نقد و بررسی دیدگاه وهابیت در حرمت بنا روی قبور
مرتضی ابراهیمپور
مقدمه
قرنها بر مسلمانان گذشت و بناهای تاریخی و معمولی فراوانی بر قبور بزرگان اسلام بنا کردند و به زیارت این قبور میرفتند و تبرّک میجستند و هیچکس ایرادی نمیگرفت. درواقع یک اجماع و سیرۀ عملی بر این کار بود و مخالفتی دیده نمیشد. وهابیان گنبدها و بارگاههای ساختهشده روی قبور انبیا و ائمه(علیهم السلام) را مساجد ساختهشده بر روی قبور معرفی میکنند و با استناد به برخی روایات و با ادعای بدعتبودن و سابقهنداشتن ساختن بنا و گنبد روی قبور، فتوای تخریب این مکانها را صادر کردهاند.
محمد بن عبدالوهاب (1115-1206ق) و پیروان وی نیز بنای بر قبور را بدعت و حرام پنداشتند. درحالیکه در صحیح بخاری[1] و دیگر کتب اهل سنت[2] آمده است که برخی از صحابه و تابعین دارای بنای قبور بودند و تاریخنویسانی همچون: مسعودی (قرن چهارم) در مروجالذهب[3] و جهانگردانی، مانندِ ابنجبیر و ابنبطوطه (قرون هفتم و هشتم) همگی از وجود این بناهای باشکوه و پرعظمت در سفرنامههای خود خبر دادهاند. در این مقاله بر آنیم تا به نقد دیدگاههای وهابیت بپردازیم و زوایای مختلف این مسئله را بررسی کنیم.
معناشناسی
بنای بر قبور بهدلیل طرح مباحث فراوان فقهی، کلامی و تاریخی دربارۀ آن، به یک اصطلاح تبدیل شده است. این اصطلاح شامل هر نوع ساختوساز بر روی قبور، ازجمله قُبّه (گنبد)، بقعه (بارگاه)، ضریح، مسجد و حتی به نظر برخی، قراردادن سنگ در اطراف قبر میشود.[4]
تقریر دیدگاه وهابیت در حرمت بنای بر قبور
هیئت عالیِ افتای وهابی در عربستان سعودی به پیروی از محمد بن عبدالوهاب، در پاسخ به استفتائات مختلف، با استناد به روایاتِ «الا ابعثك علی ما بعثتی علیه رسولالله(صلی الله علیه واله وسلم) الا تدع تمثالا الا طمسته و لا قبرا مشرفا الا سویته» و «نهی النبی(صلی الله علیه واله وسلم) أن یجصص القبر و أن یقعد علیه و أن یبنی علیه» ساختن گنبد و بارگاه روی قبور را از وسایل شرک و حرام دانسته و فتوای تخریب گنبدها و بارگاهها را صادر کرده است.[5]
در فتوای قاضیالقضاة وهابیان، عبداللّه بن سلیمان بن بلهید که توسط روزنامۀ «امّالقری» در جمادیالثانی ۱۳۴۵ قمری به چاپ رسیده، علت تحریم ساختن گنبد و بنا بر روی قبور چنین گفته شده است: «ساختن گنبد و بنا بر روی قبور در قرون اولیۀ اسلام سابقه نداشته است؛ بلکه از بدعتهای مسلمانان در قرون بعدی میباشد و بعد از قرن پنجم بهوجود آمده است».[6]
علمای مدینۀ منوره نیز در نامهای که منسوب به آنان است، با ادّعای صحت روایاتی که از ساختن گنبد و بارگاه روی قبور منع میکنند، حرمت ساختن گنبد و بنا بر روی قبور را به تمامِ علما نسبت داده و معتقدند بسیاری از علما با استناد به حدیث ابوالهیاج فتوای تخریب گنبدها و بناهای موجود بر روی قبور را صادر کردهاند.[7]
بنعثیمین یکی دیگر از وهابیان در پاسخ به سؤالی در این باره، ساختن بنا و ساختمان روی قبور را بهدلیل تعظیم اهل قبور و منجرشدن به پرستش و عبادت قبور، حرام دانسته و مینویسد: «البناء علی القبور محرم و قد نهی عنه النبی(صلی الله علیه واله وسلم) لما فیه من تعظیم اهل القبور و کونه وسیله و ذریعه الی ان تعبد هذه القبور و تتخذ آلهه مع الله، کما هو الشان فی کثیر من الابنیه التی بنیت علی القبور، فاصبح الناس یشرکون باصحاب هذه القبور و یدعونها مع الله تعالی و دعاء اصحاب القبور و الاستغاثه بهم لکشف الکربات شرک اکبر و رده عن الاسلام».[8]
شوکانی نیز برای اثبات بدعت و حرمت ساختن گنبد و بارگاه روی قبور، مسئله اجماع و اتفاق امت را مطرح کرده و در این باره میگوید: «إعلم أن قد اتفق الناس سابقهم و لاحقهم و أولهم و آخرهم من لدن الصحابة الی هذا الوقت أن رفع القبور و البناء علیها، بدعة من البدع التی ثبت النهی عنها»؛[9] (تمام امت اسلامی، اعم از گذشتگان و معاصران از زمان صحابه تا عصر حاضر، همه اتفاق نظر دارند که بلندکردن و ساخت و بنا روی قبور، از بدعتهایی است که نهی از آن ثابت شده است).
