"تبرک" از دیدگاه امامیه
حسین قاضیزاده، علیرضا قاضیزاده
مقدمه
یکی از موضوعاتی که برخی فرق اسلامی آن را شرک دانستهاند، مسئله تبرک است؛ اما امامیه در کنار اهل سنت با بیان کامل و روشنی این موضوع را تبیین کرده و هرگونه شرک را از ساحت آن زدوده است. مکتب امامیه معتقد است که برکت داشتن بعضی از موجودات، زمانی منجر به شرک میشود که شیء مبارک، اثرش ذاتی و مستقل از قدرت خدا باشد؛ چراکه در این صورت در موازات قدرت خدا قدرت مستقل دیگری فرض میشود و همین امر موجب حصول شرک خواهد شد؛ اما امامیه این فرض را باطل میداند؛ چراکه خداوند به مخلوقات آثاری بخشیده است که بهطور طبیعی از آنها صادر میشود، مانند اینکه به آتش، سوزندان و برای آب، روان بودن را قرار داده و هر یک از مخلوقاتش را اثرگذار آفریده است و به انسانها هم دستور داده تا برای پیشبرد زندگی و حل مشکلات، از خاصیت طبیعی مخلوقات استفاده کنند.
خداوند در میان این علل طبیعی، گاهی راه های غیرطبیعی نیز برای تحقق برخی آثار گشوده است که بنابر اهداف خاصی که دارد، از آنها استفاده میکند. گاهی اثر آتش را که سوزاندن است را میگیرد و آن را سرد و مبارک میکند: «قُلْنَا يَنَارُ كُونىِ بَرْدًا وَ سَلَامًا عَلىَ إِبْرَاهِيم»[1] و گاهی به آب، اثر سنگ میدهد و آن را مانند دیواری محکم میگرداند: «فَأَوْحَيْنَا إِلىَ مُوسىَ أَنِ اضْرِب بِّعَصَاكَ الْبَحْرَ فَانفَلَقَ فَكاَنَ كلُ فِرْقٍ كاَلطَّوْدِ الْعَظِيم»[2] و گاهی به پیراهن اثر شفابخشی میدهد: «اذْهَبُواْ بِقَمِيصىِ هَاذَا فَأَلْقُوهُ عَلىَ وَجْهِ أَبىِ يَأْتِ بَصِيرًا وَ أْتُونىِ بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِين»[3] این خروج از مجرای طبیعت بدین معناست که هیچ چیز در عالم، مستقل و از خداوند جدا نیست و اوست که تدبیر عالم را برعهده دارد. تبرک نیز اثر فوق العادهای است برای شیئی مقدس و مبارک که به اذن خداوند به کسانی که آن را میطلبند، خواهد رسید و از آن بهرهمند خواهند شد.
درباره بحث تبرک آثار بسیار خوبی نگاشته شده است؛ مانند کتاب آیتاللّه احمدی میانجی با عنوان التبرک که در موضوع «تبرک الصحابة و التابعین بآثار النبی(صلی الله علیه واله وسلم) والصالحین» تألیف شده است؛ یا کتاب تبرک الصحابة بآثار رسولاللّه(صلی الله علیه واله وسلم) و بیان فضله العظیم، اثر محمدطاهر بن عبدالقادر الکردی المکی؛ یا مجموعهمقالات در ردّ وهابیت با عنوان «تبرک» که از طرف مؤسسه فرهنگی ـ هنری مشعر به چاپ رسیده است.
در این مقاله، به این امر که لزومی به حیات یا اتصال با اولیای الهی برای حصول تبرک نیست، پرداختهایم.
معنای لغوی و اصطلاحی تبرّک
«برکت» در لغت به معنای زیادت و خیر کثیر است[4] و در اصطلاح بدین معناست که موحدان به واسطه پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) وبندگان صالح خدا و آثار باقیمانده از آنان، درخواست افاضه نعمت و افزایش برکت را کنند.[5] قرآن کریم برخی آفریدهها را داری برکت بیان فرموده است. به تصریح آیات قرآن، برخی مکانها برکت دارند؛ مانند مکه و مسجدالاقصی: «إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِى بِبَكَّةَ مُبَارَكاً وَ هُدًى لِّلْعَالَمِين»؛[6] (نخستين خانه اى كه براى مردم بنا شده، همان است كه در مكه است؛ خانه اى كه جهانيان را سبب بركت و هدايت است). «الْمَسْجِدِ الْأَقْصَا الَّذِى بَارَكْنَا حَوْلَهُ»؛[7] (مسجدالاقصى كه گرداگردش را بركت داده ايم). «وَ نجَيْنَهُ وَ لُوطًا إِلىَ الْأَرْضِ الَّتىِ بَارَكْنَا فِيهَا لِلْعَلَمِين»؛[8] (او و لوط را رهانيديم و به سرزمينى كه آن را بركت جهانيان قرار داده ايم، برديم).
