ارزیابی دیدگاه قائلان به تکفیرِ تارک نماز
محمد علیدوست
مقدمه
آیا شریعت مقدس اسلام به تکفیرگرایی مکلّفین تمایل دارد یا به تطهیر مکلّفین از کفر؟ آیا از نظر شرعی میتوان تارک نماز را محکوم به کفر نمود و در نتیجه، حکم جواز قتل و اباحهی جان و مال و ناموس تارک نماز را صادر کرد؟
تاکنون درباره حکم تارک نماز، از سوی مخالفین و موافقین تکفیر مقالات و کتب مختلفی نوشته شده است که میتوان به عنوان نمونه به مقاله «هل یقتل تارکالصلاة»، تألیف حسنین خلیفة، «تارکالصلاة از دیدگاه ابنتیمیه»، نوشته ابراهیم کاظمی و «البرهان علی خروج تارکالصلاة و مانع الزکاة من الایمان»، نوشته محمد علی ابوزید اشاره کرد. بیشک پژوهشهای پیشین خالی از فایده نبوده، لکن عمدتا شخصمحورند.
در این نوشته سعی شده تا از تکیه بر اشخاص خودداری شده، طرفداران نظریه تکفیر تارکالصلاة را در یک ظرف جای دهد؛ فارغ از اینکه در دیگر ابعاد، این افراد همنظر باشند یا خیر. ازاینرو میتوان نظر تمام این افراد را بهصورت یکجا مورد بررسی و مطالعه قرار داد.
با توجه به این که پیامد اندیشه تکفیر تارکالصلاة، اباحه جان میباشد، پرداختن به این موضوع اهمیت دوچندان دارد و ضروری است که متفکرین و پژوهشگران به این مسئله توجه ویژهای داشته باشند.
پژوهش پیشِ رو ابتدا صوَر مختلف ترک نماز را بررسی نموده و سپس نقطه اصلی محل اختلاف را تبیین میکند. پس از اینکه نظر جمهور صاحبنظران را در محل اختلاف بازگو میکند، به دلایل طرفداران تکفیر تارکالصلاة پرداخته است. خواننده در نهایت شاهد نقد ادله در دو حوزه نقد حلی و نقضی خواهد بود.
در اینکه تارکِ عمل، کافر است یا خیر، دیدگاههای مختلفی وجود دارد؛ اما برخی تنها ترک نماز را سبب کفر میدانند و تارک دیگر اعمال را کافر نمیپندارند. ابراهیم بن عامر الرحیلی پس از ذکر اقوال در این مسئله مینویسد: «پس از کنکاش در ادله و نظر در آنها به این نتیجه میرسیم که تنها ترک نماز سبب کفر تِارک میباشد و واگذاریِ دیگر اعمال، موجب کفر نمیشود».[1]
عبداللّه بن محمد القرنی در این باره چنین مینویسد: «صحابه با توجه به احادیث رسول اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) میان ترک نماز و سایر اعمال، تفاوت قائل بودند. از نظر آنها تارک نماز هرچند منکِر وجوب نماز نباشد، کافر است؛ اما در ترک سایر اعمال چنین نمیپنداشتند و تارک را کافر قلمداد نمیکردند».[2]
با توجه به گفتههای پیشین، ضرورت بررسی حکم تارک نماز روشن میشود. لکن پیش از پرداختن به مسئله، لازم است محل مورد بحث بصورت دقیق تبیین شود. درباره خاستگاه ترک نماز دو صورت متصور است:
1. ترک نماز نشأتگرفته از جحد و انکار اصل نماز باشد؛
2. ترک نماز نشأتگرفته از سستی، کاهلی و تنبلی باشد.
از نظر تمام متفکرین و صاحبنظران دینی، شخصی که اصل نماز را انکار کند، کافر است.