با توجه به مطالب گفته شده، ادله و مستندات وهابیان برای تحریمِ ساختن بنا و گنبد روی قبور را در ادعای اجماع و نهی برخی روایات، همچون روایت ابیالهیاج میتوان خلاصه کرد. اکنون وقت آن رسیده که دلایل مورد ادعای وهابیان مورد بررسی قرار گیرد.
الف) بررسی ادعای وهابیان در اجماعی بودن حرمت بنا بر قبور
ادعای اجماع بر حرمت ساختن گنبد و بنا روی قبور ازسوی وهابیان، صحیح نبوده و بههیچوجه پذیرفتنی نیست؛ زیرا سیرۀ عملی تمام مسلمانان از همه مذاهب اسلامی و در طول تاریخ اسلام نشان میدهد که بر روی قبور صحابه، تابعین، علما و صالحان، گنبد و بنا وجود داشته و این حقیقت، بیانگر اجماع عملی مسلمانان بر جواز ساختن گنبد و بنا روی قبور میباشد. همچنین درباره ادعای اجماع، ابتدا باید روشن شود که اجماع از نظر علمای شیعه، با اجماع از دیدگاه اهل سنت تفاوت دارد. حجیّت اجماع نزد سنت با مبنایی که نزد شیعه است، متفاوت میباشد. آنها اجماع را مشرِّع و در عرض کتاب و سنت میدانند.[10] ما اجماع را درصورتی حجت میدانیم که کاشف از قول معصوم باشد؛[11] وگرنه اگر تمامِ علما مطلبی را بگویند و از این اتفاقنظر قول معصوم(علیه السلام) کشف نشود، حجت نخواهد بود. به بیان دیگر: حجیت اجماع، بالذات نیست؛ بلکه منوط به کاشفیت از قول معصوم(علیه السلام) است؛ اما از دیدگاه اهل سنت، اجماع حجت دارد و دلیلشان هم جملهای است که به پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) نسبت میدهند که فرمودند: «لا تجتمع أمتي على الخطأ»؛[12] (امت من بر خطا اجتماع نمیکنند).[13]
این ادعا از دو حال خارج نیست:
1. منظور این است که فقها و علمای مسلمین چنین اجماعی داشتهاند؛
2. منظور، اجماع كل مسلمین است؛ یعنی سیرۀ عملی مسلمين بر این مطلب بوده است که بنای بر قبور را حرام میدانستهاند. هر یک از این دو اجماع، مدّنظر آنها باشد، دارای اشکال است.
اگر منظور این باشد که همۀ علما در کتب فقهی یا روایی، چنین فتوایی دادهاند، چنین چیزی فقط یک ادعاست؛ زیرا برخی از علمای اهل تستن برخلاف آن نظر دادهاند و وقتی عدهای از علمای اهل تسن فتوا به جواز دادهاند، نمیتوان ادعا کرد که اجماع بر حرمت وجود دارد. كتاب الفقه على المذاهب الأربعه، مسائل فقهی مورد اتفاق و مورد اختلاف بین مذاهب اربعه (شافعی، مالكی، حنفی و حنبلی) را جمعآوری کرده که مورد قبول و استفادۀ همۀ علمای اهل سنت است. دربارۀ بنای بر قبور در این کتاب چنین آمده است:
«ويكره أن يبنى على القبر بيت أو قبة أو مدرسة أو مسجد أو حيطان تحدق به»؛[14] (مکروه است که بر قبر، اتاق، قبه، مدرسه، مسجد یا دیواری که آن را احاطه کند، ساخته شود).
همانطور که میبینید، سخنی از تحریم در بین نیست و دربارۀ اصل بنای بر قبور هیچ نظر دیگری که حاکی از اختلاف باشد، گفته نشده و تنها کراهت بنای بر قبور مورد تعرض قرار گرفته است.
