نقد دیدگاه ابنتیمیه دربارۀ «نذر» مسلمانان
مصطفی مهاجر
مقدمه
مسئلۀ نذر کردن مسلمانان و انجام آنها دارای مصادیق متنوع است. یکی از مصادیق آن نذر کردن با هدف تقرب به خداوند است که منفعتش به اموات میرسد. چنانکه برخی از مسلمانان در مشاهد مشرّفه یا در کنار قبور اولیا و صالحان برای تقرّب به خداوند نذر میکنند و ثوابش را به آن اموات هدیه میدهند؛ اگرچه عالمان اهلسنت و شیعه در جواز این نوع از نذر تردید ندارند؛ ولی ابنتیمیه دراینباره با آنان اختلافِنظر دارد و با تمسک به دلایلی آن را مصداق شرک در عبادت پنداشته است. ازاینرو، ضرورت اقتضا میکند که دلایل وی در این مسئله، مستقلاً تبیین و بررسی گردد.
نویسنده در این نوشتار، اولاً، روایات مورد استدلال ابنتیمیه را از جهت سند و دلالت بهتفصیل بررسی و نقد کرده است و ثانیاً، دیگر دلایل غیرروایی ابنتیمیه را بررسی و نقد کرده است. در ادامه با بررسی ادلۀ جواز، اعم از آیات، روایات، بیان حکم فقهی و ذکر سیرۀ مسلمانان، حکم جواز نذر مذکور بیان میشود.
تعریف «نذر»
برای «نذر» در لغت، معانی متعددی ذکر شده است؛ یکی از آنها «الزام کردن» است که منظور ما در این بحث است و مُراد آن است که انسان، چیزی را بر خود لازم کند.[1] نذر در اصطلاح، یعنی فرد بر خود چیزی را که شرع بر او لازم نکرده است، واجب گرداند.[2] از نگاه متون دینی، نذر باید بهقصد تقرب و با اعتقاد به ربوبیت و الوهیتِ خداوند باشد؛ چنانکه خداوند به حضرت مریم، فرمان میدهد که بگوید: «إِنِّي نَذَرْتُ لِلرَّحْمَٰنِ صَوْمًا»؛[3] (برای خدای رحمان، نذر روزه کردهام).
بنابر اتفاق مذاهب اسلامی نیز، نذر باید با قصد قربت و برای تقرب به خداوند باشد و اگر چنین نیتی نباشد، نذر باطل است.[4] مرحوم صاحب جواهر، از بزرگان مکتب اهلبیت(علیهم السلام) نیز در کتاب فقهی خود آورده است: «أنه يجب في صيغته التي هي سبب الالتزام أن يقول: «لله علیّ» بمعنى عدم انعقاد النذر لو جعل الالتزام لغير الله من نبيّ مرسل أو ملك مقرب»؛[5] (واجب است در صيغۀ نذر که سبب ملتزم شدن به آن میشود، بگويد: «برای خدا بر گردن من است»؛ به اين معنی که اگر برای غيرِخدا، مانندِ پيامبر يا فرشتۀ مقربی، نذر کند، صحيح نیست).
بنابراین اگر نذر برای غیرِخدا باشد، شکی در بطلان آن نیست.
نذرهای مسلمانان از منظر ابنتیمیه
مسلمانان، نذر را برای تقرب به خداوند انجام میدهند؛ چراکه معتقدند نذر، اگر بهقصد تقرب و با اعتقاد به ربوبیت و الوهیتِ غیرِخدا باشد، شرک است؛ بنابراین، مسلمانان برای تقرّب به غیرِخداوند، چنین نذری نمیکنند.[6] ممکن است مسلمانی برای خداوند و تقرب به او نذر کند و ثواب آن را برای اموات یا صالحین هدیه کند؛ این نوع از نذر از دیدگاه مسلمانان، امری مشروع است، اما سؤال این است که دیدگاه ابنتیمیه در این مسئله چیست و این نوع نذر چه حکمی دارد؟
ابنتیمیه، افزونبر حُرمت و بدعتِ این نذر، نذرکننده را مُشرک دانسته است. وی در بعضی از نوشتههای خود، تنها به حُرمت این عمل، اشاره کرده است. او این عمل را نذرِ معصیت دانسته است که وفای به آن، واجب نیست و این سخنش را با استناد به اتفاق ائمۀ دین و دو حدیث صحیح نبوی(صلی الله علیه واله وسلم) بیان میکند.[7] ابنتیمیه در جای دیگری، این نذر را شرک و عبادت غیرِخدا میشمارد و آن را به عمل بتپرستان تشبیه میکند. او با استناد به روایت نبوی(صلی الله علیه واله وسلم) و اتفاق علما، بیان میکند که وفای به نذرِ معصیت، واجب نیست؛ ولی دربارۀ کفارۀ آن، دو قول وجود دارد.[8] جای بسی تعجب است که ابنتیمیه از طرفی قائل به شرک بودنِ چنین نذرهایی است و از طرفی، از کفارۀ آن سخن میگوید.
نقد ادلۀ ابنتیمیه در حُرمت نذر برای خداوند و اهدای ثواب آن به اموات
ازجمله دلایلِ ابنتیمیه برای حُرمت و شرک بودنِ نذری که برای خداوند انجام، ولی ثواب آن به اموات، هدیه شده است، سه روایت میباشد. وی با روایت اول، ثابت میکند که به نذرِ معصیت نباید عمل کرد و در روایت دوم و سوم، مصداق معصیت را ذکر میکند.
ابنتیمیه علاوه بر این دو روایت، صرف تشابه عمل مسلمانان با مشرکان، قاعدۀ سدّ ذریعه و بدعت دانستن این نحوه از نذر کردن را نیز بهعنوان دلایل خود بیان میکند و آنها را از مصادیق معصیت میداند. در ادامه، هرکدام از این ادله را جداگانه بررسی و نقد میکنیم.
