ردّی بر دیدگاه وهابیت در بدعتپنداری برگزاری جشن میلاد انبیا و اولیا(علیهم السلام)
قاسم میرزایی
مقدمه
مسلمانان همواره با بزرگداشت سالروز میلاد نبی مکرم اسلام، حضرت محمد مصطفی(صلی الله علیه واله وسلم) در تکریم آن حضرت کوشیدهاند و امروز نیز مردمِ کشورهای اسلامی اهتمام بسیاری به برگزاریِ جشن میلاد ایشان دارند.[1] یکی از شبهاتی که ذیل محور سنت و بدعت قرار میگیرد، شبهه «احتفال» است که مورد اختلاف اهل سنت و وهابیت پس از توحید و شرک شمرده میشود. وهابیت با تعریفی که از سنت و بدعت دارد، برخی امور را حرام میداند؛ درحالیکه اهل سنت همان موارد را جایز میدانند. احتفال یا برگزاری جشن میلاد نبی مکرم اسلام(صلی الله علیه واله وسلم) از موارد اختلافی میان اهل سنت و وهابیت است. هرچند درباره جواز برگزاری جشن میلاد نبی مکرم تحقیقات بسیاری انجام گرفته و کتب معتبری از علمای متقدم و متأخر در این زمینه نوشته شده است، ولی این مقاله در صدد است تا به مهمترین شبهات وهابیت پاسخ دهد و آیات مؤید چنین عملی را نیز ارائه نماید.
الف) دیدگاه وهابیت در مورد حرمت جشن میلاد رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه واله وسلم)
«عبداللّه بنباز» مفتیِ مشهور سعودی میگوید: «برگزاریِ جشن میلاد پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) و غیر ایشان جایز نیست؛ زیرا این جشنها از بدعتهای جدید در دین است و رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) و صحابه و تابعان، به برگزاریِ چنین جشنهایی اقدام نکردهاند».[2]
دیگر علمای وهابی نیز مشابه همین ادعاها را تکرار کردهاند که میتوان به دیدگاه صالح بن فوزان نیز اشاره کرد.[3] استناد آنان به این روایت است که پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) میفرمایند: «إِنَّ كُلَّ مُحْدَثَةٍ بِدْعَةٌ، وَكُلَّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ»؛[4] (هر امر جدیدی بدعت است و هر بدعتی گمراهی است). علمای وهابی با استناد به این روایت، برگزاریِ جشن میلاد نبی اسلام(صلی الله علیه واله وسلم) و دیگر اولیا را بدعت در دین میدانند و بر حرمتِ آن حکم کردهاند.[5] وهابیان میگویند: هیچ یک از صحابه و سلف روزی را برای برگزاری جشن میلاد رسولاللّه(صلی الله علیه واله وسلم) اختصاص ندادهاند، و همین که آنها این کار را نکردهاند، پس این کار بدعت است و روایت سنت سیئه بر این عمل منطبق است. افزون بر اینکه برگزاری جشن میلاد، از کارهای نصاراست و اگر مسلمانی این کار را انجام دهد، به نصارا شباهت جسته و مرتکب حرام شده است.