در شرح نووی بر صحیح مسلم، شارح در ذیل حدیث ابیالهياج میگوید: «أما البناء عليه فإن كان في ملك الباني فمكروه وإن كان في مقبرة مسبلة فحرام، نص عليه الشافعي والأصحاب»؛[15] (اگر کسی در ملک خود بنایی بر قبر بسازد، این کار مکروه است و اگر در گورستان وقفی باشد، حرام است و شافعی و اصحاب بر این مطلب تصریح کردهاند).
شافعی مینویسد:
«به تأکید فرمانداران در مکه را دیدهام که بناها و قبههای موجود بر قبرها ـ در مقبرههای عمومی ـ را تخریب مینمودند و کسی از فقها بر آنها عیب و ایرادی نمیگرفت. اما اگر این قبور و بناهای موجود بر آنها در زمینی باشد که ملک شخصی اموات در هنگام حیاتشان بوده است یا ملک وارثان آنها بعد از وفاتشان باشد، در چنین حالتی هیچ یک از این بناها و قُبههایی که بر قبرها بنا شده تخریب نمیشود و فقط بناهایی تخریب میشود ـ اگر قرار باشد تخریب شود ـ که در زمینهای عمومی و وقفی باشد و ملک شخصی کسی نباشد و تخریب چنین بناهایی ـ در این زمینهایی عمومی ـ از این جهت است که با ساخت بناها و ساختمان ـ اضافه بر زمین مورد نیاز قبر ـ زمین لازم برای قبرها بر دیگران تنگ نشود و راه برای سایر مردم تنگ گردانیده نشود».[16]
روشن است حرمتی که در این عبارت بدان اشاره شده، مربوط به اصل بنای بر قبور نیست؛ بلکه ناشی از آن است که بنای بر قبور مستلزم تصرف در مال موقوفه میباشد؛ لذا حرمتش ذاتی نیست، بلکه عرضی است و این هم مطلبی نیست که مورد اختلاف باشد؛ زیرا بدیهی است در محلی که مثلاً برای مدرسه وقف شده، نمیتوان بنای دیگری ساخت، یا بر قبری در آن محل، اتاق و مانند آن احداث نمود؛ ولی اگر نفس احداث بنا حرام باشد، در املاک غیروقفی نیز حرام است و کسی حتی در ملک خود نمیتواند بنایی بر قبر بسازد و معلوم میشود که نظر بسیاری از علمای مذاهب اربعه برخلاف آن است و حداکثر، فتوا به کراهت دادهاند، نه حرمت.[17] بنابراین بين علما و فقها چنین اجماعی وجود ندارد.
اما اگر منظور وهابیها از اجماع، سیرۀ عملی مسلمین بر بنا نکردن بر قبور باشد، باید گفت: سيرۀ مسلمين چنانچه خواهد آمد، تا زمان عبدالوهاب و حرکت وهابیها و اقدام به انهدام قبور، هجوم، قتل و غارت در حجاز، نجد، عراق و سایر سرزمینهای اسلامی، برخلاف این روش بوده است. شیعه و سنی بر قبور انبیا و اولیا و علما، قبه و بارگاه و دستکم سایبان و اتاقی میساختند. قبل از اسلام نیز بر قبور انبیا و صلحا سایبان و بنا قرار داشته است. قبور حضرت ابراهیم، اسحاق، يعقوب و یوسف(علیهم السلام) در بیتالمقدس و قبور حضرت هود، صالح، يونس و ذوالكفل(علیهم السلام) که در عراق است و قبر حوّا که در جدّه قرار دارد، دارای بنا بوده است. بعد از اسلام هم همینطور بوده است. قبر ابوحنیفه در بغداد هنوز قبه و بارگاه دارد. قبر مالک در بقیع بنا داشته است. قبر شافعی در مصر، قبه و بارگاه دارد. مقام رأسالحسين(علیه السلام) و مزار حضرت زینب& در سوریه بسیار وسیع و باشکوه میباشد.[18]
قبور ائمۀ معصومین(علیهم السلام) واقع در بقیع، صحن و سرا داشته است.[19] قبر ابنعباس و اجداد پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم)، عبدالمطلب، ابوطالب و خدیجه(علیهم السلام) در قبرستان ابوطالب در مکه، همه دارای بنا بوده است. یکی از اصحاب پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) در ترکیه مدفون است که قبه و بارگاه دارد.
