بررسی دلایل وهابیان بر عدم جواز «تبرک» به صالحان و آثار مکانیِ پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم)
مصطفی غفوری
مقدمه
یکی از امور مورد قبولِ تمام مسلمانان مسئلۀ «تبرک» است. مشتقات کلمۀ «برکت» ۳۴ بار در قالب الفاظ مختلف در قرآن کریم به کار رفته است.[1] در قرآن کریم، خداوند برخی از انسانها، موجودات، مکانها و زمانها را با واژۀ «مبارک» توصیف کرده است. در برخی آیات، به عملِ تبرکجویی توسط پیامبران(ع) یا انجام تبرک در محضر ایشان اشاره شده است و همین امر، بر جواز تبرک گواهی میدهد؛ مانند تبرکجوییِ حضرت یعقوب(ع) به پیراهن حضرت یوسف(ع)[2] و تبرکجوییِ بنیاسرائیل به تابوت حضرت موسی(ع).[3] چنانچه آلوسی مینویسد: «والمراد به صندوق كان يتبرك به بنو إسرائيل فذهب منهم» و مصلیٰ قرارگرفتنِ مقام حضرت ابراهیم(ع).[4] این مسئله در روایات نیز بیان شده است و سیرۀ مسلمانان نیز بر جواز آن گواهی میدهد. با این حال، اگرچه وهابیان اصلِ تبرک را پذیرفتهاند؛ اما در بسیاری از مصادیقِ آن، با سایر مسلمانان به مخالفت برخاستهاند و این عمل را «بدعت» و در برخی موارد «شرک»[5] دانستهاند. در این تحقیق سعی شده است ضمن بیان اجمالی موارد اتفاق وهابیت با دیگر مسلمانان، در تبرک به پیامبراکرم(ص)، به بیان اختلافات دراینباره و تبرک به صالحان پرداخته شود و دیدگاه و ادلۀ آنان بررسی شود.
مفهوم تبرک
«تبرک» از مادۀ «برکت» است که در لغت بهمعنای ثبات و دوام داشتنِ چیزی[6] و همچنین بهمعنای زیادی و رشد و نمو[7] آمده است و «تبرک به چیزی» بهمعنای طلبِ برکت کردن بهواسطۀ آن چیز است. در اصطلاح، «تبرک» عبارت است از طلب برکت و خیر از اشیا یا چیزهایی که خداوند امتیاز ویژهای به آنها بخشیده است و آنها را از میان سایر چیزها برگزیده است؛ خواه آن برکت دنیوی باشد یا اخروی و خواه مادی باشد یا معنوی.[8]
تذکر این نکته لازم است که همانگونه که خداوند خواص و آثاری را در برخی داروها قرار داده است و مسلمانان به امید شفا، این دارو را میخورند یا بر بدن میمالند، حال در مورد اشیای مربوط به انبیا(ع) و اولیا(ع) نیز این احتمال را میدهند که خداوند چنین آثاری را در آنها قرارداده باشد به آن امید از آنها استفاده میکنند و در اصطلاح، خود را به آن متبرک میکنند. اما متأسفانه برخی وهابیون تبرک را غلط معنا میکنند و تبرک به قبور و ضریح انبیا(ع) و اولیا(ع) را بهمعنای طلب برکت از آنان میدانند، درحالیکه این، مراد و مقصود تبرککنندگان به این امور نیست و از بحث تبرک خارج است و بحث آن در ذیل بحث دعا و ندای غیرالله مطرح میشود و پاسخ آن نیز در آنجا داده میشود و این هیچ ربطی به بحث تبرک ندارد.
نکتۀ دیگر اینکه، مسلمانان همواره براساس نگاه توحیدی خود قائلاند که اگر اشیا دارای خواص و آثاری هستند و برای انسان نفع یا ضرری دارند، این خواص و آثار را خداوند در این اشیا قرار داده است، نه اینکه اینها مستقل از خداوند، دارای این آثار هستند. بنابراین همین نگاه را در مورد اشیای متبرک نیز دارند و آن آثار و خواص را در طول ارادۀ خداوندی میدانند.
