اسباب و انگيزه هاى غضب
اسباب و انگيزه هاى غضب چيست؟
غضب و خشم پديده روحى پيچيده اى است كه از عوامل و انگيزه هاى مختلف سرچشمه مى گيرد؛ از جمله: قضاوت هاى عجولانه؛ كمى ظرفيت؛ تكبر و خود برتربينى؛ حسد و كينه توزى؛ حرص و دنياپرستى.
غضب و خشم پديده روحى پيچيده اى است كه از عوامل و انگيزه هاى مختلف سرچشمه مى گيرد؛ از جمله: قضاوت هاى عجولانه؛ كمى ظرفيت؛ تكبر و خود برتربينى؛ حسد و كينه توزى؛ حرص و دنياپرستى.
نكوهشِ دنياپرستى در روايات اسلامى، مخصوصا در سخنان پيامبر اكرم (ص) و خطبه هاى نهج البلاغه به صورت بسيار وسيعى ديده مى شود؛ از جمله: 1. رسول خدا (ص) فرمود: «بزرگترين گناهان، دنياپرستى است». 2. اميرمؤمنان على (ع) نيز فرمود: «دنياپرستى سرآغاز فتنه ها و ريشه همه محنت ها و رنج هاست». 3. اميرمؤمنان على (ع) در مورد آثار منفى دنياپرستى فرمود: «دنياپرستى خرد را فاسد مى كند و گوش قلب را از شنيدن سخنان حكمت آميز ناشنوا مى سازد و سبب عذاب دردناك [در دنيا و آخرت] مى شود». 4... .
از آنجا كه عامل مهم بى تقوايى، دنياپرستى است، امام علی(ع) از بى اعتبارى دنيا و رنج هاى آن سخن مى گويد، تا ريشه هاى بى تقوايى را بسوزاند. ایشان می فرماید: «دنيا سراى فنا، مشقت، ناپایداری و عبرت است. دنیا همچون، تيراندازی است كه انسانها را هدف تيرهاى بيمارى و مرگ قرار مى دهد، از ناگواری های آن اینست که فرد، چیزی را که نمی خورد جمع می کند و چیزی را که در آن ساکن نمی شود بنا می کند، و در حالى كه نزديك است به آرزوهايش برسد ناگهان اجلش فرا مى رسد و اميدش را قطع مى كند».
امام علی(ع) در نهج البلاغه در تعريف حقيقت «زُهد» مى فرمايد: «اى مردم! زهد همان كوتاهى آرزو، شكر و سپاس در برابر نعمت و پارسايى در مقابل گناه است». در كلمات قصار مولا(ع) نيز تفسير ديگرى از زهد شده مى فرمايد: «تمام زهد در ميان دو جمله از قرآن است؛ خداوند متعال مى فرمايد: تا بر گذشته تأسّف نخوريد و نسبت به آينده شاد و دلبسته نباشيد بنابراين آن كس كه غم گذشته [و آنچه را از دست داده] نمى خورد و نسبت به آينده [و آنچه در دست دارد] شاد و دلبسته نيست، هر دو جانب زهد را در اختيار گرفته است».
امام علي(ع) در ترسیم دوران پس از رحلت پیامبر(ص) می فرماید: «قيام صالحان به پيشوايى پيغمبر(ص) همچنان ادامه داشت تا پيامبر رحلت نمود در آن هنگام گروهى به قهقرا برگشتند، و با غير اهل بيت پيوند برقرار ساختند». سپس مى فرمايد: «آنها بناى خلافت را از محل اصلى آن، برداشته در غير جايگاهش نصب كردند». با اين كه پيامبر(ص) بارها فرموده بود دست از دامان قرآن و عترتم برنداريد. سپس امام به اوصاف عوامل اين دگرگونى پرداخته و مى فرمايد: «آنها معدن تمام خطاها، و درهاى هرگونه گمراهى بودند و ...».
چنين عالمى خطرهاى فراوانى دارد كه به بعضى از آن اشاره مى شود: الف: چنين عالمى در خدمت ظالمان قرار مى گيرد. ب: چنين علما و دانشمندان منحرفى، پايه هاى اعتقادى مردم را متزلزل مى كنند! ج: عالم منحرف مردم را به گناه مى كشاند!
یهود در کتاب هاى خویش دیده بودند هجرتگاه پیامبر اسلام(ص) در مدینه خواهد بود، لذا از سرزمین خویش بیرون آمده و در آنجا مسکن گزیدند؛ و حتی به برادران خویش نامه می نوشتند که ما آن سرزمین را یافتیم، شما هم به سوى ما کوچ کنید. و به دشمنانشان در مدینه مى گفتند: هنگامى که محمّد(ص) مبعوث گردد شما را از سرزمین ما بیرون خواهد کرد. ولی هنگامى که محمّد(ص) مبعوث شد، بر اثر تعصب، لجاج و دنیاپرستى، وى را انکار نموده و در صف دشمنان او قرار گرفتند.
مطالعات پى گیر و مستمر، ارتباط مداوم با علماى صالح، تهذیب نفس، پرهیز از گناه، مخصوصاً غذاى حرام و یاد خدا از عوامل شرح صدر است. برعکس، جهل، گناه، لجاجت، مراء، همنشینى با بدان، دنیاپرستى و هواپرستى باعث قساوت قلب مى شود، و این که قرآن در آیه 125 سوره «انعام» مى گوید: آن کس را که خدا بخواهد هدایت کند، شرح صدر مى دهد، یا اگر خدا بخواهد گمراه سازد، ضیق صدر مى دهد، این «خواستن» و «نخواستن» سرچشمه هاى آن از خود ما شروع مى شود و در روایات به برخی از این عوامل اشاره شده است.
الإمامُ علىٌّ(عليه السلام)
إنّ لکلٍّ أجلا لا يَعْدُوهُ
براى هر چيز مدّتى است که از آن تجاوز نمى کند
ميزان الحکمه، جلد 1، ص 46