بهطور کلی در مصر، عربستان، عراق، ترکیه، ایران و در تمام سرزمینهای اسلامی، قبور، مورد احترام بوده و دارای سایبان، بنا یا قبه و بارگاه بوده است. بنابراین، سیرۀ عملی مسلمين نهتنها بر حرامدانستن و هدم بنای قبور نبوده، بلکه قبور انبیا و ائمه(علیهم السلام) را محترم دانسته و بر آن علامتهایی گذاشته و بنا روی آنها میساختند. خود پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) کنار قبر پدرشان عبداللّه و مادرشان آمنه(علیها السلام) میرفتند و گریه میکردند و معلوم است که قبر، دارای علامتی بوده است. قبور و بناهای اطراف آن، بعد از رحلت پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) هم وجود داشته و مسلمین آنها را تخریب نکردند. محمّد بن اسماعیل صنعانی به این سیره اعتراف کرده است و مینویسد:
«حیث اورد علی نفسه سؤالاً: بان هذا امر عم البلاد و طبق الارض شرقا و غربا بحیث لا بلده من بلاد الاسلام الا و فیها قبور و مشاهد، بل مساجد المسلمین غالبها لا تخلو عن قبر و مشهد و لا یسع عقل عاقل ان هذا منکر یبلغ الی ما ذکرت من الشناعه و یسکت علیه علماء الاسلام الذین ثبتت لهم الوطاه فی جمیع جهات الدنیا، فاجاب: ان اردت الانصاف و ترکت متابعه الاسلاف و عرفت ان الحق ما قام علیه الدلیل، لا ما اتفقت علیه العوالم جیلا بعد جیل، فاعلم ان هذه الامور صادره عن العامه الذین اسلامهم تقلید الاباء بلا دلیل و لا یسمعون من احد علیهم من نکیر، بل تری من یتسم بالعلم و یدعی الفضل و ینتصب للقضاء و الفتیاء و التدریس او الولایه او المعرفه او الاماره و الحکومه معظما لما یعظمونه، مکرما لما یکرمونه و لا یخفی ان سکوت العالم او العالم علی وقوع المنکر لیس دلیلا علی جوازه…»؛[20]
این امر (ساختن گنبد و قبّه و بارگاه و بنا روی قبور) در تمام کشورها و سرزمینهای اسلامی وجود دارد و شرق و غرب کشورهای اسلامی را فرا گرفته است. هیچیک از شهرهای مسلمانان خالی از گنبد و قبّه نیست. در اکثر مساجد مسلمانان قبرهایی وجود دارد. هیچ عاقلی نمیپذیرد که ساختن قبّه و گنبد و بنا روی قبور ممنوع و حرام باشد، اما علمای اسلام در برابر آن سکوت کرده باشند و مردم را از چنین اموری منع نکنند.
نکتۀ قابل تأمل آن است که صنعانی پس از اعتراف به سیرۀ عملی و فراگیر مسلمانان، در مقام دفاع از فتاوا و پندارهای وهابیان برآمده و تمام مسلمانان را به تقلید کورکورانه از پدرانشان متهم میکند و با توهین به عالمان، قضات، مفتیان، مدرسان، اولیا، عرفا، امرا و حاکمان، آنان را تابع عموم مردم معرفی میکند و سکوتشان را دلیل بر جواز نمیداند!
از مجموع سخنان صنعانی این نکته را بهروشنی میتوان دریافت که ادعای اجماع بر تحریم ساختن گنبد و بنا روی قبور، نهتنها درست نیست، بلکه صنعانی به وجود سیرهی عملی تمام مسلمانان از همه طبقات و در طول تاریخ اسلام و در تمام کشورها و شهرهای اسلامی بر جواز این عمل اعتراف کرده و سکوت عالمان، قضات، مفتیان، مدرسان، اولیا، عرفا، امرا و حاکمان نیز مؤید این سیره و صحت این عمل است.
همچنین امیر صنعانی با نوشتن کتاب إرشاد ذوي الألباب إلى حقيقة أقوال ابنعبدالوهاب از کتاب تطهير الاعتقاد من أدران الإلحاد رجوع کرده و ردّیه بر محمد بن عبدالوهاب زده است. اکنون به بررسیِ روایاتی که در عدم جواز بنای بر قبور آوردهاند، میپردازیم.