الف) تبرک به پیامبر(ص) و آثار آن حضرت
این بخش خود به دو قسمت تقسیم میشود:
الف) آثار منفصل از بدن پیامبر(ص)
ب) آثار مکانیِ پیامبر(ص)
تقریباً همۀ مسلمانان بر جواز تبرک به آثار منفصل و جداشده از بدن پیامبر(ص) از قبیل مو، ناخن، عرق، آب دهان، آب وضو و لباس اتفاقنظر دارند، وهابیت نیز در این مسئله با سایر مسلمانان موافق هستند.[9] علت موافقت آنان با سایر مسلمانان در این است که تبرک به همۀ این چیزها، در منابع روایی از قبیل صحیح بخاری به تعداد فراوان یافت میشود.[10] اما آثار مکانیِ پیامبر(ص)، از قبیل حجره و قبر شریف آن حضرت، از مواردی هستند که وهابیان در این قسم با سایر مسلمانان اختلاف دارند و این نوع تبرک را جایز نمیدانند. بهعنوان مثال بنجبرین، از علمای معاصر وهابی، مینویسد: «همچنین استلام و تبرک کردن به حجره پیامبر(ص) در مدینه و منبر پیامبر(ص) و دیوارهای مسجد النبی و مانند اینها جایز نیست».[11] یا صالح بن فوزان، از دیگر علمای وهابی، مینویسد: «تبرک به حجره و قبر پیامبر(ص) جایز نیست؛ زیرا این اشیا مانند آب وضو و عرق نیستند و از بدنِ پیامبر(ص) جدا نشدهاند».[12]
دلایل وهابیان بر عدم جواز تبرک به آثار مکانیِ پیامبر(ص)
وهابیان بر عدم جواز تبرک به آثار مکانیِ آن حضرت ادلهای را بیان میکنند:
دلیل اول: حجره و قبر پیامبر(ص) به بدن آن حضرت متصل نبوده است
دلیل اولِ وهابیان بر ممنوعیتِ چنین کاری این است که حجره و قبرِ پیامبر(ص)، مانند عرق و آب وضوی آن حضرت نیست که از بدنِ مبارکِ ایشان جدا شده باشد. آنان معتقدند فقط تبرک به آثار جداشده از بدنِ آن حضرت از قبیل آب وضو و عرق جایز است.[13]
نقد دلیل اول
اولاً: تبرک جستن به اشیایی که دلیل عقلایی برای آن وجود داشته باشد، جایز است؛ بنابراین، وقتی مسلمانان بر سنگِ روی قبرِ پیامبر(ص) بوسه میزنند و به آن تبرک میجویند، به این خاطر است که اعتقاد دارند این برکت و عظمت را خداوند به پیامبر(ص) داده است؛ وگرنه خودِ سنگ که موضوعیت ندارد. لذاست که در قرآن کریم، دربارۀ تبرک جستنِ حضرت یعقوب(ع) به پیراهنِ حضرت یوسف(ع) چنین آمده است: «اذْهَبُوا بِقَمِیصِي هَذَا فَأَلْقُوهُ عَلی وَجْهِ أَبِي یأْتِ بَصِیراً»؛[14] (پیراهنِ مرا نزد پدرم (یعقوب(ع)) ببرید و بر روی او افکنید تا دیدگانش بینا شود).