دلیل اول: روایات
ابنتیمیه برای اثبات حُرمت و شرک بودنِ «نذری که برای خداوند است، ولی ثواب آن به اموات هدیه شده است»، به سه روایت، استدلال کرده است.
الف) روایت نذرِ معصیت
در روایت اول آمده است: «من نذر أن يطيع الله فليطعه، ومن نذر أن يعصي الله فلا يعصه»؛[9] (کسی که نذر طاعت خداوند کرد، باید نذرش را بهجای بیاورد و کسی که نذر معصیت کرد، نباید به آن عمل کند).
ابنتیمیه با استدلال به این روایت، ادعا میکند که به نذرِ معصیت نباید عمل کرد.[10]
بررسی و نقد
این روایت، تنها در مقام بیان این نکته است که نذرکننده نباید به نذری که در معصیت کردن خداوند گفته است، عمل کند؛ ولی آیا اهدای ثواب عمل برای اموات، معصیت میباشد؟ درحالیکه روایات صحیح در کتب معتبر اهلسنت، نسبت به جواز آن وجود دارد؛ چنانکه از ابنعباس نقل شده است: «عَنْ عِكْرِمَةَ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا: أَنَّ رَجُلًا قَالَ لِرَسُولِاللَّهِ: إِنَّ أُمَّهُ تُوُفِّيَتْ أَيَنْفَعُهَا إِنْ تَصَدَّقْتُ عَنْهَا؟" قَالَ: "نَعَمْ"، قَالَ: "فَإِنَّ لِي مِخْرَافًا وَأُشْهِدُكَ أَنِّي قَدْ تَصَدَّقْتُ بِهِ عَنْهَا»؛[11] (شخصی به پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) گفت: مادرش از دنیا رفته است. آیا فایده دارد که از جانب او صدقه بدهد. پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) فرمودند: بله، میتوانی از جانب او صدقه بدهی. آن شخص گفت: رسول خدا را شاهد میگیرم که باغ مخرافم (که نخلستانی بوده) صدقۀ مادرم باشد).
همچنین علمای بزرگ اهلسنت، نسبت به ایصال ثواب صدقه برای میّت، ادعای اجماع کردهاند.[12] علاوه بر اینکه ابنتیمیه و شاگرد وی، ابن قیم، نیز اهدای ثواب عمل برای اموات را جایز میدانند و مُعترفند که میّت از اعمالی که دیگران برای او هدیه میکنند، بهره میبرد. در ادامه به سخنان آنها اشاره میشود.
الف: ابنتیمیه انتفاع میّت از خیرات را در عبادات مالیه، مانندِ صدقه دادن یا آزاد کردن بنده، پذیرفته است. وی دربارۀ عبادات بدنیه، مانندِ نماز، روزه یا قرائت قرآن، قول مشهور (انتفاع از عبادات بدنیه) را میپذیرد؛[13] ولی مدعی میشود که هیچیک از علما نگفتهاند انجام این اعمال نزد قبر، افضل از انجام آن در مکان دیگری باشد.[14] او در جای دیگری بیان میکند که یکی از اعمال صالحهای که نسبت به آن روایت صحیح نبوی وجود دارد، صدقه دادن یا روزه گرفتن از طرف میّت است که بهدلیل همین روایت و روایات دیگر، علمای مذاهب ثواب عبادتهای مالی یا عبادتهای بدنی (بنابر قول اکثریت) را برای هدیه دادن به اموات جایز دانستهاند.[15]
ب: ابنقیم، همچون استادش ابنتیمیه، به وصول مطلق خیرات به میّت معتقد است و در کتاب الروح بهطور مشروح در اثبات اموری، همچون صدقه، صوم و حج، دلیل اقامه کرده است.[16] علاوهبراین وی مُعترف است که ثواب قرائت قرآن به اموات میرسد و این قول را مردود دانسته است که گفتهاند: «قرائت قرآن در زمان پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) و سلف مرسوم نبوده است، پس انجام آن بدعت است.» و دلایلی را در اثبات وصول ثواب قرائت قرآن به اموات بیان کرده است.[17]
بنابراین میتوان نتیجه گرفت که اهدای ثواب عمل به اموات، معصیت نیست تا ابنتیمیه بخواهد با روایت فوق معصیت بودن آن را ثابت کند. لذا باتوجه به روایاتی که نسبت به وصول خیرات به میّت وجود دارد، اهدای ثواب اعمال به اموات، ولو در غالب نذر، امری مشروع و جایز میباشد.
ب) روایت لعن معصیت بودنِ روشن کنندگان چراغ در کنار قبر
یکی از دیگر روایاتی که ابنتیمیه به آن استدلال میکند، روایتی است که در آن، مصداق معصیت بیان شده است. این روایت، منسوب به پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) است که از طریق ابوصالح در کتب روایی اهلسنت، نقل شده است؛[18] چنانکه در کتاب مسند احمد بن حنبل آمده است: «حدثنا هاشم، حدثنا شعبة، عن محمد بن جحادة، عن ابی صالح، عن ابن عباس، قال: "لعن رسولالله زائرات القبور، والمتخذين عليها المساجد والسرج»[19] ابنتیمیه مینویسد: «وقتی چراغ، مورد لعن قرار گرفته است، به طریق اولی، گذاشتن طلا و فضه، مورد لعنت میباشد؛ لذا اینگونه نذرها معصیت است و نباید به آن عمل کرد.»[20]
بررسی و نقد
این روایت، علاوه بر ضعف سندی، دارای ضعف دلالتی نیز میباشد که در ادامه بررسی میشود.