مرحوم شیخ طوسی در اینباره نوشته است: «چنانچه شخصی معتقد باشد نماز واجب نیست ( وجوب نماز را انکار نماید) مرتد میشود و در این حکم هیچ اختلافی نیست».[3]
مرحوم طبرسی مینویسد: «در کفر کسی که معتقد باشد نماز واجب نیست، اختلافی وجود ندارد».[4]
صاحب جواهر نیز این حکم را بیان میفرماید.[5]
المنبجي از علمای حنفی مینویسد: «در صورتی که ترک نماز نشأتیافته از انکار وجوب نماز باشد، بیشک کافر میشود و اگر وجوب نماز را انکار نکند و نماز را ترک کند، مرتکب گناه شده است».[6]
عبيداللّه بن حسین الجلّاب، از علمای مالکی مینویسد: «چنانچه ترک نماز بهخاطر جحد و انکار باشد، موجب کفر و قتل میشود».[7]
کشناوی از دیگر علمای مالکیمذهب نیز این حکم را بازگو کرده است.[8]
نَوَوی از علمای شافعی معتقد است: «به اجماع علمای اسلامی، منکر وجوب نماز، خارج از امت اسلامی است».[9]
زكريا بن محمد بن زكريا از علمای شافعیمذهب نیز انکار اصل وجوب نماز را موجب کفر میداند.[10]
اما دربارۀ شخصی که نماز را بهسبب کسالت و تنبلی یا عمداً ترک کرده، اختلاف نظر هست. عدۀ اندکی چنین شخصی را تکفیر کردهاند؛ اما جمهور علمای اسلامی از تکفیر تارکالصلاة خودداری میکنند.[11] به نظر برخی، تارک مطلق نماز، هرچند منکر آن عمل نباشد، کافر است.[12] مقصود از «مطلقِ ترک»، آن است که فرد یا بهصورت کلی نماز نخواند یا در بیشتر مواقع، اقامۀ نماز را ترک کند.[13] طرفداران تکفیر تارک نماز، در چنین مواردی هرچند فرد شهادتین را بر زبان جاری کند، اما حکم به کفر او میدهند. شنقیطی مینویسد: «در اینکه تارک نماز، کافر است یا در حوزۀ اسلام باقی است، آرای مختلفی وجود دارد. برخی قائل به کافر بودن چنین مکلفی هستند؛ اما اندیشمندانی نیز وجود دارند که تارک نماز را تکفیر نکردهاند».[14]
ابنعثیمین معتقد است که از دیرباز در این مسئله، اختلاف اندیشه میان عالمان حاکم بوده است. برخی تارک نماز را کافر میپنداشتند؛ اما گروهی نیز بودند که چنین شخصی را فاسق میدانستند. از نظر او، کتاب و سنت، نظریۀ نخست را تأیید میکند.[15]
از دیگر حامیان این تفکر، عبارتند از: عبدالعزیز بن باز،[16] عبدالعزیز بن محمد بن علی العبداللطیف،[17] عبداللّه بن محمد القرنی،[18] ابراهیم بن عامرالرحیلی،[19] ابوبصیر الطرطوسی.[20]
شنقیطی مهمترین ادلۀ قائلین به کفر تارکالصلاة را چنین مطرح میکند:
دلیل قرآنی:«فَإِنْ تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَإِخْوَانُكُمْ فِي الدِّينِ وَنُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ».[21]
وجه دلالت: مفهوم آیه چنین است که اگر افراد، نماز را اقامه نکنند، از برادران مؤمنین شمرده نمیشوند و فردی که برادر مؤمنین نباشد، کافر است.
دلیل روایی: پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) فرمودند: «إِنَّ بَيْنَ الرَّجُلِ وَبَيْنَ الشِّرْكِ وَالْكُفْرِ تَرْكَ الصَّلاَةِ».[22]
وجه دلالت حدیث: این فرمایش بیانگر آن است که تارک نماز، کافر است. همچنین عطف کفر بر شرک، کاشف از تأکید و اهمیت موضوع است. علاوه بر این حدیث، دیگر احادیث نیز بیانگر آن است که ترک نماز، کفر بوّاح شمرده میشود.[23]
دلیل دیگری که این گروه ارائه دادهاند، کاشفیت ترک نماز از کفر است. از نظر این گروه، درصورتیکه درون شخص، صبغۀ ایمان وجود داشته باشد، به مقتضای ایمان، نماز را اقامه میکند. بنابراین، ترک نماز، کاشف از فقدان ایمان میباشد.[24]
نقد ادلۀ قائلین به کفر تارکالصلاة
در این قسمت، ابتدا هر یک از ادله مذکور بهصورت موردی پاسخ داده میشود و سپس دو پاسخ بهصورت کلی ارائه میشود.
پاسخ حلّی
2. درباره تارکالصلاة دو دسته روایات وجود دارد: دستۀ نخست، روایاتی که بهصورت عام، بیانگر کفر تارکالصلاة هستند؛ چنانکه قائلین به کفر تارک نماز، این دسته از روایات را مد نظر قرار دادهاند. دستۀ دیگر روایات، کفر را مقید به ترک عمدی نمودهاند. به عنوان نمونه: «عَنْ أَبِي الدَّرْدَاءِ قَالَ: أَوْصَانِي رَسُولَاللَّهِ بِتِسْعٍ: لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ شَيْئًا وَإِنْ قُطِّعْتَ أَوْ حُرِّقْتَ، وَلَا تَتْرُكَنَّ الصَّلَاةَ الْمَكْتُوبَةَ مُتَعَمِّدًا؛ وَمَنْ تَرَكَهَا مُتَعَمِّدًا بَرِئَتْ مِنْهُ الذِّمَّةُ...».[27]
بر اساس قواعد، احادیث عام را باید حمل بر احادیث خاص نمود[28] و چنین بیان کرد: در صورتی تارک نماز از دایرۀ اسلام خارج میشود که بهصورت عمدی نماز را ترک کند.