پاسخ اول: بیتوجهی وهابیان به تفاوت معنای بدعت لغوی و بدعت اصطلاحی
وهابیان میان بدعتِ اصطلاحی (شرعی) و بدعتِ لغوی خلط کردهاند و همین موجب شده تا احتفال را نوعی بدعت بدانند و به حرمتِ آن فتوا دهند. بدعت اصطلاحی یا شرعی، یعنی امر جدیدی که مخالف با یکی از اصول شرع یا معارضِ نصوص باشد.[6] این بدعت را «مذموم» مینامند و اسلام از آن نهی کرده است.[7] ولی بدعتِ لغوی، امر جدیدی است که اگر اصلی در شرع وجود داشته باشد که بتوان آن عمل را به آن اصل مستند نمود، دیگر مذموم نیست.[8] اهلسنت دستور خلیفۀ دوم بر اقامۀ نماز تراویح بهصورت جماعت را بدعت لغوی میدانند و باید گفت که وی این احداث را انجام داده است.[9] ابنرجب در توجیه اقدام خلیفۀ دوم میگوید: «اقامۀ نماز تراویح بهصورت جماعت، اصلی در شرع داشته است که موجب شده عمَر این کار را انجام دهد.»[10] این در حالی است که کسی از علمای اهلسنت این احداث و امر جدید را بدعت اصطلاحی نشمرده است؛ بلکه آن را یک سنت دانستهاند. بنابراین، بزرگانِ اهلسنت بدعت را به «بدعت خوب» و «بدعت بد»[11] تقسیم کردهاند. ابنحجر عسقلانی دراینباره میگوید:
«محدَثات» جمع «محدثه» است و مراد از آن، چیزی است که جدید است و اصلی در شرع برای آن یافت نمیشود و در اصطلاحِ دینی به آن «بدعت» میگویند؛ ولی آنچه اصلی در شرع داشته باشد که بر آن دلالت کند، دیگر به آن بدعت (مذموم) نمیگویند ... شافعی نیز همین نظر را دارد و معتقد است که بدعت به دو نوعِ «پسندیده» و «ناپسند» تقسیم میشود. پس آن امرِ جدید و حادثی که با سنت موافق باشد، پسندیده است و آنچه با سنت مخالف باشد، مذموم است.[12]
نَوَوی مشهورترین شارح صحیح مسلم، پس از تعریف بدعت به «ایجادِ چیزی که در عهد رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) نبوده است»، میگوید که بدعت اقسامی دارد: حسنه و قبیحه. او از قول علمای دیگر، اقسام بدعت را نقل کرده است که شامل موارد واجب، حرام، مستحب، مکروه و مباح میشود.[13] نووی با تأییدِ این دستهبندی، قاعدۀ بهدستآوردنِ اقسام بدعت را چنین بیان میکند: «اما راه فهم اقسام ذکرشده، آن است که بدعت را بر قواعد شرعی عرضه کنیم. اگر در قاعدۀ وجوب داخل شد، واجب و اگر در قاعدۀ حرمت داخل شد، حرام میشود. دیگر قواعد مستحب و مباح نیز به همین صورت است».[14]
وی برای هر یک از اقسام بدعت، مثالهایی میآورد و از بدعتِ مستحبی، به ایجاد مدارس و هر کار نیکی که در عصر رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) معمول نبوده، اشاره میکند؛[15] ضمن اینکه مصالح مرسله، از مصادرِ مقبولِ اهلسنت برای استنباط احکام شرعی است. از مصادیق مصالح مرسله میتوان به ساخت مناره یا ساخت محراب در مساجد اشاره کرد.[16] وهابیان نیز معتقدند که اگر مسئلهای، اصلی در شرع نداشته باشد که آن را تأیید کند، ولی فیالجمله دلالتی بر آن داشته باشد، بنابر بر قاعده «مصالح مرسله» معتبر است.[17]
با همۀ این سخنان، حدیثی داریم که میتواند راهگشا باشد. پیامبر اسلام(صلی الله علیه واله وسلم) میفرمایند: «اجر کسی که سنت حسنهای در اسلام بنا کند و پس از او به این سنت عمل شود، مانند کسی است که به این سنت عمل نموده است؛ درحالیکه از اجر عملکنندگان کاسته نمیشود. همچنین گناه کسی که سنت بدی را در اسلام بنا نهد و بعد از او مردم به این سنت عمل کنند، مانند گناه کسی است که آن را انجام میدهد؛ درحالیکه بر گناهِ بناکنندۀ سنتِ سیئه افزوده میشود و از گناهان عملکنندگان کاسته نمیشود».[18]