بررسی سند روایت
در سند این روایت، ابوصالح وجود دارد. اسم وی «باذام» است و شعیب أرنؤوط، محقّق کتاب مُسند احمد بن حنبل، دربارۀ او مینویسد: «بسیاری از بزرگان، مانندِ نسایی، ابوحاتم، عقيلی، ابنعدی، ابنجارود، ابواحمد حاكم، ابنحبان و دیگران، وی را تضعیف کرده اند.»[21]
سخنان ابنتیمیه در دفاع از سند روایت
ابنتیمیه با توجه به ضعف ابوصالح، در مقام دفاع از وی برآمده است[22] که خلاصۀ سخن او، به این شرح است:
1. يحيى بن سعيد القطان، وی را توثیق کرده است؛ چراکه میگوید: «کسی از اصحابمان را ندیدم که ابوصالح را ترک کند یا کسی از مردم دربارۀ او چیزی بگوید و شُعبه و زائده نیز او را ترک نکردند.» پس روایت کردن شُعبه از وی، تعدیل ابوصالح است.
2. اگر عبدالرحمن بن مهدی وی را ترک کرده است، اشکالی ندارد؛ چراکه در رجال، يحيى بن سعيد و شعبه، اعلم از وی هستند.
3. سخن ابوحاتم که میگوید حدیث ابوصالح نوشته میشود؛ ولی به آن احتجاج نمیشود، حجت نیست؛ چراکه وی در توثیق راویان، سختگیر است. به همین دلیل جرح و خدشۀ وی پذیرفته نیست و همچنین تعدیل بهصورت مطلق بر جرح، مقدم میشود.
بررسی و نقد
اولاً: درصورت پذیرش سخنان ابنتیمیه، وی صرفاً توانسته است در تضعیف افرادی همچون، عبدالرحمن بن مهدی و ابوحاتم، تشکیک کند؛ ولی چنانکه ذکر شد، تعداد تضعیفکنندگانِ ابوصالح به این دو نفر محصور نمیشود و بسیاری از بزرگان و عالمان اهلسنت، مانندِ بخاری،[23] نسایی،[24] ذهبی،[25] ابنجوزی[26] و مقریزی[27] در کتب الضعفاء نامش را ذکر کرده اند. بعضی مانندِ ابنحجر عسقلانی، علاوه بر تضعیف ابوصالح،[28] وی را مدلّس نیز میدانند[29] و ابوالفتح أزدی،[30] کلبی[31] و اسماعیل بن أبیخالد[32] وی را کذاب دانستهاند. ابنعدی نیز دربارۀ تضعیف وی گفته است: «عَامَّةُ مَا يَرْوِيهِ تَفَاسِيرُ وَمَا أَقَلَّ مَا لَهُ مِنَ الْمُسْنَدِ،... وفي ذَلِكَ التَّفْسِيرِ مَا لَمْ يُتَابِعْهُ أَهْلُ التَّفْسِيرِ عَلَيْهِ وَلَمْ أَعْلَمْ أحدًا من المتقدمين رضيه»؛[33] (عموم آنچه از وی روایت شده، تفسیر است که تعداد کمی از آنها سند دارد و اهل تفسیر، از بعضی تفاسیر وی تبعیت نکرده اندو من آگاه نشدم کسی از متقدّمان، از وی راضی باشد).
ثانیاً: ابنتیمیه معتقد است روایتکردن شعبه از ابوصالح، تعدیل وی محسوب میشود؛ درحالیکه از این طریق میتوان توثیق ابوصالح را بهدست آورد؛ ولی این توثیق، معارض دارد. معارض آن جرحهایی است که بر ابوصالح وارد شده است، بهویژه جرح شدیدی مانندِ کذّاب بودن و قاعده این است که جرح بر تعدیل، مقدم است.[34]
ثالثاً: ابنتیمیه بهدلیل اینکه ابوحاتم در توثیق راویان، سختگیر است، جرح و خدشۀ او را قبول ندارد و مینویسد: «إذا كان الجارح والمعدِّل من الأئمة لم يقبل الجرح إلا مفسراً فيكون التعديل مقدماً على الجرح المطلق»؛[35] (اگر جارح و معدِّل از ائمه باشد، جرح او پذیرفته نمیشود؛ مگر درصورتیکه مفسَّر باشد، (یعنی علّت جرح راوی بیان شود) و اگر چنین نباشد، تعدیل بر جرح مطلق (یعنی غیرمفسَّر) مقدم میشود).
هیچگاه نمیتوان بهصورت مطلق قائل شد که تعدیل بر جرح، مقدم است؛ بلکه درصورتی تعدیل مقدم میگردد که علت خدشه و جرح مشخص نباشد.[36] ازآنجاییکه بسیاری از بزرگان، ابوصالح را تضعیف کرده اندو در بین سخنان بزرگان، علت جرح وی، کذب و تدلیس بیان شده است؛ پس نمیتوان قائل شد که تعدیل بر جرح، مقدم میشود.
رابعاً: در این زمینه حتی پیروان آیین وهابیت نیز به ضعف روایت تصریح کردهاند، مانندِ البانی که این روایت را ضعیف میداند[37] و در توضیح آن، به ضعف ابوصالح تصریح میکند و آن را به جمهور علما نسبت میدهد. البانی بیان میکند که بهجز عجلی، هیچکس ابوصالح را توثیق نکرده است. او همچنین علت ضعف راوی را تدلیس وی ذکر کرده است.[38] علاوهبر البانی، قفیلی، محقق کتاب التوحید[39] یا محقّق کتاب فتح المجيد،[40] نیز به ضعف روایت و تضعیف ابوصالح اقرار کرده است.
