پاسخ اجمالی:
از برخی آيات قرآن، اين آثار فوق العاده زيانبار حسد در زندگى فردى و اجتماعى روشن مى شود: حسد دست برادر را به خون برادر آغشته مى كند؛ انسان را از مشاهده حقّ باز مى دارد؛ فضاى جامعه را تيره و تار مى كند؛ رشته هاى محبّت را پاره مى نمايد؛ جهنّم سوزانى در دنيا براى كسانى كه به آن آلوده هستند، به وجود مى آورد.
به عنوان مثال در سوره مائده سخن از داستان فرزندان آدم است كه يكى بر ديگرى حسد برد و سرانجام دستش به خون برادر آغشته شد و نخستين قتل و جنايت در روى زمين صورت گرفت و سرآغازى براى جنايت هاى ديگر شد. در سوره یوسف نيز حسد آن قدر قوى و هولناك است كه برادران يوسف را وادار به كشتن برادر مى كند و سبب گناهان زياد ديگرى می شود؛ از جمله گفتن دروغ هاى مختلف براى كتمان جنايت خود و نسبت دادن پدر (حضرت یعقوب) به ضلالت و گمراهى و ... .
پاسخ تفصیلی:
درباره حسد و مثال های تاریخی و آثار مخرّب آن، در قرآن مجید، درس های فراوانی ارائه شده است:
آیات ۲۷ و ۲۸ و ۳۰ سوره مائده: در این آیات سخن از داستان فرزندان آدم است كه يكى بر ديگرى حسد برد و سرانجام دستش به خون برادر آغشته شد و نخستين قتل و جنايت در روى زمين صورت گرفت و سرآغازى براى جنايت هاى ديگر شد: «وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحقّ إِذْ قَرَّبا قُرْباناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قالَ إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقينَ * لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَني ما أَنَا بِباسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ إِنِّي أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمينَ * ... فَطَوَعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخيهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخاسِرينَ؛ و داستان دو فرزند آدم را به حقّ بر آنها بخوان: هنگامى كه هر كدام، كارى براى تقرّب [به پروردگار] انجام دادند، امّا از يكى پذيرفته شد، و از ديگرى پذيرفته نشد، [برادرى كه عملش مردود شده بود، به برادر ديگر] گفت: به خدا سوگند تو را خواهم كشت! [برادر ديگر] گفت: [من چه گناهى دارم؟ زيرا] خدا تنها از پرهيزگاران مى پذيرد * اگر تو براى كشتن من دست دراز كنى، من هرگز به قتل تو دست نمى گشايم، چون از پروردگار جهانيان مى ترسم! * ... نفس سركش، كم كم او را به كشتن برادرش ترغيب كرد [سرانجام] او را كشت و از زيانكاران شد».
وقتی تقدیمی هابیل نزد خدا پذیرفته و تقدیمی قابیل رد شد، قابيل براى برطرف كردن وضع ناهنجار خود دو راه در پيش داشت. او می توانست توبه به درگاه خدا آورد و سعى كند با عمل هاى خالص تر و پاك تر عقب ماندگى معنوى خويش را در پيشگاه خدا جبران نمايد. ولى قابيل راه ديگرى را برگزيد يعنى تلاش كرد نعمت را از برادر خود بگيرد و براى اين كار نيز بدترين راه را انتخاب كرد. دست خود را به خون او آغشته كرد تا سوز دل خود را كه از آتش حسد به وجود آمده بود فرونشاند!
قابیل گرفتار زيان و خسران شد. هم برادرِ خود را از دست داد هم آرامشِ دنيا را. چراكه قاتل اگر ذرّه اى وجدان داشته باشد، پيوسته در عذاب وجدان است و آرامشى در دنيا نخواهد داشت و آخرت خود را نيز به تباهى مى كشاند.
در بعضى از روايات آمده است: او برادرش را در حال خواب كشت.[1] و اين جنايتى است مضاعف و نشان مى دهد كه وقتى آتش حسد در درون انسان زبانه بكشد همه چيز را خاكستر مى كند!
ولى قابیل زود از كار خود پشيمان شد، اندوه عميقى بر سراسر وجود او حاكم گشت، هر زمان چشمش به بدن خونين و بى جان برادر مى افتاد، وحشت و اضطراب تمام وجودش را فرامى گرفت. به هر حال او پشيمان شد امّا نه آن پشيمانى پايدار كه مقدّمه توبه و انابه به درگاه پروردگار باشد و زنگ اين گناه بر او ماند!