بهنظرِ علما این حدیث مخصِّصِ روایتِ «إِنَّ كُلَّ مُحْدَثَةٍ بِدْعَةٌ، وَكُلَّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ» است؛[19] بدین معنا که اگر اجمالاً بپذیریم این روایت، حکمی عام است و بهسبب آن، امور جدیدالإحداث محکوم به بدعت میشود، با این حال روایتِ «ابداعکنندۀ سنت حسنه صاحب اجر است»[20] میتواند حکم جشن میلاد انبیا و اولیا(علیهم السلام) را در حد جواز و بلکه ثواب تخصیص بزند.[21]
ابنتیمیه معتقد به حسن فاعلی است و نیت برگزارکنندگان را نیکو دانسته و قائل به اجر برای آنان است. وی میگوید: «تعظیم میلاد رسول اسلام(صلی الله علیه واله وسلم) و روزِ خاص قراردادنِ آن روز که توسط برخی انجام میشود، دارای اجر فراوان بوده و بهدلیل نیت پسندیدهای است که برگزارکنندگان آن دارند و به تعظیم روز ولادت رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) اقدام میکنند[22] ... کارهایی مانند برگزاریِ جشنِ میلادِ پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) که برخی آن را انجام میدهند، یا بهدلیل شباهت به نصارا در میلادِ حضرت عیسی(علیه السلام) است یا بهدلیل محبت و تعظیم به پیامبر خدا(صلی الله علیه واله وسلم) بهسبب این محبت و اجتهاد، به آنها ثواب عطا میکند، نه بهخاطر بدعت که این روز را روز عید قرار دادهاند».[23]
پاسخ دوم: عدم دلالت مجرد ترک بر حرمت و بدعت
«ترک فعل»[24] از سوی رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه واله وسلم) بهتنهایی موجب حرمت نمیشود؛ مگر اینکه نصی بر نهی از آن متروک اقامه شود. نهایتچیزی که از «ترک بدون نهی» فهمیده میشود، این است که ترکِ آن فعل، مشروع است.[25] دلیل این قاعده هم این است که در حکم به تحریم، سه عنصر مهم نقش ایفا میکنند که «ترک» جزء هیچکدام از این عناصر نیست.[26] این عناصر شامل: «استعمال واژۀ نهی توسط شارع»، «استعمال واژۀ تحریم» و «ذمِّ فعل و وعدۀ به عقاب» است. بنابراین، حکمکردن به تحریم افعالی که پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) آنها را ترک کرده است، شرایط زیادی دارد و کسی حق ندارد بر خود و دیگران چیزی را حرام کند؛ مگر اینکه دلیل صحیح و صریحی برای آن وجود داشته باشد.
مطلب دیگر اینکه اصولیها ترک فعل توسط پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) را جزءِ سنت نمیدانند؛[27] ضمن اینکه ممکن است برای تروک پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) احتمالات دیگری غیر از حرمت نیز وجود داشته باشد.[28] قرآن نیز میفرماید: «وَما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»؛[29] (آنچه را رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) براى شما آورده است، بگیرید و از آنچه نهى کرده، خوددارى کنید) و خداوند نفرموده است: «آنچه ایشان ترک کرده را شما نیز را ترک کنید.» پس «ترک» بهمعنای «تحریم» نیست.[30]
پاسخ سوم: بیتوجهی وهابیان به ملاک تشبه به کفار
وهابیان برگزاریِ جشنِ میلادِ نبی اسلام(صلی الله علیه واله وسلم) را تشبه به نصارا و یهود در اعیادشان قلمداد میکنند.[31]
اولاً: قصد مسلمانان از این عمل، شباهت به نصارا نیست و واجب است عمل مسلمانان را بر وجهِ شرعیِ آن حمل کرد.
ثانیاً: مگر هر تشبهی به کفار حرام است؟ مقصود از تشبّه به نصارا و حکم به حرمت آن، تشبّه در موارد اختصاصی آنان مانند استفاده از صلیب و زدن ناقوس است، نه در هر عملى.
ثالثاً: اساس جواز یک عمل، انطباق آن با کتاب و سنت است؛ چه شبیه به عمل دیگران باشد، چه نباشد.[32] جالب است که حتی خود وهابیان حرمت تشبّه را به اموری مشروط کردهاند که از آن شرایط، تشبّه بهخاطر تعظیم بتهاست، یا اینکه تشریع آن از سوی برجستگانِ شیاطین جنّی و انسی صورت گرفته باشد.[33] اما در مسئله احتفال هیچکدام از این شروط وجود ندارد.