برخی زمانها نیز مبارکند: «إِنَّا أَنزَلْنَهُ فىِ لَيْلَةٍ مُّبَرَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنذِرِين»؛[9] (ما آن را در مبارك شبى نازل كرديم. ما بيم دهنده بوده ايم).
برخی اشخاص نیز با برکت هستند؛ مانند حضرت عیسی، حضرت ابراهیم و حضرت اسحاق(علیهم السلام) «وَ جَعَلَنىِ مُبَارَكا أَيْنَ مَا كُنتُ»؛[10] (و هر جا كه باشم، مرا بركت داد). «وَ بَارَكْنَا عَلَيْهِ وَ عَلىَ إِسْحَاقَ وَ مِن ذُرِّيَّتِهِمَا محُسِنٌ وَ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ مُبِين»؛[11] (او و اسحاق را بركت داديم و از فرزندانشان بعضى نيكوكار هستند و بعضى به آشكارا بر خود ستم كارند).
برخی اشیاء نیز مبارکند: «كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِّيَدَّبَّرُواْ ءَايَاتِهِ وَ لِيَتَذَكَّرَ أُوْلُواْ الْأَلْبَاب»؛[12] (كتابى مبارك است كه آن را بر تو نازل كرده ايم تا در آياتش بينديشند و خردمندان از آن پند گيرند). «شَجَرَةٍ مُّبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لَّا شَرْقِيَّةٍ وَ لَا غَرْبِيَّة»؛[13] (درخت پربركت زيتون كه نه شرقی است و نه غربی). «وَ نَزَّلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً مُّبَارَكاً فَأَنبَتْنَا بِهِ جَنَّاتٍ وَ حَبَّ الحَصِيد»؛[14] (و از آسمان، آبى پربركت فرستاديم و بدان باغها و دانه هاى دروشدنى رويانيديم).
برخی کلمات نیز مبارکند، مانند سلام: «فَسَلِّمُواْ عَلىَ أَنفُسِكُمْ تحِيَّةً مِّنْ عِندِ اللَّهِ مُبَرَكَةً طَيِّبَةً»؛[15] (بر يكديگر سلام كنيد. اين تحيتى است مبارك و پاكيزه از جانب خدا).
بنابراین برکت داشتن برخی آفریدهها که خداوند توجه ویژهای به آنها داشته، امری است که قرآن نیز آن را تأیید میکند. البته برکت الهی، در میان مخلوقات مبارک، یکسان نیست؛ بلکه برخی از آنها نسبت به برخی دیگر برتری دارند. از بزرگترین برکات الهی، پیامبر اعظم(صلی الله علیه واله وسلم) واهلبیت مکرم ایشان هستند؛ چنانکه امام سجاد(علیه السلام) از رسول اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) با عنوان «کلید برکت الهی» یاد کردهاند: «اللّهم فصلّ علی محمد امینک علی وحیک... ومفتاح البرکة»؛[16] (خدایا! درود فرست بر محمد، امین وحی تو وکلید برکت).
ائمه معصومین(علیهم السلام) نیز از مصادیق بارز برکت الهی هستند؛ چنانکه امام هادی(علیه السلام) در زیارت جامعه از ایشان با عنوان «مساکن برکت الهی» یاد میکنند: «السلام علی محال معرفة اللّه ومساکن برکة اللّه».[17] برکت انبیا و اولیای الهی و برخی دیگر از متبرکات[18] چنان است که اگر چیزی که خود، مبارک نیست، در تماس با ایشان قرار گیرد، آن شیء نیز منشأ برکت میشود و میتوان از آن نیز طلب برکت کرد؛ چنانکه قرآن کریم از برکت پیراهنی سخن گفته است که به جهت تماس با بدن انبیای الهی، خود نیز مبارک گردیده و به واسطه آن، چشمان حضرت یعقوب(علیه السلام) بینا گشت: «اذْهَبُواْ بِقَمِيصىِ هَاذَا فَأَلْقُوهُ عَلىَ وَجْهِ أَبىِ يَأْتِ بَصِيرًا وَ أْتُونىِ بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِين»؛[19] (اين جامهی مرا ببريد و بر روى پدرم اندازيد تا بينا گردد، و همه كسان خود را نزد من بياوريد).