بررسی دلالتی روایت
ابنتیمیه معتقد است، وقتی چراغ، مورد لعن قرار گرفته است، به طریق اولی، گذاشتن طلا و فضه مورد لعنت میباشد؛[41] لذا از نظر وی اینگونه نذرها معصیت است و حال آنکه اولاً، این روایت برای زنان است و پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) زنانی را که چراغی بر روی قبر روشن کنند، ذکر کردهاند؛ چنانکه محمد بن عبدالوهاب درخصوصِ این روایت به آن اشاره کرده است؛[42] لذا معصیت آن نمیتواند بهصورت مطلق باشد. ثانیاً، قصد و نیت نذرکننده معصیت نیست، بلکه این عمل را برای خداوند انجام میدهد، لذا به همین دلیل و به دلایل متعدد دیگری که نسبت به جواز این نذرها وجود دارد، باید به نذر خود عمل کند.
ج) روایت نهی از انجام نذر در محلّ پرستش بت یا مکان برگزاری اعیاد جاهلیت
یکی از دیگر روایاتی که ابن تیمیه به آن استدلال میکنند، روایت ثابت بن ضحاک است که با این سند آمده است: «حدثنا داود بن رشيد، حدثنا شعيب بن إسحاق، عن الأوزاعي، عن يحيى بن أبي كثير قال: حدثني أبو قلابة، قال: حدثني ثابت بن الضحاك، قال: نذر رجل على عهد رسولالله(صلی الله علیه واله وسلم) أن ينحر إبلا ببوانة فأتى النبي(صلی الله علیه واله وسلم) فقال: إني نذرت أن أنحر إبلا ببوانة، فقال النبي(صلی الله علیه واله وسلم): هل كان فيها وثن من أوثان الجاهلية يعبد؟ قالوا: لا، قال: هل كان فيها عيد من أعيادهم؟ قالوا: لا، قال رسولالله(صلی الله علیه واله وسلم): أوف بنذرك، فإنه لا وفاء لنذر في معصية الله، ولا فيما لا يملك ابن آدم»؛[43] (شخصی در زمان رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) نذر کرده است که شتری را در مکانی بهنام بوانه، قربانی کند، نزد پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) آمد و گفت نذر کرده است که در مکانی بهنام بوانه، قربانی کند، حضرت سؤال فرمودند: آيا در آنجا بُتی از بتهای جاهليت پرستيده شده است؟ گفت: خير. حضرت فرمودند: آيا آنجا محلّ مراسم خاصی از اعیاد جاهليت بوده است؟ گفت: خير. حضرت فرمودند: به نذرت وفا کن، پس بهدرستی که در راه معصیت خدا نبايد به نذر وفا کرد و همچنین در چيزی که انسان آن را نمیتواند انجام دهد).
ابنتیمیه در ارتباط با این حدیث مینویسد: «أصل هذا الحديث في الصحيحين وهذا الإسناد على شرط الصحيحين، وإسناده كلهم ثقات مشاهير، وهو متصل بلا عنعنة»؛[44] (اگرچه اصل این حدیث در صحیحین نمیباشد و شارح کتاب ابنتیمیه، سخن وی را توجیه میکند؛[45] ولی بنابر سخن وی، این روایت بر شرط صحیحین است و تمامی اسناد روایت از ثقات و مشاهیر هستند. البانی نیز روایت مذکور را صحیح دانسته است).[46]
ابنتیمیه دربارۀ وجه دلالت روایت میگوید که طبق این روایت، نذر کردن طبق مرسومات جاهلیت، در محلّ بتها و مکان اعیاد کفار به سه وجه، معصیت میباشد و آنها عبارتاند از:
اولاً: عبارتِ «فأوف بنذرك» که با حرف «فاء» ذکر شده، وصف حُکم میباشد؛ یعنی چون نذر، خالی از دو وصف مذکور است، باید به نذرش عمل کند.[47]
ثانیاً: عبارتِ «لا وفاء لنذر في معصية الله» که بعد از حُکم وجوب وفای به نذر آمده است، نشاندهندۀ آن است که وفای به نذر در زمانی که معصیت وجود ندارد، واجب است و چون دو وصف مذکور در روایت، وجود ندارد، باید به نذر عمل شود.[48]
ثالثاً: باتوجه به اینکه پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) فرمودند: «آيا آنجا محلّ مراسم خاصی از اعیاد جاهليت بوده است؟» سؤال تنها از محل و مکان عید مشرکین بوده است، نه از زمان عید. بنابراین معلوم میشود که آن زمان، وقت عید مشرکین نبوده است. علیالخصوص که در روایت دیگری آمدهاست که سؤال این شخص در ایّام حجةالوداع که عیدی از مشرکین برگزار نمیشده، بوده است. با این مقدمه روشن میشود که سائل، تنها قصدش ذبح کردن بوده است و پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) از باب «سدّ ذرایع»[49] از او سؤال میکنند؛ چراکه ممکن است، ذبح کردنِ وی سبب احیای آن مکان یا بُقعه شود.[50]
نتیجۀ سخنان ابنتیمیه درخصوصِ این روایت، به دو اشکال، تقسیم میشود:
اول: دو وصف مذکور در روایت، یعنی محلّ پرستش بُت و مکان عیدی از اعیاد جاهلیت، بهدلیل اینکه معصیت هستند، اگر در نذر باشد، نباید به آن نذر عمل شود.
دوم: از باب سدّ ذرایع، نباید به آن نذر عمل شود.
بررسی و نقد
باتوجه به روایت محلّ بحث، نهایت مسئلهای که ابنتیمیه میتواند از آن استفاده کند، این است که با اوصاف ذکرشده اگر کسی نذر کند، نذرش معصیت است و نباید به آن عمل کند یا با استفاده از قاعدۀ سدّ ذرائع که ممکن است بعداً معصیتی اتفاق بیفتد، نباید به نذر عمل کند.