پاسخ چهارم: برداشت نادرست وهابیان از روایتِ «مَن سنَّ سنّةً حسنةً»
وهابیان در ردِّ دیدگاه موافقانِ احتفال، که در جواز و تأیید احتفال به روایتِ «مَن سَنَّ في الإسْلَامِ سُنَّةً حَسَنَةً» استناد میکنند، میگویند:
سنت حسنه، مشروط به این است که اصلی در شرع داشته باشد که بتوان به آن اصل در تأیید سنت حسنه بودنِ یک فعل استناد کرد. آنان با ذکر سنت حسنۀ صدقه، اساسِ تأسیسِ این سنت را سفارش پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) در این مسئله دانستهاند. در زمان رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) اتفاقی رخ داد و گروهی نزد ایشان آمدند و درخواست حاجت داشتند و پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) نیز اصحاب را به صدقهدادن ترغیب کردند.[34]
در پاسخ به این ادعا باید گفت: اگر قرار باشد سنت شدنِ یک فعل، به اصلی در شرع بازگردد، این اصل یا خاص است یا عام. اصل خاص را میتوان دربارۀ صدقه نام برد؛ ولی اصل عام دربارۀ احتفال، آیات و روایات متعددی[35] است که میتوان به آنها در سنت بودنِ احتفال حکم کرد؛ مانند آیهای از قرآن که منشأ تعظیم شعائر الهی را تقوای قلب دانسته است. اکنون با بررسی آیات مشاهده میشود که «شعائر الهی» مفهوم عامی است که برخی مصادیق آن در قرآن آمده است؛ مانند صفا، مروه و قربانی در حج. با این حال، مصادیق شعائر الهی منحصر به این موارد نشده است. همچنین قرآن توصیه میکند که «وَذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللّهِ»؛(ایام خدا را یادآور شوید). مقصود از «ایاماللّه» زمانهایی است که امر خدا و آیات وحدانیت و سلطنتِ او ظاهر شود.[36]
بنابراین، اصلِ یادکردنِ ایاماللّه مطلوب است. اما چه زمانی را باید یاد کنیم؟ خداوند متعال از زبان عیسی(علیه السلام) زادروز ولادت حضرت عیسی را درود و سلام میدهد و میفرماید: «وَالسَّلَامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدْتُ...»؛[37] بنابراین، ایام ولادت رسول خاتم(صلی الله علیه واله وسلم) را میتوان از مصادیق ایاماللّه دانست؛ چراکه رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) متولد شدند تا بر باطل غلبه کنند و حق را ظاهر سازند؛ تا جایی که وقتی دربارۀ روزهگرفتن در روز دوشنبه سؤال شد، پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) فرمودند: «چون در این روز من متولد شدم و در این روز مبعوث شدم یا قرآن در این روز بر من نازل شده است.»[38] بنابراین، ادلۀ شرعی یا قواعد عامی وجود دارد که میتواند در حکم به حسنه بودنِ یک سنت نقش داشته باشد.
ب) دلایل و شواهد جواز احتفال به مولد پیامبر مکرم اسلام(صلی الله علیه واله وسلم) و اولیای الهی(علیهم السلام)
با بررسی گسترهای از آیات به دست میآید که یادآوری میلاد نبی مکرم اسلام(صلی الله علیه واله وسلم) و اولیای الهی(علیهم السلام) نهتنها جایز، بلکه مورد تأکید آموزههای دین اسلام است. البته یادآوری چنین روزی معمولاً با جشن همراه است. در این بخش ذیل دو عنوان دلایل و شواهد مطالبی بیان خواهد شد که بر درستی و جواز احتفال و برگزاری مراسم جشن میلاد پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) و صالحان دلالت دارد. دلایل معنای رساتری از شواهد دارند؛ برای همین در مقام استدلال اولویت دارند و شواهد در ادامه دلایل قابل ارائه است. در ادامه، به برخی از این موارد اشاره میشود:
دلیل اول: توصیۀ قرآن به لزوم یادآوریِ «ایاماللّه»
با توجه به آیات قرآن که در آن از ایام نحس با عنوان نحسات «فِي أَيَّامٍ نَّحِسَاتٍ»[39] یاد شده، ایام مبارک نیز در قرآن با تعبیر «فِي لَيْلَةٍ مُّبَارَكَةٍ»[40] یادشده است. یادآوریِ ایاماللّه از توصیههای قرآن است. قرآن دراینباره میفرماید: «وَ ذَکّرْهُمْ بِأَیامِ اللَّهِ»؛[41] (و روزهای خدا را به یادشان بیاور). مقصود از «ایاماللّه» زمانهایى است که امر خدا و آیات وحدانیت و سلطنت او ظاهر شده یا ظاهر مىشود؛[42] ایامی که غلبۀ حقّ بر باطل و ظهور حقّ محقق میشود. بنابراین، اصلِ یادآوریِ ایاماللّه مطلوب است. اما چه ایامی را باید یاد کنیم؟ وقتی خداوند متعال از زبان حضرت عیسی(علیه السلام) زادروز ولادت ایشان را با تحیت و سلام یاد میکند،[43] ایام ولادت رسول خاتم(صلی الله علیه واله وسلم) به طریق اولی روز تحیت و سلام است؛ چراکه رسول اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) متولد شدند تا بر باطل غلبه کنند و حق را ظاهر سازند. پس سفارش قرآن یادآوریِ چنین روزی است، که البته قرنهاست مسلمانان به این سفارشِ قرآنی عمل میکنند.