آب وضوی پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) نیز در تماس با بدن ایشان، منشأ برکت میشد و اصحاب برای به دست آوردن آن با یکدیگر نزاع میکردند: «اذا توضأ کانوا یقتتلون علی وضوئه»؛[20] (زمانی که پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) وضو میگرفت، صحابه برای به دست آوردن آب وضوی ایشان با هم نزاع میکردند). همچنین هریک از اصحاب ظرفی آب به دست میگرفتند و از حضرت میخواستند تا دست مبارکشان را در آن زنند تا متبرک شود.[21] پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) درباره امیرالمؤمنین نیز به متبرک بودن خاک قدم وباقیمانده وضوی ایشان اشاره فرمودهاند: «عن جابر بن عبداللّه الانصاری قال: لما قدم علی(علیه السلام) علی رسولاللّه(صلی الله علیه واله وسلم) بفتخ خیبر قال له رسولاللّه: لولا آن تقول فیک طوائف من امتی ماقالت النصاری فی عیسی بن مریم لقلت فیک الیوم قولا لا تمرّ بملأ الا اخذو من تراب رجلیک ومن فضل طهورک فیستشفون به ولکن حسبک أن تکون منی وانا منک ترثنی وارثک وانت منی بمنزله هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی»؛[22] (جابر بن عبداللّه انصاری میگوید: زمانی که علی(علیه السلام) بعد از فتح خیبر بر رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) وارد شد، حضرت به ایشان فرمودند: اگر نبود طوایفی از امت من که درباره تو بگویند آنچه درباره عیسی بن مریم گفته شد، امروز درباره تو چیزی میگفتم که هیچ قومی از کنار تو نگذرد، مگر اینکه خاک زیر پای تو وباقیمانده وضویت را بگیرند و از آنها طلب شفای دردهای خویش نمایند؛ اما برای تو همین بس که از من هستی ومن نیز از تو هستم؛ از من ارث میبری و من نیز از تو ارث میبرم و تو برای من به منزله هارون نسبت به موسی هستی، جز اینکه بعد از من پیامبری نیست).
بنابراین همیشه لازم نیست برای تبرک جستن به اولیای الهی، با آنها تماس مستقیم ایجاد کرد؛ بلکه میتوان به اشیائی که با ایشان به گونهای تماس داشته، تبرک جست.
اختصاص نداشتن برکت به زمان حیات
در مذهب شیعه، متبرک بودن اشیاء به واسطهی اولیای الهی، مختص به زمان حیات ایشان نیست؛ بلکه در زمان ممات ایشان نیز این امکان وجود دارد؛ چنانکه خاک قبر امام حسین(علیه السلام) خاکی است که به اجماع علمای مذهب امامیه میتوان به آن تبرک جست و برای استشفا مقدار کمی از آن را خورد.[23] همچنین از خاک قبور دیگر ائمه(علیهم السلام) نیز به قصد تبرک و استشفا، البته بدون خوردن میتوان استفاده کرد؛[24] چنانکه خود اهلبیت(علیهم السلام) چنین میکردند.
محمد مسلم میگوید: بیمار بودم و امام صادق(علیه السلام) برایم نوشیدنیای فرستاد که با خوردن آن، شفا یافتم. وقتی نزد ایشان رفتم، به من فرمودند: «ان الشراب الذی شربته، کان فیه من طین قبور آبائی وهو افضل ما نستشقی به فلا تعدل به فانّا نسقیه صبیاننا ونساءنا فنری منه کل خیر»؛[25] (در آن نوشیدنی که برایت فرستادم، خاک مرقد پدرانم بود که برترین چیزی است که با آن هر مرضی را مداوا میکنیم. هیچ چیز را همپایه آن قرار مده؛ چراکه ما فرزندان و همسرانمان را با آن مداوا میکنیم و از آن تمام خیر را دیدهایم).
افزون بر تربت قبور معصومان(علیهم السلام) مکانهایی که ایشان در آنجا مدفونند، متبرک است؛ چنانکه امام حسن مجتبی(علیه السلام) به برادرشان امام حسین(علیه السلام) وصیت فرمودند که بدن ایشان را کنار قبر جدشان دفن کنند.[26] این وصیت به جهت تبرک جستن به بقعه مبارک پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) بود؛ چنانکه امام صادق(علیه السلام) نیز در ضمن روایتی که حاکی از اجیر کردن شخصی برای دعا نزد بقعه امام حسین(علیه السلام) بود، فرمود: «اما عرف آن اللّه تعالی بقاعا یستجاب فیها الدعا فتلک البقعه من تلک البقاع»؛[27] (آیا نمیداند که همانا برای خدا مکانهایی است که در آنها دعا مستجاب است وبقعه امام حسین(علیه السلام) از آن مکانها است؟!).