حسد قابيل سبب شد كه با ريختن خون برادر، براى هميشه ملعون و مطرود درگاه خدا شود و هر قتلى در دنيا واقع مى شود او به عنوان بنيانگذار اصلّى در آن سهيم باشد.[2]
آیات ۴ و ۵ سوره یوسف: در این آیات به چهره ديگرى از صفت زشت حسد و آثار مرگبار آن در زندگى حضرت یوسف علیه السّلام برخورد مى كنيم: «إِذْ قالَ يُوسُفُ لِأَبيهِ يا أَبَتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَباً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لي ساجِدينَ * قالَ يا بُنَيَّ لا تَقْصُصْ رُؤْياكَ عَلى إِخْوَ تِكَ فَيَكيدُوا لَكَ كَيْداً إِنَّ الشَّيْطانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوٌّ مُبينٌ؛ [به خاطر بياور] هنگامى را كه يوسف به پدرش گفت: پدرم! من در خواب ديدم كه يازده ستاره، و خورشيد و ماه در برابرم سجده مى كنند! * گفت: فرزندم! خواب خود را براى برادرانت بازگو مكن، كه براى تو نقشه [خطرناكى] مى كشند، چراكه شيطان، دشمن آشكار انسان است».
يوسف عليه السّلام نه تنها چهره بسيار زيبايى داشت، بلكه خلق و خوى او نيز در نهايت زيبايى بود و همين امر كه از آينده درخشانى خبر مى داد، نظر تيزبين پدرش يعقوب علیه السّلام پيامبر را به خود جلب كرد، و نخستين بذر حسد در دل برادرانش كه از او بزرگتر بودند، پاشيده شد.
امواج خروشان و خطرناك حسد آن قدر قوى و هولناك است كه برادران را دعوت به كشتن برادر مى كند و سبب گناهان زياد ديگرى می شود؛ از جمله گفتن دروغ هاى مختلف براى كتمان جنايت خود و نسبت دادن پدر به ضلالت و گمراهى و اهانت آشكار به مقام والاى اين پيامبر بزرگ.[3]
آیه ۵۴ سوره نساء: در این آیه درباره گروهی از یهودیان گفته می شود: «أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا؛ يا اينكه نسبت به مردم [پيامبر (ص) و خاندانش (ع)] و بر آنچه خدا از فضلش به آنان بخشيده، حسد مى ورزند؟ ما به آل ابراهيم [كه يهود از خاندان او هستند نيز] كتاب و حكمت داديم، و حكومت عظيمى در اختيار آنها [پيامبران بنى اسرائيل] قرار داديم».
گروه عظيمى از یهودیان كه نشانه هاى پيامبر اسلام صلّى الله عليه و آله را در كتاب هاى خود خوانده بودند، از «شامات» به سرزمين «مدينه» كوچ كردند، تا به افتخار ديدار آن حضرت برسند و پيوسته ظهورش را انتظار مى كشيدند و به خود نويد مى دادند. امّا پس از ظهور آن حضرت، بسيارى از آنان نه تنها بر تعهّدات باطنى خود نسبت به حمايت از آن حضرت باقى نماندند، بلكه در صف مخالفين سرسخت در آمدند و دليل عمده آن يكى «حسد» بود و ديگرى به خطر افتادن منافع مادّى شان.[4]
آیه ۱۰۹ سوره بقره: این آیه اشاره به گروهى از اهل كتاب دارد و ظاهراً بيشتر ناظر به يهود است: «وَ دَّ كَثيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إيمانِكُمْ كُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحقّ فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ؛ بسيارى از اهل كتاب، از روى حسد آرزو مى كردند شما را بعد از اسلام و ايمان، به حال كفر باز گردانند، با اينكه حقّ براى آنها كاملا روشن شده است، شما آنها را عفو كنيد و گذشت نماييد، تا خداوند فرمان خودش (فرمان جهاد) را بفرستد، خداوند بر هر چيزى تواناست».
كار حسد در وجود انسان به جايى مى رسد كه نه تنها در امور مادّى كه مورد تزاحم و كشمكش بين انسانهاست اثر مى گذارد، بلكه در امور معنوى كه هيچ مزاحمتى در آن نيست و هر كس مى تواند به آن دست يابد، نيز اثر مى گذارد. گاه مى شود كه انسان به خاطر لجاجت آگاهانه پا بر سر حقّ می گذارد و راه سعادت را به روى خود مى بندد و در همين حال حسد سبب مى شود كه ديگران را نيز از راه سعادت باز دارد و اين راستى عجيب است.[5]
آیه ۵ سوره فلق: این آیه درباره شرّ حسدِ حاسدان است: «وَ مِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ؛ و از شرّ هر حسودى هنگامى كه حسد مى ورزد». این آیه به پيامبر اكرم دستور مى دهد كه از شرّ حاسدان به خدا پناه برد.