بررسیِ واژۀ «واذْکُر» در قرآن و تکرار آن، مؤیدِ همین مطلب است؛ مانند «وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مَرْيَمَ»؛[44]«وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَّبِيًّا»؛[45]«وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصًا وَكَانَ رَسُولًا نَّبِيًّا»؛[46]«وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِسْمَاعِيلَ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ»[47] و «وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَّبِيًّا».[48]
همۀ اینها نشان میدهد که ذکر ایاماللّه مورد توجه قرآن است و بدعت خواندنِ برگزاریِ جشن برای روز میلاد آن حضرت، که با ظهورِ ایشان مردم از چراغ هدایت آن حضرت بهره بردند، جهالت و جفای به دین است.
با توجه به مضامینِ آیاتِ مطرحشده، به دست میآید که یادآوری روز ولادت رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) که بسیاری از مصادیق آن با جشن همراه است، مطابق برخی آیات، لازم و مطابق برخی دیگر از آیات، سفارش شده و مطابق دستهای دیگر از آیات مورد تأیید است.
دلیل دوم: تأکید قرآن بر تعظیم و بزرگداشت «شعائر الهی»
در برخی آیات قرآن به اهمیت بزرگداشت شعائر الهی اشاره شده و با تمجید از تعظیمکنندگانِ این شعائر، آنان را متّقی نامیده است. قرآن میفرماید: «وَ مَنْ یعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ»؛[49] (هر کس شعائر الهی را بزرگ بدارد، این نشانۀ تقوای اوست).
«شعائر» جمع «شعیره» به معناى نشانه است و شعائرِ خداوند به معناى نشانه هاى خداوند و دین اوست. شعائر الهی مفهومی عام است که برخی مصادیق آن در قرآن ذکر شده است. صفا، مروه[50] و قربانیکردن در حج[51] ازجمله این شعائر الهی است. خداوند متعال سعی صفا و مروه را که کار یک زن مؤمن بود، بر امتهای موحّد واجب کرد تا یادآور کار حضرت هاجر باشد و چنین عملی را گرامی و بزرگ بدارد.[52] همچنین خداوند بهخاطر عمل خالصانۀ حضرت ابراهیم(علیه السلام) در قصد فداکردنِ فرزندش، این عمل را بهجهت بزرگداشت ایشان، از اعمال حج قرار داد تا همیشه این مسئله برای همگان زنده بماند.[53] با این حال، قرآن مصادیق شعائر الهی را محدود نساخته است؛ بنابراین هر عملى که مردم را به سوى خدا و دین خدا رهنمون کند، از شعائر الهى است. یکى از این اعمال، برپایىِ مراسمِ جشن مولودى براى انبیا و اولیاست که در آن، مردم با ذکر فضایل و کمالات آن ولىِّ الهی، به خداوند متعال نزدیک مىشوند. حال که صفا، مروه و قربانیکردن در حج، از نشانههای خدا شمرده میشود، با اینکه برخی از آنها جامد هستند، چرا ذکر میلاد نبی اسلام(صلی الله علیه واله وسلم) که به یادآوریِ سیرۀ ایشان و با هدف ترویج توحید انجام میشود، از شعائر الهی نباشد؟!