پیراهنِ حضرت یوسف(ع) چیزی بیش از پشم نبود؛ ولی چرا بهبرکتِ آن، چشم حضرت یعقوب(ع) بینا میشود؟ بهدلیل اینکه این پیراهن به پیامبری الهی منتسب است و این برکت را بهتَبَعِ پیامبرِ خدا به دست آورده و پیامبر(ص) نیز این برکت را از خداوند گرفته است. پس وقتی ما ضریحِ پیامبر(ص) را میبوسیم، این بوسیدن بهعلتِ منسوب بودنِ این ضریح به پیامبر(ص) است؛ وگرنه فلز بودن که موضوعیت ندارد. ابنقیم مطلبی از ابنعقیل حنبلی نقل کرده است که ادعای ما را تأیید میکند. کلام ابنعقیل این است که سؤالکنندهای از او پرسید: «کدامیک افضل است: حجرۀ پیامبر(ص) یا کعبه؟» او نیز در پاسخ گفته است: «اگر مجردِ حجره را میخواهی، کعبه افضل است؛ ولی اگر حجره را با پیامبرش میخواهی، به خدا هرگز با عرش و آنچه در آن وجود دارد و بهشت جاودان و گردش آسمان و ستارگان قابلمقایسه نیست؛ زیرا در آن حجره پیکری است که اگر با دنیا و آخرت وزن شود، سنگینی میکند».[15]
ثانیاً: اگر اصل جوازِ چیزی مانند تبرک، از طریق کتاب و سنت اثبات شده باشد و کسی بخواهد برخی از اقسامِ آن را از تحت عمومِ جواز خارج کند، باید از کتاب و سنت دلیل داشته باشد. وهابیان برای عدم جواز تبرک به آثار مکانیِ رسول خدا(ص) از قبیل حجره و قبرِ ایشان، به این مطلب استناد میکنند که موارد مذکور مانند آب وضوی پیامبر(ص) نبودهاند و از بدنِ آن حضرت جدا نشدهاند و تبرک فقط به آثارِ جداشده از بدنِ ایشان از قبیل آب وضو و عرق جایز است. دراینباره باید گفت که هیچ دلیلی از کتاب و سنت دربارۀ این مطلب ارائه نشده است.
ثالثاً: این نظریه با سیرۀ سلف تناقض دارد؛ چراکه اجازهگرفتنِ ابوبکر و عمَر از عایشه برای دفن شدن در کنار قبر پیامبر(ص)، در منابع مهم تاریخی و حدیثی نقل شده است.[16] آیا خاکِ نزدیکِ قبرِ پیامبر(ص) با بدنِ ایشان تماس داشته است یا اینکه در قبر، بدنِ شیخین به بدن پیامبر(ص) برخورد میکرد؟! آنان با این کار میخواستند به برکتِ مکان دفن پیامبر اکرم(ص) دست پیدا کنند و به آن تبرک بجویند.[17]
علاوهبر خلیفۀ اول و دوم، پس از آنکه امام مجتبى(ع) به شهادت رسیدند، هاشمیها خواستند تا ایشان را در کنار جدّشان، پیغمبر اکرم(ص)، دفن کنند؛ ولى ناگهان بنىامیه، ازجمله مروان بن حکم، از قضیه آگاه شدند و راه را بر تشییعکنندگان بستند و مانع از دفن پیکر آن حضرت در کنار قبر ایشان شدند.[18]
رابعاً: ابنحجر عسقلانى در کتاب فتح الباري شرح صحیح البخاري مىنویسد:
برخی علما استنباط کردهاند هر چیزی که مستحق تعظیم باشد، باید به او تعظیم کرد و مىشود او را بوسید؛ چه انسان باشد و چه غیرانسان. دربارۀ بوسیدنِ دست انسان، در کتاب الأدب توضیح دادهام؛ اما دربارۀ بوسیدنِ غیرانسان، از احمد بن حنبل سؤال شد: «بهنظرِ شما بوسیدنِ منبرِ رسول خدا(ص) و بوسیدنِ قبرِ ایشان چگونه است؟» او گفت: «ایرادى ندارد».[19]