این درحالی است که اولاً روایت بیان میکند در مکانهایی که آثاری از مشرکین وجود دارد، نذری صورت نگیرد[51] که با نگاهی به سیرۀ مسلمین از گذشته تا به امروز، بهوضوح مشخص میشود، هیچیک از نذرهای مسلمانان در چنین مکانهایی نبوده است و همچنین قبرستان مسلمانان، عاری از هرگونه بُت و اعمال جاهلیت است. به همین دلیل، محمد بن عبدالوهاب دربارۀ این روایت مینویسد: «الخامسة: أن تخصيص البقعة بالنذر لا بأس به إذا خلا من الموانع»؛[52] (اختصاص دادن زیارتگاه برای نذر کردن، جایز است، درصورتیکه از موانع، خالی باشد). بنعثیمین هم در شرح بر کتاب التوحید، دلیل سخن مذکور را، جملۀ «أوف بنذرك» بیان میکند.[53]
ثانیاً، بر فرض اینکه اگر مسلمانی در یکی از اماکن جاهلیت نذر کند؛ ولی آن مکان از اماکن پرستش بُت و برگزاری عیدی از اعیاد جاهلیت نباشد، طبق روایتِ محلّ بحث، باید به نذرش عمل کند؛ چنانکه شيخ داوود خالدی بغدادی، عالم و فقیه حنفیمذهب، در کتابش، بعد از بیان روایت مذکور، به این نکته اشاره کرده است: «فتبین ان تعیین المکان ولو من اماکن الجاهلیة اذا خلی عن وثن من أوثانهم أو عید من أعیادهم یلزم الوفاء فی ذلک المکان المعین و لو بعد لان بوانة کان فی اسفل مکة»؛[54] (پس روشن میشود که تعیین مکان، ولو اینکه از اماکن جاهلیت باشد، اگر خالی از بُت یا اعیاد آنها باشد، وفا به آن لازم است، ولو اینکه آن مکان دور باشد؛ چراکه بوانه، دور از مکه است).
بنابراین، طبق بیان روایت، عمل کردن به نذر محلّ بحث نیز لازم است.
ثالثاً، برخی از بزرگان اهلسنت، همچون بیضاوی، از سخن پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) با عبارت «أوف بنذرك» اینگونه استفاده کردهاند که اگر کسی نذر کند در مکانی ذبحی را انجام دهد یا به اهل شهری صدقه بدهد، باید به نذر خویش عمل کند؛[55] یعنی در سخن پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) «أوف بنذرك»، هیچ صحبتی از سدّ ذرایع وجود ندارد و پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) هیچگونه تفصیلی نسبت به اینکه ممکن است بعداً معصیتی اتفاق بیفتد، ندادهاند و اگر پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) سؤالاتی را مطرح کردهاند، نمیتواند از باب سدّ ذرائع باشد؛ چراکه در این صورت، باید سؤال کردن از جزئیات موضوع، بر هرکسی لازم باشد تا بعداً معصیتی اتفاق نیفتد. حال آنکه وهابیان، این امر را واجب نمیدانند؛ چنانکه محمد بن عبدالوهاب دربارۀ این روایت مینویسد: «الرابعة: استفصال المفتي إذا احتاج إلى ذلك»؛[56] (مُفتی در صورت ضرورت، میتواند از مستفتی جزئیات را سؤال کند).
بنعثیمین هم در شرح بر کتاب التوحید، سؤال کردن نسبت به بیان جزئیات را در تمام حالات، واجب نمیداند.[57]
نتیجه آنکه طبق روایت و با توجه به اینکه نذرِ محلّ بحث، عاری از معصیت میباشد، باید به آن نذر عمل شود. شيخ داوود خالدی بغدادی، بعد از آنکه طبق روایت ذکرشده، عمل به نذر را لازم میداند و مینویسد: «وأما استدلال الخوارج بهذا الحديث على عدم جواز النذر في أماكن الأنبياء والصالحين زاعمين أنَّ الأنبياء والصالحين أوثان -والعياذ بالله- وأعيادٌ من أعياد الجاهلية، فهو من ضلالهم وخرافاتهم وتجاسرهم على أنبياء الله وأوليائه حتى سمّوهم أوثاناً. وهذا غاية التحقير لهم خصوصاً الأنبياء فإنَّ من انتقصهم ولو بالكناية يكفِّر ولا تُقبل توبته في بعض الأقوال. وهؤلاء المخذولون بجهلهم، يسمّون التوسّل بهم عبادة، ويسمّونهم أوثاناً، فلا عبرة بجهالة هؤلاء وضلالتهم، والله أعلم»؛[58] (اما استدلال کردن خوارج (وهابیها) به اين روايت، برای جایز نبودنِ نذر در مکانهایی که انبيا و صالحين دفن هستند -العياذ بالله- به اين گمان که انبيا و صالحين، مانندِ بت يا رسوم جاهليت هستند، اين از گمراهی و خرافات و جرئت پيدا کردن ايشان بر انبيا و اولياست که ايشان را بت مینامند و اين نهايتِ کوچک شمردنِ مقام انبيا است؛ پس بهدرستی که هر کس مقام ايشان را، حتی با کنايه، کوچک شمارد، کافر شده است و طبق بعضی نظرها توبهاش قبول نمیشود و کسانی که بهسبب گمراهی خويش در بيچارگی افتادهاند، توسل به انبيا را پرستش ايشان ناميدهاند و ايشان را بُت بهحساب میآورند! پس نبايد جهالت ايشان و گمراهیشان را مهم دانست).