ب) بررسی ادعای وهابیان درباره روایت ابوالهیاج
در بررسی و نقدِ این روایت باید گفت: روایت ابوالهیاج اسدی، هم از نظر سند مشکل دارد و هم از نظر متن و دلالت نمیتواند حرمت ساختن گنبد و بنا روی قبور را اثبات کند. این روایت به نقل از صحیح مسلم چنین است:
«حدّثنا يحيي بن يحيي وأبوبكر بن أبيشيبة وزهير بن حرب، قال يحيي: أخبرنا وقال الآخران: حدّثنا وكيع، عن سفيان، عن حبيب ابن أبيثابت، عن أبي وائل، عن أبيالهيّاج الأسدي، قال: قال لي علي(علیه السلام): ألا أبعثك علي ما بعثني عليه رسولاللّه(صلی الله علیه واله وسلم) لا تدَع تمثالا إلاّ طمسته، ولا قبراً مشرفاً إلاّ سوّيته»؛[21] (ابوالهياج اسدی میگوید: امير مؤمنان(علیه السلام) به من فرمودند: آيا تو را به همان كاری كه رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) مرا به آن مأمور فرمودند، نفرستم؟ هيچ تصويری را باقی مگذار، مگر آنکه آن را پوشانده باشی و هيچ قبری را باقی مگذار، مگر آنکه آن را هموار كرده باشی).
این روایت از دو منظر سندی و متنی باید بررسی شود.
مرحله اول: بررسی و نقد سند روایت ابوالهیاج اسدی
در سند این روایت، حبیب بن ثابت قرار دارد و حبیب بن ثابت مُدلَس و کثیرالتدلیس است و جزو طبقۀ سوم مدلسین است؛ لذا باید تصریح به سماع (مثل حدثنا، اخبرنا و ...) کند؛ وگرنه عنعنۀ مدلَس پذیرفته نیست؛ چنانکه ابنحجر عسقلانی به این نکته اشاره کرد.[22] دربارۀ حبیب بن ابیثابت از ابنحبان نقل میکند: «كان مُدلَسا»؛[23] حبیب در احادیث، تدلیس میکرد.
مرحله دوم: بررسی و نقد دلالت روایت ابیالهیاج
روایت ابوالهیاج اسدی از نظر دلالت نیز با مشکلاتی مواجه است و هیچ ربطی به مدعای وهابیت ندارد. اولاً: در قسمتی از روایت این عبارت آمده است: «ولا قبر مشرفا إلا سوّيته». در روایت دیگری این تعبیر بهچشم میخورد: «ولا قبرا إلا سواه». در قول امیرالمؤمنین(علیه السلام) نیز عبارتِ «ولا قبرأ إلا سوّیته» آمده است که همان معنا را دارد. ابتدا باید ببینیم «مشرف» در روایت اول و «تسویه» در هر دو روایت به چه معناست.
«مشرف» در لغت بهمعنای مکان بلند، مرتفع و عالی است. قاموس چنین میگوید: «الشرف محركة العلو والمكان العالي.. و (الشرف) من البعير سنامه»؛[24] شرف بهمعنای بلندی و مکان بلند است و «شرف» در شتر بهمعنای کوهان آن است. بنابراین «مشرف» یا مطلق بلندی یا بلندی خاص، مانندِ کوهان شتر (سنام) است و با توجه به معنای لغوی میتوان گفت: منظور از قبر مشرف، قبری است که کوهان بهصورت تسنیمی باشد. همچنین فقهای اهل سنت تسنيم قبر را مستحب میدانند؛ بنابراین، تعبیر «قبر مشرف» اشاره به هر نوع ارتفاع قبر از زمین ندارد؛ بلکه ناظر به بلندی و برجستگی کوهانیشکل قبر است.
تعبیر دیگری که در هر دو روایت دیده میشود، «سویته» از مادۀ «تسویه» است و در مصباح المنير، ذیل مادۀ «سوی» چنین آمده است: «(استوى) المكان: إعتدل (و سويته): عدلته».[25] تعبیر «استوى المكان»، یعنی متعادل شد و «سؤيته»، یعنی آن مکان را متعادل و متساوی قرار دادم.
در اقرب الموارد نیز چنین آمده است: «(سوی) الشيء تسوية: جعله سويا. تقول: سویت المعوج فما استوی... سوا الشيء فاستوی: ای عدلته فاعتدل... والعود من إعوجاج: استقام»؛[26] شیء را تسویه کرد؛ یعنی آن را مساوی قرار داد. در عرف هم میگویند: «سواٰ المعوج فما استوی»؛ سعی کردم چیزی را که کج است، مساوی کنم، اما مساوی نشد. میگویند: «سويت الشيء فاستوی ای عدلته فاعتدل»: آن چيز را تسویه کردم و آن مساوی و برابر شد. این تعبیر یعنی آن را متعادل قرار دادم... یا چوب کج، مستوى یعنی راست و صاف شد.