روشن است که بقعهی حضرت در هر زمان امکان تخریب یا تجدید بنا دارد؛ اما همین که منتسب به امام است، در هر حال متبرک است و به اتصال به حضرت در زمان حضور و حیات نیازی ندارد. بالاتر آنکه از برخی روایات میتوان متبرک بودن پردهها و پارچههای مکانهای متبرک را هم استفاده کرد؛ چنانکه در روایت ذیل، امام صادق(علیه السلام) به پرسشی درباره پرده کعبه چنین پاسخ فرمودند: «سأل عبدالملک بن عتبه اباعبداللّه(علیه السلام) عما یصل الینا من ثیاب الکعبه: هل یصلح لنا آن نبلس شیئا منها؟ فقال(علیه السلام): یصلح للصبیان والمصاحف والمخذة تبتغی بذلک البرکة انشاءاللّه تعالی»؛[28] (عبدالملک بن عتبه درباره قطعاتی از جامههای کعبه که به ما میرسد، از امام صادق(علیه السلام) سؤال کرد: آیا برای ما شایسته است که چیزی از آنها را بپوشیم؟ امام(علیه السلام) فرمودند: برای کودکان[29] جلد مصحف و بالش، به منظور طلب برکت انشاءاللّه تعالی شایسته است).[30]
از دیرباز پرده کعبه را پس از گذشت یک سال تعویض و پرده قدیمی را بین خدام تقسیم میکردند.[31] در فرمایش امام صادق(علیه السلام) این پرده شایستگی تبرک جستن دارد؛ چنانکه حضرت در روایتی دیگر در پاسخ به پرسش از جایز بودن خرید و فروش پرده کعبه، به صحت طلب برکت از آن تصریح فرمودند: «یبیع ما اراد ویهب ما لم یرد ویستنفع به ویطلب برکته»؛[32] (هرچه خواهد، بفروشد وهرچه را نخواهد بفروشد، میتواند ببخشد و از آن بهرهمند شود و برکت طلبد).[33]
پردهها، پارچهها، و بیرقهایی که امروزه در مشاهد بدانها تبرک میجویند نیز بر همین گونهاند. صحت تبرک در زمان ممات، ویژه اهلبیت معصومین(علیهم السلام) نیست؛ بلکه کسانی که پیرو واقعی ایشان بودند و در این راه جان خود را از دست دادند، بعد از وفاتشان نیز میتوان بدانها تبرک جست؛ چنانکه نقل شده است: فاطمه زهرا(سلام الله علیها) ابتدا تسبیحی از پشم تابیده شده داشت که به عدد تکبیرات، بر آن گره زده بود و با آن ذکر میگفت، تا اینکه حمزه(علیه السلام) به شهادت رسید. بعد از آن، از تربت قبر حمزه استفاده کرد و تسبیحهایی ساخت و با آن تسبیح ذکر میگفت و مردم نیز همین کار را کردند: «إلی آن قتل حمزة بن عبدالمطلب فاستعملت تربته وعملت التسابیح فاستعملها الناس».[34]
تبرک به قبور شهدا و علمای ربانی نیز از همین باب است. البته نباید این نکته را فراموش کرد که بیتردید، متبرک بودن اشیاء یکسان نیست. لباسی که بر تن پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) بوده، با لباسی که بر تن صالحان از امت ایشان بوده، همسان نیست؛ چنانکه بنابر روایتی از امام صادق(علیه السلام) تربت حضرت حمزه(علیه السلام) هیچگاه مانند تربت امام حسین(علیه السلام) نخواهد بود: «سئل الصادق(علیه السلام) عن استعمال التربتین من طین قبر حمزه والحسین' والتفاضل بینهما، فقال(علیه السلام): السبحة التی من طین قبر الحسین(علیه السلام) تسبح بید الرجل من غیر أنْ یسبح»؛[35] (از امام صادق(علیه السلام) در استفاده از خاک قبر حمزه و امام حسین(علیهما السلام) وبرتری بین این دو پرسیدند؛ حضرت فرمودند: تسبیحی که از خاک قبر امام حسین(علیه السلام) باشد، اگر هم شخص تسبیح نگوید، بر او ثواب تسبیح گفتن مینویسند).
