، جلوگيرى از به هدر رفتن نيروها و سرمايه هاى انسانى در راه هاى نادرست و بى ارزش است. دين انسان را در استفاده صحيح از مواهب حيات، پوشيدن انواع لباس هاى معقول، بهره گرفتن از غذاهاى خوب، لذّات و تفريحات سالم و هرگونه بهره بردارى مفيد از وسايل زندگى آزاد گذاشته و هرگز انسان را به ترك آن دعوت نمى كند.
در قرآن کریم تعابير گوناگونى در رابطه با نفى اسارت و اثبات آزادی وجود دارد كه همگى نشان دهنده اهتمام قرآن بر رهایى و آزادى انسانها است. پيامبر اسلام و ساير انبياء عليهم السلام با برداشتن بارهای تحمیل شده بر گُرده انسانها و گشودن آن غُل و زنجيرها، آزادى واقعى را به انسان برگرداندند؛ زيرا او را به آزاد انديشيدن، آزادى از چنگال هوا و هوس، آزادى از چنگال حكام ستمگر، آزادى از دست شياطين و طاغوت ها، و آزادى از چنگال خرافات و موهومات و پرستش ما سوى اللَّه دعوت كردند.
پاسخ تفصیلی:
بعضى تصوّر مى كنند كه مذهب، آزادىِ انسان را محدود كرده و از رسيدن به پاره اى از خواسته هاى خود باز مى دارد. در حالى كه هدفِ دستورات مذهبى جلوگيرى از آزادى هاى منطقى نيست. بلكه هدف آن، جلوگيرى از به هدر رفتن نيروها و سرمايه هاى انسانى در راه هاى نادرست و بى ارزش است.
دين انسان را در استفاده صحيح از مواهب حيات، پوشيدن انواع لباس هاى معقول، بهره گرفتن از غذاهاى خوب، لذّات و تفريحات سالم و هرگونه بهره بردارى مفيد از وسايل زندگى آزاد گذاشته و هرگز انسان را به ترك آن دعوت نمى كند. قرآن مجيد در آیه ۳۲ سوره اعراف مى فرمايد: «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ؛ بگو چه كسى زينت ها و ارزاق پاكيزه را كه خداوند براى بندگانش فراهم ساخته حرام كرده است؟!».[1]
در قرآن کریم تعابير گوناگونى در رابطه با نفى اسارت و اثبات آزادی وجود دارد كه همگى نشان دهنده اهتمام قرآن بر رهایى و آزادى انسانها است؛ در آیه 157 سوره اعراف و در اشاره به ابعاد فلسفه بعثت می خوانیم: «الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِىَّ الْامِّىَّ الَّذى يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِى التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ وَ يَضَعُ عَنْهُمْ اِصْرَهُمْ وَ اْلَاغْلَالَ الَّتِى كانَتْ عَلَيْهِمْ؛ آنها كه از فرستاده خدا، پيامبر امّى پيروى مى كنند، همان كسى كه صفاتش را در تورات و انجيلى كه نزدشان است، مى يابند، آنها را به نيكى ها دستور مىدهد و از منكر باز مى دارد، پاكيزه ها را براى آنها حلال، و ناپاكى ها را حرام مى شمرد و بارهاى سنگين و زنجيرهايى را كه بر آنها بود [از دوش و گردن شان] بر مى دارد».
هميشه زمامداران مادى براى تثبيت موقعيت خود، انسانها را به غل و زنجير كشيده اند و انواع تحميل ها را بر آنها روا داشته، حتى به نام آزادى آزادي شان را سلب كرده اند. تنها مكتب انبياء است كه به انسان آزادى مى بخشد و از زير فشار بار تحميلات طاغوتيان رهايى مى دهد.
«اِصر» - بر وزن مِصر - به گفته راغب در مفردات به معناى: «بستن چيزى و حبس كردن با قهر و غلبه است» و بعضى مفهوم آن را «حبس مؤكد گرفته اند». سپس در لوازم اين معنا (عهد و پيمان، سنگينى گناه، طنابى كه با آن خيمه را مى بندند و امثال آن) به كار رفته است.[2] در اينجا كنايه از انواع تحميل ها است كه بر دوش انسانها سنگينى مى كرده است.