دلیل دوم: شباهت به مشرکان
صرف تشبّه به مُشرکین، یکی از دلایلی است که در سخنان ابنتیمیه[59] ذکر شده است. صرف شباهت فعل مسلمانان به مشرکان، یعنی همانگونه که مشرکان برای بتهای خود نذر میکردند، مسلمانان هم برای اموات یا اولیای خود نذر میکنند؛ ازاینرو در نظر ابنتیمیه، چنین نذری نهتنها معصیت و گناه کبیره است؛ بلکه موجب مُشرک شدن نیز میباشد.[60]
بررسی و نقد
درواقع ابن تیمیه ملاک جدیدی را بهعنوان حُکم به حرمت و کفر پذیرفتهاند و آن صرف تشبّه به عمل مشرکان است و حال آنکه:
اولاً: ملاک در روایات، هیچگاه صرف تشبّه به عدهای خاص نبوده است، بلکه ملاک و معیار، نیت هرکس در اعمال دانسته شده است؛ چنانکه در حدیث نبوی(صلی الله علیه واله وسلم) آمده است: «إِنَّمَا الأَعْمَالُ بِالنِّيَّاتِ، وَإِنَّمَا لِكُلِّ امْرِئٍ مَا نَوَى ...»؛[61] (اعمال به نیتها بستگی دارد و با هركس، مطابق نيتش رفتار میشود).
در روایت دیگری آمده است: «شخصی از رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) سؤال کرد که من نذر کردهام در بوانه قربانی کنم، حضرت فرمودند: "آیا در نفست چیزی از امر جاهلیت میباشد؟" گفت: "خیر"؛ پس حضرت فرمودند: "به نذرت وفا بنما"»[62] از این روایت که با عبارات مختلف در منابع اهلسنت، نقل شده است، میتوان نتیجه گرفت که آنچه درخصوصِ نذر و ذبح مطرح است، نیت شخص میباشد که به چه نیتی ذبح میکند.
نتیجه آنکه صرف تشبّه، نمیتواند موجب صدور حُکم باشد و الّا هر کسی میتواند با توجه به اعمالی که مسلمانان در مناسک حج انجام میدهند؛ مانندِ طواف دور خانۀ کعبه و بوسيدن حجرالاسود و قربانیکردن تشبّه را ثابت و حُکم به حرمت یا کفر بدهد!
ثانیاً: چنانکه خواهد آمد، سیرۀ مسلمین بر این بوده است که نذرهایشان را برای خدا انجام میدادند و ثواب آن را به اموات خویش هدیه میکردند؛ گرچه نذرشان را در کنار قبور انجام میدادند؛ چنانکه عزامیِ شافعی در کتابش مینویسد: «هرکس کار مسلمانان را، مطالعه کند، درمییابد که ايشان از نذر و قربانی خويش برای مردگان غير از صدقه دادن برای ايشان و فرستادن ثوابش به آنها قصدی ندارند و اجماع اهلسنت بر اين مطلب است که صدقه دادن زندگان، برای مردگان، مفید است و به ايشان میرسد. روايات در اين زمينه، صحیح و مشهور هستند».[63]
ثالثاً: نهتنها صرف تشبّه، موجب صدور حُکم نمیشود؛ بلکه اگر کسی بهنحوی سخن بگوید که برداشت شرک از عبارت او بشود؛ مثلاً بگوید، این نذر برای فلان میّت است، نمیتوان بهصرف این سخن، شرک و کفر را به او نسبت داد؛ چنانکه در روایت نبوی(صلی الله علیه واله وسلم) آمده است: «حدثنا محمد بن كثير، أخبرنا إسرائيل، عن أبي إسحاق، عن رجل، عن سعد بن عبادة، أنه قال: يا رسولالله، إن أم سعد ماتت، فأي الصدقة أفضل؟ قال: «الماء»، قال: فحفر بئرا، وقال: هذه لأم سعد»؛[64] (سعد بن عباده از پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) پرسید: «برای مادرش که از دار دنیا رحلت کرده چه صدقهای بافضیلتتر است؟» حضرت فرمودند: «آب» پس سعد بن عباده چاهی را حفر کرد و گفت: «هذه لأم سعد» (اين برای مادر سعد)).
آیا کسی از عملکرد سعد بن عباده و از عبارت «هذه لأم سعد» میتواند نتیجه بگیرد که او مادر خود را بهجای الله قرار داده و مشرک شده است؟ یا اینکه مقصود، این است که ثواب این عمل به مادر سعد برسد و غرض بیان جهت نذر است نه غایت نذر، چنانکه بزرگان اهلسنت گفتهاند که «هذه لأم سعد» بهمعنای «أَيْ هَذِهِ الْبِئْر صَدَقَة لَهَا» میباشد[65] و روشن است که منظور، اهدای ثواب برای مادرش است. اگر صرف تشبّه عملی موجب صدور حُکم میبود، در اینجا به طریق اولی باید پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) حُکم به مشرک بودن سعد میکردند؛ چراکه علاوه بر لفظ ظاهری، عملی را برای میّت انجام داده است و حال آنکه پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) وی را محکوم نکردند. این روایت از دیدگاه البانی، حسن دانسته شده است.[66] عزامی شافعی در کتابش، منظور از نذر کردن مسلمانان را توضیح داده و مینویسد:
هنگامیکه برای پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) یا یکی از اولیا، حیوانی را ذبح یا نذر کنند، از این کار فقط قصد صدقه از طرف میّت میشود و ثواب آن را به او میدهند. این از هدایای زندگان بر مردگان میباشد که شرعی نیز میباشد و اهدای آن ثواب هم دارد. این مسئله در کتب فقهی بهطور مفصل، بیان شده است.[67]
بنابر مطالب مذکور، اگر کسی در نذرش بگوید: «برای مردهام قربانی کردم» یا بگوید «برای یکی از اولیا کار خیری انجام میدهم»، نمیتوان سخن یا فعل او را به شرک نسبت داد؛ چراکه فعل انسان مسلمان را باید حمل بر صحت کرد و منظور وی در حقیقت این است که آنچه نذر کرده، برای خداوند بوده است تا ثواب و نفع آن به اموات یا اولیای الهی برسد؛ ازاینرو در برخی از کتب فقهی اهلسنت، این بحث مطرح شده است که اگر مسلمانی گوسفندی را ذبح کند و بههنگام ذبح کردن، علاوه بر نام خداوند، نام پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) را، بهعنوان تبرک، ذکر کند، سزاوار است که آن را حرام ندانیم و اگر کسی بگوید این کار جایز نیست، نقل او را حمل بر کراهت میکنیم. نووی[68] و رافعی[69] این سخن را پذیرفتهاند.