همچنین تربت روی قبر، با تربتی که از قبر فاصله دارد، متفاوت است. هر قدر تربت به قبر نزدیکتر باشد، فضیلت و برتری بیشتری خواهد داشت.[36] این قاعده در همه موارد تبرک جاری است. تبرک به اموات را از کلام برخی مفسران قرآن کریم نیز میتوان برداشت کرد؛ چنانکه درباره بنای مسجد بر غار اصحاب کهف این احتمال را آوردهاند:[37]«قَالَ الَّذِينَ غَلَبُواْ عَلىَ أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيهْم مَّسْجِدًا»؛[38] (کسانی که بر کارشان غلبه یافتند، گفتند حتما برایشان معبدی بنا خواهیم کرد).
بنابراین، تبرک به اولیای الهی و چیزهایی که به ایشان منتسب است، چه در زمان حیات آنها و چه در زمان مماتشان، امری است که از کتاب خدا و سنت پیامبر و اولاد ایشان میتوان استفاده کرد. اما کسانی که معتقدند تبرک جستن فقط در زمان حیات متصور است، دچار شرک موهومی که به مسلمانان نسبت میدهند شدهاند؛ بدون اینکه به آن ملتفت باشند؛ زیرا اختصاص جواز تبرک به زمان حیات، دلالت دارد بر اینکه حیات ایشان، در تبرک جستن برای شفا یا نزول باران یا ... تأثیر دارد و لازمه چنین اعتقادی این است که نفس نبی در شفای مریض و نزول باران مؤثر است؛ درحالیکه این اعتقاد، همان سلطه غیبی بر عالم است که وهابیان از آن میهراسند وآن را شرک میدانند.[39] البته برای تبرک جستن، شرایطی وجود دارد که باید رعایت شود. در ادامه، این شرایط را شرح میدهیم.
شرایط تبرک
تبرک جستن شرایطی دارد که در اینجا به دو مورد اشاره میکنیم؛ شرایطی که رعایت نکردن آنها افزون بر اینکه مانع رسیدن به هدف میشود، حرمت و بدعت و در برخی موارد شرک در عبودیت و ربوبیت خداوند را نیز در پی دارد.
1. اعتقاد به تأثیر از جانب خدا
خداوند به مخلوقات آثاری بخشیده است که به طور طبیعی از آنها صادر میشود، مانند اینکه به آتش، سوزندان و برای آب، روان بودن را قرار داده و هر یک از مخلوقاتش را اثرگذار خلق کرده است و به انسانها هم دستور داده تا برای پیشبرد زندگی و حل مشکلات، از خاصیت طبیعی مخلوقات استفاده کنند. گاهی راههای غیرطبیعی نیز برای تحقق برخی آثار گشوده است؛ چنانکه پیراهنی که خاصیت آن پوشاندن بدن انسان از سرما و گرماست را اثری فوقالعاده میدهد که بتوان شفا هم بدهد «اذْهَبُواْ بِقَمِيصىِ هَاذَا فَأَلْقُوهُ عَلىَ وَجْهِ أَبىِ يَأْتِ بَصِيرًا وَ أْتُونىِ بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِين»[40] این خروج از مجرای طبیعت بدین معناست که هیچ چیز در عالم، مستقل و از خداوند جدا نیست و اوست که تدبیر عالم را برعهده دارد.
گاهی خداوند به دلیل شرافت و مزیتی که برخی مخلوقات دارند، ویژگی متفاوتی از طبیعت عادیشان بدانها عطا میکند تا هم قدرت و حضور خود را به بندگان بنمایاند وهم شرافت و مزیت آن مخلوقات را آشکار گرداند. نمونه این آثار متفاوت در ابتدای بحث ذکر شد.
