نقدی بر کتاب «تحقیق الافادة بتحریر مفهوم العبادة»
سید مصطفی هاشمی نجف آبادی
مقدمه
سلطان العمیری، کتابش را در دو بخش تنظیم کرده است. وی در بخش اول کتاب، دلائل خود را بیان کرده و در بخش دوم، به دلائل دیگری متعرض شده و به نقد آنها پرداخته است. مولف در این کتاب به دنبال آن است که بیان کند عبادت در برابر هر معبودی قابل تحقق است، هر چند شئون ربوبیت در آن معبود موجود نباشد. در ادامه، برخی از مهمترین ادله مولف مورد بررسی و ارزیابی قرار می گیرد.
تعریف عبادت
نویسنده کتاب، گرفتار شدن مسلمانان در شرک اکبر را به سبب تعریف اشتباه آنها از عبادت می داند. از نظر وی، عبادت به معنای نهایت خضوع و ذلت در برابر معبود است. وی بر این باور است که تعریفِ عبادت به خضوع در برابر مقام ربوبیت، تعریف صحیحی از عبادت نمی تواند باشد؛ زیرا بر این تعریف دو اشکال اساسی وارد است:
اشکال اول:
مشرکان، هر چند خدایانی را پرستش می کردند که آنها را صاحب نفع و ضرر می دانستند، ولی هرگز به ربوبیت آنها قائل نبودند؛ زیرا آنان بر این باور بودند که خداوند قدرت انجام امور را به آنها تفویض کرده است و اگر کاری انجام می دهند در حوزه قدرت خداوند است و خارج از آن کاری نمی توانند انجام دهند.[1]
نقد
هر موجودی که نفع و ضرری می رساند، یا ماذون از طرف خداوند است و در انجام امور اراده ای به غیر از اراده خداوند ندارد؛ و یا در رساندن نفع و ضرر مستقل از اوست و هر طور که صلاح ببیند، عمل می کند. صورت دوم خود دارای چهار فرض است:
1. یا آن موجود خودش قدرتی مستقل از خداوند دارد و آن نفع و ضرر را به وجود می آورد؛
2. یا شریک خداوند در ایجاد است؛
3. یا خداوند قدرتش را به او تفویض کرده و او بدون اذن، قادر بر نفع و ضرر رساندن است؛
4. یا قدرت شفاعت و تاثیر بر خداوند را داراست و او را مجبور به ایجاد می کند.
اعتقاد به هر کدام از چهار صورت فوق، شرک در ربوبیت به حساب می آید؛ زیرا کسی یا چیزی غیر از خداوند را شریک او در ربوبیت این عالم قرار داده است و مسلماً خضوع در برابر چنین موجودی، به معنای شریک قرار دادن برای خداوند در عبادت است.
اشکال دوم:
شرک در ربوبیت، تنها سبب تحقق شرک در عبادت نیست و علاوه بر آن، شرک در الوهیت و شرک در اسماء و صفات نیز از اسباب تحقق شرک در عبادت است. بنابراین دیگر نمی توان خضوع در برابر رب مستقل را تنها ملاک شرک در عبادت دانست و عبادت را مقید به آن کرد.[2]
نقد
نویسنده کتاب به اشتباه گمان کرده است که مخالفان وهابیت، شرک در ربوبیت را تنها عامل تحقق شرک مشرکان می دانند و به همین دلیل در تعریف عبادت، قید ربوبیت را بیان کرده اند. این در حالی است که قید ربوبیت، به علت خضوع عابد در برابر معبود اشاره می کند؛ به این معنا که انسان عابد تنها موجودی را پرستش می کند که همه هستی خود را مدیون او می داند.
همانطور که ابن جریر طبری به این حقیقت اشاره کرده و می نویسد: «وَإِنَّمَا الْعَابِدُ يَعْبُدُ مَا يَعْبُدُهُ لِاجْتِلَابِ نَفْعٍ مِنْهُ أَوْ لِدَفْعِ ضُرٍّ مِنْهُ عَنْ نَفْسِهِ»؛(و همانا عابد معبودش را پرستش می کند تا از او نفعی را دریافت کند یا ضرری از او دفع شود).[3]
تقلید در پرستش
آیات قرآن حاکی از آن است که مشرکان خدایان را تنها به خاطر تقلید از پدرانشان عبادت می کردند، نه آنکه آنها را ارباب خودشان می پنداشتند. به عنوان نمونه خداوند می فرماید: «قَالَ هَلْ يَسْمَعُونَكُمْ إِذْ تَدْعُونَ أَوْ يَنْفَعُونَكُمْ أَوْ يَضُرُّونَ قَالُوا بَلْ وَجَدْنَا آبَاءَنَا كَذَلِكَ يَفْعَلُونَ».[4] مفسران از جمله طبری در تفسیر آیه گفته اند، قوم ابراهیم(علیه السلام) اقرار کردند که خدایانی را پرستش می کنند که هیچ نفع و ضرری برای آنان نداشته و آنها را فقط به سبب تقلید از پدران عبادت می کنند.[5]
نقد
اولا: در تفسیر آیه شریفه، دو احتمال وجود دارد و در میان مفسران نیز دو دیدگاه وجود دارد. دیدگاه اول آن است که نویسنده به آن اشاره کرد و بیان نمود که مشرکان نفع و ضرری برای معبودانشان قائل نبودند و تنها از باب تقلید بود که به پرستش آنها روی آورده بودند.