«اغْلَال» جمع «غَلّ» در اصل از ماده «غَلَلْ» به معناى نفوذ تدريجى اشياء گرفته شده.[3] همانند نفوذ آب جارى در ميان درختان و از آنجا كه «غُلّ» طوقه اى بود كه گردن را در ميان خود قرار مى داده، يا دست و پا را به گردن مى بسته، به آن «غُلّ» گفته اند و گاهى از آن تعبير به «جامعه» مى شود به خاطر بستن دست و پا به گردن.[4]
این لغت در قرآن در موارد مختلف استعمال شده است: «غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ»،[5] «إِذِ الْأَغْلالُ فِي أَعْناقِهِمْ»،[6] «وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِكَ».[7] می بینیم که قرآن مجيد اين واژه را بيشتر در مورد همان «طوق گردن» به كار برده، و لذا در آیه مورد بحث یعنی آیه ۱۵۷ سوره اعراف مى گويد: «غل هايى كه برگردن كفار است». به هر حال، در اينجا به معناى كنايى آن است كه از آن تعبير به «زنجيرهاى اسارت» مى توان كرد.
عجیب اينكه بسيارى از مفسّران «اصر» و «اغلال» را تنها اشاره به تكليف سختى دانسته اند كه خداوند به عنوان «مجازات» بر قوم يهود نهاده بود و پيغمبر اسلام صلّى الله عليه و آله به شريعت آسان و سمحه و سهله خود آنها را برداشت. در حالى كه هيچ گونه دليلى بر اين محدوديت نيست؛ و آيه مفهوم وسيع و گسترده اى دارد كه هرگونه بار سنگين معنوى و زنجير اسارت را شامل مى شود: زنجير بت پرستى و خرافات و عادات و رسوم غلط، زنجير جهل و نادانى، زنجير انواع تبعيض و زندگى طبقاتى، زنجير قوانين نادرست و زنجير اسارت و استبداد در چنگال طاغوتيان.[8]
به طور کلی براى اسارت مى توان شاخه هاى بسيارى، به تعداد هر صفت رذيله و روش نادرست، شمرد. از جمله اقسام اسارت، علاوه بر مصادیق فوق الذکر مى توان از اسارت در چنگال هوى و هوس و گناه و معصيت و صفات رذيله اخلاقى مثل طمع، بخل، حسد و... نام برد. و در مقابل آزادى از هر يك از اينها، شاخه اى از آزادى است. اينها امورى است كه هر انسان در طول زندگى به خوبى با روح خود لمس مى كند.[9]
پيامبر اسلام و ساير انبياء عليهم السلام با برداشتن بارهای تحمیل شده بر گُرده انسانها و گشودن آن غُل و زنجيرها، آزادى واقعى را به انسان برگرداندند؛ زيرا او را به آزاد انديشيدن، آزادى از چنگال هوا و هوس، آزادى از چنگال حكام ستمگر، آزادى از دست شياطين و طاغوت ها، و آزادى از چنگال خرافات و موهومات و پرستش ما سوى اللَّه دعوت كردند.
مسلّما هيچ انسان هواپرستى مايل نيست ديگران آزاد باشند، بلكه مى خواهد همه را در مسير منافع خويش به اسارت كشد. حتى در عصر ما كه شعار آزادى انسان تمام فضاى دنيا را پر كرده، باز همان اسارت ها و غل و زنجيرها و بارهاى سنگين عصر جاهلى در اشكال نوينى بر انسانها تحميل مى شود. قدرت هاى جبّار گاه آشكارا با نيروى نظامى، و گاه با وسايل نيرومند تبليغاتى و زمانى با نشر انواع مفاسد و آلودگى هاى اخلاقى، سعى در اسير كردن و به زنجير كشيدن ملت ها در مسير منافع خويش دارند.[10]
منابع:
1. اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (شرح خطبه متقين)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.