شرط اول در تبرک، اعتقاد به این است که تأثیر شیء مبارک، از خدا و به اذن خداست. ازاینرو اگر خود آن شیء را مستقل ودر عرض خدا منشأ اثر بدانیم، بیتردید شرک در ربوبیت خداوند خواهد بود؛[41] چنانکه اگر تصور شود خداوند قدرتی به آن بخشیده و آن را به حال خود رها کرده و از قدرت خدا خارج شده نیز به دلیل استقلال از خداوند، شرک در ربوبیت است.[42]
تبرک جستن از یک شیء، با اعتقاد به قدرت استقلالی برای آن، علاوه بر شرک ربوبی، شرک در عبودیت را نیز به دنبال میآورد؛ چراکه اعتقاد به قدرت غیرطبیعی به صورت مستقل برای یک شیء، خوه یا ناخواه شخص را به سمت عبادت مشرکانه سوق میدهد. در حقیقت، شرک در ربوبیت، زمینه برای شرک در عبودیت نیز خواهد بود.[43] البته اگر کسی بدون اعتقاد به استقلال شیء مبارک در تأثیر، از آن تبرک جوید، نهتنها کاری منافی با توحید از او سر نزده، بلکه مورد تأکید و موجب رشد و کمال وی نیز خواهد بود.[44]
2. وجود دلیل معتبر
شرط دوم در تبرک این است که دلیلی از کتاب و سنت برای متبرک بودن شیء خاص وجود داشته باشد تا شخص با توجه به آن دلیل بتواند عمل خود را به شرع نسبت دهد. اگر هیچ نوع دلیلی بر تبرک جستن از شیئی وجود نداشته باشد، تبرک جستن از آن، باطل و انتساب آن به شرع، بدعت و حرام است.
ادلهای که با آنها میتوان صحت تبرک را اثبات کرد دو گونهاند:
1. دلیل خاص: متبرک بودن اشیائی را بهطور مشخص و معین اثبات میکند؛ مانند آیاتی از قرآن کریم که به متبرک بودن مکه، مسجدالاقصی، قرآن و حضرت عیسی(علیه السلام) تصریح کردهاند، که پیشتر آوردیم وبرخی روایات اهلبیت(علیهم السلام) واهل سنت که به مواردی همچون تبرک به آب وضوی پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم)، استشقا از تربت قبور ائمه(علیهم السلام)، همراه داشتن تربت امام حسین(علیه السلام) در سفر برای رهایی از خوف[45] و برداشتن کام نوزاد به آن ویا به آب فرات[46] و تبرک به اسامی ایشان و نامگذاری اولاد[47] پرداختهاند.
2. دلیل عام:[48] مانند آیاتی که بهصورت عام برکت الهی را برای پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) و اهلبیت ایشان و سایر انبیا(علیهم صلوات الله) اثبات میکنند و به شیء خاصی از ایشان اشاره ندارند: «قَالُواْ أَ تَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ عَلَيْكمُ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مجِّيد»؛[49] (گفتند: آيا از فرمان خدا تعجب مىكنى؟! رحمت و بركات خدا بر شما اهل اين خانه ارزانى باد. او ستودنى و بزرگوار است).
یا روایاتی که اهلبیت(علیهم السلام) را محل نزول برکت الهی میخوانند: «روی ابوبصیر عن ابیعبداللّه(علیه السلام) قال: تقول وانت علی باب المسجد- بسم الله .... اللّهم صل علی محمد وآلمحمد وبارک علی محمد وآلمحمد وارحم محمدا وآلمحمد کما صلیت وبارکت و ترحمت علی ابراهیم و آلابراهیم انک حمید مجید».[50]
مفتاح برکت بودن رسول اکرم(صلی الله علیه واله وسلم)[51] و مساکن برکت بودن ائمه معصومین(علیهم السلام)[52] وادله متعدد دیگر، بهصورت عام نشان میدهد که این بزرگواران به دلیل تقربی که به خداوند دارند، مظان برکت الهی هستند. ازاینرو آنچه منتسب به ایشان است، مانند تربت قبور، حرم، در و دیوار و ضریح ایشان متبرک است؛ حتی کسانی که در راه ایشان مجاهدت کردند، مانند علما[53] و شهدا، به سبب انتساب به ایشان[54] از برکتشان بهرهمند و تبرک جستن به آنها نیز با این نگاه جایز است.
در این نگاه، خود اشیائی که بر متبرک بودن آنها دلیل خاص آمده، مانند آب وضوی پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم)، تربت ائمه(علیهم السلام) بهویژه تربت امام حسین(علیه السلام) و پرده کعبه موضوعیتی ندارد؛ بلکه اینها نمونهای هستند که به دلیل ارتباط مادی یا معنوی با اولیای خدا متبرک شدهاند. ازاینرو اشیاء دیگری هم که دلیل خاص درباره آنها نیامده، اگر ارتباط یا انتسابی برایشان ثابت شود، متبرک خواهند بود.
ازجمله ادلهای که با عمومیت آنها میتوان تبرک جستن به مشاهد مشرفه را اثبات کرد، این آیه شریفه است:
«فىِ بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَ الاَصَال»؛[55] (آن نور در خانه هايى است كه خدا رخصت داد تا ارجمندش دارند و نامش در آنجا ياد شود و او را هر بامداد و شبانگاه تسبيح گويند).