با توجه به معانی گفته شده، روشن است که معنای تسویه، قرار دادن، مساوی و معتدلکردن است و با معنایی که برای روایت گفتیم، روشن میشود که منظور از مشرف نیز هرگونه بلندی از سطح زمین نیست؛ بلکه بلندی کوهانیشکل، مذمت شده و به تسطیح آن دستور داده شده است. بنابراین بر فرض صحت نقل و صحت نسبت دادن روایت به پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) و علی(علیه السلام) و با صرفنظر از اشکالات سندی روایت، تسویۀ قبر بهمعنای خارجکردن آن از حالت تسنیمی و کوهانیشکل و بهاصطلاح: تسطیح، صافکردن، متعادل و مساوی قرار دادن قبر است و هرگز بهمعنای ویرانکردن و با خاک مساوی قرار دادن آن نیست.
ثانیاً: این روایت ربطی به بنای بر قبر ندارد. بحث ما دربارۀ بنای بر قبور است؛ لذا بنای بر قبور از این روایت تخصصاً خارج است. همچنین متن روایت متروک است؛ چون تسویۀ قبور نزد ائمهی اهلسنت مکروه است و مخالف سنت پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) و صحابه است؛ چنانکه احمد بن صدیق غماری به این نکته اشاره کرد.[27]
ج) بررسی ادعای وهابیان درباره روایت جابر بن عبداللّه
دلیل دیگری که وهابیها برای جایز نبودن بنای بر قبور و جواز هدم قبور کردهاند، روایتی است که جابر از رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) نقل کرده است. این روایت از طریق ابیزبیر از جابر با الفاظ گوناگون نقل شده و روایت غریب است؛ چون یک طریق بیشتر ندارد.
سند و متن کامل روایت جابر، طبق نقل مسلم بن حجاج نیشابوری اینگونه است: «حدثنا ابوبکر بن ابی شیبه، حدثنا حفص بن غیاث، عن ابنجریج، عن ابی الزبیر، عن جابر، قال: نهی رسولاللّه(صلی الله علیه واله وسلم) أنْ یجصص القبر و أنْ یقعد علیه و أنْ یبنی علیه».[28]
این روایات از چند طریق دیگر نیز نقل شده است.
نقل دیگر مسلم بن حجاج نیشابوری: «حدثنی هارون بن عبداللّه، حدثنا حجاج بن محمد و حدثنی محمد بن رافع، حدثنا عبدالرزاق جمیعا عن ابنجریج قال: اخبرنی ابوالزبیر انه سمع جابر بن عبداللّه یقول: سمعت النبی(صلی الله علیه واله وسلم) بمثله».[29]
طریق ترمذی: «حدثنا عبدالرحمن بن الاسود ابو عمرو البصری، حدثنا محمد بن ربیعه، عن ابنجریح، عن ابیالزبیر، عن جابر، قال نهی رسولاللّه(صلی الله علیه واله وسلم) أنْ تجصص القبور و أنْ یکتب علیها و أنْ یبنی علیها و او توطا».[30]
نقل نسائی: «اخبرنا هارون بن اسحاق، قال: حدثنا حفص، عن ابنجریج، عن سلیمان بن موسی و ابیالزبیر، عن جابر، قال: نهی رسولاللّه(صلی الله علیه واله وسلم) أنْ یبنی علی القبر او یزاد علیه او یجصص، زاد سلیمان بن موسی او یکتب علیه».[31]
نقل دیگر نسائی: «اخبرنا یوسف بن سعید، قال: حدثنا حجاج، عن ابنجریج، قال: اخبرنی ابوالزبیر انه سمع جابرا یقول: نهی رسولالله(صلی الله علیه واله وسلم) عن تقصیص القبور او یبنی علیها او یجلس علیها احد».[32]
نقل حاکم نیشابوری: «حدثنا ابوسعید احمد بن یعقوب الثقفی، ثنا محمد بن عبداللّه بن سلیمان الحضرمی، ثنا سلم بن جنادة بن سلم القرشی، ثنا حفص بن غیاث النخعی، ثنا ابنجریج، عن ابیالزبیر، عن جابر، قال: نهی رسولالله(صلی الله علیه واله وسلم) أنْ یبنی علی القبر او یجصص او علیه و نهی ان یکتب علیه».[33]
نقل دیگر حاکم نیشابوری: «حدثنا ابوالحسن احمد بن محمد العنزی، ثنا محمد بن عبدالرحمن الشامی، ثنا سعید بن منصور، ثنا ابومعاویه، عن ابنجریج، عن ابیالزبیر، عن جابر، قال نهی رسولاللّه(صلی الله علیه واله وسلم) عن تجصیص القبور و الکتاب فیها و البناء علیها و الجلوس علیها».[34]