3. قائلین به کفر تارک نماز، برای رسیدن به هدف خویش در دلیل سوم، ملازمهای را بیان نمودند. آنان معتقدند که لازمه ترک نماز بهسبب کسالت، تنبلی و سستی، کشف عدم وجود ایمان در شخص تارک میباشد. روشن است که بین ترک نماز بهسبب سستی و تنبلی، و فقدان ایمان هیچ ملازمهای برقرار نیست. آیا حقیقتاً پذیرفتنی است که لازمه ترک نماز فقط بهسبب تنبلی، کاشف از عدم ایمان باشد؟!
پاسخ کلی
1. تکفیر در مسائل غیرضروریِ دین، مطابق نظر شرع نیست. تارک نماز درصورتیکه منکر اصل وجوب نماز باشد، به دلیل انکار ضروریِ دین کافر میباشد؛ اما اگر اصل وجوب آن را انکار نکند و تنها بهسبب تنبلی یا فراموشی آن را ترک کند، منکر ضروریِ دین نیست و درصورتیکه منکر ضروری نباشد، نمیتوان او را تکفیر نمود.
2. با توجه به آرای مختلف در این مسئله، تطبیق چنین تکفیری بر تارکالصلاة محال است؛ زیرا مسلمین، یا قدرت اجتهاد دارند یا به عالمان رجوع نموده و طبق نظر آنها عمل میکنند. در هر دو صورت، موانع تکفیر در مورد آنها وجود دارد و مانع تطبیق کفر میشود؛ بنابراین نمیتوان هیچ فردی را در عالَم بهسبب ترک نماز تکفیر کرد.
پاسخ نقضی
1. درصورتیکه مفهوم آیه، دلیلی بر تکفیر تارک نماز شمرده شود، با توجه به مقارنت زکات با نماز، ناگزیر باید این حکم را درخصوصِ تارک زکات نیز جاری دانست؛ به این معنا که اگر فردی، فقط بهسبب فراموشی، زکات را نپرداخت، محکوم به کفر شود. درحالیکه هیچ یک از قائلین به کفر تارک نماز، این لازمه را نپذیرفته است.
2. چنانکه نووی، البانی و دیگران تصریح میکنند، نظریۀ تکفیر تارکالصلاة، برخلاف نظریۀ جمهور علمای اهل سنت است. نووی مینویسد: «بر اساس نظر مالک، شافعی و جمهور سلف، تارک نماز، تکفیر نمیشود؛ بلکه حکم به فسق او داده میشود و لازم است توبه داده شود».[29]
البانی مینویسد: «از نظر جمهور علما کسی که اعتقاد به وجوب نماز دارد، اما بهسبب تنبلی آن را انجام نمیدهد، کافر نیست».[30]
3. بسیاری از متفکرین و حدیثشناسان گفتهاند که مقصود از کفر تارک نماز، کفر اکبر که سبب خروج فرد از حوزۀ اسلام باشد، نیست. احمد بن اسماعیل کورانی در شرح صحیح بخاری مینویسد: «مقصود از کفر در آیۀ «وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حَجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِىٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ»[31] و روایتِ «مَنْ تَرَک الصلاة عامداً فقد کفر»، کفر تغلیظی[32] است».[33]
نووی از حدیثِ «إِنَّ بَيْنَ الرَّجُلِ وَبَيْنَ الشِّرْكِ وَالْكُفْرِ تَرْكَ الصَّلاَةِ» کفر اکبر را برداشت نمیکند.[34]
محمد بن احمد قرطبی معتقد است که باید روایت «مَنْ تَرَكَ الصَّلاةَ فَقَدْ كَفَر» را تأویل نمود. وی معتقد است که «مَنْ تَرَكَ الصَّلاةَ مُعتَقِداً لِتَرکِها فَقَدْ كَفَر»، منظور رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه واله وسلم) است.