بنابر فرمایش رسول اکرم(صلی الله علیه واله وسلم)، اهلبیت(علیهم السلام) از مصادیق بارز این بیوت به شمار میروند؛ چنانکه در پاسخ به پرسش ابوبکر، به این موضوع تصریح کردند: «قرأ رسولاللّه «فِي بُيُوت أَذِنَ اللهُ أَنْ تُرْفَعَ...» إلی قومه «الابصار» فقام رجل فقال: ایّ بیوت هذه یا رسولاللّه؟ قال: بیوت الانبیاء. فقال ابوبکر: یا رسولاللّه! هذا البیت منها یعنی بیت علی و فاطمه؟ قال: نعم، مِن افاضلها»؛[56] (رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) آیه «فِي بُيُوت أَذِنَ اللهُ أَنْ تُرْفَعَ...» را خواندند. مردی برخواست و گفت: ای رسول خدا! کدام خانهها مقصود آیه است؟ حضرت پاسخ دادند: خانههای انبیا. ابوبکر گفت: آیا این خانه (خانه علی و فاطمه') از جمله آنهاست؟ حضرت پاسخ دادند: بله، از بافضیلتترین آنهاست).
مشاهد مشرفه از مصادیق بارز بهشمار میآیند[57] و تبرک جستن به آنها هیچ ارتباطی با پرستش ندارد؛ بلکه به مفهوم نوعی احترام همراه با ادب است، به این امید که خدایی که رسولش را فرستاد، به سبب این احترام، برکاتش را بر زیارت کننده نازل گرداند.[58]
بنابراین توجه به مشاهد مشرفه و تبرک جستن از قبر و در و دیوار و ضریح و مسح کردن و بوسیدن آنها اگر با در نظر گرفتن اصل و مأخذ شرعی از کتاب و سنت (به صورت عام یا خاص) باشد، از باب استحباب و مأثور بودن از جانب شرع، رجحان شرعی دارد و اطاعت از خداست.[59] تبرک جستن، بدون هیچ دلیلی و استناد دادن آن به کتاب و سنت، حرام و بدعت است؛[60] اما تا وقتی که اعتقاد به استقلال از خداوند وجود نداشته باشد، البته حرام، ولی شرک نیست.
علاوه بر دو دسته گذشته که موضوع تبرک به صورت خاص به آن اشاره شده، دو بیان دیگر نیز وجود دارد که از آنها میتوان مشروعیت تعظیم و تکریم را برداشت کرد.
دسته اول: اینکه گاهی شخصی به محبوب خود اظهار محبت و علاقه میکند وبرای اشباع احساسات و ارضای حب و میل خود کارهایی میکند؛ مثلا دیوار خانه دوست یا در خانه استاد یا خاک قبر پدر را میبوسد و میبوید و سر بر آن میگذارد؛ چه در حال حیات محبوب باشد، چه بعد از فوت او، و در این کار نه قصد پیروی از کتاب و سنت دارد، نه چیزی به کتاب و سنت نسبت میدهد. اینگونه رفتارها نه عبادتند و نه منهیعنه و هرکدام که رجحان شرعی نداشته باشد، مباح است؛ چون هیچ دلیل شرعی و حرمت بوسیدن دیوار خانه، دوست یا استاد یا مشهد نبی و ولیّ نداریم و حالِ این بوسندگان و بویندگان و احترام کنندگان، حال مجنونی است که چنین میگوید:
همچو مجنون کو سگی را مینواخت
بوسهاش میداد و پیشش میگداخت
بوالفضولی گفت: کِی مجنون خام!
این چه شید است اینکه میآری مدام؟
گفت مجنون: تو همه نقشی و تن
اندرآ و بنگرش از چشم من
کین طلسم بستهی مولاست این
پاسبان کوچهی لیلاست این[61]
اینگونه حالات اگر در مکانهای مقدس و مشاهد مشرفه از کسی سر بزند، دیگر تبرک جستن اصطلاحی، به معنای طلب خیر کردن نیست؛ بلکه اظهار عشق و محبت است و در مواردی که نهیی درباره آنها نیامده، کمترین حکم آن «اباحه» است.