نقل احمد بن حنبل: «حدثنا عبداللّه، حدثنی ابی، ثنا حجاج، ثنا ابنجریج، اخبرنی ابوالزبیر انه سمع جابر بن عبداللّه یقول: سمعت النبی(صلی الله علیه واله وسلم) نهی أنْ یقعد الرجل علی القبر او یقصص او یبنی علیه».[35]
نقل ابنماجه: «حدثنا ازهر بن مروان و محمد بن زیاد، قالا: ثنا عبدالوارث عن ایوب عن ابیالزبیر عن جابر، قال: نهی رسولاللّه(صلی الله علیه واله وسلم) عن تجصیص القبور».[36]
بررسی و نقد دلالت روایت جابر بن عبداللّه
اشکال اول: روایت جابر بن عبداللّه از نظر دلالت نیز بر مدعای وهابیان دلالت نداشته و با مشکلاتی مواجه است. متن این روایت منکر است؛ چون برخلاف نص قرآن است. خداوند متعال در آیه 21 سوره کهف میفرماید: «إذْ يَتَنَازَعُونَ بَيْنَهُمْ أَمْرَهُمْ فَقَالُوا ابْنُوا عَلَيْهِمْ بُنْيَانًا رَبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قَالَ الَّذِينَ غَلَبُوا عَلَى أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ مَسْجِدًا»؛ (هنگامى كه ميان خود در كارشان با يكديگر نزاع مىكردند، پس [عدهاى ]گفتند: بر روى آنها ساختمانى بنا كنيد، پروردگارشان به [حال] آنان داناتر است. [سرانجام] كسانى كه بر كارشان غلبه يافتند گفتند: «حتماً بر ايشان معبدى بنا خواهيم كرد).
خداوند در این آیه سخن دو گروه را دربارۀ قبور اصحاب كهف نقل مىكند كه گروهى گفتند: بر قبور اصحاب كهف بنايى بسازيم و گروهى دیگر که موحد بودند نيز گفتند: در محل دفن آنها مسجدى برای تبرک و حفظ تربت آنها بسازیم. قرآن اين دو پيشنهاد را نقل مىكند و به آنها اعتراض نمیکند، که اين دلالت بر تأييد چنين کاری میباشد؛ زیرا اگر ساخت بنای بر قبور ایراد داشت و برخلاف حکم الهی بود، آن را رد میکرد.
مفسرین اهل سنت هم بیان کردهاند: آن گروهی که گفتند بر روی قبرشان مسجد بسازیم، مؤمن و موحد بودند؛ چنانکه طبری، سمرقندی، بغوی و دیگران به این نکته اشاره کردهاند.[37]
اشکال دوم: در کتب روایی، این روایت را در ضمن بابی آوردهاند که عنوان آن را کراهت قرار دادهاند و همین نامگذاری نشان میدهد که صاحب کتاب، خود از روایت استفاده حرمت نکرده، وگرنه عنوان باب را «حرمت بنای بر قبور» قرار میدادند. ترمذی در صحیح خودش این حدیث را با عنوان «کراهة تجصیص القبور»[38] آورده است. زیعلی حنفی مینویسد: «وَيَكْرَهُ أَنْ يُبْنَى على الْقَبْرِ»؛ (مکروه است بر قبر بنایی ساخته شود).[39] بغوی هم بنا بر قبر را تحت کراهت آوده است.[40]
همچنین نَوَوی، شارح صحیح مسلم، حدیث را نقل کرده و عنوان را اینگونه قرار داده است: «کراهة تجصیص القبر والبناء علیه و تحریم القعود» که میبینید دربارۀ تجصیص و بنای بر قبور، لفظ «کراهت» و دربارۀ نشستن بر قبر، لفظ «تحریم» را بهکار برده است. طبعاً علمای اهل سنت بنابر نظر خودشان عناوین را با دقت و حسابشده نوشتهاند و الفاظ را بدون توجه به معنا بهکار نبردهاند.
عبارت کامل نووی در شرح حدیث چنین است:
«کراهة تجصیص القبر و البناء علیه و تحریم القعود... هذا مذهب الشافعی و جمهور العلماء ... قال أصحابنا: تجصیص القبر مکروه و القعود علیه حرام و کذا الاستناد الیه و الإتکاء علیه»؛[41] (کراهت گچکاری قبر و ساختن بنا بر آن و تحریم نشستن بر قبر، مذهب شافعی و جمهور علماست... اصحاب ما گفتهاند: گچکاری قبر، مکروه و نشستن بر آن حرام است. ایستادن و تکیه دادن به آن نیز همین حکم را دارد).