همچنین ابنحجر در ذیل روایتی، در خصوص تبرک صحابه، چنین مینویسد:
از حدیث عتبان و از در خواست او از پیامبر(ص) مبنی بر اینکه پیامبر(ص) در خانۀ او نماز بخواند و آن مکان را مصلی قرار دهد، بدست میآید که این حدیث دلیل بر این است که تبرک به آثار صالحان جایز است.[20]
محمود بن احمد عینی نیز مینویسد:
استاد ما، زینالدین، میگفت که بوسیدنِ مکانهای شریف بهنیتِ تبرک و همچنین بوسیدنِ دست و پای صالحان بهقصدِ تبرک زیبا و پسندیده است؛ زیرا ابوهریره به [امام] حسن[(ع)] میگفت: «جایی از بدنِ خود را که پیامبر اکرم(ص) بوسیده است، نمایان کن تا بهقصدِ تبرک ببوسم». ثابت بنانی دست انس بن مالک را رها نمیکرد تا آن را میبوسید و میگفت: «این دست، دست رسول خدا(ص) را لمس کرده است». همچنین از امام احمد دربارۀ تبرک و بوسیدنِ قبر و منبر پیامبر(ص) پرسیدند که در پاسخ گفت: «اشکالی ندارد» و ما نیز میبینیم که ابنتیمیه از این فتوای امام احمد تعجب میکند. محبالدین طبری نیز میگوید: «میتوان از جواز تبرک و بوسیدنِ حجرالاسود و ارکان کعبه، جواز تبرک و تقبیلِ آنچه در آن تعظیم خداوند است، استفاده کرد».[21]
همچنین ذهبی بعد از این که فتوای احمد بن حنبل را نقل میکند، مینویسد:
اگر كسی بگوید: «چرا صحابه قبر پیامبر(ص) را نبوسیدهاند؟» جواب داده میشود که چون آنان پیامبر(ص) را در حال حیات مباركشان دیدهاند و دستش را بوسیدهاند و حتی برای تبرک به آب وضویش با یکدیگر مبارزه میكردند و روز حج اكبر هم موهای مباركش را بین خودشان تقسیم كردند، همچنین ایشان هرگاه كه آب دهانش را بیرون میریخت، سریعاً یک نفر آن را بهعنوان تبرک روی صورتش میمالید و حال كه ما بهرهای از این نصیب فراوان نداریم، خودمان را روی قبر مبارک ایشان میاندازیم و آن را گرامی میداریم، میبوسیم و لمس میكنیم؛ همچنانکه ثابت البنانی دست انس بن مالک را میبوسیده و آن را روی صورتش قرار میداده و میگفته است: «این دستی است كه دست مبارک پیامبر(ص) را لمس كرده است».[22]
البته ذهبی در جای دیگر قائل است کسانی که منکر بوسیدن قبر نبی $ هستند نظرشان همان نظر خوارج است.[23]
دلیل دوم: صحابه چنین تبرکی را انجام ندادهاند
دلیل دیگرِ وهابیان بر عدم جواز تبرک به آثار مکانیِ پیامبر(ص)، این است که صحابه این نوع تبرک را انجام ندادهاند و اگر چنین کاری جایز بود، آنها انجام میدادند.
صالح بن فوزان در این باره مینویسد: «ولم یکن الصحابة یتبرکون بمنبره أو بقبره ولا حجرته، وهم خیر القرون وأعلم الأمة بما یحل و ما یحرم، فلو کان جائزا لفعلوه»؛[24] (و صحابه به منبر و قبر و حجره حضرت تبرک نکردند، درحالیکه آنان بهترین نسلها و داناترین امت به حلال و حرام بودند، پس اگر این کار جایز بود، آنها آن را انجام میدادند).