دلیل سوم: سفارش قرآن بر شادی امت به سبب وجود رسول رحمت(صلی الله علیه واله وسلم)
یکی از سفارشهای قرآن کریم این است که به فضل و رحمت خدا به شادی و فرح شاد باشید. قرآن میفرماید: «قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِك فَلْیفْرَحُوا هُوَ خَیرٌ مِمَّا یجْمَعُونَ»؛[54] (بگو به فضل و رحمت خدا باید خوشحال شوند، که این از تمام آنچه گردآورى کردهاند، بهتر است). مطابق قول ابنعباس واژۀ «فضل» بهمعنای علم است و مراد از «رحمت»، وجود پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) است. پس هرچند جمله در آیۀ مذکور عام است، ولی مصداق، مورد تصریح در آیۀ قرآن است. مؤیدِ این مطلب آیۀ «وَ مَا أَرْسَلْنَاك إِلَّا رَحْمَة للْعَالمین»[55] است که وجود پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) را رحمت برای عالمیان خطاب فرموده است.[56]
بنابراین، امت به شادی و سرور بهسبب رحمتی امر شده که مطابق نظر ابنعبّاس مصداق آن، وجود رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) است. پس فرح و سرور بهخاطر هر نعمتی مطلوب است؛ چه رسد به بزرگترین نعمتهای الهی برای بشر که وجود رسول اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) باشد. با این حال، سرور و جشن برای میلاد رسول اسلام(صلی الله علیه واله وسلم) مورد تأکید اسلام است.[57] وهابیان با ردِّ این مطلب مدعیاند که امر خدا برای فرح و سرور به «قرآن» تعلق گرفته است. ایشان برای اثبات مدعای خویش به آیۀ «یا أَیهَا النَّاسُ قَدْ جاءَتْکمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّکمْ وَ شِفاءٌ لِما فِی الصُّدُورِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنینَ»[58] اشاره میکنند.[59] در پاسخ باید گفت:
اولاً: خداوند متعال در آیه 61 سورۀ توبه، پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) را رحمت برای مؤمنین قرار داده است: «وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَيَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَيُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَرَحْمَةٌ لِلَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ ...»؛ (و از ايشان كسانى هستند كه پيامبر را آزار مىدهند و مىگويند: او زودباور است! بگو: گوش خوبى براى شماست؛ به خدا ايمان دارد و [سخن] مؤمنان را باور مىكند، و براى كسانى از شما كه ايمان آوردهاند رحمتى است.) و در آیه 107 سوره انبیاء، پیامبر را رحمت برای عالمیان قرار داد: «وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ». حتی حضرت عیسی(علیه السلام) در آیۀ 21 سورۀ مریم هم رحمت است: «وَلِنَجْعَلَهُ آيَةً لِلنَّاسِ وَرَحْمَةً مِنَّا»؛ (تا او را نشانهاى براى مردم و رحمتى از جانب خويش قرار دهيم). بنابراین فقط قرآن رحمت نیست.
ثانیاً: منافاتی ندارد که سرور و شادیِ امت، هم بهدلیل قرآن باشد و هم بهدلیل وجود پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم)؛ بنابراین، اثبات سرور بهواسطۀ ذکر آیهای در قرآن، بهمعنای نفی دیگر موارد سرور، که در روایات و حدیث وارد شده، نیست. جالب اینجاست که وهابیان وقتی اقوال صحابه و مفسّران را دربارۀ معنای «فضلاللّه و رحمة» بیان میکنند، مبنی بر اینکه برخی مفسّران رحمت را بهمعنای «قرآن» و برخی بهمعنای «اسلام» میگیرند، در توجیه این اختلاف چنین گفتهاند که بین این دو قول منافاتی وجود ندارد و هر دوی اسلام و قرآن را فضل و رحمت خدا میدانند.[60]
شاهد اول: دلالت آیات قران بر اهمیت میلاد انبیا(علیهم السلام)
روز میلاد انبیا و اولیا(علیهم السلام) چنان مهم است که قرآن از زبان حضرت عیسی(علیه السلام) برای روز ولادت آن حضرت تحیت میفرستد. البته اهمیت این مسئله بدون علت هم نیست؛ چراکه زادروز انبیا و اولیا(علیهم السلام) مبدأ استقرار کلمۀ توحید و زوال کلمۀ شرک است. خداوند متعال در قرآن از زبان حضرت عیسی(علیه السلام) میفرماید: «وَالسَّلَامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدْتُ وَيَوْمَ أَمُوتُ».[61] با دقت در سیرۀ مسلمانان در روز میلاد رسول اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) درمییابیم درود و تحیتهایی که مسلمانان در روز ولادت آن حضرت نثار ایشان میکنند، برگرفته از قرآن است.
در جایی دیگر، قرآن از قول حضرت عیسی(علیه السلام) میفرماید: «وَ إِذْ قالَ عیسَـى ابْنُ مَرْیمَ یا بَنی إِسْرائیلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَیکمْ مُصَدِّقاً لِما بَینَ یدَی مِنَ التَّوْراةِ وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ یأْتی مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ»؛[62] (و [یاد کن] هنگامى را که عیسى پسر مریم گفت: اى بنىاسرائیل! بهیقین من فرستادۀ خدا بهسوى شما هستم؛ تورات را که پیش از من بوده، تصدیق مىکنم و به پیامبرى که بعد از من مىآید و نامش «احمد» است، مژده مىدهم).