در این عبارت، نشستن روی قبر و تکیهدادن به آن را مطرح کرده و از همان جملهها معلوم میشود که گویا این کارها نوعی بیاحترامی به صاحب قبر تلقی میشود و همین روایات ـ بر فرض صحت ـ دلیل است بر اینکه قبر مؤمن دارای احترام است و نباید بدان اهانت و بیحرمتی شود. در ادامۀ همین عبارت دربارۀ بنای بر قبور چنین میگوید:
«و أما البناء علیه فان کان فی ملک الباني فمکروه، وإن کان في مقبرة مسبلة فحرام نص علیه الشافعي و الأصحاب»؛[42] (اما بنای بر قبور، اگر در ملک بنا کننده قبر باشد، مکروه است و اگر در گورستان وقفی باشد، حرام است؛ به نص شافعی و اصحاب).
بنابر این عبارت، ساختن بنا روی قبر در ملک خود مکروه دانسته شده و این نشان میدهد که از نهی رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) استفاده کراهت کردهاند. حرمت بنا ساختن بر قبر در قبرستان وقفی نیز مربوط به اصل احداث بنا نیست؛ بلکه عرضی بوده و بهسبب تصرف در محل وقفی میباشد.
لازم به یادآوری است که این فتواها در خصوص قبور مردم عادی است، اما در صورتی که میّت از مشایخ، علما و سادات باشد، ساخت بارگاه و گنبد برای آنان جایز بوده و از حکم کراهت خارج میباشد؛ چنانکه سلف جایز میدانستند. در این باره ملا علی قاری از برخی از شراح حدیث نقل میکند:
«وقد أباح السلف البناء على قبر المشايخ والعلماء المشهورين ليزورهم الناس ويستريحوا بالجلوس فيه»؛ (سلف بنای بر قبور مشایخ و علمای مشهور را مباح دانستهاند و این بنای قبور بدین سبب است که مردم به زیارت صاحبان قبور بپردازند و با نشستن در کنار این بناها استراحت کنند).[43]
اشکال سوم: بر فرض چشمپوشی از منکربودن متن و تعارض آن با نص قرآن و پذیرش دلالت نهی موجود در روایت جابر بر حرمت، و با در نظر گرفتن این مسئله که در زمان پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) و صحابه، مسئلۀ ساختن گنبد و بارگاه و بنای بر قبور چندان مطرح نبوده و آنچه مطرح و قابل بحث است، تسنیم و تسطیح خود قبر بوده، روایت جابر نیز ناظر به تسنیم و تسطیح خود قبر است و هیچ ربطی به ساختن گنبد و بارگاه روی قبور ندارد. عراقی نیز با توجه به همین مطلب احتمال داده است که مراد پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) از نهی در این روایات، ساختن و بالاآوردن خود قبر است، نه ساختن گنبد و بارگاه و بنای بر قبور. «قال العراقی فی شرح الترمذی: یحتمل ان المراد البناء علی نفس القبر، لیرفع عن ان ینال بالوطیء، کما یفعله کثیر من الناس».[44]
تا بدینجا روایات ابیالهياج و روایت جابر را بررسی کردیم و با بررسی متن آنها معلوم شد که دلالتی بر مدعای وهابیها ندارند و به این روایات نوعاً تا زمان ابنتیمیه عمل نمیشده و هیچیک از علما فتوا به حرمت ندادهاند؛ بلکه حداکثر فتوا به کراهت بنای بر قبور دادهاند. چنانکه بیان شد، افزون بر اصحاب و تابعین، سيرۀ اصحاب و تابعین و مسلمین تا امروز بر این بوده که بر قبور بنا میساختند.
نتیجه
با توجه به آنچه بیان شد یكی از موضوعات اختلافی بین وهابیت و دیگر مسلمانان، بنای بر قبور اولیاست. وهابیت برخلاف سایر مسلمانان، ایجاد ساختمان بر قبور را حرام دانسته و حکم به وجوب تخریب آنچه بر قبرها بنا شده است، دادهاند. به دنبال آن، وهابیت پا را فراتر گذاشـته و فتوای وجوب تخریب را شامل قبور و مزارهای سایر مذاهب که از فقه مسـتقلی برخوردارند، دانسته و بـا این دسـتاویز، به قتـل و غارت اموال و تخریب قبور و مزارهای اموات آنان پرداختهاند. وهابیان به بهانۀ مبارزه و از بین بردن بدعت و با استناد به احادیثی همچون حدیث ابوالهیاج، بنای بر قبور را بدعت بیان کردهاند. این در حالی ست که با بررسی انجامشده، مشخص شد که این احادیث از حیث سندی و دلالی مشکل داشته و اثبات کردیم که وهابیت به وسیله این ادله نمیتواند دستاویزی برای تخریب قبور و منع ساختن بنا بر قبور داشته باشد.
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.