ولی دیدگاه دوم بر عکس دیدگاه اول است و از نظر آنان، مشرکان معبودان را دارای نفع و ضرر می دانستند، ولی از آنجا که در برابر منطق قوی حضرت ابراهیم جوابی نداشتند و حاضر هم نبودند اقرار کنند که معبودانشان نفع و ضرر ندارند، تقلید از نیاکان را دلیل و بهانه ای برای عبادت آنها دانستند.[6]
ثانیا: با مراجعه به دیگر سوره ها روشن می شود که قوم حضرت ابراهیم(علیه السلام) ایشان را از دشمنی با بت ها و از خطری که از ناحیه آنها متوجه اوست، بر حذر می داشتند. مثلا طبری در تفسیر آیه: «وَكَيْفَ أَخَافُ مَا أَشْرَكْتُمْ»[7] می نویسد: «این پاسخ حضرت ابراهیم به قومش است در آن هنگام که او را از معبودانشان ترساندند».[8]
ثالثا: اگر مشرکان بت های بی خاصیت را عبادت می کردند، چرا حضرت ابراهیم بت های کوچک را در هم شکست و بت بزرگ را سالم گذاشت، تا به قومش اثبات کند آنها حتی توان دفع ضرر از خودشان را هم ندارند؛ چه برسد به اینکه بخواهند به غیر خودشان هم نفعی برسانند یا خطرات را از آنها دفع کنند؟
خلاصه اینکه مولف، اولا تنها به یکی از دو احتمال در آیه شریفه استناد کرد و ثانیا از دیگر سوره ها و آیات که بر خلاف مدعای وی دلالت داشتند، غفلت نمود.
تندیسی برای تعظیم
بنی اسرائیل از روی جهالت، از پیامبرشان درخواست تندیس کردند تا نشانه خداوند باشد و با تعظیم او به خداوند تقرب جویند.[9] همانطور که خداوند می فرماید: «وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلَى قَوْمٍ يَعْكُفُونَ عَلَى أَصْنَامٍ لَهُمْ قَالُوا يَا مُوسَى اجْعَلْ لَنَا إِلَهًا كَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ قَالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ».[10]
توضیح اینکه مسلماً بنی اسرائیل چون به دین حضرت موسی(علیه السلام) ایمان آورده بودند، معبودی که به طور مستقل منشا نفع و ضرر باشد را از او طلب نکردند؛ ولی چون جاهل بودند، تصور می کردند که با عبادت تندیس خداوند، می توانند به او تقرب یابند و آن را جزء شریعت موسی می دانستند.[11]
نقد
اولا: بنی اسرائیل هر چند در ظاهر به موسی(علیه السلام) ایمان آوردند، ولی در عین حال حاضر نبودند از عقائد سابق دست بردارند و به دنبال آن بودند تا بین دین جدید و شرک سابق، وجه جمعی پیدا کنند. از دیگر درخواست های مشرکانه آنان می توان به درخواست رؤیت خداوند با چشم سر[12] و گوساله پرستی آنان بعد از تاخیر حضرت موسی[13] اشاره کرد. بنابراین با این اوصاف نمی توان ایمان آنان را دلیل بر توحید ربوبی آنان دانست.
ثانیا: «تجهلون» در آیه شریفه مطلق است و شامل جهالت آنان نسبت به ربوبیت پروردگار نیز می شود. چنانچه آلوسی در روح المعانی می نویسد: «أي تجهلون كل شيء فيدخل فيه الجهل بالربوبية بالطريق الأولى»؛ (یعنی شما نسبت به همه چیز جاهلید؛ پس آنان به طریق اولی نسبت به ربوبیت الله در جهل هستند).[14]
ثالثا: گفتگویی است که میان حضرت هارون(علیه السلام) و بنی اسرائیل پس از گوساله پرستی واقع شد، شاهدی دیگر بر شرک ربوبی بنی اسرائیل است، زیرا خطاب به آنان فرمود: «يَا قَوْمِ إِنَّمَا فُتِنْتُمْ بِهِ وَإِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمَنُ»؛ (ای قوم من! به تحقیق شما با این گوساله آزمایش شدید در حالی که رب شما خدای رحمان است).[15] همانطور که مشاهده می شود، حضرت هارون بر ربوبیت تکیه دارد. لذا معلوم می شود که آنان گوساله را رب خود می دانستند و او را پرستش می کردند.
نتیجه
نویسنده کتاب مفهوم عبادت را نهایت خضوع در برابر معبود معنا کرد و در آن معبود، تحقق شئون ربوبیت را شرط ندانست. از نظر او مشرکان تنها خداوند را رب مستقل می دانستند و باور داشتند خداوند قدرتش را به خدایان تفویض کرده و آنها قادر بر ایجاد نفع و ضرر گردیده اند. بنابراین مشرکان خدایانی را عبادت می کردند که به ربوبیت آنها معتقد نبودند. در ارزیابی دیدگاه مولف بیان شد که تفویض شئون ربوبیت به غیر خداوند، نوعی از شرک در ربوبیت به شمار می آید. بر این اساس، مشرکان معبودان را ارباب و ولیّ نعمت خودشان می دانستند و به همین دلیل آنها را پرستش می کردند.
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.