ملا علی قاری از ظاهر روایتِ «مَنْ تَرَكَ الصَّلاةَ مُتَعَمِّدا فَقَدْ كَفَر» رویگردان شده و چهار احتمال را ذکر میکند:
1. مقصود از کفر، گناهی است که نزدیک به کفر است (کفر تغلیظی)؛
2. مقصود از کفر، آن است که فرد تارک درصورتیکه خداوند، او را مورد لطف خود قرار ندهد، سرانجامش به کفر میانجامد؛
3. فرد تارک، با کافر در ترک نماز مشابهت دارند؛
4. مقصود از این روایت، فردی است که ترک نماز را جایز بشمارد و آن را حلال بداند.[35]
درنهایت نمیتوان اهل قبله را بهدلیل ترک نماز (که منشأ آن سهو، کسالت و تنبلی باشد) تکفیر نمود.
نتیجه
برآیند مطالب پیشگفته را میتوان در موارد ذیل برشمرد:
1. منشأ ترک نماز از دو حالت خارج نیست:
الف) جحد و انکار وجوب نماز؛
ب) کاهلی، سستی، تنبلی شخص مکلف.
2. به اعتقاد دانشمندان اسلامی، درصورتیکه شخصی منکر وجوب نماز شود، از دایره اسلام خارج و در ورطه کفر وارد میشود.
3. جمهور فقها قائل به عدم تکفیر تارک نماز بهسبب سستی و تنبلی هستند، اما برخی این قسم را ملحق به تکفیر بهسبب انکار اصل وجوب نماز کرده و در نهایت، حکم به تکفیر تارک نماز نمودهاند.
4. محل اختلاف و مورد بحث، حکم تارک بهسبب سستی، تنبلی، کاهلی و امثال آن میباشد.
5. قائلین به تکفیر تارک نماز بهسبب سستی و کاهلی و تنبلی و امثال آن، ادلهای را بیان نمودهاند که به شرح زیر میباشد:
الف) آیه شریفه «فَإِنْ تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَإِخْوَانُكُمْ فِي الدِّينِ وَنُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ». آنان معتقدند که اخوت در دین منوط به اقامه نماز شده است. بنابراین، ترک نماز مساوی با نفی اخوت در دین شده و کسی که با دیگر مسلمین برادر دینی نباشد، خارج از اسلام شمرده میشود. در نهایت، هرچند که ترک نماز نشأتگرفته از سستی و کسالت باشد، موجب خروج از اسلام میشود.
در نقد این دلیل عنوان شد که نفی اخوت در این آیه، نفی اخوت حقیقی نیست. علاوه بر این، لازمه پذیرش این دلیل برای تکفیر تارک نماز، آن است که تارک پرداخت زکات نیز باید کافر شمرده شود؛ حال آنکه هیچ فقیهی قائل به کفر کسی که زکات را نمی پردازد، نیست.
ب) حدیث «إِنَّ بَيْنَ الرَّجُلِ وَبَيْنَ الشِّرْكِ وَالْكُفْرِ تَرْكَ الصَّلاَةِ».
حدیث بیانگر حکم کفر تارکنماز است. همچنین عطف کفر بر شرک، کاشف از تأکید و اهمیت موضوع است.
در نقد دلیل فوق گفته شد که با در نظر گرفتن احادیث دیگر دریافت میشود که تمسک به اطلاق این حدیث صحیح نیست؛ چراکه در مقابل این روایت، روایات دیگری وجود دارد که بهصورت مقید بیان شده است. بنابراین باید این حدیث را حمل بر حدیث مقید نمود و چنین عنوان کرد: درصورتیکه نماز عامدانه ترک شود، موجب کفر میشود.
ج) ترک نماز، کاشف از فقدان ایمان در وجود شخص میباشد.
اشکال این دلیل، نبود ملازمه بین ترک نماز و فقدان نماز است.
6. نظریه تکفیر تارک نماز بهسبب سستی و کاهلی و تنبلی، دچار اشکالات متعدد میباشد.
الف) تکفیر بهسبب ترک نمازی که برخاسته از سستی و تنبلی باشد، تکفیر در غیرضروری دین است که چنین تکفیری برخلاف نظر شارع است.
ب) در ترک نماز، موانع تکفیر وجود دارد که منجر به حکم نکردن به تکفیر شخص تارک نماز میشود.
7. اشکالات نقضی قول به تکفیر عبارتند از:
الف) نظریه تکفیر تارکالصلاة، برخلاف نظر جمهور فقها میباشد.
ب) بسیاری از حدیثشناسان و صاحبنظران معتقدند که مقصود از کفر تارک نماز، کفر اکبر که سبب خروج فرد از حوزۀ اسلام باشد، نیست.
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.