نقد دلیل دوم
اولاً: در کتاب صحیح بخاری و دیگر کتب شواهدی تاریخی ذکر شده است که تبرک به آثار مکانیِ پیامبر(ص) همواره پس از وفاتِ ایشان نیز مورد اهتمامِ اصحاب و تابعان بوده است. در ادامه، برخی از این شواهد را بیان میکنیم:
1. در صحیح بخاری آمده است: «هرگاه عبدالله بن عمر وارد کعبه میشد، در جایی نماز میخواند که بلال قبلاً به او خبر داده بود که پیامبر اکرم(ص) در آن قسمت از کعبه نماز خوانده است».[25] او حتی در سفرهای خود نیز به همان منزلگاههایی میرفت که پیامبر(ص) در آنها استراحت میکردند و همچنین تلاشِ بسیار داشت تا در همان مکانهایی که پیامبر(ص) نماز خواندهاند، نماز بخواند تا بهبرکتِ ایشان پاداش بیشتری نصیب او شود. این اصرار تا اندازهای بود که نقل شده است که چون پیامبر(ص) زیر درختی نماز خوانده بودند، عبدالله متعهد شد تا به آن درخت آب دهد و از خشک شدنِ آن جلوگیری کند تا بتواند زیر همان درخت، نماز بخواند.[26]
2. سمهودی نقل میکند که صحابه و حتی غیرصحابه از خاک قبر پیامبر(ص) برای تبرک برمیداشتند. آنان از دیواری که روزنهای بهسوی قبرِ آن حضرت داشت، خاکِ قبرِ ایشان را برمیداشتند. عایشه از ترسِ تمام شدنِ خاک قبر و نمایان شدنِ بدن مطهر پیامبر(ص)، با بستنِ آن روزنه، مسلمانان و صحابه را از برداشتنِ خاکِ قبرِ مطهرِ پیامبر(ص) منع کرد.[27]
3. حاکم نیشابورى در کتاب المستدرك على الصحیحین به سندِ خود حدیثى را اینگونه روایت مىکند:
روزى مروان نزد قبر پیامبر اکرم(ص) آمد و دید مردى صورتش را روى قبر گذاشته است. مروان یقۀ او را گرفت و گفت: «مىدانى چکار مىکنى؟» بعد از آنکه آن شخص صورتِ خود را از روی قبر برداشت، معلوم شد ابوایوب انصارى است. ابوایوب انصارى گفت: «بله. مىدانم چکار مىکنم. من با سنگى که روى قبرِ حضرت است کارى ندارم؛ بلکه نزد رسول خدا(ص) آمدهام، نه آن سنگى که الآن صورتم را روى آن گذاشته بودم». آنگاه گفت: «از پیامبر(ص) خدا(ص) شنیدم که فرمودند: بر دین گریه نکنید، آنگاه که اهل دین بر آن ولایت داشته باشند؛ اما هنگامى که نااهلان بر دین گماشته شدند، بر آن بگریید».[28]
حاکم نیشابورى پس از نقل این حدیث آن را صحیح دانسته و ذهبى نیز در این موضوع با حاکم موافقت کرده و آن را صحیح دانسته است.[29]
4. یکی دیگر از مصادیق تبرک، تبرک بلال، مؤذن پیامبر(ص)، به قبر رسول الله(ص) است. بلال پیامبر(ص) را در خواب دید. پیامبر(ص) از بیوفایی بلال شکایت کرد که چرا من را زیارت نمیکنی. بلال از خواب بیدار شد درحالیکه بسیار محزون بود. مرکب خود را سوار شد و از شام بهسوی مدینه حرکت کرد. به نزد قبر پیامبر(ص) آمد درحالیکه گریه میکرد و صورت خود را به قبر پیامبر(ص) میمالید و صورت خود را خاکآلود میکرد. در این هنگام امام حسن(ع) و امام حسین(ع) به نزد بلال آمدند و بلال آنها را در آغوش گرفت و بوسید.[30]
سند این روایت صحیح است چنانچه سمهودی، صالحی شامی و شوکانی این روایت را تصحیح کردند.[31]
ثانیاً: اگر عملی با قواعد کلی و عمومی در کتاب و سنت موافق باشد و مستند شرعی داشته باشد، هرچند که سلف آن عمل را انجام نداده باشد، بدعت نیست؛ همانطور که شافعی، امام مذهب شافعی، معتقد است:
هر عملی که مستند شرعی داشته باشد، هرچند که سلف آن را انجام نداده باشد، بدعت نیست؛ زیرا ترک یک عمل توسط آنان، یا بهجهت عذری است که برای آنان در آن وقت پدید آمده است، یا بهجهت آن است که بهتر از آن را ملاحظه کرده بودند، یا بهجهت آن بود که کسی دربارۀ آن چیزی نمیدانست.[32]
سید محمد علوی مالکی نیز در ردّ قائلان به حرمتِ انجام کارهایی که پیامبر(ص) یا سلف ترک کردهاند، از سید عبدالله غماری نقل میکند:
ترک شیء دلیل بر منعِ از آن نیست؛ زیرا ترک شیء «نهی» به حساب نمیآید. پیامبر(ص) فرمودند: «هرگاه شما را از چیزی نهی کردم، از آن اجتناب کنید»؛ ولی نفرمودند که هرگاه چیزی را ترک کردم، شما نیز آن را ترک کنید. بنابراین ترک چیزی دلیل بر منعِ از آن نیست؛ بلکه تنها بر جوازِ ترکِ آن دلالت میکند.[33]
همچنین سید عبدالله غماری می نویسد:
ترک بهتنهایی اگر همراه با دلیلی بر ترک آن عمل نباشد، این ترک حجت نیست و دلیل بر عدم جواز نیست. نهایت چیزی که میتوان از آن برداشت کرد، این است که ترک این کار مشروع میباشد و اشکالی ندارد؛ اما ممنوع بودن و بدعت دانستنِ آن را باید با دلیل دیگری اثبات کرد نه با ترک بهتنهایی.[34]
ب) تبرک به صالحان و اولیا(ع) و آثار آنان
تبرک به صالحان و اولیا(ع) و آثار آنان از مواردی است که وهابیان آن را جایز نمیدانند و تبرک به شخص و آثار وی را از ویژگیهای انحصاریِ پیامبر(ص) میدانند.
دلایل وهابیان بر عدم جواز تبرک به صالحان و اولیا(ع) و آثار آنان
وهابیان بر عدم جواز تبرک به صالحان و اولیا(ع) و آثار آنان ادلهای را بیان میکنند:
دلیل اول: تبرک اختصاص به پیامبر(ص) دارد
بنباز مینویسد: «لا یجوز التبرك بأحد غیر النبي - لا بوضوئه و لا بشعره و لا بعرقه و لا بشیء من جسده، بل هذا کله خاص بالنبي»؛[35] (تبرک به آب وضو، مو، عرق و سایر اجزای بدنِ هیچکسی غیراز پیامبر(ص) جایز نیست؛ بلکه تمام این تبرکها مخصوص پیامبر(ص) است).
فوزان نیز مینویسد: «...لا یتبرك بشیء من الصالحان و الأولیاء، لأن هذا خاص بالرسول(ص)»؛[36] (تبرک به آثار صالحان و اولیا(ع) جایز نیست؛ چون این امر اختصاص به پیامبر(ص) دارد).
نقد دلیل اول
اولاً: هیچ آیه و روایتی تبرک را مختصِ انبیا(ع) نمیداند و هیچیک از علما و بزرگانی که دربارۀ اختصاصاتِ پیامبر(ص) کتابی تألیف کردهاند، تبرک را از اختصاصات پیامبر(ص) ذکر نکرده است و اصل عدم اختصاص است و اختصاص نیاز به دلیل دارد.[37]
ثانیاً: در کتب تاریخ و سیره، موارد بسیاری از تبرک جستنِ مسلمانان به صحابه و صالحان و آثار آنان نقل شده است که با وجود آنها، جایی برای انحصارِ مشروعیتِ تبرک، به آثار پیامبر(ص) باقی نمیماند. در ادامه، به چند مورد از آنها اشاره میکنیم:
1. تبرک ابنمنکدر تابعی به قبر پیامبر(ص)
ابنمنکدر با اصحابش نشسته بود که دچار گرفتگی زبان و لالی شد و نتوانست صحبت کند. بلند شد و گونۀ خود را روی قبر رسول خدا(ص) گذاشت و برگشت. مردم گفتند: «این چه کاری بود که انجام دادی؟» گفت: «گرفتار خطری شدم. زمانی که متوجه این خطر شدم، از قبر رسول خدا(ص) طلب کمک کردم».[38]
2. تبرک به خاک قبر عبدالله حُدّانى
ابونعیم اصفهانى و ابنحجر عسقلانى مىگویند: «حدانى در سال 183ق و در روز هشتم ذىالحجه (یومالترویه) کشته شد و مردم از خاک قبر او همانند مُشک برمیداشتند و در لباس و پیراهن خود قرار مىدادند».[39]
3. تبرک به خاک قبر حمزۀ سیدالشهدا(ع)
سمهودی از زرکشی نقل میکند: «برداشتنِ خاک تربت قبر حمزۀ سیدالشهدا، از منعِ برداشتنِ خاک حرمین استثنا شده است؛ زیرا بر جوازِ برداشتنِ آن برای معالجۀ مریضیِ صداع اتفاقنظر وجود دارد».[40]
4. تبرک مردم نیشابور به امام رضا(ع)
ابنحجر ورود امام رضا(ع) به نیشابور را اینگونه توصیف میکند: «زمانی که علی بن موسی(ع) به نیشابور رسید و مردم اطراف مَرکبِ ایشان جمع شدند، برخی میگریستند و گروهی کمربندِ مَرکبِ ایشان را میبوسیدند».[41] باید توجه داشت که این اتفاق، در زمان تابعانِ تابعان واقع شده است که بهاصطلاحِ وهابیان از سلف محسوب میشوند و عملِ سلف نیز برای وهابیان حجت است.