دسته دوم: اینکه دلیل شرعی بر تصریح به لفظ تبرک وجود ندارد؛ نه به صورت خاص و نه به صورت عام، یا اگر وجود دارد، نزد فقیه دلالت بر تبرک تمام نیست؛[62] اما به صورت خاص یا عام بر اهمیت وجایگاه موضوعی در شرع دلالت دارد؛ بهگونهای که آن موضوع را جزو شعائر دین قرار میدهد. در این صورت ادلهای که تعظیم و تکریم شعائر دین را مطلوب دانسته و آن را دلیل بر تقوای قلب عنوان کردهاند، حاکم خواهد بود.
«ذَلِكَ وَ مَن يُعَظِّمْ شَعَائرِ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَى الْقُلُوب»؛[63] (آرى، كسانى كه شعائر خدا را بزرگ مىشمارند، كارشان نشان پرهيزگارى دلهايشان باشد).
مشاهد مشرفه و مرقد و ضریح ائمه(علیهم السلام) و نیز مساجد و تکایا و حسینیهها به دلیل انتسابی که به خدا و رسول(صلی الله علیه واله وسلم) دارند، از شعائر الهی به شمار میآیند و شأنیت تکریم و تعظیم را دارند. این سرایت وسیع و عام از خدا و رسول به افرادی همچون علمای دین و شهدا و صالحان و اماکن و اشیاء چندان عجیب نیست، زمانی که خداوند شتری را فقط به این دلیل که برای ذبح معین شده است، به صرف نیت و قصد برای ذبح، از دیگر شترها جدا نموده و از آن با عنوان «شعائر اللّه» یاد کرده است:[64]«وَ الْبُدْنَ جَعَلْنَاهَا لَكمُ مِّن شَعَائرِ اللَّهِ لَكمُ فِيهَا خَيرْ»؛[65] (شتران قربانى را براى شما از شعائر خدا قرار داديم؛ شما را در آن خيرى است).
ازاینرو زمانی که یک حیوان فقط به دلیل انتساب، از شعائر دینی میگردد و در پی آن باید تعظیم و تکریم شود، مشاهد مشرفه و مساجد و اماکن و... که انتسابی روشنتر و محکمتر وماندگاتر با خدا و رسول(صلی الله علیه واله وسلم) دارند، به طریق اولی از شعائر الهی به شمار میآیند. البته در تعظیم شعائر دینی باید به مواردی توجه کرد که نزد خداوند اهمیت دارد؛ چه لازمه این کار تکریم جماد باشد، چه تکریم حیوان.[66] بنابراین، قصد شخص، تعظیم و احترام کردن و بزرگ داشتن شعائر الهی است ویکی از مصادیق عمل به آیه مودّت به قربی بهشمار میآید.[67]
با این حال، دیگر نمیتوان این تعظیم و تکریم را «تبرک» خواند و شخص نمیتواند اعمال مختص به تبرک جستن را انجام دهد؛ چراکه هرچند هر تبرکی تعظیم شعائر است، اما هر آنچه از شعائر الهی باشد و تعظیم گردد، لزوما متبرک نیست وبرای صحت تبرک، به دلیلی فراتر از شعائر بودن نیاز است.[68]
البته بزرگداشت شعائر الهی عملی است که خود موجب برکت میشود؛ زیرا ایمان و تقوا و اطاعت از امر الهی، از اسباب جلب برکات الهی است: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى ءَامَنُواْ وَ اتَّقَوْاْ لَفَتَحْنَا عَلَيهْم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ»؛[69] (اگر مردم قريه ها ايمان آورده و پرهيزگارى پيشه كرده بودند، بركات آسمان و زمين را به رويشان مى گشوديم).
نتیجه
اگر تبرک بدون دلیل شرعی باشد «بدعت» و اگر همرا با اعتقاد به استقلال در تأثیر باشد «شرک» است؛ اما اگر بر مبنای دلیلی خاص یا عام انجام شود و اعتقاد به قدرت مستقل وجود نداشته باشد، امری کاملا صحیح، بلکه موکد است و اگر هم هیچگونه دلیلی، اعم از خاص یا عام برای آن لحاظ نشده باشد، ولی به سبب اهمیتش جزو شعائر الهی شمرده شود، میتواند برکتآفرین باشد؛ زیرا قرآن کریم اهل ایمان و اهل تقوا را سبب حصول برکات از آسمان زمین میداند: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى ءَامَنُواْ وَ اتَّقَوْاْ لَفَتَحْنَا عَلَيهْم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ»؛ (اگر مردم قريه ها ايمان آورده و پرهيزگارى پيشه كرده بودند، بركات آسمان و زمين را به رويشان مى گشوديم).
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.