این مسئله، نشاندهندۀ آن است که مسلمانان، اعمال عبادی را، برای تقرّب به خداوند انجام میدهند و صرف تشبّه یا استفاده از الفاظ، موجب صدور حُکم نمیشود. از اينجا روشن میشود که عمل موحدان با عمل مشركان، تفاوت جوهرى دارد. آنان قربانیهای خود را به نام بتها و براى تقرب به آنان و با اعتقاد ربوبیت آنها ذبح میکردند؛ چنانکه خداوند در قرآن میفرماید: «وَ ما ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ... ذلِكُمْ فِسْقٌ»؛[70] (و آنچه براى بتها ذبح میشود... اين كار نافرمانی است) درحالیکه موحدان براى خدا نذر میکنند و نام او را به زبان میآورند؛ اما ثواب كار نيک خود را به اوليا اهدا میکنند و از اين طريق به درگاه الهى تقرب میجویند.
دلیل سوم: سدّ ذرایع
یکی از دلایلی که ابنتیمیه در ضمن سخنان خود ذکر کرده است، مسئلۀ سدّ ذرایع است؛ چنانکه در دلیل سوم اشارهای به آن شد.[71] ابنتیمیه گمان میکند که نتیجۀ نذر کردن در کنار قبور، منتهی به شرک میشود و نذرکننده روزی برای صاحب قبر عمل ذبح را انجام میدهد.
بررسی و نقد
اولاً، ذريعه و وسيلۀ حرام، مطلقاً حرام نيست؛ چراکه بر ممنوع نبودن برخی از مقدمه و ذريعههای موصله، اتفاق نظر وجود دارد؛ همانطور که کسی زراعت انگور را از ترس اینکه روزی خمر شود، منع نمیکند یا کسی نشستن در خانه را از ترس وقوع زنا، منع نمیکند؛ ازاینرو، هیچکدام از موارد مذکور، منع نشده است، ولو اینکه بخواهد وسیله و سببی برای فعل حرام باشد.[72]
در نذرهایی که برای خداوند، ولو در کنار قبور، انجام میشود، هیچ دلیلی مبنی بر ترس از شرک وجود ندارد و سیرۀ مسلمین بر این بوده است که این نوع نذرها را انجام میدادند؛ لذا بر ممنوع نبودن آن، اتفاق نظر وجود دارد؛ پس قاعدۀ سدّ ذریعه، نمیتواند مانع اینگونه نذرها شود.
ثانیاً، وقتی جواز يا استحباب عملی بهدليل قطعی ثابت شد، جايز نيست از ترس جُهّال كه مبادا به آن رنگ شرک دهند، آن را بهطور مطلق منع كرد و الّا سزاوار بود كه خود پيامبر اكرم(صلی الله علیه واله وسلم) بهعنوان سدّ ذريعه، مردم را از تبرک به آثارشان يا از زيارت قبور و دستكشيدن به حجرالاسود منع كنند؛ بلكه راه سنجيده برای سدّ ذرايع، مراقبت علمای دين است، بدون اینکه حلالی را حرام یا حرامی را حلال کنند.[73]
ثالثاً، نذرهایی که برای خداوند انجام میشود و اهدای ثواب آن به اولیای الهی همچون نبیّ مکرم اسلام(صلی الله علیه واله وسلم) و آل آن حضرت میرسد، خود بهنحوی موجب زنده ماندن، نام و يادآورى سنّت آن حضرت است و همچنین موجب ارتباط معنوى امّت با پيامبر اكرم(صلی الله علیه واله وسلم) و علیالخصوص نوعی اظهار محبّت به آن حضرت میباشد. قرآن كريم بهصراحت، امر به مودّت و محبت اقرباى پيامبر اسلام(صلی الله علیه واله وسلم) فرموده است، آنجا كه میفرماید: «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى»؛[74] (بگو از شما تقاضاى اجر ومزدى نمیکنم؛ مگر مودّت ذوى القربى را).