وجود رسول اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) بهدلیل هدایت بشر، آنچنان اهمیت دارد که حتی حضرت عیسی(علیه السلام) آمدن ایشان را به امتش بشارت میدهد. پس هر مراسمی که یاد آن حضرت را زنده میکند، اهمیتی چندبرابر مییابد؛ چراکه موجب شناخت مردم از پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) و اهداف رسالت آن حضرت شده و این معرفت زمینهساز هدایت بشر است.
شاهد دوم: دلالت آیات قرآن بر رابطه رستگاری و تکریم مقام پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم)
خداوند متعال در آیۀ دیگری به ستایش از کسانی میپردازد که پیامبر اسلام(صلی الله علیه واله وسلم) را گرامى مىدارند. قرآن دراینباره مىفرماید: «فَالَّذِينَ آمَنُواْ بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُواْ النُّورَ الَّذِيَ أُنزِلَ مَعَهُ أُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»؛[63] (کسانى که به او ایمان آوردند و گرامیاش داشته و یاریاش کردند و از نورى که با او نازل شده پیروى نمودند، آنان رستگارانند). واژۀ «عزروه» بهمعنای گرامیداشتن است و مترادف معنای «نصروه» نیست و بهمعنای تعظیم[64] و پاسداشت است. طبری مفسّر مشهور دربارۀ معنای «عزروه» از قول ابنعباس گفته است: «"عزروا" بهمعنای احترامکردن یا حرمت نگهداشتن است.»[65] احتفال یا همان برگزاریِ جشن میلاد پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) نیز نوعی تکریم رسول خاتم(صلی الله علیه واله وسلم) است و توصیهای است که در قرآن به آن سفارش شده است. کسی که برای پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) بزرگداشت میگیرد و در این مراسم رفتار حسنه و الگوسازِ آن حضرت را یادآور میشود، در واقع به این آیه عمل کرده است.
باید توجه داشت که این بزرگداشت، مختص به زمان حیات آن حضرت نیست و تکریم پس از وفات ایشان حکمت بیشتری دارد. بنابراین، احتفال یا برگزاریِ جشن میلاد پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) در زمان ما، همان تعظیم و تکریم رسول خداست که قرآن نیز مؤیدِ این تکریم است.
شاهد سوم: دلالت آیات قرآن بر نامگذاری عید بهسبب نزول مائدۀ آسمانی
در یکی از آیات قرآن، درخواست نزول مائدۀ آسمانی چنان اهمیت مییابد که موجب عید میشود. در این آیه، حضرت عیسی(علیه السلام) از خداوند میخواهد که غذایی آسمانی برایش بفرستد تا نزول این مائدۀ آسمانی، عیدی برای اولین و آخرین امت او باشد. قرآن کریم از زبان حضرت عیسی(علیه السلام) میفرماید: «اللَّهُمَّ رَبَّنَا أَنْزِلْ عَلَینَا مَائِدَةً مِنَ السَّمَاءِ تَکونُ لَنَا عِیدًا لِأَوَّلِنَا وَ آخِرِنَا وَآیةً مِنْك وَ ارْزُقْنَا وَ أَنْتَ خَیرُ الرَّازِقِینَ»؛[66] (پروردگارا! از آسمان مائدهاى بر ما بفرست تا براى اول و آخر ما عیدى باشد و نشانهاى از تو، و به ما روزى ده که تو بهترین روزىدهندگانى). نزول یک غذای آسمانی برای حضرت عیسی(علیه السلام) و پیروانش عید است؛ پس چگونه زادروز شخصیتی که رحمت عظما برای عالمیان است و شریعت جاودانی و سعادت دنیوی و اخروی برای انسانها به ارمغان آورده، عید نباشد و جشن و سرور در آن حرام باشد؟![67]
شاهد چهارم: توصیفهای پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) از زبان قرآن
در قرآن کریم خداوند متعال پیامبر خویش را با اوصافی همچون: خاتمالنبیین، تلاشگر، بشارتدهنده، انذاردهنده، دعوتکننده، دارای اخلاق عظیم و... توصیف میکند. عملی که برگزارکنندگانِ جشن میلاد رسول اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) نیز در توصیف خُلق نیکوی آن حضرت انجام میدهند، مصداق آیۀ «وَ رَفَعْنا لَك ذِکرَك»[68] است. این عبارت بیانگر ارزش بالابردن نام پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) است و چنین کاری در مراسم جشن تحقق مییابد. مسلمانان در روز میلاد رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) جشن میگیرند و به پیروی از قرآن، به توصیف کمالات اخلاقی و انسانیِ آن حضرت میپردازند. آیا ترتیبدادن مجالس جشن در روز میلاد مسعود پیامبر گرامى(صلی الله علیه واله وسلم) غیراز ترفیع نام حضرت و آوازۀ ایشان است؟!