5. تبرک احمد بن حنبل به پیراهن شافعی
محمود بن احمد عینی، شارح صحیح بخاری، دربارۀ تبرک احمد بن حنبل به پیراهن شافعی مینویسد: «روینا عن الإمام أحمد أنه غسل قمیصاً للشافعي و شَرِبَ الماء الذي غسّله به»؛[42] (از ابنحنبل برای ما نقل شده است که او پیراهن شافعی را شست و بهدلیل تبرک و تعظیم، از آبِ آن آشامید).
6. تبرک خلدی به تربت امام حسین(ع)
ابوطاهر سلفی از خلدی نقل میکند:
نوعی بیماری پوستی شدیدی داشتم پس تربت قبر حسین(ع) را بر آن کشیدم و بعد خوابیدم، وقتی بیدار شدم، اثری از آن بیماری در بدنم نیافتم.[43]
7. تبرک مردم سمرقند به خاک قبر بخاری
ذهبی نقل میکند: «مردم سمرقند بهقدری از خاک قبر بخاری برداشتند که قبر ظاهر شد؛ بهگونهای که نمیشد جلوی مردم را گرفت تا اینکه چیزی شبیه ضریح بر روی قبر او قرار دادند».[44]
بنابراین مسأله تبرک جستن به قبور انبیا(ع) و اولياى الهى امرى است كه مورد قبول صحابه و تابعین و بزرگان اهلسنت بوده است و از باب نمونه به چند مورد اشاره گردید.
دلیل دوم: تبرک به قبور صالحان شرک است
وهابیان با تعریفی که از «عبادت» ارائه میکنند، زیارتِ قبور صالحان و تبرک به آنها را با پرستشِ لات و عزیٰ مساوی میپندارند و مسلمانان را به شرک متهم میکنند.[45] لجنةُالافتاءِ عربستان تبرک به قبور انبیا(ع) و اولیای الهی(ع) را «شرک اکبر» میدانند و مینویسند: «طلبِ برکت از قبور، شرک به خداوند است؛ زیرا برکت فقط از خدا خواسته میشود، نه از غیر او».[46] و در فتوایی دیگر، آنان به شرک اکبر بودنِ تبرک از اموات اینچنین تصریح کردهاند: «التبرك بالقبور، أی طلب البرکة من الموتىٰ، شرك أکبر»؛[47] (تبرک به قبور -یعنی طلب برکت از اموات- شرک اکبر محسوب میشود).
نقد دلیل دوم
اولاً: همانطور که گذشت، وهابیان تبرک به مواردی همچون مو، ناخن، عرق، آب دهان، آب وضو و لباسِ پیامبر اکرم(ص) را جایز میدانند. حال اگر تبرک «شرک» است، باید همهجا شرک باشد و نمیتواند در جایی جایز و در جایی دیگر غیرجایز باشد. شرک، شرک است؛ چه برای آثارِ متعلق به پیامبر اکرم(ص) و چه آثارِ متعلق به غیرِ ایشان. اگر تبرک به آثار آن حضرت شرک نیست، پس تبرک به آثار غیر پیامبر(ص) نیز شرک نیست.