ازاینرو نذری که خالصانه برای خداوند، در کنار قبر پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) انجام میشود، چگونه میتواند شرک باشد یا منتهی به شرک شود، حال آنکه هیچکسی در عبد بودن پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) شک ندارد و در نمازهای یومیه به آن شهادت میدهد؛ چنانکه علامه محمد زاهد کوثری نسبت به بدعتهایی که ابنتیمیه، نسبت به پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) ایجاد کرده است، مینویسد:
«تلاشهای ابنتیمیه در جلوگیری از زیارت پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) نشاندهندۀ کینه و حقد پنهان وی دربارۀ پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) است. ابنتیمیه چگونه تصور میکند مسلمانانی که در نمازهای روزانۀ خود حداقل 20 مرتبه دربارۀ پیامبرشان(صلی الله علیه واله وسلم) میگویند: «انه عبده و رسوله» تا بندگی پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) در برابر خدای متعال را فراموش نکنند، بهدلیل زیارت قبر پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) و توسل به ایشان مشرک شوند. همواره اهل علم، مردم را از گرویدن به امور بدعی برحذر میدارند و در صورت دین اموری که بدعت باشد مردم را به سُنن و مستحبات زیارت هدایت و ارشاد میکنند. چگونه این امت مشرک هستند؛ درحالیکه خداوند آنان را از شرک نجات داد و هیچگاه آنان را بهدلیل زیارت یا توسل مشرک بهشمار نیاورد. اولین کسی که مسلمان را بهدلیل این امور مشرک قلمداد نمود ابنتیمیه بود. نتیجۀ این دیدگاه این بود که هر کس میخواست خون و مال مسلمانان را مباح بداند تا به مقصود شخصی خود برسد از نظرات او استفاده میکرد».[75]
دلایل جواز نذر برای خداوند و اهدای ثواب آن به اموات
اگر نذرکردن برای خداوند باشد که منفعت و ثوابش به اموات برسد، ادلۀ جواز نذر شامل آن نیز میشود و ابنتیمیه سخنی از نقد در دلالت آنها بیان نکرده است. ضمن آنکه از نظر دیدگاه فقهیِ مذاهب باید به آنها عمل شود. چنانکه شيخ داوود خالدی بغدادی، عالم و فقیه حنفیمذهب در کتابش، سخنان بسیاری از بزرگان اهلسنت را جمعبندی و ذکر کرده است. وی مینویسد که در نذر، مسئلۀ دائرمدار، نيتِ نذرکننده میباشد. اگر قصد نذرکننده، خود میّت و تقرّب جستن بهسوی او، بهوسیلۀ اين نذر، باشد، اين کار جايز نيست و نذر باطل است؛ ولی اگر نذرش برای تقرّب به خداوند است و اينکه زندگان بهنوعی از اين نذر بهره برده و ثوابش به آن مرده برسد (چه جهت خاصی برای مصرف بيان کند يا چنين نکند؛ اما در عُرف، روشی باشد که برای آن خرج کنند؛ مانندِ مصلحت قبر يا اهل آن شهر يا نزديکان آن قبر يا فقرا يا بستگان ميت) در اين صورت، واجب است که به نذر وفا کنند.[76] شيخ داوود خالدی بغدادی در ادامه به ذکر سخنان علمای اهلسنت که همین قول را بیان کردهاند، میپردازد و از علمایی، همچون أذرعی، زركشی، ابنحجر هيثمی، رملی الشافعی، قبانی البصری، رافعی، نووی، علاءالدین الحنفی، خيرالدين الرملی الحنفی، شيخ محمد الغزی و شيخ قاسم الحنفی، نام میبرد.[77]
امروزه نیز علمای اهلسنت، حُکم به جواز اینگونه نذرها دادهاند؛ ازاینرو در کتاب محمود الفتاوی که فتاوای دارالعلوم زاهدان است و زیرنظر مولوی عبدالحمید به چاپ رسیده است، مسئلۀ مذکور و جواز آن، مطرح شده است.[78]
سيره و روش مسلمانان نیز بر این بوده است که برای خداوند نذر میکردند و ثواب و پاداش آن را برای انبيا، اوليا، علما و بزرگان یا اموات خودشان، هدیه میکردند که در اینجا به برخی از این موارد اشاره میشود.
الف. مردم برای قبر عبدالله بن علی بن ابیطالب(علیه السلام) نذر میکردند؛ چنانکه یاقوت حموی در معرفی «مذار» میگوید: «مَذار در منطقۀ میسان بین واسط و بصره است و تا بصره چهار روز فاصله دارد. قبر عبدالله بن علی بن ابیطالب(علیه السلام) در آنجا قرار دارد و دارای بارگاه بزرگ و باشکوهی است. مردم، اموال زیادی برای عمارت و آبادانی آن خرج میکنند و دارای موقوفات زیادی است و برای این قبر و بارگاه، نذرهای فراوانی میشود».[79]
ب. اهل سنت در کنار قبر احمد بن علی بدوی نذر میکردند؛ چنانکه آمده است: «وفیها السید الجلیل الشیخ احمد بن علی بن ابراهیم بن محمد بن ابی بکر البدوی الشریف الحسیب النسیب ... ودفن بطندتا وجعلوا علی قبره مقاما واشتهرت کراماته وکثرت النذور الیه»؛[80] (در این سال (سال 675)، سید جلیل شیخ احمد بن علی بن محمد بن ابیبکر البدوی از دنیا رفت، ... در طندتا دفن شده و روی قبرش مقامی ساختند، کراماتش مشهور است و نذر برای او زیاد آورده میشود).
ج. شیخ محمد بن دشم یا محمد بن رستم که از علمای حنبلی و از بزرگان مشایخ عراق محسوب میشود در روستای راذان، نزدیک سامرا، از دنیا رفت و در همانجا به خاک سپرده شد.[81] مردم نذرهای فراوانی برای وی میکردند.[82] همچنین برای عبیدالله بن محمد معروف به نذور، نذر میکردند؛[83] چنانکه قاضی ابوالقاسم علی بن محسن تنوخی به نقل از پدرش ماجرای مفصّلی دربارۀ این قبر و علت شهرت آن به قبر نذور بیان کرده است؛[84] همچنین نذر برای «تل توبه»[85] و نذر برای قبر یکی از انبیای الهی در نزدیکی بابالیهود در شهر حلب[86] و... دیگر نذرهای مسلمانان میباشد.
نتیجهگیری
گاهی مسلمانان برای خداوند نذر میکنند و ثوابش را به اولیای الهی یا اموات اهدا میکنند. عالمان اهلسنت و شیعه در جواز این نوع از نذر تردید ندارند، ولی ابنتیمیه دراینباره با علمای مسلمان اختلافنظر دارد و با تمسک به دلایلی آن را مصداق شرک در عبادت پنداشته است. لیکن هیچیک از آنها نمیتواند عدم جواز چنین نذرهایی را اثبات کند، ضمن آنکه ادلۀ جواز، جایز بودن نذرهای مسلمانان را اثبات کرده است.
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.