شاهد پنجم: لزوم برگزاریِ یادبود در قرآن
در قرآن لزوم یادآوری سرگذشت انبیا به پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) توصیه شده است. قرآن خطاب به پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) میفرماید: «وَ کلاًّ نَقُصُّ عَلَیك مِنْ أَنْباءِ الرُّسُلِ ما نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَك»؛[69] (ما از هریک از سرگذشتهاى انبیا براى تو بازگو کردیم تا بهوسیلۀ آن، قلبت را آرامش بخشیم). در بسیاری از جشنهای میلاد رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) نیز نوعی یادآوری سرگذشت زندگی و سیرۀ رسول اسلام(صلی الله علیه واله وسلم) حسن است؛ بنابراین اگر بیان قصۀ انبیا(علیهم السلام) توسط خداوند برای پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) موجب آرامش قلب رسول خداست، پس چرا یاد و خاطرۀ زندگی پیامبر در این مراسم، موجب آرامش قلب پیروان آن حضرت نباشد؟[70] شکی نیست که امروز ما به تثبیت قلوبمان محتاجیم و به شنیدن اخبار حضرت، از خودِ حضرت محتاجتریم.[71]
در آیهای دیگر خداوند متعال مردم را به تبرک قدوم ابراهیم(علیه السلام) امر کرده و فرموده است که آنجا را محل نماز قرار دهند.[72] در این آیه آمده است: «و اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهیمَ مُصَلًّى»؛[73] (و [فرمان دادیم:] از مقام ابراهیم جایگاهى براى نماز انتخاب کنید). وقتی خداوند متعال مقام ابراهیم(علیه السلام)[74] را جایگاهی برای نماز قرار میدهد که همۀ انسانها برای همیشه پشتِ این مقام نماز بگذارند. آیا برگزاری یادبود در روز میلاد آن حضرت، که هم نوعی تکریم آن حضرت بوده و هم یادآور اهداف رسالت است، بدعت شمرده میشود؟!
نتیجه
وهابیان با وارد کردن برخی اشکالات به بدعی بودن احتفال حکم کردند. نتایجی که از بحث بهدست آمد به شرح ذیل است:
در پاسخ به شبههی انجام نگرفتن چنین عملی از سوی پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) گفته شد که «ترک فعل» از سوی رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه واله وسلم) بهتنهایی موجب حرمت نمیشود؛ مگر اینکه نص بر نهی از آن متروک اقامه شود.
در پاسخ به شبهه تشابه به نصارا گفته شد که اساس جواز یک عمل، انطباق آن با کتاب و سنت است؛ چه شبیه به عمل دیگران باشد و چه نباشد. ضمن اینکه مقصود از تشبّه به نصارا و حکم به حرمت آن، تشبّه در مواردِ اختصاصی آنان مانند استفاده از صلیب و زدن ناقوس است، نه در هر عملى.
در پاسخ به ردیهای که وهابیت درباره روایت «مَن سَنَّ في الإسْلَامِ سُنَّةً حَسَنَةً» داشتند، گفته شد که اگر قرار باشد سنتشدنِ یک فعل، به اصلی در شرع بازگردد، این اصل، یا خاص است یا عام. اصل خاص را میتوان دربارۀ صدقه نام برد؛ ولی اصل عام دربارۀ احتفال، آیات و روایات متعددی است که میتوان به آنها در سنت بودنِ احتفال حکم کرد که در بخش دوم آیات متعددی ذکر گردید.
همچنین مؤیدات متعدد قرآنی در تأیید احتفال ذکر شد که شامل: توصیه قرآن به لزوم یادآوری ایام اللّه مطابق آیه «وَ ذَکّرْهُمْ بِأَیامِ اللَّه» لزوم بزرگداشت شعائر الهی «وَ مَنْ یعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ» و موارد دیگر بوده است.
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.