در آغازِ اين سوره به پيامبر گفته می شود که از شرّ تمامی مخلوقات شرور به خداوند پناه ببرد. سپس به سه گروه از مخلوقات شرور اشاره مى شود كه اساس شرّ و عامل اصلّى شرارت در جهان اند: اول مهاجمان شرورى كه از تاريكى شب - تاريكى و ظلمتی که مى تواند معناى گسترده ترى داشته باشد و شامل هرگونه ناآگاهى و جهل و پنهان كارى شود - استفاده مى كنند و به انسان ها در حال خواب و بيدارى حمله ور مى شوند. دوم، شرورانى كه در گره ها مى دمند و اين تعبير اشاره به وسوسه گرانی دارد كه همچون ساحران به هنگام سحر «اورادى» را مى خوانند و در گره ها مى دمند و پى در پى مطالب بى اساس خود را در گوش مردم مى خوانند، تا با اين وسوسه ها اراده آنان را سست كنند، تا راه براى حمله لشگر شيطان هموار شود. نهایتا سوم شرورانی که حسد می ورزند. از اينجا روشن مى شود كه يكى از عمده ترين عوامل تخريب و فساد در جهان، تخريب و فسادى است كه از حسودان سرچشمه مى گيرد.[6]
آیه ۱۰ سوره حشر: در این آیه در بیان ویژگی هایی جماعتی از مؤمنین که در تاریخ اسلام به نام «تابعین» معروف اند، گفته می شود: «وَ الَّذينَ جاؤُ مِنْ بَعْدِهِمْ، يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذينَ سَبَقُونا بِالْإيمانِ، وَ لا تَجْعَلْ في قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذينَ آمَنُوا، رَبَّنا إِنَّكَ رَؤُفٌ رَحيمٌ؛ [همچنين] كسانى كه بعد از آنها (مهاجران و انصار) آمدند و مى گويند: پروردگارا! ما و برادرانمان را كه در ايمان بر ما پيشى گرفتند بيامرز، و در دلهاي مان حسد و كينه اى نسبت به مؤمنان قرار مده! پروردگارا، تو مهربان و رحيمى».
واژه «غِلّ» در لغت و به گفته راغب در كتاب «مفردات»، در اصل به معناى چيزى است كه مخفيانه و تدريجاً نفوذ مى كند. از این رو به «كينه» و «حسد» كه نفوذ تدريجىِ مخفيانه در دل دارد، «غِلّ» گفته مى شود.[7] در کتاب «لسان العرب» نیز حسد نوعى «غِلّ» شمرده شده است.[8]
تابعین بعد از طلب آمرزش براى خود و پيشگامان در اسلام و ايمان (مهاجران و انصار) تنها چيزى كه از خدا مى طلبند، از بين رفتن هرگونه «غلّ و كينه و حسد» نسبت به مؤمنان است؛ چراكه مى دانند تا اين امور از دل ريشه كن نشود، رشته هاى محبّت و برادرى و اتّحاد هرگز محكم نخواهد شد و بدون آن به هيچ موفقيّتى نايل نمى شوند.[9]
آیه ۴۷ سوره حجر: در این آیه در وصف بهشتیان گفته می شود: «وَ نَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْوَانًا عَلَى سُرُرٍ مُتَقَابِلِينَ؛ هر گونه غلِّ [یعنی حسد و كينه و دشمنى] را از سينه آنها برمى كنيم [و روح شان را پاك مى سازيم]، در حالى كه همه برادرند، و بر تخت ها رو به روى يكديگر قرار دارند».
بهشتيان از هرگونه حسد و كينه و عداوت كه از صفات دوزخيان است، پاكند و اگر اُخوّت و برادرى در ميان آنهاست و در سلامت و امنيّت به سر مى برند، به خاطر ريشه كن شدن همين امور از وجود آنها است. بى شك در دنيا نيز اگر خوهاى زشت، كينه و عداوت و حسد از ميان انسان ها برچيده شود، زندگى مردم همچون زندگى بهشتيان خواهد شد و در امن و امان و اخوّت و برادرى خواهند زيست.[10]
از مجموع آنچه در آيات بالا آمد، آثار فوق العاده زيانبار حسد در زندگى فردى و اجتماعى و نكوهش شديد قرآن از آن روشن مى شود. حسد دست برادر را به خون برادر آغشته مى كند؛ انسان را از مشاهده حقّ باز مى دارد؛ فضاى جامعه را تيره و تار مى كند؛ رشته هاى محبّت را پاره مى نمايد؛ جهنّم سوزانى در دنيا براى كسانى كه به آن آلوده هستند، به وجود مى آورد.[11]
منبع: اخلاق در قرآن
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.