ثانیاً: زمانی تبرک شرک شمرده می شود که شخص قائل باشد که اولیای الهی(ع) بهصورت مستقل برکت میدهند یعنی صاحب قبر به طور مستقل در اين عالم تصرف مىكند و داراى بركت و نفع و ضرر است. لذا در خواست برکت از آنها شرک است و الا اگر معتقد باشد این برکت اولیای الهی به اذن خداوند و غیرمستقل است، در این صورت شرک نیست.[48]
ثالثاً: خداوند در هیچ جایی تبرک به غیر پیامبر(ص) را شرک ندانسته است. اگر چنین چیزی شرک بود، حتماً در آیه یا روایتی از پیامبر(ص) به گوشِ مردم میرسید و بازداشتنِ اصحاب از این عمل، وظیفۀ آن حضرت بود؛ چنانکه دربارۀ تصور مردم بعد از فوت ابراهیم، فرزند پیامبر(ص) و ارتباط دادنِ خورشیدگرفتگى با غم پیامبر(ص)، ایشان بر فراز منبر رفتند و مردم را از این خرافه نهى فرمودند.[49] مبارزه با شرک و خرافهپرستى، بارها و بارها جزء اصلىِ دعوت پیامبران ( بوده است.
رابعاً: وهابیان تبرک به لباسِ پیامبر(ص) را جایز میدانند؛ اما تبرک به حجره و قبرِ ایشان را بهدلیلِ اینکه اینها از بدنِ پیامبر(ص) جدا نشدهاند، جایز نمیدانند. این در حالی است که میان تبرک به پیراهن پیامبر(ص) و تبرک به منبر پیامبر(ص) تفاوتی وجود ندارد که وهابیان اولی را مشروع و عینِ توحید و دومی را ممنوع و ذریعهای بهسوی شرک میدانند.
البته دربارۀ تبرک به قبور و ضریحهای نصب شده بر روی قبور برخی از علمای وهابی قائل به تفصیل شدهاند، بهعنوان مثال بنعثیمین در پاسخ به این سؤال که حکم تبرک به قبور و ضریحهای نصب شده بر روی قبور چیست، پاسخ میدهد:
اما تبرک به اینها: اگر با این اعتقاد باشد که مستقل از خدای متعال نفع میرساند، این شرک در الوهیت است و باعث حروج از دایرۀ اسلام میشود و اگر با این اعتقاد باشد که این وسیله است و مستقل از خدای متعال نفع نمیرساند، این چنین شخصی گمراه است و به حق و حقیقت نرسیده است و آنچه را که میپندارد از شرک صغیره است، پس کسانی که به چنین مسائلی مبتلا میشوند، باید به درگاه خداوند متعال توبه کنند و قبل از اینکه مرگ آنها را غافلگیر کند چنین کاری را ترک کنند.[50]
بنباز نیز دراینباره مینویسد: «وإذا ظن أن هذا الرجل بنفسه يحصل له البركة منه صار شركًا أكبر، أما إذا ظن أن هذا مناسب، وأنه مستحب يكون بدعة»؛[51] (اگر گمان کند این مرد، بهخودیخود (مستقل از خدای متعال) برکت برایش حاصل میشود، این شرک اکبر است، اما اگر گمان کند این کار مناسب یا مستحب است، این کار بدعت است).
نتیجه
با بررسی شبهات وهابیت دربارۀ مسئلۀ تبرک و پاسخهایی که به آن شبهات داده شد، این نتیجه یافت شد که مسئلۀ تبرک جستن به صالحان و آثار مکانیِ پیامبر(ص)، خاصه قبر شریف آن حضرت، و قبور اولياى الهى امرى است که نهتنها شرک یا بدعت نیست؛ بلکه عملی جایز است كه مورد قبول صحابه و تابعین و بزرگان اهلسنت بوده است و مدعای وهابیت دراینباره باطل است.
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.